سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۲ – 17 دسامبر 2013
در واکنش به اعتراض جهانی علیه موج وسیع اعدام که جمهوری اسلامی با کمال بیرحمی و شقاوت به راه انداخته است، قاضی القضات کشور صادق لاریجانی اظهار داشته که «مخالفت با اعدام در واقع مخالفت با حکم اسلام است».[۱] این سخن البته تازه نیست، و مقامات نظام حاکم در موارد متعددی آن را بیان کردهاند. آقای لاریجانی البته سعی دارد سیاست آدمکشی سازمان یافته رژیم را همانند سایر سیاستها و اقدامات آن با توسل به اسلام توجیه کند. او و سایر مقامات میدانند و بارها تجربه کردهاند که میتوان با سوء استفاده از اعتقادات و احساسات مذهبی مردم بسیاری از فسادها و جنایتها و تبعیضهای سازمان یافته و نهادینه شده علیه زنان و دگرباشان مذهبی و عقیدتی و سلب حقوق کودکان و آزارهای جنسی آنان را تحت نام اسلام توجیه کرد و خشنترین و ضد انسانیترین نوع مجازاتها را در جامعه رواج داد. لاریجانی در این جا سخنش را با این «استدلال» ادامه میدهد که: «زیرا قصاص نص قرآن کریم است در برابر نصوص اسلامی همانند حکم قصاص نمیتوان گفت که کدام قرائت چه میگوید زیرا ما یک اسلام بیشتر نداریم که مرجع معتبر و صحت و تفسیر آن هم فهم روشمند و مضبوط مراجع تقلید و علمای دین است».
سخنان لاریجانی، اما، حاوی چند نادرستی است. اول این که او ابتدا از اعدام سخن میگوید و بعد برای توجیه آن به قصاص متوسل میشود. اکثریت قاطع اعدامها در جمهوری اسلامی ربطی به قصاص ندارند و به بهانههای دیگری، از محاربه و «جرایم» جنسی گرفته تا دست داشتن در مواد مخدر، صادر و اجرا میشوند. آقای لاریجانی، جبونانه، از پاسخگویی در مورد سدها اعدام سالانه دیگر طفره میرود و با خلط مبحث همه آنها را به قصاص که اقلیتی از آنها را در بر میگیرد مربوط میکند. دوم، او مدعی است که یک اسلام بیشتر وجود ندارد. معنای این سخن چیزی جز نفی واقعیت گرایشهای مختلف اسلامی، نه فقط در دو شاخه اصلی آن یعنی شیعه و سنی و بلکه بین نحلههای مذهبی خود شیعه و یا خارج از دو شاخه اصلی آن نیز، نیست. سوم، او مدعی است که از این «یک اسلام» نیز تنها یک قرائت وجود دارد، و مرجع تفسیر آن هم «مراجع تقلید و علمای دین» هستند. این سخن نیز نادرست است. اولا، بسیاری از مسلمانان قرائتهای دیگری از اسلام را پذیرفتهاند که از فقیهان نشأت نگرفته است، و ثانیا «مراجع تقلید و علمای دین» در گذشته و حال نیز تفسیرهای بسیار متضاد به خصوص در مورد احکام اعدام دارند و اکثریت غالب آنان اجرای حدود اسلامی را (چه برسد به مجازات اعدام برای جرایم دیگر) در غیبت معصوم جایز نمیدانند.
مقامات جمهوری اسلامی به بزرگترین موج آدمکشی رسمی حکومتی در جهان امروز دست زدهاند و در برابر اعتراضهای جهانی به استدلالهای سست و بیپایهای از این قبیل متوسل میشوند. بزرگترین حربه دفاعی آنان پناه بردن به مذهب و حکم قصاص است (که آن هم تنها کسری از اعدامها را در بر میگیرد). نواندیشان دینی معدودی تلاش کردهاند نشان دهند که حتی حکم قرآنی قصاص نمیتواند توجیه کننده صدور و اجرای حکم اعدام باشد. از میان اینان باید از عماد الدین باقی یاد کرد که بیش از ده سال است به صورت خستگی ناپذیری در این باره قلم میزند و فعالیت میکند. یکی دو نوشته دیگر هم در این زمینه در روزهای اخیر در واکنش به سخنان لاریجانی منتشر شده است. (نوشته دوم در عین حال به صورت شگفتانگیزی قصاص را تقدیس میکند و از نفی کامل این سنت خشن بدوی سر باز میزند!) تلاشهایی از این قبیل میتواند نقش بزرگی در کند کردن حربه تبلیغاتی رژیم و شکستن توهماتی ایفا کند که رژیم با پشتوانه مذهبی در جامعه ایران میپراکند. جمهوری اسلامی به نام اسلام و قرآن به سیاست خشن و ضد انسانی اعدام ادامه میدهد و عمل خود را با سوء استفاده از عقاید و احساسات مذهبی مردم توجیه میکند. در کارزار علیه اعدام باید با این سیاست موذیانه رژیم مبارزه کرد. باید به مردم نشان داد که ملازمهای بین «اسلام» و «اعدام» (و حتی قصاص) وجود ندارد، و مسلمانان ایران میتوانند (مانند مسلمانان ترکیه، برای نمونه) در جامعهای خالی از اعدام زندگی کنند - بدون این که به عقاید مذهبی آنان خدشهای وارد شود.
این وظیفه در درجه اول متوجه آن دسته از نواندیشان دینی است که درد دین دارند و از اثرات سوء سیاستهای ضد انسانی رژیم و از جمله اعمال دیوانهوار مجازات اعدام که تحت نام اسلام صورت میگیرد برای آینده دین و دینباوران نگرانند. ولی نه همه نواندیشان دینی خود ارزشهای انسانی جامعه بدون اعدام و قصاص را پذیرفتهاند، و نه این وظیفه منحصر به آنان است. مبارزه با اعدام یک وظیفه انسانی است، و بخشی از این مبارزه به تلاشهای فرهنگی برای زدودن توهماتی مربوط میشود که در جامعه در باره قصاص و ضرورت اسلامی آن وجود دارد. از این رو، نویسنده این سطور نیز سعی کرده است در موارد متعددی در این تلاش شرکت کند و به سهم خود به آن کمک برساند. یکی از این تلاشها مقالهای است که تحت عنوان معنادار «اسلام را از اعدام نجات دهید!» در سال ۱۳۷۵ در ماهنامه «پر» در واشنگتن انتشار یافت، و اکنون متن آن برای اولین بار در فضای مجازی نیز پخش میشود.
https://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh
—————————
[۱] از جمله وقتی نوشتهای از من در سال ۱۳۷۸ در مذمت «خشونت دولتی» در روزنامه نشاط منتشر شد که در آن از اعدام به عنوان نمونه بارز خشونت دولتی یاد کرده و خواهان نفی این مجازات شده بودم کارزار بزرگی به رهبری کیهان شریعتمداری علیه من و روزنامه نشاط و متصدیان آن به راه افتاد. کارزار بر این مبنا بود که «مخالفت با اعدام مخالفت با اسلام است» و مقاله یاد شده ضد اسلام بوده است. این کارزار تا آنجا کشید که علاوه بر توقیف روزنامه نشاط، سه تن از متصدیان آن آقایان صفری (ناشر)، شمس الواعظین (سردبیر) و عمادالدین باقی (که در توجیه و دفاع از درج مقاله، استدلال کرده بود «مخالفت با اعدام مخالفت با قصاص نیست») هر یک به چند سال زندان محکوم شدند. در مورد خود من که به علت اقامت در خارج از دسترس محتسبان جمهوری به دور بودم تنها اهانتها و تهمتها بود که سرازیر میشد به اضافه این که من منکر ضروری اسلام شدهام و تقاضا از رهبر که تکلیف مرا مشخص کند و اظهار صریح علی خامنهای در یک سخنرانی عمومی در مشهد که «هر کس ضروری اسلام را منکر شود مرتد است و حکم مرتد هم معلوم» و جایزه ده میلیون تومانی (به نرخ آن روزها) که هفتهنامه جبهه انصار حزب الله به سردبیری مسعود دهنمکی با حروف درشت در پشت جلد خود برای «اعدام انقلابی حسین باقر زاده» تعیین کرده و برای اجرای آن خواهان صدور فتوای لازم از سوی مراجع تقلید شده بود...