ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 06.09.2013, 21:14
بحثی‌ پیرامون سوریه و منافع ملی‌ ما

اسفندیار طبری

اگوست ۲۰۱۳

بدون شک می‌توان گفت که مسئول تمامی این فجایعی که در سوریه در حال رخ دادن است، در درجه اول بشار اسد و رژیم دیکتاتوری او است. دیکتاتور‌های مصر و تونس در همان اوائل تظاهرات‌های مسالمت آمیز عقب نشینی کردند و مانع یک جنگ داخلی‌ شدند. اما بشار اسد با تاکتیک‌های گوناگون تلاش در سرکوب جنبش‌های اعتراضی نمود که در مراحل بعدی با دخالت کشور‌های منطقه به تقویت نیروهای رادیکال انجامید.

در جبهه مخالف اسد امروز طیف بزرگی از نیروها شکل گرفته‌اند که می‌توان چنین ترسیم نمود:

- ائتلاف اپوزیسیون سوریه: این ائتلاف متشکل از مهمترین گروه‌های اپوزیسیون در سوریه است که در اصل بنا به ابتکار کشور‌های عربی منطقه،ترکیه، آمریکا و اروپا با همکاری بسیاری از گروه‌های کوچک سوری درا واخر سال ۲۰۱۲ تشکیل شدو مقر آن در استانبول است. مشکل اصلی‌ این ائتلاف اختلاف فکری و سیاسی بین گروه‌های عضو است که از منافع گروه‌های مذهبی و سیاسی متفاوتی حمایت می‌کنند. از یک سو شورای ملی‌ سوریه که در استانبول ساکن است و از سوی دیگر کمیته‌های هماهنگ کننده در سوریه که از گروه‌های سنی، مسیحی‌، سکولار و اخوان المسلمین تشکل شده‌اند، در نتیجه اختلافات سیاسی مداوم تا حد زیادی پایگاه خود را در سوریه از دست داده‌اند.

- اخوان المسلمین: این جبهه بیش از سی سال است که زیر ضربه رژیم اسد است که نقطه اوج آن سرکوب سال ۱۹۸۲ بود که پدر اسد هزاران نفر را در شهر هما سر به نیست کرد. رئیس این جبهه نیز در استانبل و اکثر اعضای آن در ترکیه یا اروپا به سر می‌برند. اخوان المسلمین به همراه سوکولار‌ها تحت فشار غرب در یک ائتلاف بودند. در نتیجه حمایت نظامی و مالی‌ و فشار عربستان بر این جبهه و رشد اسلام گرایان نفوذ اخوان المسلمین کاسته شده است و بر خلاف اسلام گرایان فاقد ستون نظامی هستند.

- کرد‌ها: حدود دو و نیم میلیون کرد در سوریه زندگی‌ می‌کنند که قوی ترین نهاد تشکیلاتی آن‌ها شاخه از PKK به نام PYD می‌باشد. ´کرد‌ها هم برای منافع خود علیه اسلام گریان از یک سو و علیه ارتش آزاد سوریه می‌جنگند.

- ارتش آزاد سوریه: این ارتش در تابستان سال ۲۰۱۱ در نتیجه فرار بسیاری از افسران و سربازان از ارتش رژیم سوریه برای حمایت مردم سوریه تشکیل شد. هدف اولیه این ارتش آزاد سرنگونی اسد است، زیرا در این رژیم هیچ گونه شانس زندگی‌ برای این افراد نمی‌تواند وجود داشته باشد و به عنوان ارتشی فراری خود به خود محکوم به اعدام هستند. این ارتش آزاد خود را در خدمت سیستم سیاسی آینده می‌بیند هر چند که خود تصور چندانی از سیستم آینده ندارد. رسوخ اسلام گریان در این ارتش و پایمالی حقوق بشر در رفتار با زندانیان، این ارتش را به چند دستگی کشانده به طوری که امروز دسته‌ای از آن علیه اسلام گرایان در حال جنگ هستند و دسته‌ای دیگر با آن‌ها همکاری می‌کنند. ارتش آزاد سوریه شامل ده‌ها هزار نفر سرباز و افسر است که همه آن‌ها از سوری می‌باشند.

- احرار الشم و ثغور الشم: در اواسط سال ۲۰۱۱ دسته از زندانیان سیاسی از زندان‌های رژیم اسد آزاد شدند که اسلام گریان افراطی هم جزو آزاد شدگان بودند ودو سازمان احرار الشم و ثغور الشم را تاسیس کردند. این دوگروه که حدود ۲۰ هزار نفر مسلح جنگ جو دارند به بهترین سلاح‌های مدرن مجهز هستند و از نظر نظامی تبدیل به قوی‌ترین فراکسیون در سوریه شده‌اند . این دو گروه به دنبال یک حکومت اسلامی هستند اما بر خلاف افراطی گریان اسلامی دیگر خود را به نظر مردم در یک دمکراسی ملتزم می‌بیند.

- جبهه النصرت: این جبهه یک گروه مذهبی اصول گرا و فاقد درک سیاسی است که در سال ۲۰۱۲ با تمایلاتی که نزدیک به القاعده است تشکیل شد. این جبهه به دنبال این است که پس از سقوط اسد یک حکومت خلیفه‌ای در سوریه تاسیس کند. این جبهه که حدود ده هزار جنگ جو دارد با وحشیانه ترین روش‌ها حاضر به قتل و کشتار نه تنها حامیان اسد بلکه دگر اندیشان مخالف اسد است. رئیس این جبهه الجولانی است که خود را زیر دست رهبر القاعده الظواهری می‌بیند. این گروه مشکل اصلی‌ در سوریه است که به طور عمده از افراد غیر سوری تشکیل شده و دیگر گرو‌هاه‌های سوری از هرگونه رابطه با این جبهه پرهیز می‌کنند. به حساب جبهه النصرت بسیاری از خشونت‌های ضد انسانی در قتل و عام مردم سوری چه هوادار اسد و چه در اپوزیسیون گذاشته می‌شود.

در میان حامیان اسد مهمترین جریان نظامی، حزب الله در لبنان است که از آن به نام بازوی نظامی و سیاسی رژیم جمهوری اسلامی ایران یاد می‌شود. به ویژه دخالت حزب الله و حمایت نظامی جنگویان ورزیده آن به تسخیر دوباره شهرهای استراتژیک شرهای تحت تصرف شورشیان انجامید. علاوه بر آن ایران در کنار روسیه به طور مستقیم نیز کمک‌های مالی‌ و نظامی به رژیم اسد می‌کند که بر کسی‌ پوشیده نیست.

از تصویری که ارائه گردید می‌توان چنین نتایجی را گرفت:

- رشد نیروهای رادیکال اسلامی با ادامه وضع موجود خطر بزرگی است که منطقه را تهدید می‌کند و باید از آن پپشگیری کرد.

- اشتباه بزرگ و جبران ناپذیر رژیم اسد این بود که در آغاز به حل مشکلات جامعه و اجرای اصلاحات نپرداخت. امروز مرگ هزاران انسان بی گناه شرایط برای رسیدن به یک راه حل را بسیار دشوار کرده است. رژیم اسد از این رو مسئول اصلی‌ فجایعی است که امروز در سوریه شاهد آن هستیم.

- از نظر بسیاری از دمکرات‌ها و انسان دوستان بهترین راه برای حل مشکل سوریه دخالت مستقیم سازمان ملل و در بهترین حالت استقرار نیرو‌های صلح در منطقه است. اما واقعیت این است که تأ وقتی‌ روسیه از رژیم اسد حمایت می‌کند چنین چیزی ممکن نخواهد بود، زیرا با حق وتوی خود راه هرگونه دخالت سازمان ملل را سد می‌کند.

- تنها راه حل سوریه یک میز مذاکره بین تمامی گروه‌های شورشی به غیر از جبهه نصرت از یک سو و حزب بعث رژیم اسد از سوی دیگر است. چنین مذاکره‌ای نمی‌تواند با حضور شخص بشار اسد صورت گیرد، زیرا او هر گونه اعتمادی را نسبت به شخص خود از بین برده است.

- در شرایط کنونی رسیدن به چنین میز مذاکره‌ای با توجه به حمایت ایران و روسیه و تقویت نظامی رژیم اسد، ممکن به نظر نمی‌رسد، زیرا رژیم اسد در موضع قدرت حاضر به مذاکره منصفانه و اعتماد بخشی نخواهد بود.

- به دلیل بالا اگر هیچ راه حل دیگری برای رسیدن به مذاکره عملی نباشد، راه حل نظامی در جهت تضعیف رژیم اسد و نه در جهت بر اندازی او به عنوان راهی‌ برای رسیدن به چنین میز مذاکره‌ای نباید تابو باشد، که می‌تواند به صورت تامین امنیت هوایی مناطق مخالفان و آسیب محدود به ظرفیت نظامی رژیم و حمله هدفمند به پایگاه‌های جبهه النصرت باشد. بدترین حالت این است که آمریکا به تنهایی به چنین حمله نظامی اقدام کند و بهترین آن این است که به طور ساز مان یافته از سوی تمامی کشور‌های ناتو صورت گیرد. شرایط سیاسی و بین المللی برای چنین حمله‌ای می‌تواند در چهارچوب اصل ارتوپی یا مسولیت برای حفاظت تامین شود.

- با توجه به ارایش نیروها در میان اپوزیسیون سوریه نمی‌توان به آینده‌ای دمکراتیک برای این کشور امیدوار بود. اما یک سیستم حکومتی، که به همه تمایلات دینی احترام گذارد و به رشد اقتصادی جامعه کمک کند و ضامن امنیت مردم باشد حد اقلی است که باید انتظار داشت.

سوریه و منافع ملی ما

همانطور که می‌بینیم سوریه باتلاقی برای برخورد تمامی نیروهای منطقه شده است. دخالت حزب الله در جنگ داخلی‌ سوریه تاکنون پیامد‌های ناگورای برای لبنان داشته است و با گذشت زمان خطر وقوع یک جنگ داخلی‌ جدید در لبنان بین سنی‌ها و شیعیان حامی‌ اسد رشد می‌کند. با کاربست سلاح‌های شیمیائی خطر حمله نظامی به رژیم سوریه نیز افزایش یافته است. چنین دخالتی می‌تواند برای ایران که به طور رسمی از رژیم اسد حمایت همه جانبه می‌کند نتایج بسیار وخیمی داشته باشد و اگر تهدید‌های مسولین حکومتی به واقعیت بیوندد به مفهوم شرکت در یک جنگی است که هیچ آینده‌ای برای کشور و مردم ایران ندارد. در درون رژیم جمهوری اسلامی در حال حاضر تناقض‌های اشکاری دربرخورد با سوریه مشاهده می‌شود. جناح‌های پراگماتیست در تداوم حمایت از سوریه خطر بزرگی برای منافع ملی ایران می‌بینند، در حالیکه جناح‌های افراطی اصول گرا که صرفا منافع اسلامی و صدور انقلاب و حفظ قدرت را به هر قیمیتی در سر دارند، در حمایت از رژیم سوریه و با تهدید‌های مستقیم علیه غرب و آمریکا سرنوشت مردم ایران را به بازی گرفته‌اند. باید اعتراف کرد ، که سیاستمدارانی همچون‌هاشمی رفسنجانی در اتخاذ موضیع گیری عاقلانه در جهت منافع ملی‌ مردم ایران حتی از برخی‌ جریانات محافظه کار در درون اپوزیسیون نیز سبقت گرفته‌اند.[۱]

متاسفانه امروز در میان اپوزیسیون نداهایی برای ادامه دخالت جمهوری اسلامی در سوریه سر داده می‌شود که دخالت در سوریه را به طور استراتژیک با سیاست خارجی ایران پیوند می‌دهند. برخی‌ معتقدند تا زمانی‌‌ که نیروهای دیگر در منطقه از دخالت در سوریه دست بر نداشته‌اند، دخالت ایران را در حیطه منافع ملی‌ ایران می‌بینند. از این نقطه نظر باید رژیم‌هایی‌ چون عربستان را به عنوان رقیب نگریست و اجازه نداد که با سرنگونی رژیم اسد رژیم‌های دست نشانده، آنان قدرت را به دست گیرند.[۲] دخالت ایران در سوریه از این نظر در خدمت صلح است و با این تز که منافع صلح در منطقه با منافع ملی ما گره خورده است ، به تداوم دخالت نظامی در سوریه می‌رسند. اما می‌دانیم که دخالت نظامی و سیاسی در سوریه از دکترین‌های آغاز انقلاب اسلامی بود که برای صدور انقلاب اسلامی و نابودی اسراییل و آزادی فلسطین راه برای حزب الله که در لبنان که بازوی نظامی ایران است، و در غرب در لسیت سازمان‌های تروریستی است، باز باشد. با این مضمون این دخالت، صرفا با اهداف اسلامی و نه ملی که مردم ایران در آن مشارکت داشته باشند به وقوع پیوسته است. رژیم ایران به ویژه در زمان دولت احمدی نژاد با سیاست‌های دشمنانه خود با غرب و جهان عرب دشمنان بسیار زیادی برای خود پرورش داد که به ویژه تقویت نظامی حزب الله در لبنان و تقویت شیعه در کشور‌های منطقه بیش از همه به جدال‌های فرقه‌ای دینی دامن زده است و رقابت با کشوری نظیر عربستان نیز در همین مقوله فرقه‌ای و هیچ ربطی‌ به ملت و منافع ملی ندارد. دخالت ایران در لبنان، سوریه و فلسطین هیچ ربطی‌ با منافع ملی‌ مردم ما ندارد. در راستای آن نیست و حتی برضد آن است. برای این منظور لازم است در مفهوم منافع ملی کمی تامل کنیم.

مفهوم منافع ملی‌ یا عمومی به ویژه در دوران پیش مدرن برای جدایی بین حریم شخصی و حریم عمومی تکامل یافت. سیر تکاملی این مفهوم را می‌توان چنین ترسیم کرد که در ابتدا برای مشروعیت حکومت مستقل، در بافت ماکیاولیستی آن به کار می‌رفت و مفهوم ملی به علایق حکومتی محدود می‌شده که با دیگر علایق مذهبی یا شخصی در جدال بود. چنین برداشت ماکیاولیستی اجازه می‌دهد که هرگونه دخالت نظامی و سیاسی در کشور‌های دیگر را در دراز مدت با منافع ملی‌ پیوند دهد. این دیدگاه خود آگاه یا ناخود آگاه به قشر سیاسی حاکم در جامعه که رهبری را به عهده دارد، به عنوان نخبگانی می‌نگرد که بهتر از مردم به منافع ملی‌ آگاهی‌ دارند، زیراز قدرت دورنگری بر خوردارند. دیگاه ماکیاولی نسبت به منافع ملی ، منافع قدرت را در مرکز قرار می‌دهد که به ویژه اواسط قرن بیستم دیدگاه مسلط بود. منافع ملی‌ از این نقطه نظر یعنی تثبیت قدرت سیاسی در عرصه جهانی‌ به هر بهای ممکن. این دیدگاه نگرشی است اقتدار گریانه که از نظر تاریخی به دوران پیش -دمکراسی باز می‌گردد. در مراحل بعدی تکامل دمکراسی به جای حکومت، مردم یا ملت جای گرفت. این دیدگاه مفهوم منافع ملی‌ را با افکار عمومی ربط می‌دهد و بر اساس آن چهارچوب‌های آن را تعیین می‌کند که به ویژه با تکامل اینترنت و افزایش قدرت افکار عمومی در جامعه از اواخر قرن بیستم بر اهمیت آن افزوده شد. این نوع افکار عمومی اما نمی‌تواند‌ همیشه در راستای منافع ملی‌ یک جامعه باشد، زیرا نهاد‌های مدنی و سیاسی مختلف‌‌ بنا به قدرت مالی‌ و سیاسی و اجتماعی خود تصویر متناقضی از منافع ملی ارائه می‌دهند که حتی در شرایط مشخصی می‌تواند روندی ضد دمکراتیک داشته باشند. مشکل دیگر این دیدگاه این است که سیستم حکومتی در تعیین اینگونه منافع ملی‌ می‌تواند نقش مهمی از راه تاثیر گذاری بر افکار عمومی داشته باشد. به این دلیل سیستم‌های سیاسی گوناگون در شرایط مختلف بنا‌ به منافع سیاسی خود می‌توانند با نفوذ خود در افکار عمومی تصویر‌های کاملا متناقضی از منافع عمومی ارائه دهند. به طور مثال در سیستم‌های دمکراتیک غربی انتشار اخبار نادرست می‌تواند تاثیر و نفوذ بسیار زیادی در افکار عمومی داشته باشد. در کشورهای غیر دمکراتیک نظیر ایران نیز افکار عمومی رسمی‌ می‌تواند چهره‌ای کاملا متناقض از افکار عمومی واقعی ارائه دهد.

دیدگاه سومی که امروز در جوامع دمکراتیک نسبت به منافع ملی حاکم است، مفهوم هنجاری و اخلاقی‌ آن است، زیرا دمکراسی در بافت و خصلت تئوریک خود یک پدیده اخلاقی‌ و آرمانی است که همواره رو به تکامل است و هدف آن خوشبختی همه افراد جامعه است. از این منظر می‌توان منافع ملی‌ ایرانی یا هر کشور دیگری را تعیین نمود که فارغ از نوع حکومتی دارای اعتبار است:

- تضمین آزادی، امنیت و رفاه „همه“ مردم
- تضمین تمامیت ارضی
- رفتاری صلح آمیز و بشر دوستانه با تمامی کشور‌های دنیا بر اساس احترام متقابل و پرهیز از هرگونه دشمن ستیزی و دشمن پروری در سیاست خارجی
- رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی در کشور و حمایت از آن در تمامی دنیا
- رعایت حقوق و قوانین بین المللی و تقویت سازمان ملل به عنوان نهادی برای رفع اختلافات در صحنه بین المللی
- حمایت از تلاش جهانی‌ برای خلع سلاح و برقراری صلح در دنیا
- حمایت از محیط زیست در ایران و در دنیا

———————————
[۱] دقیقتر در این باره رجوع کنید به مقاله کاظم علمداری در همین باره:
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/47382/
[۲] به طور مثال رجوع کنید به مقاله محمد سهیمی که دخالت در سوریه را در راستای منافع ملی‌ ایران می‌بینند:
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/09/166360.php