بحرانهای گوناگونی که امروز در نقاط مختلف جهان بوجود آمده است یک چالش قدیمی ولی بمراتب مشکلتر از همیشه برای دولت اوباما و سیاست خارجی آمریکا است.
بحران اوکراین و ادامه ی دخالتهای نظامی روسیه در بخش شرقی این کشور، بی ثباتی و خطر درگیریهای تازهای را هر چه بیشتر تقویت میکند.
شکست علنی مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطین، روزنههای کوچک امید را به تاریکی رسانده و تنش در این منطقه افزایش یافته است.
ماهها پس از آغاز مذاکرات مربوط به متوقف شدن غنیسازی اورانیوم، با پیامهای متضاد از جانب بخش اصولگرا و دولت ایران، آینده این مذاکرات را تیره کرده است.
در عراق و افغانستان، دو کشوری که سیاست خارجی آمریکا در این مناطق سرنوشت ساز بود، تغییرات مهمی رخ داده است که میتواند به نتایج شومتری برسد.
بخش ویژهای از سیاست خارجی آمریکا مربوط به چین، ژاپن و سایر کشورهای خاور دور است که در عین حال با مسائل خاور میانه نیز ارتباط مستقیم پیدا میکند. بهنظر برخی مفسرین، اوباما در سفر اخیر خود به شرق دور نتوانست نتایجی را که انتظار میرفت بدست بیاورد.
مقامات ژاپن پیش از سفر اوباما میخواستند بدانند آیا آمریکا چنانچه چین تصمیم بگیرد جزیرهای را که در شرق دریای چین است تصاحب کند چه خواهد کرد. این نگرانی بویژه از زمانی که روسیه «کریمه» را ضمیمه کرد شدیدتر شده است. اوباما در پاسخ ژاپن به آنها اطمینان داد که بدون شک معاهده ی دفاعی را که آمریکا با این کشورها دارد محترم خواهد شمرد.
در عین حال کشورهای اروپایی و آسیایی از زمانیکه اوباما تصمیم خود را مبنی بر حمله به سوریه تغییر داد، این پرسش برایشان بوجود آمده که آیا بی میلی آمریکا به شروع جنگ دیگری میتواند مانع از انجام تعهدات این کشور در دفاع از امنیت متحدین خود باشد؟
عربستان سعودی که از متحدان با سابقه ی آمریکاست بطور آشکارا اعلام کرده که نگران است که آمریکا در مقابل خطرات حملات مستقیم و یا غیر مستقیم از جانب ایران از این کشور حمایت نکند و اعلام کرده که از قدرتهای دیگر دنیا تقاضای حمایت خواهد کرد.
از جانب دیگر سنجش آرا نشان میدهد که بیشتر مردم آمریکا مخالف شروع درگیریهای نظامی هستند و معتقدند که آمریکا از جنگهای طولانی نتایج مطلوبی بدست نیاورده است.
در مقابل جمهوریخواهان و حتا برخی لیبرالها، به دلایل مختلف میخواهند که اوباما در سیاست خارجی قدرت بیشتری نشان دهد. جمهوریخواهان قدرت نظامی را رکن اصلی سیاست خارجی میدانند و بخش لیبرال برای دفاع از حقوق بشر تعهدات محکمتری از اوباما میخواهد.
اوباما سیاست خارجی خود را از نظر کلی بر اساس تحریمهای اقتصادی، مذاکرات و کمک گرفتن از کشورهای اروپایی و سازمان ملل برای تصمیم گیری و اقدام گذاشته است. در مورد به اصطلاح جنگ با تروریسم اوباما از حمله مستقیم توسط هواپیماهای بدون خلبان استفاده کرده است.
در عین حال این تصور کلی که آمریکا در دوران اوباما ضعیفتر شده است از جانب بسیاری بویژه اعضای محافظهکار کنگره، سیاستمداران و برخی سرمایهداران بزرگ هر چه بیشتر تقویت میشود.
شکست مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین
مذاکرات صلح بین مقامات اسرائیلی و فلسطین طی این ۳ دهه ی اخیر هرگز به نتیجه مثبتی نرسیده است.
در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما یکی از هدفهای سیاست خارجی این بود که جان کری وزیر خارجهاش با شناختی که از خاور میانه و مشکلات دراز مدت بین اسرائیلیها و فلسطینیها دارد بتواند این بار مذاکرات صلح را به نتیجه مثبتی برساند، ولی بار دیگر این مذاکرات با احساس دشمنی و نگرانی بیشتر متوقف شد. اگر چه نمایندگانی که از جانب اسرائیل و فلسطین در حال مذاکره بودند، به نتایجی رسیدند ولی چند موضوع مهم توافق نهایی را غیر ممکن ساخت.
ادامه اسکان دادن یهودیان در کرانههای غربی، نامشخص بودن مرزهایی که قرار بود محدوده ی دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین را تعیین کند و آزاد نشدن بخشی از زندانیان فلسطینی که قرار بود از زندانهای اسرائیل آزاد شوند، موارد مهم این موضوعها بود. آنچه که بویژه بهنظر اسرائیل مانع ادامه مذاکرات شد، اتحاد فتح با سران حماس بود.
اسرائیل حماس را به عنوان یک گروه تروریستی میداند که موجودیت این کشور را نپذیرفته و خواهان نابودی اسرائیل است. به این دلیل بارها اعلام کرده است که حاضر به مذاکره با حماس نیست. حماس کنترل ناحیه غزه را در دست دارد که بخشی از سرزمینهای فلسطین است.
جان کری شخصاً امید داشت این مذاکرات به نتیجه برسد. وی ۳۴ بار با محمود عباس و بیش از ۶۰ بار با نتانیاهو ملاقات کرد. نمایندگان اسرائیل و فلسطین در اردن، سوییس، لندن، مونیخ، پاریس، روم و واشنگتن ملاقات کردند.
بنا بگفته ی یکی از مفسرین شاید کری بیش از اندازه کوشید. وی این هدف شاید دست نیافتنی را پیش روی خود گذاشت که در عرض ۹ ماه بتواند مذاکرات را به نتیجه برساند و حالا در پایان ۹ ماه به جای موافقت، رهبران اسراییل و فلسطین میخواهند بطور یک جانبه دست به اقدامات تنبیهی علیه یکدیگر بزنند. اقداماتی که میتواند منجر به فروپاشی دولت محمود عباس شده و این درگیری و اختلاف حل نشدنی جهان را به مرحله خطرناکتری برساند.
زمانیکه معاهده ی همکاری بین حماس و مقامات فلسطین امضا شد و اسرائیل اعلام کرد که به مذاکرات پایان میدهد، پرزیدنت اوباما با ناامیدی گفت: «شاید زمان آن رسیده است که اندکی عقب بنشینیم و به کوششهای خود پایان دهیم.»
عکس العمل مقامات اسرائیلی و فلسطینی
صائب عریقات رئیس گروه مذاکرات از جانب فلسطینیها در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت «دولت نتانیاهو برای استحکام رژیم آپارتاید خود دست بههر عملی زده است. سیستم تبعیض و جداسازی و اشغال سرزمین فلسطین هدف رژیم آپارتاید است.»
براساس گزارش کتبی هئیت نمایندگی فلسطین، در طول ۹ ماه مذاکرات اسرائیل با ساختن ۱۳ هزار واحد مسکونی بیش از ۵۵ هزار نفر را در مناطق فلسطینی اسکان داده است. در این زمان همچنین ۶۱ فلسطینی کشته شدهاند.
زیپی لیونی رئیس نمایندگی اسرائیلیها پذیرفت که ادامه خانهسازی یکی از مشکلات بود ولی وی گفت، فلسطینیها از این امر با اطلاع بودند. وی همچنین گفت فلسطینیها دوبار در ماه آوریل اسرائیل و واشنگتن را غافلگیر کردند. اول تقاضای پیوستن به مجامع بینالمللی به عنوان اعتراض به آزاد نشدن دسته چهارم از زندانیان فلسطینی و دوم با آشتی با حماس.
پس از شکست مذاکرات، دست راستیهای دولت اسرائیل خواستار عملیات یک جانبه شدند که بر اساس آن نتانیاهو و دولت اسرائیل دو سوم از خاک فلسطینیها در کرانه غربی رود اردن را که به ناحیه «C» معروف است مانند اورشلیم شرقی و بلندیهای جولان به ناحیه ضمیمه خود کند.
بر اساس آمار سازمان ملل در این مناطق ۳۵۰ هزار یهودی اسکان داده شده و ۱۵۰ هزار فلسطینی در آن زندگی میکنند. «گیلاد اردان» یکی از وزاری کابینه ی نتانیاهو از حزب لیکود میگوید: «ما میتوانیم قانونی بگذرانیم و این نواحی را به کشور اسرائیل ضمیمه کنیم و به دنیا توضیح دهیم که این موضع ماست.»
برخی پیشنهادات میانه روتر اینست که حدود صدهزار نفر از یهودیان را از قسمت شرقی دیواری که اسرائیل در سرزمین فلسطینیها ساخته است تخلیه کنند ولی بخشهای داخل دیوار و اورشلیم شرقی را که اکنون یهودینشین شده است بخشی از محدوده ی اسرائیل نمایند.
مصطفی برغوتی یکی از اعضا شورای فلسطین در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «آنها نقشههایی دارند ما هم نقشههای دیگری داریم. ما به تدریج به عضویت آژانسهای گوناگون سازمان ملل پذیرفته خواهیم شد که آخرین آنها «دادگاه بین المللی» است. وی اضافه کرد: خانه سازی و اسکان دادن در مناطق فلسطینی، جیرهبندی کردن آب و محاکمه ی فلسطینیها در دادگاههای اسرائیلی، میتوانند به عنوان جرائم جنگی مورد تعقیب قرار گیرند. زمانی خواهد رسید که اسرائیل به محاکمه کشیده شود.»
یکی از مقامات اسرائیلی که سال قبل ضمیمه کردن کرانه ی غربی را شعار مبارزات انتخاباتی خود کرده بود گفت که اسرائیل به فلسطینیها در ناحیه ی «C» سیتیزنی این کشور را میدهد و تعداد پستهای بازرسی را محدود خواهد کرد و به استقلال فلسطینیها در سایر نقاط کرانه ی غربی میآفزاید.
ناگفته نماند که حتا آمریکا و سایر کشورها با ضمیمه کردن این سرزمینهای فلسطینی به اسرائیل مخالفند.
مشکل عراق و افغانستان
اخیراً دو کشوری که هدف حمله ی نظامی آمریکا بودند، یعنی عراق و افغانستان انتخابات داشتند. بررسی کوتاهی از این انتخابات و ارتباط آن با سیاست خارجی آمریکا در سرمقالهای در لوس آنجلس تایمز به چاپ رسید.
مکس بوت (Max Boot)، نویسنده و مفسر سیاسی در این زمینه مینویسد: علیرغم انجام انتخابات، عراق روز بروز عمیقتر به دوزخ جنگهای داخلی کشیده میشود. گروه خطرناک وابسته به القاعده به نام «دولت اسلامی عراق و سام»(داعش) پس از خروج نیروهای آمریکا دوباره زنده شده و در حال حاضر بخش مهمی از استان انبار عراق را در اشغال خود دارند.
اعضا این گروه با بمب گذاری تعداد زیادی از مردم بیگناه شیعه را در نقاط مختلف میکشند و هر روز در حال نزدیک شدن به بغداد نیز هستند. یکی از دلایل مهم زنده شدن و نیرو گرفتن این گروه بسیار خشن و بیرحم، سیاستهای بی تدبیرانه نوری المالکی بوده است. وی مقامات با سابقه و سیاستمداران سنی را نه تنها از کار بر کنار کرد بلکه آنها را مورد تعقیب قانونی قرار داد. با تظاهرکنندگان سنی با خشونت برخورد کرد و بدتر اینکه دو گروه ملیشای شیعه را که گفته میشود توسط دولت ایران حمایت میشوند، اجازه داده است که در کنار نیروهای امنیتی عراق علیه سنیها بجنگند. این افراد مسئول کشتارهای بسیاری از سنیها در شمال عراق هستند.
عراق امروز شاهد فجایع بیشماری است که در آن شیعهها و سنیها یکدگیر را به قتل میرسانند. این جهنمی است که نمونهاش در یوگسلاوی سابق و برخی کشورهای آفریقایی و سوریه دیده شد. متأسفانه هیچ راه نجاتی نیز دیده نمیشود. مالکی توانسته است حمایت اکثریت شیعه را جلب کند، به این معنی که برای بار سوم انتخاب خواهد شد، در حالیکه کشورش رو به فروپاشی است.
آمریکا و دولت اوباما در حال حاضر هیچ علاقهای به دخالت در امور عراق ندارد. برخی مفسرین بر این عقیدهاند که اوباما میبایست به نحوی مالکی را قانع کند که بخشی از نیروهای آمریکا در عراق باقی بمانند. در زمان خروج نیروهای آمریکا از عراق، اوباما حاضر بود حدود ۱۰ هزار از نیروهای نظامی را برای کمک و تعلیم نیروهای عراقی باقی گذارد ولی برای آنها مصونیت دیپلماتیک میخواست. به این معنی که حق محاکمه ی افراد نظامی آمریکا با ارتش آمریکا باشد. این مسئله حساس در نهایت حل نشد و آمریکا همه ی نیروها را از خاک عراق خارج کرد.
در افغانستان نیز آمریکا با یک سناریوی شبیه عراق روبروست. با این تفاوت که دو نفر کاندیدایی که قرار است در دوره دوم انتخابات به جای کارزای به ریاست جمهوری انتخاب شوند هر دو میانه رو و با غرب روابط دوستانهتری دارند.
وزیر خارجه پیشین عبدالله عبدالله کاندیدایی است که از حمایت پشتونها و تاجیکها برخوردار است وی همچنین توانسته است از قبایل دیگر نیز کمک بگیرد.
کاندیدای دیگر وزیر اقتصاد پیشین اشرف غنی از جانب پشتونها و ازبکها حمایت شده است. در حالیکه طالبان هنوز در سطح وسیعی برای به قدرت رسیدن و با خشونت کامل مشغول فعالیتهای خرابکارانه هستند. ولی شاید آینده ی افغانستان بهتر از عراق باشد.
به نظر یکی از مفسرین، افغانستان بدلیل اینکه نفت ندارد و از فقیرترین کشورهای دنیاست شاید شانس پیشرفت در آن بیشتر باشد زیرا اکثر مردم میخواهند و مصمم هستند کشور شان را به جلو ببرند. مبارزه با فقر، بیسوادی و فساد دستگاه حاکمه کار سادهای نیست ولی شاید افغانستان به تدریج بتواند به آن غلبه کند.
نیروی نظامی آمریکا بجز چند مورد، رفتارش با مردم افغانستان بهتر از عراق بوده است. آمریکا هرگز افغانستان را اشغال نکرد. در حقیقت از هم پاشیدن پایههای نظام حکومتی در عراق بدست نیروهای آمریکا انجام شد. در آن زمان بود که موزهها غارت شد و میراثهای تاریخی و فرهنگی این کشور نابود شد یا به غارت رفت.
آنچه امروز در عراق میگذرد میتواند در نهایت به تجزیه این کشور بیانجامد و چنین فرجامی، یکی از شکستهای تاریخی سیاست خارجی آمریکا خواهد بود؛ مسیری که امروز مشکل است حتا آمریکا بتواند آنرا تغییر دهد.
بیثباتی سیاسی و اقتصادی و امنیتی در عراق همچنین نمونهای از بی خردی زمامداران این کشور است که پس از خروج نیروهای آمریکا به شعلههای جنگ داخلی دامن زدند. از آنجایی که افغانستان هنوز شانس بازسازی و پیشرفت دارد، بهنظر میرسد آمریکا در سیاست خارجی خود نسبت باین کشور با توجه به آنچه که در عراق میگذرد، محتاطانه و با نگاهی دوراندیش عمل خواهد کرد.
ایران، مهمتری چالش سیاست خارجی
بهنظر برخی مفسرین سیاسی مهمترین چالش سیاست خارجی اوباما در حال حاضر مسئله ایران و حل مشکل اتمی شدن این کشور است. نیروها و عوامل بسیاری هستند که نمیخواهند این مذاکرات به نتیجه برسد و حتا ترجیح میدهند در نهایت کار به درگیری نظامی برسد.
در داخل آمریکا برخی از نمایندگان کنگره که هنوز قدرت آمریکا را در بکار بردن نیروی نظامی آن میدانند و در روزهای «محور شرارت» (راهبرد زمان جورج دبلیو بوش در مورد ایران،عراق و کره شمالی) زندگی میکنند مخالف و مذاکره و آشتی با ایران هستند. این افراد به اضافه کسانی که هرگز ریاست جمهوری اوباما را نپذیرفتند و او را مسلمان و غیر آمریکایی میدانند، به سخنانش حتا پیش از انتخابش اشاره میکنند که گفت «حاضر است سر میز مذاکره با ایران بنشیند» و بنوعی اوباما را مسئول اقدامات گستاخانه دولت ایران در دست یافتن به نیروی اتمی میدانند.
نیروهای دیگری هستند که تحت نفوذ لابیستهای با قدرت اسرائیل تنها راه برخورد با ایران را در اقدامات نظامی میدانند. در داخل ایران نیز بخشی از هئیت حاکمه به دلایل ایدئولوژیکی، حفظ منافع شخصی و یا دست یافتن به قدرت بیشتر، شعارهای قدیمی ضد آمریکایی را تکرار و تقویت میکنند و عملاً مانع پیشرفت مذاکرات میتوانند باشند.
یکی از مفسرین در این زمینه مینویسد: تراژدی ایران این است که ممکن است بتواند به یک سازش در مورد برنامه اتمیاش برسد در حالیکه میداند به آن نیاز دارد. ولی کسانیکه این کشور را اداره میکنند هنوز میخواهند از قدرت و نفوذی که نیروی اتمی به آنها میدهد استفاده کنند. تصور بر این بود که انتخابات ۲۰۱۳ نیروهای میانه رو را بر سر کار آورده است. ولی نیروهایی که در ۲۰۰۹ قدرت را در دست داشتند، بسیاری هنوز بر سر کارند. حفقان و سرکوبی که پس از انتخابات ۲۰۰۹ شدت یافت، به نحوی هنوز ادامه دارد. زندانها پر از کسانی است که ترجیح دادند با حقیقت زندگی کنند و به نیروهای دورغین نپیوندند.
مهم است که ببینیم ایران چه چیزهایی را از دست داده است. از سالهای ۱۹۹۰ اصلاح گرایان ایده ی ایجاد جامعه مدنی در درون یک جمهوری اسلامی را مطرح کردند. آنها ادعا کردند که دموکراسی و اسلام در اساس و عمل با یکدیگر سازگارند. ولی در نهایت حاکمیت این کشور در سال ۲۰۰۹ یکی از مهمترین جنبشهای خاورمیانه را در دوران اخیر سرکوب کرد و میخواهد صنعت اتمی را که ایران از دوران شاه به ارث برده نگهدارد. بهای گرانی که ایران برای چنین برنامهای میپردازد شاید هئیت حاکمه را به تن دادن به مذاکره ناگزیر سازد ولی مشکل در این است که ایران میخواهد زیر بنای صنعت اتمی خود را حفظ کند و آمریکا و متحدان آن خواهان از بین رفتن توانایی ساختن بمب اتم هستند.
سیاست خارجی امریکا در مورد ایران بهنظر میرسد روشنتر از مناطفی مانند سوریه، عراق و حتا افغانستان باشد. اوباما نمیخواهد در زمان ریاست جمهوریاش جنگ دیگری را آغاز کند. ولی بخش مهمی از موقعیت سیاست خارجی وی در گرو به نتیجه رسیدن مذاکرات با ایران است.
در نوامبر امسال و انتخابات کنگره، جمهوریخواهان شانس دارند که اکثریت را در سنا بدست آورند. در این صورت اوباما در موقعیت ضعیفتری قرار خواهد گرفت. این امکان وجود دارد که نمایندگان دست راستی و مخالفان مذاکرات با ایران تحریمهای شدیدتری را تصویب کرده و عملاً مانع پیشرفت مذاکرات شوند.
به این دلیل موفقیت در دوره ی جدید مذاکرات تا پیش از جولای اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند.
آنچه که امروز در عراق میگذرد زنگ خطری برای ایران نیز هست. تصمیات خردمندانه در این مقطع از تاریخ میتواند مانع از جنگ و از هم پاشیدگی احتمالی سرزمینی شود که پس از هزاران سال هنوز توانسته است تمامیت ارضی، تاریخ و فرهنگ خود را حفظ کند.
اتحاد ملیتها، نژادها و زبانهای گوناگون در چارچوب جغرافیایی ایران یک تعادل شکننده است که به سادگی میتواند تحت فشارهای اقتصادی و سیاسی فرو ریخته و نتیجهای بی نهایت اسفناک داشته باشد. امید بر این است که تعهد به ملت ایران و حفظ تمامیت ارضی این کشور کهن، رهنمود رهبرانی باشد که سرنوشت این کشور و ملت امروز در دست آنهاست.