صرف نظر از بیاعتمادی و خصومت میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحدۀ امریکا پس از سقوط شاه و تشکیل جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خمینی، زدو بندها و رفاقتهای پشت پرده و ناآشکار میان تهرانِ آیت اللهها و واشنگتن مستکبران، پوشیده باقی نماند. به ویژه، تحولات یک دهۀ اخیر در منطقه، این رفاقت ناپیدا را علنی ساخت و پرده از توافقات اعلان ناشده میان طرفین بر سر عراق، افغانستان و اخیراً حتی سوریه برداشت.
در همان جنگ ایران و عراق که امریکا به شدت در حادثۀ گروگان دیپلوماتهایش (۴نوامبر۱۹۷۹) از سوی جمهوری اسلامی ایران تحقیر شده بود، این موشکهای اسکاد روسی بود که بر فرق تهران فرود آمد، نه موشکهای ساخت امریکا و متحدین اروپاییاش؛ هر چند غربیها، صدام حسین را کمک کردند تا جمهوری اسلامی ایران نتواند با شعار پوپالیستی راه قدس از کربلا میگذرد، بر کربلای عراق برسد و صدام را از سلطنت بغداد براندازد.
درستی و نادرستی آن شعار را نیز میتوان در آئینۀ روابط تسلیحاتی سری میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران در اوج جنگ عراق و ایران مشاهده کرد. جمهوری اسلامی ایران از آگست ۱۹۸۵تا مارچ۱۹۸۷عیسوی مقادیر هنگفت اسلحه و مهمات شامل موشکهای ضد تانگ تاو، موشکهای ضد هوایی هاوک، توپ ۱۵۵ملی متری و قطعات یدکی هواپیماهای جنگی از اسرائیل بدست آورد. این سلاحها نقش بسیار تعین کننده در خنثی سازی حملات زرهی عراق و انجام عملیات والفجر۸ نیروهای ایران در تصرف جزیرۀ فاو عراق، ایفا کرد. سپس سفیر ایالات متحده امریکا در اسرائیل از تقاضای پیهم تهران مبنی بر دریافت اسلحه از اسرائیل و پاسخ مثبت اسرائیل پرده برداشت. برخی منابع بهای فروش اسلحه از اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران را، دو نیم ملیارد دالر تخمین زدند.
با توجه به این همه زدو بندهای پشت پرده و رازهای سر به مهر در روابط میان جمهوری اسلامی ایران و دو دشمن آشتی ناپذیرش، «استکبار جهانخوار امریکا» و «رژیم صیهونیستی اشغالگر قدس» در سالهای جنگ عراق و ایران، این رفاقت راز آلود و ناآشکار با رقابت و خصومت آشکار ادامه یافت. اما در مسیر متضاد و متناقض این رقابت و رفاقت در سالهای پس از جنگ ایران و عراق، به خصوص در دهۀ اخیر، تحولاتی که با نقش مستقیم امریکا شکل گرفت، همه در جهت منافع و اقتدار جمهوری اسلامی ایران بود.
امریکاییها صدام حسین را کُشتند، دولتش را متلاشی کردند و بجای آن دولت شیعه از شیعیان عراقی ساخته شد که سالهای طولانی در تهران میزبان دسترخوان حکومت ولایت فقیه بودند. عراق به عنوان دشمنی که قاتل صدها هزار نیروهای جمهوری اسلامی ایران بود یک شبه با این اقدام امریکا به متحد و دوست استراتژیک تهران در منطقه تغیر یافت و هلال شیعی تا دمشق تکمیل شد.
در افغانستان، قاتلان دیپلوماتهای جمهوری اسلامی ایران در شهر مزار شریف با حملۀ امریکا از مسند حاکمیت به زیر افتیدند و شیعیان افغانستان که در برنامۀ طالبان توسط عبدالمنان نیازی والی آنها در مسجد روضۀ مزار (تابستان۱۳۷۷) اعلان شد، سه گزینۀ: سنی شدن، مُردن و فرار را پیش رو داشتند، یکباره به وزنۀ مهم قدرت و سیاست تبدیل شدند.
بزرگترین دولت عربی متحد جمهوری اسلامی ایران در خاور میانه یعنی سوریه به رهبری بشار اسد علوی که در زلزلۀ بهار عرب به شدت از ریشه تکان خورد و در حال فروریزی قرار گرفت، با حمایت و دخالت مستقیم تهران از فروپاشی نجات یافت. امریکاییها و متحدین اروپاییشان که تحت فشار متحدان عربشان قرار گرفتند تا سر بشار اسد را همچون معمر القدافی بکوبند، در آخرین گام، دست نگهداشتند و سیاستهایشان در همسویی با سیاست تهران قرار گرفت. تا حدی که اخیراً مامورین اطلاعاتی سازمانهای جاسوسی امریکا و اروپا به دمشق سرازیر شدند تا در مقابله با گروههای افراط گرای اسلامی که علیه دمشق میجنگند، برنامۀ مشترک بریزند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران، حکومت نوری مالکی و واشنگتن همین اکنون در فلوجه و الانبار عراق در یک موضع واحد و مشترک قرار دارند.
جمهوری اسلامی ایران تا این اواخر بر سر امضای پیمان دوجانبۀ امنیتی میان کابل و واشنگتن، موضع مخالف داشت. وقتی در لویه جرگۀ مشورتی حکومت کرزی (۳۰عقرب۱۳۹۲/۲۱نومبر۲۰۱۳) اکثریت مطلق اعضای جرگه به امضای پیمان تأکید کردند و حتی صداهایی از داخل جرگه و از درون مجلس نمایندگان بیرون شد تا پایگاه نظامی امریکا در ولایت بامیان مد نظر گرفته شود، شماری از تحلیلگران آن را به کاهش نقش و نفوذ ایران در افغانستان مرتبط ساختند. اما نشانههای بعدی که در اظهارات دو مقام ایرانی بر سر پیمان امنیتی و حضور نیروهای امریکا در افغانستان، انعکاس یافت نشان داد که تصویر کاهش نقش و نفوذ ایران در حوزۀ نفوذش به درستی ترسیم نیافته است.
محمود افخمی رشیدی سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در هرات با خبرنگاران گفت (۱۲دلو۱۳۹۲/۲فوریه۲۰۱۴) که تهران از امضای توافقنامۀ امنیتی میان افغانستان و امریکا با توجه به اینکه این موافقتنامه منافع ملی افغانستان را حفظ کند، حمایت میکند. او افغانستان را کشور مستقل خواند که میتواند با هر کشوری پیمان ببندد. سه روز بعد (۱۵ دلو ۱۳۹۲/۵ فوریه ۲۰۱۴)، علیاکبر ولایتی وزیر خارجۀ دوران آیت الله خمینی و مشاور فعلی امور بین المللی آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، به صورت بیسابقه و با لحن بیسابقه، سیاست بارک اوباما را در افغانستان تمجید کرد و آنرا عاقلانه خواند. این در حالی است که اوباما میخواهد تا پیمان امنیتی با افغانستان به امضاء برسد و با امضای این پیمان، واشنگتن دارای ۹ پایگاه نظامی در افغانستان میشود.
با تمامی این تحولات پر تناقض و راز آلود در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحدۀ امریکا، آیا آنها در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری افغانستان با رفاقت عمل خواهند کرد یا در رقابت باهم قرار خواهند گرفت؟ آیا آنها در انتخاب تیم مورد نظر و دلخواه خود، در میان تیمهای رقیب انتخابات، انتخاب واحد خواهند داشت؟ این تیم چه کسانی خواهند بود و رفاقت تهران و واشنگتن در این مورد چه تبعاتی برای افغانستان خواهد داشت؟
اگر تبعات رفاقتِ تهران و واشنگتن بر سر انتخابات ریاست جمهوری افغانستان مورد تحلیل قرار گیرد، شاید شکستن انحصار پاکستان در کشاندن امریکا بدنبال خود در افغانستان پیامد خوب این رفاقت باشد؛ تحولی که احتمال آن بسیار ضعیف و اندک است.
امریکاییها در این رفاقت، بر عربستان سعودی دوست و متحد استراتژیک خود نیز پشت خواهند کرد. هر چند که اکنون این اتحاد استراتژیک با ناخشنودی و نارضایتی شدید عربستان سعودی از واشنگتن بر سر تحولات یک دهۀ اخیر در منطقه و به خصوص بر سر موضع امریکا در سوریه خدشه دار شده است.
اگر همسویی میان امریکا و تهران بر سر آیندۀ افغانستان با توجه به انتخابات ریاست جمهوری در بهار آینده شکل بگیرد، این امر به همان حدی که انحصار پاکستان و عربستان را منحیث منبع تفکر تروریزم تکفیرگرا و صدور آن به افغانستان در شکلدهی دیدگاه افغانی امریکا میشکند، به همان حد رقابت و خصومت منطقهای را در میدان افغانستان تشدید میکند.