امضای توافقنامه امنیتی میان دولت افغانستان و دولت ایالات متحده امریکا که از سوی رئیس جمهور کرزی به مشورت لویه جرگه محول گردیده است با نظریات متفاوت در جنگ و صلح مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. برخی این موافقتنامه را عامل جنگ تلقی میکنند و برخی ممد صلح. شماری، آن را سند استیلای استعماری امریکا بر افغانستان میپندارند که استقلال و حاکمیت ملی در گرو آن قرار میگیرد. بعضی در این مورد باور و دیدگاه متفاوت ارائه میکنند و سودهای موافقتنامه را بیشتر از زیان آن میپندارند. در میان این همه دیدگاهها و باورهای متفاوت و متضاد کدام نگرش و تحلیل با منفعت و مصلحت افغانستان همسویی دارد؟ سود و زیان این موافقتنامه برای افغانستان در دیدگاه معطوف به عقلانیت چیست؟...
عامل تداوم و تشدید جنگ
به باور برخی از تحلیلگران امضای توافقنامه امنیتی آتش جنگ را بیشتر از بیش مشتعل میسازد و توافقنامه در واقع بمثابهٔ روغنی است که بروی این آتش میریزد. موافقتنامه امنیتی به دوام جنگ میانجامد و حتی جنگ را تشدید میکند. مبنای این نگرش و تحلیل، از دیدگاه و موقف طالبان ناشی میشود که آنها قطع جنگ را به خروج نیروهای امریکایی و ناتو مشروط میکنند. در حالی که امضای توافقنامه امنیتی با امریکا بر عکس به بقای این نیروها میانجامد که بصورت طبیعی عامل دوام جنگ میشود. در نگاه به سیاست و دیدگاه همسایگان افغانستان به خصوص پاکستان و ایران که مخالف حضور نیروهای امریکایی و ناتو به ویژه مخالف حضور دراز مدت آنها در یک پیمان امنیتی میباشند، این توافقتنامه نیز عاملی تدام و تشدید جنگ ارزیابی میشود.
زمینه ساز صلح و ثبات
برخی بسوی موافقتنامه امنیتی میان ایالات متحده امریکا و افغانستان به عنوان مؤلفهٔ صلح و ثبات در افغانستان نگاه میکنند. به باور این تحلیلگران، توافقنامه امنیتی که موجب ایجاد پایگاههای نظامی امریکا و ناتو در افغانستان میشود، امید طالبان و دولتهای پاکستان و جمهوری اسلامی ایران را به دوام جنگ و پیروزی در جنگ تا سقوط دولت افغانستان به یأس مبدل میکند. در چنین حالتی، موافقتنامه به عامل بازدارنده تبدیل میشود که جلو دخالت همسایگان را در بیثبات سازی افغانستان میگیرد. افزون بر آن، انعقاد این توافقنامه امریکا و غرب را وادار میکند تا به حمایت مالی و نظامی از افغانستان ادامه دهند و این حمایت، به تقویت ثبات و گسترش توسعه در افغانستان منتهی میشود.
آیا طالبان با خروج نیروهای خارجی از جنگ دست میکشند؟
بخش اصلی این ذهنیت که امضای موافقتنامه امنیتی، جنگ را در افغانستان بدرازا میکشاند، از وجود نیروهای امریکایی و غربی به عنوان عامل خارجی جنگ ناشی میشود. ریشههای این ذهنیت به ادعای طالبان بر میگردد که وجود نیروهایهای امریکا و ناتو را به عنوان نیروی اشغالگر کافر و نامسلمان، انگیزه و عامل جنگ خود تلقی میکنند. طالبان هرگونه مذاکره در مورد صلح را مشروط به خروج نیروهای غربی میدانند و امضای توافقنامه امنیتی با امریکا را که به بقای این نیروها میانجامد مانع اصلی صلح و عامل دوام جنگ عنوان میکنند. آیا عدم امضای توافقنامه امنیتی با امریکا و خروج کامل نیروهای امریکایی و ناتو به جنگ طالبان نقطهٔ پایان میگذارد؟
اگر عدم امضای موافقتنامه امنیتی با امریکا و خروج کامل نیروهای امریکایی و غربی بهایی در جهت اقناع طالبان به مذاکره و توافق صلح با دولت افغانستان تلقی شود، این تلقی فقط یک اشتباه خواهد بود. این دیدگاه که طالبان به عنوان مجاهدان و مبارزان آزادیخواه و ضد حضور نیروهای خارجی در افغانستان پس از خروج آن نیروها از جنگ دست خواهند کشید، سطحی نگری و غیر واقعی است. آتش جنگ طالبان در سالهای عدم حضور نظامی امریکاییها و ناتو مشتعلتر و شدیدتر از سالهای حضور این نیروها بود. خشونت و جنایات جنگی طالبان نیز در آن سالها که حتی یک سرباز کافر خارجی در میان مخالفانشان به چشم نمیخورد، گستردگی بیشتر داشت. عدم امضای توافقنامه امنیتی با امریکا و خروج تمام نیروهای امریکایی برخلاف آنکه به جنگ طالبان پایان بخشد، آنها را به جنگِ شدیدتر و خونینتر میکشاند؛ به همان حد نابرده باری و خشونت آنها پس از خروج نیروهای غربی افزایش مییابد. آیدئولوژی طالبان و وابستگی آنها به دستگاههای اطلاعاتی خارجی و سازمانهای تکفیری و افراط گرای دینی نه تنها خشونت آنان را توجیه میکند، بلکه طالبان آن خشونتها را به عنوان بخشی از الزامات مقدس دینی انجام میدهند.
توافقنامه امنیتی و دخالت پاکستان و ایران
امضا و عدم امضای موافقتنامه امنیتی و در پی آن حضور و خروج نیروهای امریکا و ناتو، چه تأثیری را بر دخالت پاکستان و جمهوری اسلامی ایران بجا میگذارد؟ برخی امضای موافقتنامه را بهانه و عامل ادامهٔ دخالت همسایگان (ایران و پاکستان) در جنگ افغانستان تلقی میکنند. در حالی که دیدگاه و تحلیل متقابل، تأثیر موافقتنامه را بر کاهش دخالت همسایگان مورد تأکید قرار میدهد. هرگاه درستی و نادرستی هر دو دیدگاه به تحلیل و ارزیابی گرفته شود به این پرسش باید پاسخ ارائه کرد که آیا افغانستان بدون امضای موافقتنامه مذکور و در عدم حمایت نظامی و مالی امریکا و غرب توان جلوگیری از دخالت آن همسایگان را دارد؟
پاسخ روشن است. اگر ایجاد توازن نظامی با همسایگان یکی از راههای بازداشتن آنها از دخالت باشد، افغانستان حتی در آیندهٔ قابل پیش بینی به چنین توانایی و توازن نظامی در برابر پاکستان اتومی و ایرانی در حال تبدیل شدن به قدرت اتومی نخواهد رسید. عدم امضای موافقتنامه امنیتی و محرومیت افغانستان از حمایت نظامی و مالی غرب، این کشور را پس از خروج نیروهای غربی در معرض مداخلات عریان اسلام آباد و تهران قرار میدهد. مداخلاتی که با ناهمسویی و رقابت خصومت بار انجام مییابد و افغانستان به میدان خونین این رقابت تبدیل میشود.
افغانستان متأسفانه منحیث کشور عقب مانده، آسیب پذیر و فرو رفته در بحران به حمایت همه جانبه و دراز مدت یک کشور و یا کشورهای مقتدر حمایتگر خارجی نیاز دارد؛ هر چند ناتوانی و ناکامی افغانستان در بهره گیری از این حمایت در جهت استقلال و اقتدار ملی خطر ناک و فاجعه بار است.
منافع افغانستان در چیست؟
با توجه به تحلیلها و برداشتهای که از سود و زیان موافقتنامه امنیتی دو جانبه وجود دارد، منافع افغانستان در چه نکتهای مضمر است؟ در امضای موافقتنامه یا عدم امضای آن؟
امضای موافقت نامه که موجب بقای نظامیان امریکایی هر چند به تعداد معدود میشود، هم طالبان و هم ایران و پاکستان را به جنگ تحریک و تحریص میکند. کسانیکه بحران افغانستان را از این زاویه به تحلیل مینشینند و موافقت نامه را بهانه و عامل جنگ تلقی میکنند، راه حل بحران را تاریک و نامحتمل میپندارند و افغانستان را از دسترسی به ثبات، صلح، توسعه و ترقی پایدار محروم مییابند.
اما عدم امضای موافقت نامه و ترک تمام نیروهای نظامی امریکا و غرب که به احتمال زیاد موجب کاهش و حتی توقف حمایت مالی و نظامی آنها خواهد شد، به فروپاشی افغانستان در تمام عرصههای حیات میانجامد.
افغانستان در شرایط دشوار کنونی که حتی قادر نیست بودجهٔ عادیاش را که کمتر از یک ملیارد دالر است از عواید خود تأمین کند به حمایت همه جانبه و عظیم کشورهای خارجی نیاز دارد. اگر این حمایت به امضای توافقنامه امنیتی دو جانبه حاصل میشود، منافع افغانستان در امضای آن توافقنامه نهفته است.
نکتهٔ بسیار مهم و قابل تأمل آن است که این حمایت برای افغانستان مادام العمر نیست و باید فرصت این حمایت به فرصت استقلال و اقتدار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تبدیل شود. اما بهره گیری از این فرصت به وجود دولت سالم، قانونمدار، پاسخگو و رهبری صادق، وطندوست، دارای تفکر ملی و متعهد به عدالت اجتماعی نیاز دارد. آیا در انتخابات ریاست جمهوری بهار آینده ما شاهد شگوفایی چنین بهاری در جهت شکل گیری دولت سالم و رهبری صادق و شایسته خواهیم بود؟
سوم عقرب (آبان) ۱۳۹۲ برابر به ۲۵ اکتوبر ۲۰۱۳