برای سالیان دراز به ویژه پس از جنگ جهانی اول، آمریکا نقش خود را در صحنهٔ بینالمللی به شکل ویژهای اعمال کرده است. شاید لشگرکشی به معنی تصاحب خاک کشورهای دیگر به آنگونه که قدرتهای اروپایی در قرن نوزده و اوائل بیست انجام دادند نبوده است ولی تحت عنوان دفاع از منافع ملی، سیاست خارجی آمریکا را میتوان تجاوزگرانه نامید.
دو دلیل مهم برای چنین سیاستی وجود داشته است. اول منافع مادی و دست یافتن به منابع طبیعی و دوم یک ایدئولوژی متکبرانه به نام «استثنایی بودن» آمریکا. به این معنی که ارزشها، سیستم سیاسی و تاریخ آمریکا یگانه بوده و این کشوری برتر از دیگران است.
در حقیقت این همان ایدئولوژی، طرز تفکر و سیاستی است که حتا در داخل آمریکا تبعیض علیه سیاهان و سایر اقلیتها را توجیه کرده و هنوز این بینش وایدئولوژی در بخشی از ایالات، قشری از مردم و سیاستمداران وجود دارد.
انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، به یک معنی ابراز مخالفت رأی دهندگان با این نظریه بوده است. سیاست و ایدئولوژی که در نهایت به جنگهای افغانستان و عراق انجامید. ولی برای اوباما تعیین یک خط مشی و ایدئولوژی متفاوت و مغایر با گذشته خالی از چالشهای گوناگون نبوده است.
در آغاز اوباما با ایده آلهای آزادیخواهی و صلحجویانه شروع به کار کرد. وی میخواست بهویژه در خاورمیانه سیاست خارجی آمریکا را تغییر کلی و اساسی بدهد. به جای ایدئولوژی «استثنایی بودن» آمریکا، ایدهٔ همکاری و همزیستی و دست دوستی دراز کردن را پیش بگیرد.
برای نمونه اعلام کرد که حاضر است با سران دولت ایران پشت میز مذاکره بنشیند. به عنوان رئیس جمهور اولین سفر و سخنرانیاش در مصر بود و از حقوق مردم فلسطین برای داشتن آزادی و استقلال حمایت کرد.
۵ سال بعد، در سپتامبر امسال در اجلاس عمومی سازمان ملل سخنان اوباما حاکی از سیاستی بود که بجای ایده آلیست بودن بیشتر «واقعگرایانه» بنظر میآمد.
آنچه که اوباما گفت با آنچه که عملاً در این پنج سال انجام شده است همخوانی بیشتری داشت. وی سیاست خارجی آمریکا را اینگونه تعریف کرد: «دفاع از منافع بنیادی آمریکا و استفاده از نیروی نظامی در صورت لزوم، بدون کوشش در تحمیل ارزشهای آمریکا بر کشورها و جوامعی که یا آماده نیستند و یا نمیخواهند آنرا قبول کنند».
در زمینهٔ خاورمیانه اوباما گفت: در صورت لزوم و برای دفاع از متحدان در مقابل تجاوز به آنها و تضمین جریان نفت از منطقه، از بین بردن شبکههای تروریستی و پیشگیری از بوجود آمدن سلاحهای اتمی و شیمیایی، آمریکا از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد.
از جمله سیاستهای متکبرانه و غیر واقعی آمریکا در گذشته برقراری دموکراسی در سایر نقاط دنیا بوده است. اوباما در این زمینه گفت: ما برای پیشبرد ایدههای دموکراسی و حقوق بشر کوشش خواهیم کرد ولی با آگاهی به این واقعیت که مشکل است بتوانیم به این اهداف از طریق عملیات یکجانبه دست یابیم.
اوباما تاکید کرد که: «دموکراسی به سادگی نمیتواند از راه زور تحمیل شود».
اوباما در تعیین خط مشی سیاست خارجیاش در دورهٔ دوم ریاست جمهوری پرستیژ و نیروی آمریکا را به دو موضوع بسیار مهم و بهنظر برخی مفسرین شاید دست نیافتنی اختصاص داد. یکی کوشش بر حل اختلافات بین اسرائیل و فلسطین. دوم مذاکرات با ایران به منظور پیشگیری از اتمی شدن این کشور. این هدف دوم بنظر مفسرین سیاسی امکان موفقیت بیشتری دارد.
انتخاب «حسن روحانی» به عنوان رئیس جمهور جدید ایران، به دولت اوباما این فرصت را داده است که علیرغم مخالفت دولت اسرائیل و جمهوریخواهان دست راستی داخل آمریکا، به این مذاکرات شانس دوبارهای بدهد.
اوباما و وزیر خارجهاش جان کری به گفته سخنگوی کاخ سفید، با آگاهی از پیشینه غیر موفق این گفتگوها و اختلافات در داخل رژیم ایران، به پای میز مذاکره میروند. مفسرین اضافه میکنند: همچنانکه در مورد سوریه دیدیم و مردم آمریکا نیز اشتیاقی برای یک جنگ دیگر در خاور میانه ندارند.
«اتم برای صلح»
به یاد داشته باشیم که اتمی شدن ایران بدست آمریکا و در دوران آیزنهاور بنیاد گذاشته شد. پروژهای تحت عنوان «اتم برای صلح» که در آن زمان تکنولوژی اتمی محدودی را در اختیار «شاه» گذاشت.
این برنامه با کندی پیش میرفت. پس از انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی متوقف شد ولی به زودی و پس از جنگ ایران و عراق که دولت ایران خود را در خطر میدید دوباره آغاز شد.
در سالهای ۱۹۹۰ ایران سرعت گسترش این برنامه را پنهان نگه داشته بود. ولی در سال ۲۰۰۲ یک گروه سیاسی مخالف رژیم، برنامهٔ اتمی ایران و پیشرفتهای آن را افشا کرد. دولت ایران همواره چه آن زمان و چه اکنون اصرار داشته که غنیسازی اورانیوم تنها برای هدفهای صلحجویانه و استفاده از انرژی اتمی بوده است.
ولی بازرسان بینالمللی و دولتهای غربی این ادعا را رد میکنند و معتقدند برنامه اتمی ایران فراتر از محدودهای است که برای مصارف داخلی و انرژی مورد نیاز است.
مقامات آمریکایی نیز میگویند شواهدی دارند که ایران تحقیقات لازم را برای ساختن بمب اتم انجام داده است. دولت اسرائیل که بیش از همهٔ کشورها با این برنامه مخالفت میورزد معتقد است که ایران در کمتر از یکسال آینده توانایی ساخت بمب اتمی را دارد.
کوششهای دولت اوباما برای جلوگیری از اتمی شدن ایران، در حقیقت ادامهٔ اقداماتی است که در زمان «جرج بوش» آغاز شد. در آن زمان با روابط خصمانه بین دو کشور تحریمهای اقتصادی علیه ایران برقرار شد. اوباما دامنهٔ این تحریمها را گسترش داد و بارها تکرار کرد که آماده است برای جلوگیری از دسترسی ایران به بمب اتم حتا از نیروی نظامی استفاده کند ولی شرایط ویژه چنین حملهای نامعلوم است.
تحریم اقتصادی از سال ۲۰۱۱ تأثیرات گسترده و منفی در جامعهٔ ایران داشته است برای نمونه صادرات نفت از ۲ میلیون بشکه در روز به نصف تقلیل یافته است و بیش از ۷۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران زیان وارد آمده است. تورم بیش از ۴۰ در صد بوده و یک چهارم از جوانان ایران بیکار هستند. این خطری است که در جوامع دیگر موجب انقلاب و ناآرامی شده است. در شرایط کنونی و با انتخاب حسن روحانی به نظر میرسد هم ایران و هم آمریکا آمادگی مذاکره داشته باشند.
مفسرین بر این عقیدهاند که روحانی به دلیل اینکه تحصیلکرده غرب است، زبان انگلیسی را بخوبی میداند و حساب شده صحبت میکند، قادر است نظر غربیها را به مراتب بیش از رئیس جمهور پیشین جلب کند. وی انتظارات غرب را بهتر درک میکند. تبریک سال نوی یهودی شاید نمونه مهمی در این زمینه باشد.
«کن پولک» (Ken Pollack) نویسندهٔ کتاب «ایران، بمب و استرانژی آمریکا» مینویسد: مسائل جالب تازهای پیش آمده است و ما نباید این سخنان را به صرف اینکه تنها حرف است رد کنیم.» بهنظر میرسد اوباما نیز به چنین نتیجهای رسیده باشد.
شاید نتیجه مهمتر برای آمریکا، اسرائیل، ایران و یا هر کشور دیگری این باشد که نه تنها بمب اتم بلکه تجهیزات انرژی اتمی نیز میتواند خطرات بسیاری برای مردم و محیط زیست داشته باشد و مغایر با تفکر و بینش صلح جویانه است.
یک چالش ۳۴ ساله
مفسرین بر این عقیدهاند که دلایل زیادی وجود دارد که اوباما بخواهد این چالش ۳۴ ساله را حل کرده و به پای میز مذاکره بنشیند. شاید مهمترین آنها خودداری از یک درگیری نظامی دیگر در خاور میانه است. همچنین همکاری ایران در حل مشکل سوریه و از بین بردن سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی مغتنم خواهد بود. و البته این میتواند یک میراث مهم و ماندنی برای ریاست جمهوری ۸ سالهٔ اوباما باشد.
نیافتن راه حل برای این مشکل و چالش ۳۴ ساله در نهایت شکستی برای اوباما خواهد بود بویژه که هدف دیگر او در سیاست خارجی که صلح بین اسرائیل و فلسطین است بیشتر به یک معجزه نیاز دارد. چنانچه اوباما بتواند مذاکرات با ایران را به یک نتیجه مثبت و مطلوب برساند، یادگار ماندنی و مهمی در خاور میانهای است که بطور تاریخی برای آمریکا مشکل آفرین بوده است.
مفسرین دیگری براین عقیدهاند که در زیر سخنان نرمی که از تهران شنیده میشود، واقعیتهای سیاسی در این کشور تغییر نکرده است. جناح تندرو و مخالف غرب همچنان در مسند قدرت است. اینها خاتمی را بیاد میآورند که در سال ۲۰۰۰ شاید علیرغم علاقه شخصیاش نتوانست و اجازه پیدا نکرد به پرزیدنت کلینتون نزدیک شود. در آن زمان نیز مانند ۲۴ سپتامبر و احتمال ملاقات اوباما و روحانی، قرار بود بطور تصادفی کلینتون و خاتمی در راهرو سازمان ملل با یکدیگر روبرو شده و دست بدهند. ولی ظاهراً با مخالفت تهران، در آخرین لحظه خاتمی حاضر به این کار نشد.
هویت و مشروعیت جمهوری اسلامی بر اساس مخالفت با غرب بویژه آمریکا و سپس اسرائیل بوده است. شعارهای «مرگ بر آمریکا» یکی از مهمترین استراتژیهای رژیم بوده است.
اوباما در داخل با چالشهای بسیاری روبروست از جمله نیرویی که هنوز مشروعیت وی و ریاست جمهوریش را نپذیرفته و کنگرهای که با تمام برنامههای وی مخالف است. امروز اوباما در یکی از مشکلترین شرایط داخلی میکوشد به یکی از مهمترین مسائل سیاست خارجی یعنی مذاکره با ایران ادامه دهد در حالیکه تمام وقت و انرژی رئیس جمهور متوجه یک جنگ داخلی و قدرت نمایی بین جمهوریخواهان بویژه نمایندگان عضو حزب چای و دموکراتها در کنگره است.
۵ سال مخالفت با اوباما و برنامههای وی امروز تبدیل به یک قیام علیه مهمترین موفقیت رئیس جمهور یعنی «بیمه بهداشت همگانی» معروف به «اوباما کِر» شده است.
مفسرین بر این عقیدهاند که در این شرایط اوباما وارد یک بازی سیاسی پر ریسک شده است. در زمینه مذاکرات با ایران اصرار اعضاء کنگره در این است که ایران باید پیش از اینکه تحریمها برداشته شود غنی کردن اورانیوم را محدود کرده و به بازرسان سازمان ملل و «تسلیحات اتمی» اجازه بازرسی بدون قید و شرط بدهد.
دولت ایران در مقابل انتظار دارد برای شروع مذاکرات، امریکا باید برخی از تحریمها را بردارد.
مخالفان در داخل آمریکا میگویند علیرغم اینکه دو رئیس جمهور نامههای محرمانه رد و بدل کردهاند وزرای خارجه در حال ملاقات و گفتگو هستند، واقعیت این است که هنوز دولت ایران هیچگونه پیشنهاد مهم و اساسی برای توقف غنیسازی اورانیوم ارائه نداده است.
«نتانیاهو» گفته است که آزمایش واقعی در سخنان روحانی نیست بلکه در عمل از جانب جمهوری اسلامی است. ترس اسرائیل از این است که اوباما فریب خورده و اجازه دهد ایران به سادگی به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد.
یک مقام اسرائیلی میگوید: «یک سازش بد خطرناکتر از هیچ سازش است». برخی دیگر از منتقدان، اقدامات پیشین روحانی را ذکر میکنند که از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ ریاست هیئت مذاکره کنندگان با اروپا را به عهده داشت. در آن زمان جرج بوش در این مذاکرات شرکت نکرده بود. ظاهراً روحانی در پایان کارش در یک سخنرانی برای روحانیون دیگر گفته بود در زمانی که با اروپائیان در تهران مذاکره میکرده است در اصفهان به تجهیز تأسیسات پروژه اصفهان مشغول بودهاند.
یک مقام نزدیک به اوباما میگوید وی فریب سخنان خوشحالکننده را نخواهد خورد و اضافه میکند، آزمایش واقعی در این است که دولت ایران آمادگی داشته باشد برنامههای هستهای خود را محدود کرده و این اعتماد را بوجود آورد که نیت واقعیاش صلح آمیز است.
در عین حال آنچه که در آخرین روز سفر روحانی به عنوان یک روزنه امید تلقی شده این است که پس از بیش از ۳ دهه اختلاف و یا شاید خصومت بین دو دولت ایران و آمریکا، برای نخستین بار یک تماس تلفنی بین دو رئیس جمهور برقرار شد.
در حالی که روحانی پس از یک هفته نیویورک را به سوی تهران ترک میگفت پرزیدنت اوباما با یک قرار قبلی به او تلفن زد. در طول ۲۰ دقیقه صحبت مسائل مختلف مورد نظر طرفین مورد بحث قرار گرفت. بنا بر گزارش کاخ سفید این یک صحبت تلفنی دوستانه بین دو رئیس جمهور بود.
اوباما و روحانی یک نقطه مشترک مهم دارند و آن این است که هر دو به رأی مردم و به دلیل عقاید و وعدههای صلحجویانه انتخاب شدهاند.
بنظر میرسد بیشتر مردم آمریکا و ایران خواهان مذاکرات و برقراری روابط دوستانه بین دو کشور هستند، وشاید این بار طلسم شکسته شود و پس از ۳۴ سال این روزنهٔ امید به دری گشوده تبدیل شود.