نمیدانم برای حکومت ایران چه نامی سزاوار است. عروس هزار داماد؛ کشور هزار حاکم؛ حکومت شتر گاو پلنگی و یا فروانروائی ی امام زمان؟ زیرا این حکومت به هیچ یک از انواع حکومتها و دولتهای موجود در کره زمین شبیه نیست؛ و گمان من این است که در تاریخ نیز نظیر و بدیلی از آن سراغ نداریم. یک دایرهٔ بسته است که در هر یک از ۳۶۰ درجه محیطش فرمانروائی نشسته است که به زحمت سخن همدیگر را میشنوند. حتا اگر فرض را بر این بگیریم که سخنها را میشنوند؛ اما تمام شواهد و ظواهر امر نشان از نافهمی و یا بدفهمی کلام و یا بیتوجهی کامل به سخنان یکدیگر دارد.
با بوق و کرنا و با شادی و امید یکی رابه ریاست قوه مجریّه بر میگزینند و برایش نعل در آتش مینهند؛ و عامهٔ مردم کشور خوشنود از این گزینش بیجا در ذهن خود جشن میگیرند به خویشتن خویش و به همدیگر نوید اوضاعی بهتر و اقتصادی به نسبت مطمئن را میدهند. اکثریّت موجود در صحنه که به زور یا به رضا پای صندوقهای رأی میروند و به نظر خود به بهترین فرد چند نفری که شورای نگهبان معرفی کرده است رأی میدهند، همه به این نتیجه غلط میرسند که مسیر دید و حرکت رهبر و رئیس دولت بسیار به هم شبیه شده است و امید همخوانی و همرائی زیاد شده و چنان مینماید که سیاست و اقتصاد و اجتماع بر روی ریل اعتماد داخلی و اعتبار خارجی در حرکت است؛ و مسائل کشور به زودی یک به یک حل خواهد شد. روزنامهها شادی کنان که حضرت رهبر رئیس دولتش را با تصمیمات جدیدش قبول دارد؛ و آقای حسن روحانی ضمن اینکه با پیشینان متفاوت است، مورد لطف و حمایت رهبر نیز قرار گرفته و مشکلی برای انجام تصمیمهایش ندارد. البته اینها به کل چیزی نیست جز برداشت غلط از صحنه و سخنان دوپهلوی مقام رهبری!
مدت سی و چهار سال زمان کمی برای شناخت یک رژیم و پی بردن به خواستهها، هدفها و سیاست زعما و سردمداران حکومت فقیهان نیست. ما همه در این مدت شاهد بودهایم که رفتار و کردار و گفتار سران این مجموعه – البته همواره ناهمگون – در زیر نظر و دقت جامعهشناسان و دولتمردان خودی و بیگانه قرار گرفته و حتا هنوز در مورد آسان ساقط شدن رژیم پیشین و پیروزی آخوندها، حرف و حدیث برقرار است. در این باره سدها مقاله و کتاب نوشته و منتشر شده است. اما اسکلت و ساختار این حاکمیّت را هنوز به درستی نتوانستهاند نشان دهند و تعریف کنند. زیرا ایران همیشه مکان تولید مظهر العجایب بوده است؛ و سی و اندی سال است این مظهر مرتب خود را بیشتر از پیش نموده و نشان داده است!
به گمان من چون حاکمیّت در ایران از مذهب تشیّع سرچشمه میگیرد و تشیّع نیز خود نوعی از انواع مظهرالعجایب است، حکومتشان نیز قابل بررسی و پیش بینی نیست.
در این مدت آنچه سند و مدرک برای شناخت این حکومت و چگونگی موفقیّت مشتی ناآگاه و متعصب، شایسته و لازم بوده است، برملا شده و به آگاهی همگان رسیده است. به گمان من، از این بابت دیگر مشکلی نمانده و مسئلهای لاینحل باقی نیست که نیازمند تحقیق و تفحص باشد. امروز به جای پرداختن به کردار و رفتار حاکمانی که طبل نابخردی، تندخوئی و بیادبی و بیپروائیشان در همه جهت طنین افکن است، باید به آرمانی که فقیهان پیاده کرده و برای توسعه و تحکیم آن در تلاشند، یعنی کند و کاو در مذهب شیعهٔ منشعب از دین اسلام و نقد و تبیین مضرات آن پرداخت. قرنها فقیهان شیعی در ایران خواستار رسیدن به قدرت سیاسی و تملک حکومت بودند تا به زعم خود جبران مافات کنند؛ به این مفهوم که هم حق از دست رفتهٔ امامان شیعه را در قرن نخست صدر اسلام بازستانند و هم از تحقیر شریعت و شریعتمدارانی که حقارتشان چند قرن کالای سر هر بازار بوده است، بکاهند. البته در رسیدن به این مقصود، سرانجام در ایران با استفاده از جبن و زبونی محمد رضاشاه به موفقیّت رسیدند و ضمن ساقط کردن سلسلهٔ پهلوی و کل رژیم سلطنتی، حکومت را به چنگ آوردند و زمام امور را در کف بیکفایت خود گرفتند. اما به همان نسبت، کشور را به سوی فلاکت و ادبار و بدبختی سوق دادند و عامهٔ مردم را به فقر و درماندگی دچار کردند.
مذهب شیعه بنیادش بر دروغ و دغل است از امامت بیمأخذشان که هیچ نشانی از آن در قرآن مسلمانان نیست، تا وجود امام زمانی با حدود ۱۲۰۰ سال سن که همچنان تُرد و تازه و جوان است، همه دروغ و خدعه و نیرنگ است. پس حکومتی که بر روی این دکترین و آرمان بنا گردد، به یقین چیزی بهتر از همینی که ایران را قبضه کرده است نخواهد بود.
قانون اساسی شتر گاو پلنگی اسلام شیعی در ایران تمام اختیارات را به دست آخوندی سپرده است که حکومتش مادام العمر است. تا خامنهای زنده است، هر گونه تصمیم و عمل به خیر یا به شر توسط او از جملهٔ فرمانهای مذهب شیعه تلقی شده و همگان را موظف میکند که از این فرد – چه عاقل چه دیوانه - طبعیّت کنند.
در این مدت سی و چهار سال هر کس که به نوعی در این حاکمیّت دم گاوی را در دست داشته است نسبت به غرب و کشورهای پیشرفته جهان – چه به میل و چه به اجبار – به نوبت بدسگالی و بدکرداری و دهن لقی از خود بروز داده است. زیرا حکومت ایران در دست کابینه و دولتی مسئول و مخیّر نیست. در ایران، حاکمی مطلق العنان فرمانروائی میکند نه دولت به اصطلاح منتخب؛ و حاکم نیز مقام رهبر یعنی ولی فقیه است و بدون اجازهٔ او هیچ یک از سردمداران رژیم اختیاری در هیچ زمینه ئی ندارند. سه قوه مقننه و قضائیّه و اجرائی کلاً در زیر امر و نظر رهبر حکومت و فرمانروای کشور است؛ و تا اذن او بر موضوع و مطلب و انجام کاری قرار نگیرد، کسی را رخصت تصمیم و واکنش نیست. همهٔ زیردستان نظر و توجه به گفتار رهبر دارند تا چه بگوید که آنان سرعت خود را با او میزان کنند و چنان روند که رضایتش را به دست آورند.
حکومت اسلامی ایران همانگونه که اشاره کردم دایرهٔ تنگی است که رهبر در مرکزش نشسته و هر ۳۶۰ درجهاش با شعاعی به او متصل است؛ و همگان در زیر نفوذ و امر همان آخوندی قرار دارند که همین مجموعه او را به رهبری برگزیده است.
بنابراین سر تا پای سه قوه را مقام رهبری تمشیّت میدهد؛ و لاجرم هر کس و هر شخصیّت در رأس کابینه باشد، جز بندگی و اطاعت حضرت رهبر چارهای ندارد.
تمام سخنهای نغز حسن روحانی ویترینی است برای تماشا و هیچ یک هزینه نمیشود و تنها برای فریب و خوشنودی ظاهری مردم برزبان جاری میشود.
علیرغم آنکه هنگام سفر حسن روحانی به سازمان ملل و در طول آن کارهایش مورد تأیید رهبر بود و به آن اقرار میکرد، طبق نوشته جراید تاریخ روز شنبه ۱۳مهرماه ایران، همین خامنهای در دانشکده افسری در میان نطقش گفته است: «... برخی پیش آمدها در نیویورک به نظر ما به جا نبود...» و «... هیچ اعتمادی به امریکا نداریم...»
این سخن را اگر با حرفهای پیشین او مقایسه کنیم، به این مفهوم و نتیجه میرسیم که آخوند خامنهای بر این باور است که میتواند تمام انواع طرز تفکر در میان جامعه را راضی نگه دارد. زیرا چنین مینماید که این سخن برای ارضای خاطر کسانی گفته شده است که در فرودگاه به هنگام بازگشت حسن روحانی از سفر امریکا به ایران، با لنگه کفش از او پیشواز کردند.
خامنهای به حقیقت آدمی مزور و دو رو و هزار لایه است. او میخواهد تمام گروههای موجود در صحنهٔ دولت و حکومت را راضی نگه دارد و جمعی را بر فوجی دیگر برتری ندهد؛ تا به این ترتیب خود را رهبر تمام گروههای متعامل و متخاصم معرفی کند. چنین کاری چون در هیچ جامعهای میسور و مقدور نیست، لاجرم بیان کننده و گویندهاش یا باید احمق باشد و یا فردی فریبکار و هفت خط!
خامنهای بدون آنکه دلیل قابل قبولی داشته باشد از همان روز رسیدن به قدرت – البته توسط یار و همکارش رفسنجانی - در ذهن فریبکارش دشمنی را پروریده و مرتب رُشدش داده و مانند لولوی سرخرمن ملت ایران را به زعم خود از چنین دشمن ساختگی در هراس افکنده است. این در حالی است که اگر نوعی دشمنی بین ایران و ایالات متحد نیز وجود داشته باشد، بنیانگذارش دولت امریکا نبوده و آغاز خصومت را حکومت آخوندی ایران بنیاد نهاده است.
بدیهی است آخوند جماعت با زنده یاد دکتر محمد مصدق و کارهایش هیچگاه همدل و همرای نبودهاند و نسبت به نهضت ملی و جبهه ملی ایران از همان روز نخست زمامداری زنده یاد دکتر مصدق، سر ناسازگاری و حتا عناد داشتهاند... خمینی و استادش آیت الله بروجردی همواره با مصدق و کابینهاش دشمنی ورزیده و در اختلاف بین مصدق و شاه به روشنی از شاه جانبداری میکردند. پس مسئله و مشکل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برای شریعتمداران دلیل و علت مخالفت و دشمنی با امریکا نیست. زیرا همگان میدانند که در آن کودتا بریتانیا نیز دخیل و شریک بود ولی آخوندها ساده از روی آن گذشته و این کشور را به عنوان دشمن معرفی نمیکنند. بنابراین دشمن تراشی و معرفی خصمی به نام ایالات متحده در طینت آخوندی نمیتواند به دلیل دخالت ایالات متحد در کودتای ۲۸ مرداد باشد؛ و باید این موضوع را از لیست دلائل و علتهای دشمنی آخوندها پاک کرد.
از سوی دیگر میدانیم و میدانند که برای خصومت اگر علتی باشد، آن علت و دلیل را عاملان حکومت فقیهان ایران در سال ۱۳۵۸ برنامه ریزی کرده و پیاده کردند. در آن سال دانشجویان پیرو خط امام! دو بار به سفارت امریکا حمله بردند. بار نخست را آقای دکتر یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت بازرگان با اندکی درایت رفع و رجوع کرد؛ و بیش از چند ساعتی سفارت در اختیار اوباش حزب الله نبود. اما بار دوم در آبان ماه همان سال به این بهانه که امریکا شاه مبتلا به مرض موت سرطان را در یک بیمارستان برای معالجه پذیرفته است، از دیوار ساختمان بالا رفتند و ضمن غارت هر آنچه که بود، کلیه کارکنان سفارت غیر از سفیر را - که در حمله نخست اوضاع را دریافته و به کشورش بر گشته بود - اسیر کرده و ضمن زدن چشم بند بر چشمهای آن کارکنان، دستهایشان را نیز به مانند قاتلان و جنایتکاران از پشت بستند و بزرگترین عمل قبیح و وقیح و زشت را در تاریخ دیپلوماسی جهان انجام دادند... نخست برای نشان دادن رأفت نداشتهشان زنان امریکائی دربند را رها کردند؛ و بعد برای نمایش دموکرات منشی، کارمندان سیاه پوست را که ۳ یا ۴ نفر بیشتر نبودند مرخص کردند و سرانجام پنجاه و یک نفر دیپلومات امریکائی را به مدت ۴۴۴ روز در بند و زندان نگه داشتند.
به این ترتیب اگر عنادی بین ایران و امریکا هست، پایهاش را دانشجویانی بنیاد نهادند که راه امامشان را طی میکردند و پیرو خمینی بودند. یعنی اگر دشمنی هم وجود داشته باشد، سازنده و به وجود آورندهاش حکومت ولایت فقیه ایران بوده و نه ایالات متحد امریکا. دشمنی را ایرانیان آغازیدند و ادامه دادند نه امریکائیها!
آری آقای خامنهای!
اگر فکر میکنید امریکا دشمن شما و حکومت شماست، این عداوت را شما پیروان خمینی بنیاد گذاشتید و شروع کردید. امریکائیان به سفارت ایران حمله نکردند؛ بل این شما و هواداران شما بودید که از دیوار سفارتخانه بالا رفتید ضمن بیآبروئی کامل در سطح جهان، به زعم خویش برای خود دشمن تراشیدید و خصومت ایجاد کردید.
دولت ایالات متحده برای شرکت دولتهای گذشتهاش در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از زمان ریاست جمهوری «بیل کلینتون» تا کنون سه بار معذرتخواهی کرده است و آقای اوباما نیز آن را محکوم کرد. اما شما در برابر آن لات بازی و غارتگری و یورش به سفارت چه واکنش مثبتی نسبت به امریکا نشان دادهاید؟
آقای خامنهای! تمام قرائن و شواهد نشان از آن دارد که شما علیرغم آن بیادبی و بیپرنسیبی توسط حکومت امام خمینی! و مشتی جوان نادان و هماندیش شما در یورش نسبت به سفارت و دیپلوماتهای امریکا، توقع دارید دولت ایالات متحد بر روی دست و پای مبارکتان بیفتد و به جای عذرخواهی شمایانِ خطا کار و بیادب، آنها از حکومت فقیهان پوزشخواهی کنند؟
آقای رهبر! خصمی اگر هست و خصومتی اگر وجود دارد، شما رهبر تحمیلی آن را ساخته و پرداختهاید؛ شما و زعیم بزرگ شما خمینی باحماقت ذاتیتان برای ایران دشمن تراشیدید. بدبختانه به جای آنکه جلو زیان را بگیرید، پیوسته بر هیمهٔ این آتش میافزائید و آن را شعله ورتر میکنید. این دشمنی را شما و دیگر آخوندهای حکومتی مرتب تازه و فربهتر میکنید. آخوند «احمد خاتمی» امام جمعه موقت تهران و یکی از قره نوکرهای شما با آن چشمهای وزغ مانندش که گرگ هار را در اذهان تصویر میکند، در خطبههای نماز جمعه روز ۱۹ مهرماه ۹۲ فریاد برداشته است «... نفرت ما از امریکا هیچگاه از بین نخواهد رفت... امریکا مار بود و اکنون به افعی تبدیل شده است...» بیان این سخنان در حالی که رئیس دولت شما با رئیس جمهوری امریکا گفتگوی دوستانه تلفنی داشته است، جز ابراز حماقت و ایجاد گوشت تلخی، چه باری از روی دوش ملت اسیر شده ایران برمی دارد؟ آیا نمیدانید همین سخنان عنیف و مزخرف که از دهان افراد بیمسئولیّت ولی ابله بیرون میریزد و ترجمه میشود و به گوش مسئولانش میرسد و در بایگانی ادارات امنیّتی میماند، بار شما را سنگینتر میکند؟.
دولت ایالات متحد و مردمان این کشور هیچگونه خصومتی با مردم ایران ندارند. برعکس بیش از دو دهه است که دولت این کشور بارها خواسته است که ننگ آن کودتا را از شانه خود بردارد و به ایرانیان خدماتی ارائه دهد؛ ولی هربار شما و قره نوکرانت با سخنان بیجا و دور از خرد، مانع شدهاید... زیرا شما برای ادامه جنون حکومتتان نیاز به دشمن دارید و باید دشمنی باشد تا مستمسک شما برای ستم و زورگوئی شود.
هم اکنون بیش از یک میلیون ایرانی در کشور ایالات متحد پناهنده است و از رفاه زندگانی ئی به مراتب بهتر از میهن اصلی برخوردارند. اما شما منافع شخصیات در این است که لولوئی تولید کنید و با آن لولو هراسی در دل ملت به وجود آورید. البته آب در هاون میکوبید و جز جیره خواران حکومت، هیچ ایرانی با مردم کشورهای جهان در خصومت و خلاف نیست.
آری حضرت رهبر! اگر درست بنگرید و بیطرفانه به این بلبشوی موجود بیندیشید، هیچ کشور خارجی دشمن مردم ایران نیست؛ دشمن مردم نخست درون رَخت و جامه شما قرار دارد؛ و در مرحله بعد حکومت شما و جیره خواران شما دشمنان واقعی این ملتند... ما صف نمازگزاران نماز جمعههایتان را میبینیم و میدانیم چه قماش آدمهائی در آنجا نشسته و حلق خود را در گفتن مرگ برامریکا پاره میکنند... تمام آنها حقوق بگیران و جیره خواران حکومت ولایت فقیهند کهگاه با لباس یونیفورم خود شرکت میکنند...
آقای خامنهای! همچنان که در آن گروگانگیری ابلهانهٔ شما و حکومت شما، ایران زیان فراوان دید و ۱۴ میلیارد دلار پول ملت ایران در بانگهای امریکا بلوکه و نصیب امریکائیان شد و صدمه را ملت ایران خورد، در این مرگ بر امرکا گفتنها نیز آنکس که زیان میبیند اقتصاد ایران و ملت بیچاره ایران است. اوضاع فلاکتبار کنونی را چه کسی بر کشور حاکم کرده است؟ این استبداد را چه کسی در پهنه ایران زمین گسترده است؟ تحریم و حصر اقتصادی را چه کس و نهادی پی ریزی کرده است؛ جز قُدی و بدسگالی و حُمق حضرتت که جلو هر کارنیک را سد کردهاید؟ آنگونه که به دولت برآمده از رأی مردم، در وهله نخست اختیار میدهید؛ و سپس برای یک تلفن او را مواخذه میکنید و به او طعنه میزنید؟ گرانی طاقت فرسا را چه کسی به وجود آورده است؟ تورم ۴۰% توسط چه نهادی به ایران تحمیل شده است؟ بیکاری ۲۰% در میان جوانان حاصل بلاهت شما است. دزدی د اختلاس و فحشا در سطح وسیع و بدون حد و میزان نتیجهٔ حکومت آخوندهای شیعه است. اینها همه زیانهائی است که از گفتن و فریاد و تکرار سه کلمه «مرگ بر امریکا» دامن شما و مردم درمانده ایران را گرفته است. آخر در هزینه کردن پول خویش برای خرید پارچه و چوب و درست کردن پرچم امریکا و اسرائیل و سپس به آتش کشیدن این پرچمها، چه کسی جز ملت ایران زیان میبیند؟
بدانید و مطمئن باشید با مرگ بر امریکا گفتن شما و یارانتان هیچ خدشهای به امریکا وارد نمیشود؛ همچنان که در این ۳۴ سال نشده است. اما کشور ایران مفلوک و درمانده شده و به دریوزگی افتاده است.
کالیفرنیا محمد علی مهرآسا ۱۱/۱۰/۲۰۱۳