گروه بنیادگرای سنی مذهب جیش العدل در تاریخ ۱۷ بهمن ۹۲ طی عملیاتی موفق شد ۵ تن از مرزبانان جمهوری اسلامی از جمله گروهبان یکم جمشید داناییفر را به اسارت درآورد.
نحوه عملیات و به اسارت درآمدن این مرزبانان در فیلمی که گروه جیشالعدل منتشر کرده (اگر واقعی باشد) نشان میدهد که این مرزبانان هنگامی که مورد هجوم واقع شدهاند مطلقا مسائل امنیتی و نظامی را مراعات ننموده بودند و به نظر من این خود گویای این نکته است که آنها کوچکترین دغدغه مشترک امنیتی و اطلاعاتی با حاکمیت نداشته بلکه تنها مشغول سپری کردن زمان ماموریت خود بودهاند.
پنج مرزبان نزدیک به دو ماه است که دوران اسارت خود را میگذرانند بدون اینکه مقامات جمهوری اسلامی اقدام محسوسی را برای آزادی آنها انجام دهند.
روز یکشنبه گروه جیشالعدل اعلام کرد که به تلافی کشته شدن علی نارویی، گروهبان جمشید داناییفر که همسرش ده روز پیش فرزندی به دنیا آورده است، را دار زدهاند.
علی نارویی در سن ۱۶ سالگی، هنگامی که هنوز به سن قانونی و بلوغ نرسیده بود توسط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی جهت فشار بر برادرش، که جزو فعالین مخالف جمهوری اسلامی است، در روستای سبزپوشان نصرتآباد دستگیر شد. علی پس از ۸ ماه شکنجه به ۱۸ سال زندان در تبعید محکوم گشت. نامبرده در زمان بازداشت و در زیر شکنجههای وزارت اطلاعات دچار شکستگی فک و بینی گشت و در طی سالها زندان هیچگونه اقدامی برای درمان وی صورت نگرفته بود. رسانههای حقوق بشری و سازمانهای دفاع از حقوق زندانیان سیاسی بارها در مورد وضعیت وخیم علی نارویی هشدار داده بودند.
مدتها پیش این زندانی سیاسی به زندان ارومیه تبعید گشت در حالی که نیروهای وزارت اطلاعات برای درمان فک شکسته نامبرده، خود هیچگونه اقدامی انجام نداده بودند با درخواست خانواده وی مبنی بر پرداخت هزینههای درمان علی نیز موافقت نکردند.
بعد از عملیات گروه جیش العدل در تاریخ ۱۷ بهمن ۹۲ و به اسارت در آمدن ۵ تن از مرزبانان جمهوری اسلامی علی نارویی با وجود وضعیت وخیم جسمی, بار دیگر مورد شکنجه قرار گرفت و حدود یک هفته پیش در زندان جان باخت.
وزارت اطلاعات طی تماسی با خانوادهی وی جهت موافقت با درمان وی با هزینهی شخصی، خواهان چهارمیلیون تومان وجه نقد شده و از خانوادهی ایشان در خواست نموده بودند که به ملاقات وی در زندان بروند. اما خانواده در زندان با جسد کبود شده فرزندشان همراه با تهدید وزارت اطلاعات مبنی بر رسانهای نکردن خبر درگذشت وی روبرو گشتند.
خبر اعدام گروهبان یکم جمشید داناییفر در شبکههای اجتماعی هزاران بار به طرق مختلف بازنشر گشت و مشترکان شبکههای اجتماعی با انتشار اشعار ، استاتوسهای مربوط به سربازان اسیر و عکسهای مختلف از مرزبانان گروگان گرفته شده، از اعدام جمشید داناییفر به وسیله جیشالعدل اعلام انزجار نمودند.
اما کمتر کسی نسبت به مرگ علی نارویی در زندان واکنش نشان داد.
فارغ از تحلیل علل و بسترهای شکلگیری گروههای شبیه به جیشالعدل در نواحی محرومی همچون سیستان و بلوچستان، علی نارویی در سن ١٦ سالگی دستگیر شده بود و بدون توجه به درستی یا نادرستی اتهامات نامبرده، نه تنها شکنجه و محکومیت ایشان به وسیله حکومت ایران غیرقانونی و جرمی آشکار بوده بلکه محاکمه و بازجویی وی نیز امری غیرقانونی و غیرانسانی بوده است.
گروهبان یکم جمشید داناییفر فردی نظامی بود و برای این شغل حقوق دریافت نموده است. بدون شک هر کسی که به استخدام نیروهای مسلح هر حکومتی در میآید، یکی از ابتدائیترین ریسکهای مطرح برای وی جانباختن در حادثهها، درگیریها و دستگیریهاست.
شکی نیست که گروه جیشالعدل نه تنها مجاز به اعدام هیچ کسی در این کره خاکی نیست بلکه حتی مجاز به بازجویی و محاکمه هیچ فردی نیست. فارغ از پرداختن به اهداف این گروه نزدیک به القاعده، این گروه طبق هیچ ضوابط جهانی و عرف انسانی محق به داشتن هیچ سلاحی نیست مگر اینکه با رعایت ضوابط قانونی بدین کار دست بزنند.
بدون در نظر گرفتن موارد بالا ، هیچ اتهام قابل اثباتی مبنی بر دست داشتن جمشید داناییفر در هیچ جنایتی مطرح نشده است و بدون شک اعدام نامبرده به وسیله گروه جیشالعدل جنایتی آشکار و غیرقابل گذشت است. و این خود تاییدی آشکار مبنی بر تن ندادن گروه جیشالعدل به وظایف و حقوق انسانی است.
در مورد سکوت نخبهگان ایرانی نسبت به “جان باختن علی نارویی” در زندان چه میتوان گفت؟
اگر گروه جیشالعدل به هیچ ضوابط قانونی و ارزش انسانی تن نمیدهد، با توجه به نزدیکی فکری آنها با القاعده و اعتقاد به خشونت مذهبی قابل درک است. اما جمهوری اسلامی که مدعی حکومتی برخوردار از رافت اسلامی، مقتدر و مشروع بر کشور است، با توجه به اینکه تا اکنون دهها جنایت آشکار و نهان را علیه فعالین بلوچ انجام داده و وضعیت امنیتی سیستان و بلوچستان وخیم تر گشته و جیشالعدل هم ثمره و میوه همین اعمال سرکوبگرانه است، قابل درک نیست که چرا از این اعمال ضد بشری دستبردار نیست؟
احتمالا انسان به راحتی قادر به تحلیل اعمال حکومتی دیکتاتور و سرکوبگر همانند جمهوری اسلامی و کردار گروهی جنایتکار و تروریست همانند جیشالعدل باشد اما سکوت نخبهگان و فرهیختگان ایرانی در برابر مرگ علی نارویی و همزمان همدردی، مرثیهسرایی، شعر خوانی و اعلام انزجار به این گستردگی در برابر اعدام جمشید داناییفر، اگر قابل تحلیل و تفسیر باشد، حاوی پیامی بسیار تاسف بار است.
با این اوصاف، با توجه به رفتار جمعی ایرانیان در شبکههای اجتماعی، احتمالا ارزش انسانها برای آنها متفاوت باشد و اعتقاد به این “تفاوت” وضعیتی را ایجاد نموده که ایرانیان با بعضی از کشتنها و جانستاندنها موافق هستند و با بعضی دیگر مخالف. شاید هم ملیت، قومیت و مذهب متوفی در بر انگیختن احساس همددری و محکوم نمودن “جنایت” تاثیرگذار باشد؟
نتیجهگیری: طبق فرضیه چرخه خشونت، تا علی نارویی چنین ظالمانه در زندان جان ببازد، سر جمشید داناییفر بیگناهانه بالای دار میرود؛ چه “تو و من” برای مرگ یکی شعر بسرایم و چه هنگامهی مرگ دیگری سکوت کنیم یا هلهله بزنیم. در واقع ماشین مرگ به خواست و فرمان ما به چپ و راست نمیچرخد اما با اراده همه مردم ایران قابل توقف است.