اهمیت و جایگاه رهبران جنبش سبز در چیست؟ چرا حصر این عزیزان همچنان ادامه دارد؟ و سرانجام چرا پیکار در این راه آزادی آنها وظیفۀ اخلاقی و سیاسی ماست؟
نخست اینکه رهبران جنبش سبز به دلیل رفتار و مواضعشان نه تنها در هزار و صد روز دشوار حصر و حبس بلکه در جریان یک مبارزه مسالمتآمیز انتخاباتی به یک پیروزی معنوی و اخلاقی تحسینبرانگیز بر نیرورهای استبدادی و تاریکاندیش دست یافتند. آنها با هوشمندی و چالشگری از یکسو و آمیزش سادگی با پیچیدگی و نیز شکیبایی و آزادیخواهی از سوی دیگر قادر به تسخیر افکار و قلبهای اکثریت بزرگ ایرانیان شدند.
منشور جنبش سبز با گفتمانسازی دموکراتیک، تاثیر بزرگی بر افکار عمومی و پیگیری مطالبات دموکراتیک مردم نهاد و جنبش دمکراتیک و رفرمیستی مردم ایران را یک گام اساسی به جلو برد. بخشی از اثرات این تحول ذهنی در جامعه و حاکمیت را در پیروزی آقای روحانی تجربه کردیم. ولی این تحول فکری همچنان زنده است و عواقب آن را در چشم اندار سیاسی کشور خواهیم دید. رهبران جنبش سبز علیرغم تنوع نگاههای سیاسیشان بر این باورند که قانون از طرف مردم بطور عام و از طرف حاکمین کشور به طور خاص باید محترم شمرده شود. این التزام به قانون مناسبترین و دمکراتیکترین راه ترمیم، تدقیق و یا تغیر هر قانونی به شمول قانون اساسی را در بر میگیرد.
سپس در دوران سه ساله حصر آنها هرگز طلب عفو نکردند و بر سر باور و پیمان خویش ایستادند. علیرغم همه فشارها و تهدیدها، هرگز در برابر دیو استبداد زانو نزدند. آنها با شفافیت و پایبندی به اصول انسانی همچون راهنمای رفتار سیاسیشان، بدون چرخشهای لحظهای و واکنشهای تصادفی، اخلاق را وارد سیاست کردند، تا سیاست انسانی شود. زندگی شخصیت سیاسی و اصلا هر انسان بدون تصور آن پیوستگی درونی و بدون در نظر گرفتن روایاتی که در درون او زندگی میکنند، اما در رویدادهای حساس قد علم میکنند، غیر قابل تصور است و محک نمیخورد. بنظرم همه حوادث سه ساله اخیر گواه روشنی بر محک خوردن این سه نخبه سیاسی ایران است.
به خاطر همین فضیلتها و شایستگیهای آزموده شده، آنها از تعلق به یک گروه و گرایش سیاسی فراتر رفتند و به نماد و سرمشق همگرایی و ازادیخواهی یک ملت و حد اکثر اصلاح طلبان و آزادیخواهان داخل و خارج از کشور و نیروهای مدنی ایران تبدیل شدند. بنابراین این نخبگان به بلندترین فرازهای اجتماعی صعود کرده و در قلب مردم زیست میکنند.
دوما چرایی اینکه در حصر رهبران جنبش سبز، در حالی که آقای روحانی همچون کاندیدای طیف بزرگی از حامیان جنبش سبز به پیروزی رسید، هنوز کوچکترین گشایشی حاصل نشده، پرسشی است که جای تامل بسیار دارد. این پرسش اما از سوی دیگر گویای پیچیدگیهای سیاست ایران است. البته از نظر اصولی و قانونی مسئولیت اصلی حصر به عهده رهبر جمهوری اسلامی است. اما از سوی دیگر باید دشواریهای دولت آقای روحانی در تلاش برای تحقق وعدههای انتخاباتیشان و آزادی رهبران جنبش سبز، و آزادی سایر زندانیان سیاسی، را در این زمینه از خاطر دور نداشت.
به باور من آدرس عاملین ادامه حصر را باید به طور روشن و صریح در همان «قدرت پنهان» جستجو کرد که همچنان با تمام قوا مانع کاهش تنشهای بین المللی و حل بحران هستهای و گشایش فضای سیاسیاند. منظورم نیروهای راست افراطی در حاکمیتاند که در همه پهنههای سیاسی و اخلاقی و اقتصادی شکست خوردهاند، اما بخاطر منابع عظیم نفتی کشور و در دست داشتن مواضع کلیدی در حاکمیت و قوه قضاییه و سپاه پاسداران و سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور، به این سادگیها کوتاه نمیآیند.
کسانی همچون شریعتمداریها، جنتیها، مصباح یزدیها که در بیت خامنهای نیز نفوذ گستردهای دارند، را نباید به حساب دولت آقای روحانی گذاشت. جمهوری اسلامی یکدست و همگون و متصلّب نیست. در زمینه ادامه حصر نیز همچون سیاست داخلی و خارجی کشور، وضعیت حاکمیت دوگانه برقرار است. میان راست افراطی حاکمیت و دولت آقای روحانی تفاوتها و تضادهای جدّی وجود دارد. جناح راست افراطی و نیز بیت رهبری در جریان انتخابات به آرا ملت تمکین کردند ولی این به معنای آن نیست که منافع ملی و آراء ملت را برتر از منافع جناحی قرار دادهاند و از یک «بازنده بد» به یک رقیب مسالمتجو در بازی سیاسی ایران تبدیل شدهاند.
دلیل عدم محاکمه رهبران جنبش سبز این است که نمیتوانند کیفرخواست قضایی قابل قبولی ارائه دهند، و حق دفاعی نیز به رهبران جنبش بدهند زیرا معلوم خواهد شد که چه کسی مسئول رسیدن کشور به این وضعیت است.
سومین نکته گردهمآیی امروز لزوم ادامه پیکار در راه آزادی میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی است. اهمیت این پیکار در نقش نمادین آنها در دفاع از آزادی و پایداری و شفافیت سیاسی آنها است. بنظرم نه تنها در افکار عمومی بلکه در درون اصولگرایان حاکمیت نیز کمتر کسی در پیروزی و برتری معنوی و اخلاقی رهبران جنبش سبز بر نیروهای استبدادی و تاریکاندیش، دچار تردید است. اما اولویتهای دولت روحانی در حل بحران هستهای و عادی کردن سیاست خارجی کشور که مهمترین شرط رفرمهای اقتصادی نیز است، در این لحظه به گونهای است که بار اخلاقی و سیاسی تلاش برای پایان حصر را در حال حاضر بر دوش نیروهای آزادیخواه داخل و خارج کشور قرار داده است. بنابراین وظیفه ماست که برای آزادی هر چه سریعتر و بدون تاخیر آنها و یا فراهم کردن امکان دادرسی منطبق برموازین حقوقی، عادلانه و علنی برای آنها تلاش کنیم.
در ماراتونِ پیکار برای آزادی و دموکراسی، در ایران آزادی این عزیزان یک اهمیت نمادین برای گشایش فضای سیاسی کشور دارد. بنابراین درحال حاضر، کوشش در راه پایان دادن به حصر گام موثری در راه دستیابی به آزادیهای اولیّۀ پایمال شده: آزادی مطبوعات و احزاب و سندیکاها و تشکلات مدنی، و تامین هرچه فزایندهترِ حاکمیّت ملت با بهرهگیری از راههای آرام و مسالمت دارد.