داعش با پرچم دینی و قومی با شتاب در حال پیشروی در عراق است. وضعیتی بسیار وخیم ایجاد شده است. در چنین شرایط حساسی مصالح کشور ایران گاه به کلی نادیده گرفته میشود و هر یک از مراکز قدرت حرف خود را میزنند.
آقای روحانی که قانوناً مسئولیت هدایت سیاست کشور را دارد میگوید با آمریکا در باره وضعیت عراق گفتگو و مشورت شده است و اگر آمریکا اقدام کند ایران نیز اگر کمکی از دستش بر آید دریغ نخواهد کرد.
آقای خامنهای میگوید: «ما با دخالت آمریکاییها و دیگران در مسائل داخلی عراق بشدت مخالفیم و آن را تأیید نمیکنیم زیرا معتقدیم دولت و ملت عراق و مرجعیت دینی این کشور توانایی تمام کردن این فتنه را دارند و ان شاء الله آن را تمام خواهند کرد.»
آقای مکارم شیرازی حکم جهاد داده است و اعلام کرده است که «دفاع از تماميت عراق، مخصوصا عتبات عاليات بر همه علاقهمندان به اسلام و اهلبيت به عنوان جهاد فى سبيل الله واجب است و شهيدان اين راه به شهداى كربلا مىپيوندند.»
به این ترتیب٬ اگر از فرامین و بیانات دیگر سران قوای لشکری و کشوری بگذریم٬ میبینیم سه مرکز اصلی قدرت در کشور سه نظر متفاوت را اعلام کردهاند. جالب اینجاست که سه رکن رسمی قدرت٬ یعنی حاکم و وزیر و مرجع٬ به همان شکل قرون وسطایی در میدان هستند و مثل همیشه نارساترین صدا٬ صدایی که مسئولیت تعقل بیشتر را دارد٬ یعنی صدای وزیر یا دولت٬ از همه شکنندهتر و نارساتر است. زبان دیپلماتیک و پختهیآقای روحانی در سیاست خارجی، با سخنرانیهای آماتوری و خودنمایانه و شعاری برخی دیگر از مسئولان نظام جا به مخدوش میشود.
فرمان جهاد یعنی فرمان نبرد و اقدام تودهای. این فرمان از سوی یک مرجع در ایران و خطاب به ایرانیان و دیگر پیروان مذهب شیعه در خاورمیانه برای دفاع از تمامیت عرضی عراق صادر شده است. معنای آن این است که ایرانیان با جهاد تودهای در عراق مداخله کنند و با حریف بجنگند. اما آقای خامنهای میگویند که با دخالت آمریکا و دیگران در عراق مخالف هستند و معتقدند که عراقیها خود قادر به حل این بحران هستند. ایران نیز یکی از دیگران است و مطابق منطق این سخن نباید مداخله کند. در این صورت حکم ایشان با حکم آقای مکارم شیرازی در اختلاف است. آقای روحانی میگویند که با آمریکا مشورت شده است و در صورت اقدام آمریکا اگر لازم باشد ایران نیز از کمک دریغ نخواهد کرد. پس ایشان با دخالت آمریکا موافق است و کمک ایران را مشروط به اقدام آمریکا کردهاند. این نظر صریحا با نظر آقای خامنهای و آقای مکارم در اختلاف است.
وقتی آقای مالکی با اصرار میخواهد آمریکا مداخله کند ولی آقای خامنهای میگوید آمریکا و دیگران نباید مداخله کنند آقای خامنهای معنای گفتهی خویش را در جا نقض میکند٬ چرا که تقابل با نظر دولت عراق در این مورد به معنی مداخله است. حال چه باید کرد؟ یک ایرانی کدام یک از فرامین را راهنمای خود قرار دهد و با اصحاب دیگر فرامین چگونه رابطهای برقرار کند؟
نخست این که٬ ایران حکومت و دولت دارد٬ آن هم از نوع دینی. جهاد در جامعهی سنتی یا به هنگام رجوع حکومت به رهبران دینی و تقاضای کمک از آنها صورت میگرفت و یا در تقابل با حکومت و برای دور زدن آن و یا حتی جنگ با آن. فرمان جهاد صادر شده از سوی آقای مکارم شیرازی از کدام نوع است؟ اگر حکومت به ایشان رجوع کرده چرا رهبر حکومت چنین حکمی صادر نکرده است؟ آیا در سدهی بیست و یکم و با نظم اجتماعی جهان مدرن باز هم جامعه ما در هر لحظه باید منتظر فرامینی اینگونه از بالای سر جامعه و دولت باشد؟ آیا مردم کشورهای اسلامی آرزوی یک جامعهی متکی به نظم و قانون را باید به گور ببرند؟
آقای خامنهای با مداخله آمریکا اعلام مخالفت میکند. در این صورت٬ تکلیف دولت در تلاش برای مشورت و هماهنگی با آمریکا و ترغیب آن کشور به کمک به دولت عراق چه میشود؟ آمریکا به کدام یک باید گوش بدهد و کدام را باید مسئول و طرف بحث بداند؟ خنثی کردن تلاشهای دولت در این شرایط چه معنایی میتواند داشته باشد؟ کی باید برای حل این بحران به عراق کمک کند بکند؟
چنانچه برخی از مراکز قدرت در ایران فکر کنند که ایران میتواند بدون توافق آمریکا و برخی دیگر از قوای منطقه٬ خاصه جامعهی سنیمذهب و کردها٬ اقدام کند و مؤثر واقع شود خیالی بس خطرناک است. ایران حتی با توافق آمریکا نباید به شکل نظامی و جهادی در عراق مداخله کند. ایران در هیچ شرایطی نباید به بسیج و ستیز شیعه با سنی کشیده شود و آنسوی مرزهای کشور درگیر جنگ شود. بدخواهان ایران هیچ شرایطی را سودمندتر از ورود ایران به یک جنگ مذهبی قومی نمیدانند.
بحران کنونی عراق تنها ناشی از تهاجم داعش نیست. عراق عملا به سه بخش سنی و شیعه و کرد تقسیم شده است و حتی اگر داعش هم به عقب رانده شود کردها دیگر حاضر نخواهند بود به شکل قبل ادامه دهند. یا تقسیم عراق به سه منطقه و یا اتحاد سه قلمرو بر اساس حقوق مساوی در قدرت مرکز و حقوق کامل در قلمروهای خود مختار. به نظر نمیرسد راه دیگری وجود داشته باشد. هر یک از این راهها که در پیش گرفته شود ستیزی طولانی بر سر قلمروها و منابع در پی خواهد بود. ایران با پرچم حکومت شیعی هر چند بکوشد مداخلهگر به سود شیعیان تلقی خواهد شد و آماج ستیز نیروها و کشورهای دیگر قرار خواهد گرفت.
حکم جهاد از این سو حکم جهاد از آن سو را میتواند به دنبال داشته باشد. دخالت مستقیم از این سو دخالت مستقیم از آن سو را میتواند به همراه داشته باشد. دولت عراق باید جامعهی شیعه و سنی و کرد عراق را به صورت همگون مخاطب و مورد مشورت قرار دهد و بیشترین تلاش را برای یاری به جامعهی سنی عراق برای ایفای نقش مثبت خود جهت مهار این بحران انجام دهد. دولت آقای مالکی باید راه حلی مورد قبول هر سه قطب قدرت در عراق ارائه دهد. تقسیم قدرت و تأمین رضایت نیروهای مردمی شیعه و سنی و کرد راه اصلی مهار بحران عراق است. علاوه بر این، داعش نیز لازم است مخاطب قرار گیرد و به ترک روشهای خشونتبار و پذیرش گفتگو برای حل مسایل دعوت شود. بدون بحث با داعش روی نیروی داعش کمتر میتوان اثر گذاشت.
تجربه کشورهای دموکراتیک نشان میدهد که برخورد منطقی و قانونی و انسانی با نیروهای افراطی میتواند بر آنها به شکل مثبت مؤثر واقع شود. در هر شرایطی دولتها مؤظف به رعایت توافقنامههای بینالمللی ناظر بر شرایط جنگی هستند. نیروهای دارای نفوذ باید از داعش بخواهند که این توافقنامهها را رعایت کند و مردم بیگناه را نکشد و کشور را ویران نکند. اما فشار بر داعش در این سمت زمانی مؤثر خواهد بود که دولت عراق به دقت موازین حقوق بشر و توافقنامههای ناظر بر شرایط جنگی را رعایت کند. دولت عراق نه تنها مسئولیت جدی در قبال کشتار اسیران اردوی اشرف بر عهده نگرفت بلکه برابر خبر دو روز پیش بی بی سی اعلام شده است که ۷۰ زندانی سیاسی امنیتی به هنگام انتقال به جنوب عراق به قتل رسیدند. این خبر بسیار مشکوک است و توضیحات لازم در این باره در دسترس نیست. همه باید بدانند که هرگونه توسل به خشونت و انتقامجویی تنها بحران را عمیقتر میکند. زندانیکشی یکی سیاهترین جنایات رایج در خاورمیانه است.
سه کانون قدرت نامبرده در ایران برای مردم عراق چه پیامی دارند؟ چه رسالتی و چه سیاستی را در عراق میخواهند مورد دفاع قرار دهند و از طریق آن بحران را حل کنند؟ آیا جمهوری اسلامی ایران در عراق از جمهوری دینی دفاع میکند یا جمهوری سکولار؟ اگر از جمهوری دینی دفاع میکند چگونه میتواند مدافع حل اختلاف شیعه و سنی در آنجا شود؟ چه نوع حکومت دینی مرکزی است که هم برای شیعه و هم برای سنی حکومت دینی باشد؟ حکومت دینی شیعه برای سنی غیرقابل قبول است و حکومت دینی سنی برای شیعه. با یک بررسی ساده و بیطرفانه میتوان نتیجه گرفت که حکومت دینی در عراق جز ستیز دینی و فرقهای نتیجهای نخواهد داشت.
آیا جمهوری اسلامی در عراق از یک جمهوری سکولار و دموکرات دفاع خواهد کرد؟ چگونه میخواهد این کار را انجام دهد در حالی که خود با زور پدیدهای دیگر را به مردم تحمیل میکند؟ نیرویی که نقض دموکراسی را به صورت ایدئولوژی و مذهب در آورده است چگونه در جای دیگر مبشر سکولاریسم و دموکراسی میتواند باشد؟ این همه سازماندهی مذهبی برای چیست؟ این همه حکم جهاد برای چیست؟ منافع کشور ایران در کجای این فرمانها و تحکمهای ضد امپریالسیتی و رجزخوانیهای ابرقدرتمآبانه قرار دارد؟ تا چند دههی دیگر باید حقوق دموکراتیک مرم ایران پشت پردهی بحرانها و هیاهوهای دورهای پایمال شود؟ چرا درست در لحظهای که با بلندترین فریادها گفته میشود خطری هولناک به مرزهای کشور نزدیک میشود قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس به تصویب میرسد و زنان از حضور در میدانهای ورزشی منع میشوند و برای سرازیر کردن چماقداران به خیابانها نقشه میکشند؟؟ آیا این اقدامات وسیلهای برای وحدت مردم و دفاع از ایران است یا سؤ استفاده از شرایط توسط نیروهای مرتجع؟
تضاد سیاسی در سه کانون اصلی قدرت از یک سو و تشدید تضاد مردم با این کانونها از طریق نقض هر چه بیشتر و همزمان حقوق دموکراتیک مردم کشور را ما را میفرساید. علت اصلی این آشوب اساسا درآمیزی دین با دولت و از بین بردن استقلال نهادهای دینی و دولتی است. بحرانی که امروز در عراق و سوریه دامنگستر شده است، تخاصمی که امروز میان دولتها و ملتهای خاورمیانه به وجود آمده است، به شدت متأثر از افزایش نقش دین در قدرت سیاسی است. خواست دولت دینی خواست مشترک اکثر نیروهای تند رو در این منطقه است.
هیچ دولت دینی وجود ندارد که بتواند دولت همهی ادیان و عقاید باشد. هر دولت دینی تنها بر یک مذهب متکی است. به همین علت هر دولت دینی حقوق دیگر شهروندان را به نسبتهای متفاوت نقض میکند. هر جریان سیاسی خواهان دولت دینی بنا بر خصلت خود با حاکمیت یک دین و مذهب دیگر مخالف است. هر حزب خواهان دولت دینی خواه ناخواه عامل نفاق میان ملت میشود. چنین وضعیتی ادیان و مذاهب را به جان هم میاندازد. بدون تفکیک قلمرو دین از دولت، بدون محترم شمردن استقلال دین و مذهب از دولت، بدون تأمین دموکراسی و سکولاریسم که خود پاسدار حرمت دین و مذهب مردم نیز هست، نمیتوان شرایط لازم برای متحد کردن مردم دارای دین و مذهب متفاوت را فراهم کرد.
جمهوری اسلامی با اصرار بر تداوم حکومت دینی خود و کشور را آماج تخاصم نیروهای تندرو غیر شیعه میکند. به عکس آن چه تبلیغ میشود، افزایش حرمت دین و مذهب در افزایش پرداختن آن به معنویات و نیازهای روحی مردم است نه افزایش قدرت سیاسی آن. جمهوری اسلامی با برداشتن پرچم دینسالاری قرون وسطایی به خودی خود یک وسیلهی نفاق است نه وسیلهی اتحاد. یک عامل مسألهساز است نه حلال مشکلات. مداخلهی جمهوری اسلامی در خارج از مرزها از سوی دگرمذهبان و دگراندیشان آنجا میتواند همچون مداخلهی خصم تلقی شود. این خصومت تهدید بزرگی علیه ایران است.