مُلا حسن فریدون روحانی رئیس دولت و کابینهٔ حکومت اسلامی ایران تمام افراد خوشبین خودی و بیگانه را نیز با نطقِ نوشتاریاش در تریبون سازمان ملل متحد، کلافه و مأیوس کرد. بسیاری خوشباورانه به گزینش این آخوند حقوق خوان - از دانشگاه بریتانیا - به عنوان ریاست دولت و کابینه، دلبسته و امیدوار بودند که گوینده این گونه پیامهای امیدوارانه قطعاً از سوی مقام بالا کسب اجازه کرده و ناروا سخن نمیگوید؛ و سرانجام این گزینش، فرجی در کار فروبستهٔ ایران و مردم بیچارهٔ این کشور و میهن به وجود خواهد آورد؛ و یا دستکم تعدادی از گرههای کور ریشه گرفته در حکومت و کشور و ملت را باز خواهد کرد؛ و فرجی در زندگانی منتظران جان به لب آمده ایجاد خواهد شد. نگارنده با توجه به سخنان حسن روحانی پیش از حرکت به سوی نیویورک، و ردیف و مقایسه کردن این سخنان با گفتههای رهبرِ متوهم حکومت اسلامی، تصورم این بود که گونهای دیگر از زمامداری در خلاف جهت کارهای احمقانه دولت پیشین آغاز شده است؛ و حضرات دریافتهاند که این گونه مقاومتهای مذبوحانه در برابر منطق جهانی، ره به جائی نمیبرد و نتیجه و سرانجامش چیزی جز سقوط اقتصادی کشور نخواهد بود. رهبر از نرمش سخن گفته بود؛ و رئیس دولت نیز ادعای اختیاراتی جدا از دولتهای پیشین را بروز داد. و ما نیز آرزومند و امیدوار که این بن بست ناشی از حماقت حضرات زمامدار در این همه سال، بالاخره از بین میرود و روشنائی جای تاریکی را پر خواهد کرد.
سخنانی که پیش از روزهای آغاز زمامداری تا زمان نزدیک به مسافرت به سوی نیویورک از آخوند روحانی شنیدیم، گونهای از امید و آرزو را در بسیاری چون من زنده کرده بود که گویا پردهٔ سیاه روی ذهن رهبران حکومت به کناری رفته و حضرات به واقعیّتهای موجود جهان از یک سو، و حد قدرت دولتهائی که حدود سی و پنج سال از دشمنیشان سخن میرانند از دیگر سو، پی بردهاند. اما بدبختانه چیزی تغییر نکرده و روحانی نیز همانند و همسان با خاتمی اگر سخن به نیکو میگوید، جرئت و توان عمل به منطق را ندارد.
آنچه به عنوان سخنرانی، از سوی حسن روحانی در چند برگ کاغذ در پشت تریبون سازمان ملل روخوانی شد، یک نوع انشائی بود که چندین روز در محضر رهبر روی آن کار و زحمت به عمل آمده بود تا چیزی باشد که ضمن اینکه به هیچ جا و هیچ مقامی بر نخورد، همگان را نیز پا درهوا و حیران نگه دارد؛ و کس نفهمد که منظور نویسنده چیست؟ همان جملات کلیشهای و باسمه ئی که با آیة قران آغازید و با آیة قرآن پایان یافت؛ و خاتمی نیز در نطقهای هشت سالهاش مینوشت، برای بار نهم تکرار شد. و هیچ پیامی برای کشورها و مقاماتی که منتظر تغییر در سیاست حکومت اسلامی ایران بودند، در این انشا وجود نداشت. تعامل با غرب که ورد زبان گروه اصلاحطلب حاکمیّت است، دروغی بیشرمانه بیشتر نیست و لغت و لفظی است که به گمانشان میتواند جهان را بفریبد. تعامل هنگامی با عمل همراه نباشد، ادعائی فریبکارانه بیش نیست.
حسن روحانی نیز همچون پیشینیانش خاتمی و احمدینژاد، رفتاری دور از خرد و اصول معمول دیپلماسی از خود نشان داد و حتا در ضیافت ناهار دبیر کل سازمان ملل که هیچ ربطی به امریکا و اسرائیل نداشت نیز شرکت نکرد. البته این بیپرنسیپی را عدهای به سرو مشروبات الکلی گره زدند که اگر چنین باشد از جهالت باورهای دین سرچشمه گرفته است. ولی واقعیّت این بود که روحانی نمیخواست با آقایان «اوباما و نتن یاهو» در سر میز غذا رو در رو شده و مجبور به گفتن کلمه «هلو» به ریاست جمهوری ایالات متحد امریکا و یا پاسخ به سلام او شود. بیتردید حسن روحانی در مقابل واکنش رهبر حکومت اسلامی نسبت به اعمال خود در این سفر بیمناک و از بازخواست - و شاید تنفر - مقام معظم رهبری در بازگشت به ایران در هراس بوده است که چنین محافظه کارانه رفتار کرد. زیرا باشناختی که مردم درون و برون ایران در این دو ماه از او با توجه به سخنانش داشتند، تصور این بود که کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است و امیدهائی در دلها زنده شده بود. اما هیهات که کاچی برادر هیچی بود و تمام امیدها را ملا حسن روحانی برباد داد؛ و خصومت را همچنان زنده و پاینده نگه داشت.
به هرحال دَر و دروازه همچنان بر روی همان پاشنه میگردد و معلوم شد نرمش قهرمانانهای که مقام رهبری به آن اشاره کرده بود و شاید در نخستین وهله توصیّهای بود به رئیس دولت که کوتاه بیاید و جای امیدواری را تنگ نکند و چراغ سبزی از خود نشان دهد، در لحظات آخر و به هنگام وداع با حضرت رهبر، مورد تجدید نظر مقام رهبری قرار گرفته و خامنهای در گوش نوچهاش گفته است: «... من چیزی برای خوشحالی و خوش آیند این مردم گفتم؛ مبادا تو تصور کنی که نیّت درونی من نیز همین است و این شعارها باید به واقعیّت منجر شود؛ مواظب باش دست از پا خطا کردن بد عاقبت خواهد بود!»
به هر حال هیچ نکتهٔ تازهای در سخنرانی روحانی به گوش نرسید؛ و جز یک دو جمله تعارفی و عدم اشاره به هولوکاست، توفیری با انشاهای احمدینژاد نیز نداشت. و به یقین حصر اقتصادی از بین نمیرود. و ایالات متحد امریکا برای چندمین بار دریافت رئیس جمهوری در حکومت ولایت فقیه اگر چرخ پنجم درشکه نباشد، چیزی بیشتر از همان مقامی که خاتمی برای خود اعلام کرد، یعنی یک مباشر و مأمور خرید نیست.
اگر سخن از اعلام انصرافِ تهیه و تولید اسلحه اتمی میرود، دلیلش چشم پوشی از موضوع نیست؛ بل به این دلیل است که در حال حاضر پول و بودجه به حد کافی در خزانه کشور وجود ندارد، و اصولاً خزانه خالی است. یعنی بودجه کشور نیز با کسری سرسام آوری رو به رو است و تمام وزارتخانهها بویژه وزارت بهداشت و آموزش و پرورش با کمبود نجومی بودجه دست بگریبانند. به طور قطع و یقین وقتی حصر اقتصادی برطرف شود و دلار کافی وارد کشور گردد، هوای یار دو باره در خاطر حزین معشوق گرده افشانی خواهد کرد و اندیشههای زهرآلود دو باره به سوی بمبی که به زعم ملاها سبب نابودی اسرائیل میشود، پَر خواهد کشید.
حکومت ایران ۳۵ سال است به ملت خود و دیگر کشورها به روشنی دروغ میگوید؛ و فریب و ریا سرهم بندی میکند. اگر خامنهای فتوا میدهد که اسلحه اتمی در آئین ما حرام است، بیشبهه مکر میکند و دروغ میگوید. زیرا در اسلام ربا و تنزیل به صورتی تند و شدید حرام اعلام شده است. اما بانکهای ایران با بانکداری اسلامیشان بهرهٔ بالای بیست درسد از ارباب رجوع دریافت میکنند؛ و به صاحبان حساب پس انداز نیز ۱۸% بهره سالانه میپردازند... همچنین در شرع مصطفی نوشیدن و خرید و فروش مشروبات الکلی نیز حرام است؛ اما برادران سپاه پاسداران خود وارد کننده انواع و اقسام نوشابههای الکلی از اروپا و دیگر کشورها بوده و تجارت هر نوع مشروبِ حرام، در مذهب پولسازیشان روا است و ادامه دارد. آن گونه که دوستانی که به ایران مسافرت میکنند در بازگشت از رواج مشروب خواری داستانها دارند؛ و میگویند در مهمانیها پیش از هر پذیرائی از شما میپرسند چه نوع مشروبی میل دارید؟ زیرا صاحب خانه و میزبان تمام انواع آن را به آسانی خریده و در اختیار دارد... پس یقین داشته باشیم تحریم بمب اتمشان نیز همانند مشروبات الکلی خواهد بود.
مگر رشوه و دزدی در دین اسلام حرام نیست؟ پس چرا ایران به بزرگترین مرکز دزدی و ارتشا و اختلاس تبدیل شده است؟ مگر روسپیگری حرام نیست؟ پس چرا روسپیها در خیابانها به راحتی در پیش چشم مأموران انتظامی در جولانند؛ و حتا چندی پیش سخن از صدور کارت شناسائی و تندرستی برای روسپیهای موجود، زینت بخش جراید پایتخت بود؟
مطمئن باشیم سران حکومت اسلامی ایران از هر قماشش، کلاهگذار و خدعه بازند؛ و نه از دروغ گوئی شرم دارند و نه از حرامخواری ابائی؛ و نه مال حلال را اهمیّت و اعتباری میدهند.
در یک جمله به سران حکومت اسلامی از هر نوع، اصلاحطلب و اصولگرا؛ و معمم و مکلایش نمیتوان اطمینان کرد! عطالله مهاجرانی اصلاحطلب روشنفکر نمائی که از دست استبداد رهبر به کشورهای غربی پناه برده است، در تازهترین فرمودهاش اظهارداشته: «... خامنهای شایستهترین شخص برای رهبری است. شیوهٔ رهبری او تحسین برانگیز است...»
این اظهار نظر یا دروغی است برای بخشش گوینده و برگشتش به میهن؛ و یا ناشی از اعتقاد و ایمان مهاجرانی به فردی مستبد و خودخواه و لاشعور است!
کالیفرنیا محمد علی مهرآسا ۲۶/۹/۲۰۱۳
■ آقای مهر آسا شما در ایران زندگی نمی کنید که ببینید مملکت دست چه ابواالارتجاعهایی است که دیکتاتوری خامنه ای هم نتیجه عمل همانهاست. وقتی همه چیز دست آنهاست گاه کمی تعریف از رهبر بخاطر قدمی که باید ده سال پیش بر می داشت برای ملت ایران بسیار راهگشا می باشد.
تازه بعد از این همه سال ، نصیحت های بیشمار به خامنه ای که در قالب نامه ها و اشارات به خامنه ای گفته شده است دارد اثر می کند. مانند کندن مویی از خرس غنیمت است. بخش اول سخنان روحانی همان نظر خامنه ایست که روحانی آن را تعدیل نموده است اما بخش دوم آن سخن ملت ایران است و شنونده ای که کمی تعمق می کند متوجه تفاوت این دو بخش می شود.
ملت ایران اگر انرژی هستهای حق مسلمش هم باشد ترجیح می دهد که از نفت و گازش بهینه استفاده کند تا خود را به درد سر بیندازد. این حق مسلم را آقا و سپاه برایش تراشیدهاند. در زمانی که دست دادن خیانت محسوب می شد آزادانه سخن گفتن از رابطه با آمریکا مغتنم است . اما عجله نکینید دست که می دهند هیچ، روبوسی هم می کنند. مردم ایران به برگرداندن مسیر کشور در راه قانون مداری توسط روحانی اعتماد دارند.