بهترین راه حل اختلاف با اعراب به ویژه عربستان سعودی آنست که ما در مسائل مربوط به کشورهای عربی دخالت نکرده و آنرا به خود کشورهای عربی واگذار کنیم. واقعا چرا ما باید خود را در لبنان، غزه، سوریه درگیر کنیم؟ آنهم با این هزینه بسیار سرسام آور مالی و انسانی؟ آیا سازمانی بررسی کرده است که در برابر اینهمه هزینه گزافی که در این نقاط خاورمیانه کردهایم، چه سودی عاید ما شده است؟
البته اشکال دیگر ما با عربستان، مربوط میشود به اوپک که ما با این کشور از زمان شاه بر سر اوپک اختلاف داشتهایم و هریک ازاین دو کشور، داعیه برتری و رهبری در اوپک را داشته و دارند به ویژه که درحقیقت فکر ایجاد سازمان اوپک، فکری ایرانی بود که با پیشنهاد نماینده ایران، از سوی نماینده ونزوئلا مطرح شد. اما حقیقت آنست که عربستان با این مقدار تولید وصادرات نفتی و دارا بودن از ذخایرغنی نفتی و ارزی به هرحال نسبت به ایران، به ویژه ایران جمهوری اسلامی برتری دارد و ما باید در سیاستهای خود درسازمان اوپک تجدید نظر کرده و وزنه سنگین عربستان را به عنوان یک واقعیت بپذیریم.
بطور کلی به گمان من بهتراست ما برای یک مدت دست کم ده ساله، در سیاست خارجی خود به ویژه در خاورمیانه تجدید نظر کامل کرده و بیشتر هم و کوشش خود را مصروف تقویت بنیه اقتصادی خود در داخل نمائیم و درخارج نیز درصدد گسترش بازار فروش برای صادرات کالاهای غیرنفتی خود باشیم که البته ملازمه این کار آنست تا جایی که میتوانیم تولیدات داخلی را تقویت کرده و از میزان واردات به ویژه کالاهای مصرفی بکاهیم. تا جایی که میتوانیم بخش عمدهای از درآمد نفت را به جای واردات کالاهای مصرفی، صرف عمران کشور کنیم.
یکی از برنامههای بسیار عظیم که میتواند هم اشتغال ایجاد کند، هم آب و هوای ایران را تغییر دهد و هم درسیستم کشاورزی و آب رسانی موثر باشد، پیاده کردن طرح عمده ایست در کویرهای ایران و ارتباط دادن خلیج فارس و بحر خزر به نحوی به هم و درکنار آن، کانال کشی برای تغییر سیستم آب رسانی درامر کشاورزی.
از سوی دیگر مدتهاست که یک مساله فکر مرا به خود معطوف داشته است. ماجرای نفت شمال، پرونده ایست بسیار قطور که سابقه آن به بیش ازیک قرن میرسد و در راه آن حوادث بسیار روی داده و عده زیادی کشته شدهاند. ماجرای ماژور ایمبری و داستان افسانه مانند سقاخانه را دست کم تاریخ فراموش نکرده است. به همین گونه است قرارداد معروف قوام سادچیکف و معضل آذربایجان که بالاخره در نهایت مشخص شد، تمام دعواها برسر لحاف نفت شمال بوده است. عمده مانع ما برای استفاده از نفت شمال غولی به نام شوروی بود که به بهانه داشتن قرارداد بی اعتبار و فسخ شدهای که متعلق به “خوشتاریا” یکی از اتباع تزاری بود، خود را صاحب امتیاز نفت شمال میدانست. حال که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به رحمت ایزدی پیوسته و ما نیز علی الظاهر سیاست مستقل ملی داریم که نه میخواهیم به شرق و نه غرب باج بدهیم، به چه علت دست به استخراج نفت شمال نمی زنیم تا دراین تنگنای مالی، این منبع درآمد نیز کمکی برای ما باشد. بعلاوه فراموش نکنیم که چاههای زیرزمینی با خطوط مرزی نا آشنا هستند. به عبارت دیگر هر اندازه ما در استخراج نفت شمال خود تعلل بورزیم، سهم ما را کشورهای همجوار دیگر استخراج و بهره برداری خواهند کرد. کمااینکه شاهد یک نمونه آن از سوی قطر در نفت پارس جنوبی هستیم. آیا بهتر نیست تا دیرنشده هم به فکر استخراج نفت شمال باشیم و هم از منابع نفتی بلوچستان بهره برداری کنم؟
باید واقعیت را بپذیریم، ایران چه نیازی دارد که بخواهد مانند آمریکا، روسیه یا چین نفوذ خود را در خاورمیانه، آفریقا، آمریکای جنوبی گسترش دهد؟ ما بجای الگو برداری از آنها باید الگوی خود را سویس، آلمان، ژاپن و کره جنوبی قرار دهیم که هم به نفع ملت ماست، هم عرصه مانور درآن بسیار وسیع است و هم با کشورهای ذینفوذ دیگر درگیری پیدا نخواهیم کرد.
مساله مهم دیگر آنکه ما یک کشور مسلمان غیر عرب هستیم، نبایستی در زمینه ترویج اسلام از اعراب دوآتشه تر باشیم. بعلاوه چه اصراری داریم که حتما مذهب شیعه را با هر بهایی که شده، ولو با پرداخت نفری پنج هزار دلار، در دنیا گسترش دهیم. بالابردن تعداد شیعیان جهان بیشتر به نفع ما تمام میشود، یا داشتن یک بنیه اقتصادی قوی با درآمد سرانهای رشک برانگیز و تولید ناخالص ملی مثال زدنی؟
البته صلاح مملکت خویش خسروان دانند ما از روی خیرخواهی حرفی زدیم و گذشتیم. تو بمان و دگران اما کاری نکنید که آیندگان درحق شما بگویند وای به حال دگران!!