در صبح روز ۲۸ آبان ۱۳۷۷ مجید شریف با لباس ورزش از منزل مادرش در منطقه یوسفآباد تهران خارج شد. او دیگر به خانه بازنگشت. جسد او در خیابان انداخته شد و نزدیکان او، در بعدازظهر ۴ آذر، جسد او را در پزشکی قانونی تهران شناسایی کردند. پزشکی قانونی علت مرگ را «نامعلوم» تشخیص داده بود.
تمام قرائن گواه آن است که مجید شریف به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است. علت اینکه نام مجید شریف در بیشتر موارد در میان قربانیان قتلهای زنجیرهای دیده نمیشود شاید عدم پذیرش مسئولیت قتل او از طرف حاکمیت جمهوری اسلامی باشد. اما امروز دیگر بهسختی میتوان در این نکته تردید کرد که مجید شریف به دست همان کسانی کشته شد که سایر روشنفکران و نویسندگان و فعالان سیاسی را در همان روزها به قتل رساندند.
مجید شریف قبل از انقلاب به آمریکا رفت و در آنجا فوق-لیسانس فیزیک گرفت. در روزهای انقلاب مثل بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور به ایران بازگشت اما او هم، مثل بسیاری از فعالین سیاسی پیش از انقلاب، مدتی کوتاه پس از انقلاب مورد غضب حاکمان جدید واقع شد و بالاخره در سال ۶۲ مجبور به ترک کشور شد.
این بار مجید به فرانسه رفت و بعدها در رشته جامعهشناسی دکترا گرفت. او در کنار تحصیل به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود ادامه داد اما رفتهرفته در نحوه تفکر سیاسی خود تجدید نظر اساسی کرد. شاید به همین دلیل کمکم از بسیاری از همرزمان سابقش هم فاصله گرفت.
در اول تیرماه ۱۳۷۳ مجید جزوهای دستنوشته در ۲۴ صفحه تحت عنوان «در مفهوم و ضرورت بازگشت به میهن» را منتشر کرد. با توجه به فضای سیاسی غالب در آن سالها در خارج از کشور و تابوی سخن درباره بازگشت به میهن انتشار این جزوه بحث-هایی را دامن زد و مجید بیش از پیش مورد غضب جریانات تندرو در خارج از ایران قرار گرفت. با این وجود تحولات بعدی در جامعه ایران و به دنبال آن تغییر نگاه بخش بزرگی از اپوزیسیون خارج از کشور نشان داد که این اقدام جسورانه مجید شریف در زمانی بسیار مناسب انجام گرفته است. انتشار این جزوه خوانندگانی را که مبارزه سیاسی بدون نگاه به تحولات داخل کشور را در بنبست میدیدند به فکر واداشت و کسانی که بالقوه نگاهی مشابه نگاه او داشتند جرات پیدا کردند تا اندیشه خود را علنی و بازگو کنند.
طبعا در اینجا منظور دفاع از بندبند بیانیه مجید شریف نیست. برخی از مطالب مندرج در این بیانیه و بهویژه لحن آنجای گفتوگو و بررسی دارد. اما این مانع از تاکید بر اهمیت بیانهی او و تاکید بر اهمیت اقدامی که یک سال پس از آن به آن دست زد نخواهد شد. اقدام مجید در بازگشت به میهن صادقانه و شجاعانه بود و عمر تقریبا سه ساله اقامتش در ایران و آنچه در آنجا انجام داد، و به ویژه مصاحبه جسورانهای که از او در یکی از نشریات داخل کشور منتشر شد حاکی از صداقت او و دغدغهاش برای رشد آگاهی عمومی و حرکت به سوی حاکمیت دموکراسی در ایران بود. شاید همین جسارت و تسلیم نشدن به خواستههای دستگاه امنیتی حکومت موجبات خشم و انتقام آنان را فراهم آورد تا جایی که با اقدامی خشن و بیرحمانه به حذف فیزیکی او دست زدند.
او در بیانیهاش در تیرماه ۷۳ پرسش کسانی را که با تردید با اقدام او مبنی بر بازگشت به میهن برخورد کرده بودند طرح کرد:
آیا بازگشت به ایران در این شرایط برای کسانی که به دلایلی خاص میهن خود را ترک کردهاند، به منزله «بریدگی» و «ارتداد» نسبت به گرایشها و پیمانهای سیاسی و انسانی نیست و اساسا با وضعیت کسانی که در ایران ماندهاند تفاوت نمی-کند، بخصوص اگر آنهایی را که دارای موقعیت «پناهندگی سیاسی» هستند در نظر آوریم؟
و پاسخ خود را چنین بیان داشت:
هر کسی اگر تشخیص داد در گذشته اشتباه کرده است، حق دارد از اصرار بر ادامه اشتباه دست بردارد؛ همچنین اگر کار و تصمیمش در دورهای درست بوده و مزایا و فوایدی در برداشته، زمانی که تشخیص داد آن ضرورت یا مزیت دیگر وجود ندارد، حق دارد تصمیم دیگری بگیرد. هیچ دلیلی وجود ندارد که افراد همواره بر یک عقیده، یک تصمیم و یک راه و روش باقی بمانند. جاری کردن حکم «ندامت»، «بریدگی» و «ارتداد» بر هر کسی که زمانی عقیده، شیوه و راه حلی را درست میدانسته و چند سال بعد، بهر دلیل، آنرا نادرست یا نارسا میداند، نوعی فرقهگرایی خودمحوربینانه و الگوبرداری از همان احکام مربوط به «ارتداد» و غیره است که قدرتپرستان برای توجیه سرکوب و خشونت یا طرد و انزوا به کار میگیرند. و وای به وقتی که چنین حکمی «بر بازگشت به میهن» جاری گردد!
قرار نیست از مجید شریف شهید بسازیم، به ویژه که شهیدسازی و شهیدپروری مخالف نظر و نگاه خود اوست. اما عملکرد و پیشینه دستگاه امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی مصداق بارز آن دزدی است که شکوه داشت: «نمیدانم چرا هر چیزی دزدیده میشود همه ظن و گمانها متوجه من میشود و عجیبتر اینکه هر بار هم جنس مفقود شده در جیب من پیدا میشود»!
مجید شریف با اقدام خود در جهت پیوند اپوزیسیون خارج از کشور با اپوزیسیون داخل قدم برداشت، امری که بخشی از عوامل امنیتی حکومت ایران آن را قدمی در جهت نابودی خود تلقی میکردند و میکنند. او از زندگی ناخوشایند اما به هر حال کمخطر خود در اروپا گذشت تا در جهت اهداف انسانی و تعهدات اجتماعیاش قدم بردارد. این زمانی روی داد که باور او به تغییر اساسی در فضای داخل کشور کامل شده بود و این در زمانی اتفاق افتاد که هنوز دو سال به دوم خرداد ۷۶ مانده بود. تحلیل و شناخت درست او از شرایط آن روز داخل کشور، با وجود حضور فیزیکیاش در خارج، بیانگر دانش و شم سیاسی قوی او بود. مجید در آستانه بازگشت به میهن در بهار ۷۴ نوشت:
«هرچند بار درد و رنج روزگار هنوز تا حدی بر دوش جان و خاطر سنگینی میکند و هرچند که شرایط امروز دلسردم میسازد، به آینده جدا امید بستهام، آیندهای که در آن خطاهای گذشته تکرار نگردد، آیندهای که در آن صاحبدلان نقش و وزنی بیش از گذشته داشته باشند. پس با گذشت چهل و چهار بهار از زایش نخستینم، در نخستین بهار زایش دوبارهام، آزاد و سبکبار، آرام و بیقرار، با دلی از عشق و امید، و با گامهای بیباک و استوار بازگشت به میهن خویش را تدارک میبینم.»
یاد مجید شریف در کنار سایر قربانیان قتلهای زنجیرهای گرامی باد.
استکهلم، ۶ زانویه ۲۰۱۴
«نویسنده»