ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 03.03.2014, 19:28
بررسی دروغ‌ها و اتهامات محمد سهیمی

کاظم علمداری

در حاشیه: روان رنجیدگی!
من این یاداشت را با تأخیر، با تردید، و بی‌رغبت می‌نویسم. دوستی از من خواست در رد دروغ‌ها و تهمت‌های محمد سهیمی که مدت هاست علیه من بکار می‌برد، توضیحی بنویسم، و یا از این شخص و  نشریه‌ای که اتهامات و دروغ‌های او را چاپ کرده است در دادگاه شکایت کنم. وی اضافه کرد: ما در آمریکا زندگی می‌کنیم، نه در حکومت اسلامی. نباید اجازه داد کسانی شیوه تهمت‌زنی و پرونده‌سازی رژیم اسلامی را در برون مرز نیز اعمال کنند. به ویژه آنکه این شخص هر روز به بهانه‌ای به کسی پرخاش می‌کند و تهمت می‌زند.

در پاسخ به آن دوست یاد آورشدم که نخست، راستگویی حرمت نفس می‌خواهد. دوم پرخاشگری و گاهی خود تخریبی، ناشی از آسیب‌های روانی است که افراد در زندگی خود تجربه می‌کنند. آسیب‌هایی که درون انسان را بهم می‌ریزند، و رفتار و گفتار را از کنترل شخص خارج می‌کنند. در عرصه سیاست عامل ایدئولوژیک و جزم‌های عقیدتی نیز بر آن افزوده می‌شود. برخی بر این آسیب دیدگی درونی غلبه می‌کنند، آرامش نفس می‌یابند، و با دیگران رابطه عادی و محبت آمیز برقرار می‌کنند؛ و برخی اما تنها با پرخاشگری دائم به دیگران التیام موقت می‌یابند. اما در دراز مدت می‌تواند به خود تخریبی نیزمنجر شود.

به آن دوست گفتم، به جای دادگاه، به اینگونه افراد باید توصیه کرد که به درمان خود بپردازند. آن‌ها به اندازه نیازمندی‌های درونی‌شان، که چون صاعقه بر آن‌ها فشار می‌آورد، بطور وسواس‌آمیزی در پی لطمه زدن به کسانی هستند که افکار و عقایدشان با ایدئولوژی و دگم‌های سیاسی این افراد خوانایی ندارد. آن‌ها مرتب دروغ می‌گویند، تهمت می‌زنند و پرخاش می‌کنند تا افراد را به جدال بکشانند. باید از وارد شدن به جدل با آن‌ها پرهیز کرد، از سوی دیگر این وظیفه نزدیکان این افراد است که آن‌ها را قانع کنند برای سالم‌سازی درون آسیب‌دیده خود، که در تمام رفتار و گفتار آن‌ها بازتاب بیرونی می‌یابد، و همچنین برای فراگیری چگونگی برقراری ارتباط محبت‌آمیز با دیگران به روان‌شناس مراجعه کنند.

هرچند اگر لازم شد، از کشاندن این افراد به مراجع قانونی نیز نباید کوتاهی کرد، زیرا دادگاه ممکن است آن‌ها را وادارد که به جای صدمه به دیگران، به درمان خود بپردازند. من نیز این حق قانونی را برای خود محفوظ می‌دارم، و این نوشتۀ اول و آخر من در این رابطه نیز به منزله اخطار به فرد مورد نظراست.

اما بررسی دروغ‌ها و اتهامات محمد سهیمی

در آغاز به ادعای وی توجه کنید.
«وجود اسناد موثق یک بخش مهم از مقاله تحقیقی و آموزش دانشگاهی هستند که نگارنده از استادان علمی‌ خود در زمان تحصیل برای درجه دکتری خود آموخت. همین‌گونه نوشتن را نگارنده در مقالات سیاسی خود نیز بکار می‌برد.» منبع

این نکتۀ درست که دکتر سهیمی مدعی است از استادان‌اش یاد گرفته است را در ذهن بسپارید و با دروغ‌ها، اتهامات زشت وبی منبعی که علیه اینجانب بکار برده است مقایسه کنید.

سهیمی نوشته است:
«دکتر علمداری یک بار دیگر به تحریف تاریخ پرداخته. ایشان که قبل از انتخابات به هر کسی که قرار به رأی دادن داشت به شدت حمله می‌کرد، حالا تلاش می‌کنه آرام از اون موضع بیرون بیاد.» (گویا نیوز) نخست، از او باید پرسید به استناد آنچه از استادان خود یاد گرفته است، منبع و سند این ادعا کجاست؟ دوم، این ادعا، به فرض درست بودن، چه ارتباطی با تحریف تاریخ دارد؟ چه چیزی در اینجا تاریخ است و چگونه تاریخ تحریف شده است؟ آیا این به دلیل بی‌اطلاعی او از علم تاریخ است، یا دلایل دیگری دارد؟

وی ادامه داده است:
«ایشان (یعنی علمداری) بار‌ها، بعنوان مثل، حرف ملی‌- مذهبی‌های ایران مثل زنده یادان سحابی و بازرگان را تحریف کرده.» (Friday, July 12, 2013 10:46 AM، ایمیل لیست اجا) منبع این اتهام که مدعی است بار‌ها رخ داده است، چیست؟ ظاهرا او یادش رفت که استادانش چه گفته بودند.

یا می‌نویسد:
«زمان انتخابات اخیر مجلس ایشان در همین تلویزیون اندیشه فریاد کشیدند که، «خاتمی از اول خائن بود.»(December 2012 21:55، ایمیل لیست اجا). کمی سلامت دِماغی، و البته خلوص نفس لازم است که فرد وقتی اینگونه اتهامات سنگین و بی‌شرمانه به کسی وارد می‌کند نگران باشد که از او خواستار منبع خواهند شد. به ویژه آنکه شخص مدعی باشد روش درست ذکرمنبع و مرجع معتبر را استادان‌اش به او یاد داده بودند. چه عاملی بر این یادگیری و رعایت اصول غلبه می‌کند و شخص را به دورغگویی و تهمت بی‌شرمانه می‌کشاند؟

یا می‌نویسد:
«بطور متوالی به چپ‌ها در زمان انقلاب حمله می‌کنه بدون اینکه بگه که خود یکی‌ از چپ‌ترین چپ‌های آن زمان بوده یکی‌ از بزرگ‌ترین تحریف هاست.»(گویا نیوز) نخست، حمله متوالی بماند، حداقل می‌بایست یک نمونه از حمله به چپ‌ها را نشان می‌داد و منبع آن را ذکر می‌کرد. حمله و نقد در نظرگاه کسانی که همه پدیده‌ها را سیاه و سفید می‌بینند یکسان است. دوم، این بزرگ‌ترین تحریف‌ها چیست؟ چه چیزی تحریف شده است؟

باز دروغ و اتهام دیگری؛ او می‌نویسد:
«می‌خواهید از کودتا در مصر حمایت کنید، چون با خرج آمریکا به مصر چندین بار رفته‌اید، بکنید، ولی‌ وارونه جلوه ندهید. عصر عصر اطلاعات است. با وجود اینترنت نمی‌توان تحریف کرد، دروغ گفت، و حقایق را وارونه جلوه داد. آقایان! کلمات شرم، حیا، و صداقت سیاسی را به فرهنگ لغات خود اضافه کنید و عمل کنید،» (ایمیل لیست اجا،Friday, July 12, 2013 10:46 AM)

منبع این اتهامات سنگین که من چندین بار و آنهم به خرج آمریکا به مصر رفته‌ام کجاست؟ آیا شرم‌آور نیست که بدون ارائه مدرکی این اتهامات سنگین را به کسی وارد می‌کنید؟ نویسندۀ این اتهام سنگین یا باید مدارک ادعایش را ارائه دهد که مردم من را بشناسند، و یا مردم بدانند که این فرد چه دورغگوی بی‌شرم و حیایی است. من در تمام عمرم فقط یکبار به مصر سفر کرده‌ام و آنهم با هزینه خودم.

جالب اینکه این شخص در ادامه آنچه می‌گوید از استادان‌اش یاد گرفته است ادعا می‌کند:
«هر مقاله‌‌ای که به هر وبسایت معتبر سیاسی فرستاده شود، باید دارای منابع و مراجع معتبر باشند، وگرنه مورد قبول قرار نخواهد گرفت.»(گویا نیوز) آیا برای مطالبی که شما در گویا نیوز چاپ کرده‌اید منابع و مراجع معتبر ارائه کرده‌اید؟ پس چرا گویا نیوز مطالب بی‌منبع و مرجع شما را چاپ کرده است؟

او اضافه می‌کند:
«از نظر برخی‌ از خوانندگان مستند نوشتن مهم نیست. حتی اگر مستند‌ترین مقاله هم منتشر شود، ولی‌ بر خلاف جزم‌های ایدئولوژیک و منافع شخصی و گروهی از پیش تعیین‌شده این دسته از هموطنان باشد، «پاداش» نگارنده بجز فحاشی، اتهامات بی‌اساس و شرم‌آور، و دروغ‌گویی چیز دیگری نخواهد بود.»(گویانیوز) با توجه به آنچه در بالا نقل شد آیا این جملات بیش از هرکس به خود سهیمی برنمی‌گردد؟ آیا او مستند نوشته است؟ آیا اتهامات بی‌اساس و شرم آور، و دروغگویی کار خود سهیمی نبوده است؟ این دو گانگی در ادعا و عمل، از کجا ریشه می‌گیرد؟

باز از سهیمی:
«چرا به محض اینکه با مقاله‌ای مخالفیم، به جای آنکه مخالفت خودرا مستند و مستدل بیان کنیم، و یا حتی محترمانه فقط بگوییم «من این مقاله را قبول ندارم،» فورا فحاشی کرده، و نویسنده را متهم به هر چیز بد زیر آسمان آبی می‌کنیم؟»(گویا نیوز)

آیا این جملات سهیمی از روی فراموشی است، یا برای فریب مردم است؟ آیا دورغ‌هایی که در بالا به آن‌ها اشاره شد، از جمله اتهام پول گرفتن از آمریکا برای سفرهای چند باره به مصر، مستند و مستدل و محترمانه است؟ آیا این همه تهمت، دروغ و پرخاشگری در مقالاتش به دیگران برای آن است که محترمانه بگوید «من این مقاله را قبول ندارم»؟ آیا سهیمی فراموش کرده که در جملات بالا خود چه نوشته است؟ یا آن حرف‌ها را برای فریب مردم نوشته است، یا فکر می‌کند مردم نادانند؟ احتمالا سهیمی آرزو می‌کند شخصیت فرهیخته‌ای باشد که در جملات بالا خود توصیف کرده است، ولی شاید آشفتگی درون‌اش نمی‌گذارد.

باز از سهیمی:
«ایشان (یعنی علمداری) به همراه بسیاری به پرزیدنت اوباما نامه نوشت و دخالت پیمان ناتو و آمریکا در لیبی‌ را ستایش کرد.»(گویا نیوز) نخست منبع این ستایشگری کجاست؟ دوم، دخالت ناتو و آمریکا در لیبی با تصویب شورای امنیت سازمان ملل انجام گرفته بود. در حالیکه جنایات قذافی علیه مخالفان، و تهدید پسر او به رودخانه خون راه انداختن، بخش بزرگی از جهان را به شدت نگران کرده بود، بیش از یک میلیون و دویست هزارنفر درسایت مدافعان حقوق بشر معروف به «آواز»، از سازمان ملل خواسته بودند که برای جلوگیری از قتل عام و جنایات قذافی علیه مردم خودش مداخله کند. شورای امنیت سازمان ملل نیز مطابق مصوبات خود، و به اتفاق آرا چنین کرد. من هم به عنوان مدافع حقوق بشر، به درستی آن بیانیه را امضا کردم. ولی دروغ ستایش از پرزیدنت اوباما، مانند دروغ‌های دیگر ساخته سهیمی است.

باز از محمد سهیمی:
«ایشان (یعنی علمداری) حذف آقای حسنی مبارک از ساختار قدرت در مصر، که به نظر ایشان به «دموکراسی» منتهی‌ شد، را نوعی «مداخله بشر دوستانه» آمریکا نامیدند، ولی‌ از کودتای مصر و بازگشت نظامیان به قدرت مطلق حمایت کردند.»(گویا نیوز) از کدام منبع ادعا کرده‌اید که علمداری حذف مبارک را برابر با دمکراسی درمصر دانسته است؟ در کجا علمداری از قدرت مطلق نظامیان حمایت کرده است؟

حسنی مبارک را نه آمریکا، بلکه مردم مصر از قدرت حذف کردند، و مداخله بشردوستانه سازمان ملل نیز در مصر بکار نرفت. برای اطلاع افرادی مانند سهیمی شاید ذکر این واقعیت لازم باشد. «مداخله بشردوستانه» از مصوبات سازمان ملل است، که بعدا به مصوبه «مسوولیت حمایت»، یعنی حمایت خارجی از مردم در برابرحکومت‌هایی که مردمشان را کشتار می‌کنند، تکامل یافت. کاری که قذافی کرد. ولی برخی افراد دل سوخته دیکتاتوری چهل ساله قذافی، که اطلاعی در باره این مصوبات سازمان ملل، که سال‌های قبل از واقعۀ لیبی تصویب شده بود، ندارند، دست به هوچی‌گری‌های سیاسی زدند. من خود در مقاله‌ای با عنوان «حمله نظامی اسرائیل و مداخله بشردوستانه ربطی بهم ندارند»، مختصری در باره این دو مصوبه و تاریخ آن‌ها توضیح دادم. اخیرا نوشته‌های مفصلی پیرامون مصوبه‌های «مداخله بشر دوستانه» و «مسوولیت حمایت» سازمان ملل توسط پنج صاحب نظر، از جمله چهار استاد حقوق بین‌الملل، در ایران در مهرنامه شماره ۳۱ در تهران منتشر شده است که همه آن‌ها در دفاع از مصوبات سازمان ملل، خواندنی و آموختنی هستند. من خواندن آن مقالات را به همه توصیه می‌کنم. پاراگراف زیر در ارتباط با لیبی نقل قولی از یکی از آن نوشته‌ها است.

«بحران لیبی را بعضی‌ها مصداق عمل کردن به نظریه مسوولیت حمایت می‌دانند. اگر به قطعنامه‌های صادره در مورد لیبی رجوع کنید، طی هر دو قطعنامه، شورای امنیت به مسوولیت دولت لیبی برای حمایت از اتباع اشاره می‌کند. بنابراین رگه‌هایی از نظریه مسوولیت حمایت در قطعنامه‌هایی که نهایتا منجر به ایجاد منطقه پرواز ممنوع در خاک لیبی شد، دیده می‌شود. بنابراین، بنده یکی از مصادیق اجرای نظریه مسوولیت حمایت که از رهگذر شورای امنیت انجام شد را همین بحران لیبی می‌دانم. به نظر بنده، مداخله در بحران لیبی مشروع بود، چون از سازوکارهای پیش‌بینی شده در منشور استفاده شد.»(محسن عبداللهی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه بهشتی، مهرنامه شماره ۳۱، مهرماه ۱۳۹۲، ص. ۱۳۰)

نقل قول زیر باز از نوشته سهیمی
«اگر فردی فقط حتی اندکی با فرهنگ و تاریخ آمریکا آشنا باشد، می‌داند که لیبرال‌های آمریکا (نه مارکسیست‌ها) صد‌ها کتاب و مقاله درباره مناسبات سرمایه‌داری جهانی، امپریالیسم، استعمار، استعمار نو و... نوشته‌اند و اینها‌ زاده ذهن ایرانی‌ها، جهان سومی‌ها و چپ‌ها نبوده است.» او ادامه می‌دهد: «آقای علمداری با جعل تاریخ ادعا می‌کند این مفاهیم ‌زاده ذهن ما مردم جهان پیرامونی است. واقعا شگرف است.»(گویا نیوز)

در کجا علمداری گفته است مناسبات سرمایه‌داری جهانی، امپریالیسم، استعمار و استعمار نو «‌زاده ذهن ایرانی‌ها و جهان سومی‌ها و چپ‌ها است»؟ اولا چرا سهیمی منبع ادعای خود را ذکر نکرده است؟ روشن است. برای آنکه دروغ نوشته است. دوم، چرا مطلبی که از من نقل کرده است در گیومه قرار نداده است؟ این شگرد‌های زشت از کسی که مدعی یاد گرفتن روش علمی تحقیق است، عجیب نیست؟ ایشان در ادامه تحریف نوشته من، به جای آنکه مطلب من را به درستی نقل کند و بنویسد چرا نادرست است، افزوده است: «این جعل تاریخ توسط آقای علمداری به سود امپریالیسم و استعمار است».

کدام جعل تاریخ؟ چه چیزی جعل شده است؟ جعل یعنی دروغ. علمداری دروغ نوشته است، یا شما نظرش را قبول ندارید؟ سهیمی همانگونه که خود در بالا ادعا کرده است می‌توانست مخالفت خود را مستند و مستدل بیان کند، و یا حتی محترمانه فقط بگوید «من این مقاله را قبول ندارم». چرا به این شیوه متوسل شده است؟ سهیمی برای پنهان کردن این زشت‌کاری بی‌شرمانه خود نام چند نویسنده خارجی را از اینترنت پیدا کرده و به نوشته خود افزوه است، که وانمود کند او آن کتاب‌ها را خوانده است. این هم ترفند آدم‌های بی‌مایه و سطحی است که می‌خواهند خود را متخصص تمام علوم جا بزنند. نظریه‌پردازی در باره مسائل اجتماعی، نیازمند مطالعه کتاب‌های مرجع و به روز شده علوم اجتماعی است. سرک کشیدن به نظریات دیگران در اینترنت فقط به درد فضل‌فروشی می‌خورد. اینجانب چهار مقاله پیوسته در باره مفاهیم استقلال، استعمار، امپریالیسم نوشته‌ام که اگر سهیمی ادعایش درست بود، می‌توانست حد اقل یک جمله از آن مقالات، که در این لینک قابل دسترسی است، نقل کند.

سهیمی نوشته است:
«آقای علمداری حتی به آموزگاران سابق خود هم رحم نمی‌کند. ایشان در مقالهٔ ادعا کردند که بیژن جزنی، انقلابی‌ برجسته دهه ۱۳۴۰ که ناجوانمردانه توسط ساواک و رژیم محمدرضا شاه در تپّه‌های اوین در ۱۳۵۴ به قتل رسید، از به اصطلاح اصلاحات ارضی شاه حمایت می‌کرد. این یک جعل تاریخ بسیار شگفت انگیز است که دکتر داریوش وثوقی در مقاله خود بدان پاسخ داده است، و بنا بر این لزومی به پاسخ در اینجا ندارد.»(گویا نیوز)

چرا «این جعل شگفت‌انگیز تاریخ» لزومی به پاسخ ندارد؟ آیا سهیمی به کتاب بیژن جزنی مراجعه کرده و دریافته که نقل قول علمداری در آن کتاب وجود ندارد، یا وارونه نوشته شده است؟ یا چون دوست‌اش یاوه‌ای گفته است برای او کافی است؟ این است معنی «جعل شگفت انگیز تاریخ»؟ این روش را هم از استادان خود یاد گرفته است؟ سهیمی با این کارش فقط بی‌اطلاعی خود را ثابت کرده است.

به نقل قول زیر از مهندس سحابی توجه کنید.
در رابطه با اصلاحات ارضی، زنده یاد مهندس عزت‌الله سحابی نیز آنچه بیژن جزنی نوشته است، یعنی دفاع از اصلاحات ارضی، را تأئید می‌کند. ایشان می‌نویسند: «درآن زمان مرحوم مهندس بازرگان با اصلاحات ارضی که از سوی امینی آغاز شده بود، مخالف بود و معتقد بود که مسأله اصلی ایران، مسأله ارضی نیست بلکه مسأله استبداد است و تا این مسأله حل نشود هیچ مسأله دیگری حل نخواهد شد ولی آقای طالقانی تا حدودی موافق بود. ما جوان‌ها نیز همه موافق انجام اصلاحات ارضی بودیم. در درون جبهه ملی هم وضع بدین شکل بود. اللهیار صالح، کشاورز صدر و نصرت‌الله امینی، با اصلاحات ارضی مخالف بودند ولی اعضای جوان و به ویژه افرادی که گرایش سوسیالیستی داشتند، ازجمله خلیل ملکی موافق اجرای آن بودند. به هر صورت از سوی نهضت آزادی، اصلاحات ارضی هیچگاه مورد مخالت صریح قرار نگرفت و هیچ وقت به امینی از این نظر که چرا اصلاحات ارضی را انجام می‌دهد ایراد گرفته نشد.»(خاطرات مهندس عزت‌الله سحابی (از دوران کودکی تا انقلاب ۵۷)، نیم قرن خاطره و تجربه، ج. اول، چ ۳، تهران: نشر فرهنگ صبا، ص. ۲۳۷، تأکید از من) (برای اطلاع از نظر زنده‌یاد بیژن جزنی در مورد اصلاحات ارضی شاه به بخش سوم سلسله مقالات نگارنده زیر عنوان «آیا ایران بار دیگر عقب می‌ماند؟» مراجعه کنید.)

به نظر می‌رسد موضوعی که این دو نفر، (داریوش وثوقی) مارکسیست - لینیست دو آتشه، و دیگری فرد خشک‌اندیش مذهبی، (سهیمی) را در کنار هم قرار داده دو چیز است. هیستری آمریکاستیزی، و سمپاتی به رژیم جمهوری اسلامی.

سهیمی که می‌کوشد خود را به ملی – مذهبی‌ها بچسباند، یک فرد خشک‌اندیش مذهبی، خرافی و با اطلاعات سطحی و مخدوش، آنطور که در بالا دیده شد، حتا در باره نظرات ملی – مذهبی‌ها، که خود را جزو آن‌ها می‌داند، است. تا آنجا که من می‌دانم، او با شورای فعالان ملی مذهبی و نهضت آزادی ارتباطی نداشته و ندارد. او می‌خواهد خود را به اعتبار ملی – مذهبی‌ها بچسباند. ملی-مذهبی‌ها یک جریان ریشه‌دار و مبارز بوده و هستند و با ادعاهای سهیمی ربطی ندارند. سهیمی تا آنجا که من او را می‌شناسم اصولا با هیچ جریان سیاسی کار نکرده است، و هرکجا که می‌خواهد برای خود اعتبار سیاسی بتراشد به اعدام برادر و خویشاوندانش که توسط رژیمی که خود او به آن سمپاتی دارد، متوسل می‌شود. سابقه مبارزاتی او این است: «من آنم که برادرم را رژیم اعدام کرده است.»، من هم از این بابت بسیار متأسفم. این بلایی است که این حکومت بر سربسیاری خانواده‌های ایرانی آورده است. اما سهیمی باید بگوید خودش چه مبارزه‌ای کرده است؟ عضو یا هوادار فعال کدام سازمان و تشکیلات سیاسی بوده و چه نقشی داشته است؟ آن‌ها که مبارزه کرده‌اند اشتباه هم کرده‌اند، و خلاق‌ترین آن‌ها کسانی هستند که با تحولات جهانی و شناخت از پدیده جمهوری اسلامی، و روشن شدن وعده‌های دروغین خمینی، و شکل‌گیری استبداد مذهبی از اشتباهات گذشته خود فاصله گرفتند.

اما سهیمی بیش از آنکه با نیروهای آپوزیسون کار کرده باشد، فعالانه حامی و مبلغ برنامه مشکوک هسته‌ای رژیم جمهوری اسلامی بوده است و سالیان دراز، به توجیه اقتصادی آن پرداخته است. این کار او در مقام استاد دانشگاه باعث گمراهی بسیاری شد که امروز به غیر اقتصادی بودن پروژه اتمی جمهوری اسلامی پی برده‌اند. ایراد اساسی نگرش افرادی مانند سهیمی یکی پنداشتن منافع حکومت جمهوری اسلامی با منافع ملت ایران است. در حالیکه سران جمهوری اسلامی در ۳۵ سال گذشته بیش از آنکه به فکر منافع ملی ایران و حیثت ایرانیان باشند، به فکر تداوم و بقای قدرت خود بوده است.

سهیمی باز می‌نویسد:
«آقای علمداری در بسیاری از موارد دیگر هم به جعل تاریخ پرداخته است.» وی اضافه کرده ری تکیه «ادعا کردند که کودتا کار آخوند‌ها بوده و نقش سیا ناچیز.» سهیمی ادامه می‌دهد: «کمتر از دو هفته بعد از مقاله آقای تکیه، آقای علمداری در یک برنامه در تلویزیون اندیشه ادعای آقای تکیه را تکرار کرده، و بدان افزودند.»(گویا نیوز)

باز هم مانند موارد بالا ایشان یادش رفته است که استادانش چه گفته بودند و با شیوه «عرض می‌کنم» ادعای مضحکی را تکرار کرده است. برای اطلاع از نظر من در باره کودتای ۲۸ مرداد، ۱۳۳۲، از جمله به سایت بی‌بی سی، «۲۸ مرداد کودتا بود یا نبود؟» مراجعه کنید.

در رابطه با نقش روحانیت در کودتا علیه دکتر مصدق، می‌توانید به منابع معتبر تاریخ‌دانان، نه شیمی‌دانان مانند آقای سهیمی، از جمله کتاب‌های فخرالدین عظیمی، و کتاب استفن کینزر نویسنده کتاب همه مردان شاه، مراجعه کنید. برای نگاهی کوتاه، می‌توانید به نقد و بررسی اینجانب از یکی از کتاب‌های عظیمی در اینجا مراجعه کنید.

افزون بر نقش آیت‌الله بهبهانی و کاشانی در کودتا، که در هر دو منبع بالا ذکر شده است، زنده یاد عزت‌الله سحابی می‌نویسد: «کاشانی که پس از وقوع کودتا از آن حمایت کرد و تا چندی هم با زاهدی روابط بسیار حسنه‌ای داشت،(ص. ۱۵۹)، قبل از آن با دشمنان قسم خورده دکتر مصدق، مانند حسین مکی و مظفر بقایی که «درجریان کودتا با عوامل اطلاعاتی آمریکا ارتباط داشته است»، متحد شد (ص. ۱۵۵) و نقش مخربی علیه مصدق ایفا کرد. سحابی در باره نفش روحانیت در کودتا، که مورد اعتراض سهیمی و دوست یاوه‌گوی او قرار گرفته است، مطالب درخورتوجهی نوشته است که نقل همه آن‌ها در اینجا ممکن نیست. ولی خواندن گوشه‌ای از آن برای مدعیان تاریخ‌دانی مفید است.

سحابی می‌نویسد:
«در جریان کودتای ۲۸ مرداد و حوادث پس از آن روحانیت به طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شد. موافقان و مخالفان کودتا. تعداد روحانیون مخالف کودتا در مجموع کمتر از روحانیون موافق کودتا بود.» (تأکید از من) سحابی ادامه می‌دهد که: معروف بود که بهبهانی که یک ماه پس از کودتا سفری به مشهد کرد. در مشهد هم البته روحانیون بنامی همچون مرحوم کفایی و مرحوم سبزواری با کودتاچیان همکاری کرده بودند. آقای بهبهانی در بازار مشهد برای خرید به مغازه‌ای مراجعه می‌کند. به هنگام پرداخت پول جنس، کاسب مزبور که او را شناخته بود می‌گوید حاج آقا دلار هم خرد می‌کنیم. و این کنایه‌ای بود که در میان مردم شایع شده بود که روحانیون هم در قضیه کودتا پول گرفته بودند.»

سحابی اضافه می‌کند: «این دسته از روحانیون خیلی قدرتمند بودند.... وی (بهبهانی) از زمان رضا شاه با دربار روابط نزدیکی داشت. در جریان حوادث نهضت ملی نیز چند بار به طور جدی از شاه حمایت کرد. در روز نهم اسفند سال ۳۱ هنگامی که شاه قصد رفتن از کشور را داشت بهبهانی در حالی که چند نفر زیر بغل او را گرفته بودند به مقابل دربار رفت و در آنجا سخنانی ایراد کرد به این مضمون که‌ای مردم اگر شاه برود، اسلام هم از این مملکت خواهد رفت. آقای فلسفی هم جزو همین گروه بود که بعد از کودتا در مسجد سپهسالار سخنرانی غرایی کرد و در ستایش شاه اغراق نمود. مرحوم آیت الله بروجردی هم بعد از کودتا بازگشت شاه را تبریک گفت.»(خاطرات مهندس عزت الله سحابی، پیشین، صص ۱۶۰-۱۶۱.) سهیمی که ادعا دارد جزو جریان ملی – مذهبی است چطور از این مسایل بی‌اطلاع است؟ آیا او که خود را همه چیز‌دان، از جمله تاریخ‌دان می‌داند، حد اقل خاطرات یکی از چهره‌های مهم ملی – مذهبی را نخوانده است؟

در یک جمله دو دروغ دیگر. سهیمی می‌نویسد:
«آقای کاظم علمداری - از اعضای سابق چریکهای فدایی اقلیت - هم در برنامه پرگار بی‌بی سی در مناظره با دکتر برقعی از پول گرفتن اپوزیسیون از دولت‌های غربی دفاع کرد و گفت: «امینی و مدنی و بختیار توانستند یک پولی بگیرند و این امکانات را در اختیار جنبشی که به آن معتقد بودند قرار بدهند».

سهیمی نخست به دروغ، من را از اعضای سابق چریکهای فدایی اقلیت معرفی کرده است. من هیچ زمان عضو هیچ یک از سازمان‌های فدایی، چه اقلیت و چه اکثریت و دیگر گروه‌های مرتبط، نبوده‌ام. من مدتی هوادار این سازمان، و معتقد و مدافع نظریه‌ها و ایدئولوژی چپ بودم. من مدعی نیستم که آنچه امروز می‌دانم از بدو تولد می‌دانستم. اگر در زمان انقلاب فهم و شعور و دانش امروز را می‌داشتم به طور قطع حامی آن انقلاب نمی‌شدم.

دروغ دوم و تهمت، کجای جمله نقل شده از برنامه پرگار به معنی دفاع من از پول گرفتن آپوزیسیون از دولت‌های غربی است؟ چگونه می‌تواند نقل مطلبی در باره پول گرفتن سه تن از کسانی که سال هاست سر در نقاب خاک فروبرده‌اند، و هزینه کردن آن در راهی که به آن معتقد بودند، به معنای اعتقاد من به پول گرفتن آپوزیسیون باشد؟

این ترفند‌های کثیف که جنتی و مصباح یزدی نیز علیه موسوی و کروبی بکار برده‌اند، تنها از حقه‌بازان بی‌وجدانی سرمی‌زند که از مروت و انسانیت فاصله می‌گیرند. آن‌ها برای تخریب مخالفان نظری خود به هر شیوۀ زشت و بیمارگونه‌ای متوسل می‌شوند. این همه ناشی از استیصال و درماندگی است. کسی که مطلبی برای گفتن داشته باشد به این شیوه‌های خالی از شرافت متوسل نمی‌شود.

این نکات نمونه‌هایی از دروغ‌گویی، و تهمت زنی سهیمی است. موارد دیگری هست که استخراج آن‌ها از حوصله نگارنده خارج است.

پایان