سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۲ – 23 ژوئیه 2013
تا کمتر از دو هفته دیگر، حسن روحانی رییس جمهور اسلامی جید ایران مقام خود را اشغال خواهد کرد. او درمقام رییس قوه مجریه با یک سلسله از بحرانیترین شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک که ایران جمهوری اسلامی در مرحله انتقال قدرت به خود دیده است روبرو خواهد بود. در صحنه داخلی، مشکلات بیسابقه اقتصادی، هم چون تورم مهار گسیخته و گرانی روزافزون مواد غذایی و کمبود و گرانی دارو و نیازهای روزمره دیگر، همراه با گسترش فقر و بیکاری چالشهای بزرگی را در برابر او قرار میدهند. او برای حل و فصل این مشکلات باید به نحوی با غرب بر سر مسئله فعالیتهای هستهای به توافق برسد و بنبست مذاکرات را بشکند، و این خود چالش بزرگ دیگری است. علاوه بر این، او برای غلبه بر این چالشها و حل این مشکلات با نهادهای پر قدرتی روبرو است که به صورت موازی نهادهای دولتی عمل میکنند و میتوانند در برابر تلاشهای او برای حل این مشکلات سنگ بیندازند. در میان این نهادها، بیت ولی فقیه و شخص علی خامنهای چالشهای بزرگی را برای او ایجاد خواهند کرد. در واقع میتوان گفت که علی خامنهای بزرگترین چالشی است که حسن روحانی با آن روبرو خواهد بود.
علی خامنهای از نوع دیکتاتورهایی است که به قدرت مطلقه خود و فعال مایشاء بودن قناعت نمیکنند و بلکه به دنبال آن هستند که کنترل همه کارها را در دست بگیرند. نگاهی به سابقه کار و عملکرد 24 ساله او نشان میدهد که او تا چه حد به دنبال گسترش قدرت خود و دخالت در هر امر کوچک و بزرگ تقنینی، قضایی و اجرایی است. او نصب و عزل بسیاری از مقامات حکومتی را در اختیار خود دارد و در موارد دیگر نیز از طریق شورای نگهبان مطیع و منتصب خود راه ورود به قدرت را برای کسانی که او نمیپسندد و یا ممکن است مزاحم او شوند میبندد. سپس او لازم میبیند که در کار همین کسانی که منصوب او هستند و یا با التزام به اطاعت از او به قدرت راه یافتهاند دخالت کند و استقلال عمل آنان را بگیرد. به مجلسیان میگوید که چه چیزهایی را تصویب کنید و یا فلان لایحه (مطبوعات) را از دستور خارج کنید. به نهادهای امنیتی و قاضی القضات منصوب خود دستور میدهد که چه کسانی را بگیرید و ببندید و کدامان را فعلا کاری نداشته باشید. و وقتی به قوه مجریه میرسد تا آنجا پیش میرود که کنترل کامل سیاست خارجی و مذاکرات هستهای با کشورهای 5+1 را در دست میگیرد و رییس قوه مجریه را عملا کنار میزند. و در فواصل همه اینها هم البته از اظهار نظر و تعیین تکلیف برای زندگی مردم از تولید نسل گرفته تا تخطئه «سیاهنمایی» در مسایل اقتصادی ابایی ندارد.
این روحیه و طرز عمل بیش از همه دست اندرکاران امور اجرایی را در مخمصه قرار میدهد. هر سیاست اجرایی عواقبی دارد، و طراحان و مجریان آن باید عواقب آن را بپذیرند و در برابر آن پاسخگو باشند. آقای خامنهای، اما، در برابر اعمال خود پاسخگو نیست، و از این رو میتواند هر سیاست مخربی را بدون توجه به عواقب آن پیش بگیرد. سیاست خارجی و هستهای ایران به اعمال وسیعترین و گستردهترین تحریمهای بینالمللی علیه ایران منجر شده و درد و رنج فراوانی برای مردم ایران ایجاد کرده است. این سیاست را شخص علی خامنهای طراحی و هدایت کرده است، ولی او کمترین درکی از این مصیبت بزرگ مردم نشان نمیدهد و گزارشهای مربوط به آن را «سیاه-نمایی» میخواند. در گفتار مهمی که دو روز پیش (یکشنبه) در حضور عالیترین مقامات حکومتی ایراد کرد، او لازم دانست فصل مشبعی در مخالفت با گفتگو با آمریکا و سیاست خارجی خانمانسوز خود سخن بگوید و بر ادامه آنها تأکید بورزد، ولی در ابراز همدردی با مردمی که از عواقب این سیاست رنج میبرند، و ارائه راه حلی برای رفع این مشکلات، جملهای بر زبان نراند.
دخالتهای این گونه در مسایل اجرایی، طبیعتا اصطکاکهایی را بین علی خامنهای و رییس جمهور اسلامی پیش میآورد. در دوران ریاست هاشمی رفسنجانی که سالهای آغازین حکومت خامنهای بود، و هاشمی نقشی کلیدی در تعیین خامنهای به عنوان ولی فقیه داشت، او جرأت چندانی برای دخالت در کارهای رفسنجانی نداشت. ولی در دوران خاتمی، که بر خلاف میل خامنهای به قدرت رسیده بود، دخالتهای خامنهای شروع شد و آن قدر گسترش یافت که اصطلاح «تدارکاتچی» برای رییس جمهور به ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی راه یافت. کاربرد این اصطلاح به آن معنا بود که رییس قوه مجریه کمترین اختیاری از خود ندارد و تنها میتواند به عنوان مجری منویات ولی فقیه عمل کند. خامنهای طبعا از کاربرد این اصطلاح خوشش نمیآمد. او میخواست کسی رییس جمهور باشد که مثل عروسکهای خیمه شب بازی از پشت صحنه به رقص درآید و در عین حال چنین بنماید که خود دارد حرکت میکند.
با پایان دوره خاتمی، کارگزاران ولی فقیه چنین فردی را یافتند و در انتخابات سال 84 او را که در صحنه سیاسی نسبتا گمنام بود به عنوان رییس جمهور از صندوق رأی بیرون کشیدند. محمود احمدینژاد رییس جمهور ایدهآل خامنهای بود. او راهی را میرفت که خامنهای میپسندید، و حتی اگر خامنهای سیاستی را دنبال میکرد که او نقشی در آن نداشت حاضر بود جار بزند که «من چنین کردهام» و به آن افتخار کند. خامنهای خود از این رابطه تحت عنوان این که «مواضع احمدینژاد به مواضع من نزدیک است» یاد کرده بود و اظهار اطمینان میکرد که وقتی احمدینژاد به خارج کشور سفر میکند او چیزی را خواهد گفت که خامنهای میخواهد بگوید. او همچنین بارها از عملکرد احمدینژاد اظهار رضایت کرد و منتقدان او را که کم نبودند با تعبیرهایی که تلویحاً میگفت «من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» آرام میکرد.
ولی حتی احمدینژاد نتوانست دخالتهای بجا یا نابجای خامنهای را تحمل کند، و در یکی دو سال آخر حکومتش بارها به تمرّد برخاست. این تمرّدها، اگر نه علی خامنهای، دست کم اطرافیان او، را به نقد و طعن احمدینژاد واداشت. علی خامنهای، اما، سعی کرد این تمردهای گهگاهی احمدینژاد را تحمل کند و بگذارد تا او دوره هشت ساله خود را به پایان برساند. در همین ایام بود که احمدینژاد، کسی که شعار «انرژی هستهای، حق مسلم ما است» را به یک شعار ملی تبدیل کرده بود، اظهار داشت که او نقشی در مذاکرات هستهای ندارد؛ و کسی که قطعنامههای سازمان ملل را ورقپاره خوانده بود و گفته بود «آن قدر قطعنامه بدهید تا قطعنامهدانتان پاره شود»، اکنون تحریمهای بینالمللی را باعث نابسامانیهای اقتصادی میدانست و تلاش میکرد که دولت خود را از مسئولیت مبرا کند. سرانجام، این رییس جمهور ایدهآل خامنهای مقام خود را همراه با شدیدترین بحرانهای اقتصادی و سیاسی برای خلف خود به جا گذاشت.
حسن روحانی اکنون با کوهی از مشکلات که سیاستهای علی خامنهای به دست احمدینژاد بر جای گذاشته روبرو است. او همچنین امیدهایی در زمینه گشایشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در بین منتخبان خود ایجاد کرده که باید پاسخگو باشد. او صریحاً در تبلیغات انتخاباتی خود از تغییر مسیری که کشور در 8 ساله اخیر طی کرده سخن گفته است. این سخن او در ورزشگاه شیرودی تهران که «آقایانی که در این ۸ سال کشور را به این روز انداخته اید مردم دیگر شما را نمیخواهند» یکی از شدیدترین واکنشها و احساسات تأیید آمیز انبوه جمعیت جوان آن را به دنبال آورد. او البته نگفت که این «آقایان» چه کسانی بودهاند، ولی جمعیت حاضر تردیدی نداشت که مهمترین فرد این «آقایان» شخص علی خامنهای است. علی خامنهای، اما، ظاهرا این پیام را نشنیده است، و همچنان میخواهد ادامه سیاست گذشته را بر رییس جمهور جدید تحمیل کند.
او در سخنان دو روز پیش خود سعی کرد برای روحانی نقشه راه بکشد و او را از تخلف از این مسیر بر حذر دارد. او که هنوز در 24 سال پیش زندگی میکند و نمیتواند متناسب با مقتضیات زمان نظر خود را اثبات کند لازم دید به ریسمان پوسیده «وصیّت امام» متوسل شود و تفسیر آن را نیز تنها حق خود بشناسد. او راه گذشته را که «کشور را به این روز انداخته» همچنان تأیید کرد و بدون توجه به عواقب خانمانسوز آنچه که میگوید خواستار ادامه همان راه گذشته شد. این راه به وضوح با آن چه که روحانی میفهمد و به آن اعتقاد دارد متناقض است. روحانی به دنبال «عقلانیت و اعتدال» است تا شاید بتواند اندکی از رنجهای مردم ناشی از تحریمهای اقتصادی را کاهش دهد (غرب نیز این خواست روحانی را درک کرده و آماده تعامل با او است). خامنهای، اما، رابطهای با این مقولات ندارد و همچنان معتقد است که مرغ یک پا دارد و غرب و آمریکا مورد اعتماد نیستند و از مذاکره مستقیم با آمریکا باید اجتناب کرد و بقیه قضایا. روحانی مجبور است با این ولی فقیه مطلقبین تمامخواه و دارای کمترین «بصیرت» در باره فجایعی که بر سر کشور و مردم وارد کرده است کار کند. او با چالشهای زیادی در آینده کاری خود روبرو خواهد بود، ولی به احتمال زیاد علی خامنهای بزرگترین چالشی است که در برابر او قرار خواهد گرفت.
http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh
■ فرمایشات شما درست است اگر یک پیش فرض را به آن اضافه کنیم. باید فرض کرد - خواست روحانی “عقلانیت و اعتدال” است.
- تعریف آقای روحانی از عقل و اعتدال با تعریف جامعه بشری یکی است.
- خواست خامنه ای چیزی جدای از خواست آقای روحانی است.
شخصا فکر میکنم هیچ کدام از این پیش شرطها وجود ندارد. بزرگترین چالش آقای روحانی و خامنه ای یا بهتر بگویم جمهوری اسلامی “پیش برد برنامه هسته ای و در عین حال لغو تحریم ها می باشد”. به نظر من تیم آقای روحانی و خامنه ای و اطلاح طلبان در این کار موفق خواهند شد و در پایان دوره چهارساله ایشان، جمهوری اسلامی به بمب اتمی خواهد رسید. اگر نیاز باشه دو سال دیگه جمهوری اسلامی مجلس را به اعتدالیون از قماش آقای روحانی خواهد سپرد و سوپاپ فشار را باز میکنند تا مردم دو سال دیگر سر کار باشند. روزی که مثل کره شمالی به بمب اتم برسند به عنوان دژ نگهبان روسیه و چین یک تنه با اتکا به بمب اتم و نفت خود مقابل غرب خواهند ایستاد!!
بابک
■ جناب باقرزاده ملا نقطی شوم و بگویمت که:«حسن روحانی رییس جمهور اسلامی جدید ایران مقام خود را اشغال خواهد کرد.» درست کنی. و اما نمی دانم چرا با وضعیت اسفبار که همه اش از اسلام می آید را نادیده می گیری. برادر اگر مخملباف به اسراییل می رود و نوریزاد جلو یک بچه بهایی زانو می زند و پای او را می بوسد همه نوعی نه گفتن به دینی مورد تنفر است که ریشه جان ایرانیت را سوزانده است.
هانگتینتون راست گفته و نوشته که جنگ و برخورد تمدنها حتمی ست حتا در ذهن باورداران به دین ها و حصوصا دین اسلام. در تمامی جهان اسلام مسلمانان روزگار غیر مسلمانان را سیاه کردهاند بی آنکه حتا خودشان یک روز آام و شاد و بانشاط داشته باشند. خامنه ای و سرار روحانیت در فسادی خانمانسوز بسر می برند و تنها به قوه و حول پول نفت خریدن فرصت با این پول سرکار مانده اند. نفرت از اسلام و تشیع بیداد می کند و این نفرت در هیچ کجای نوشته ی شما و نوشته های شما دینی نیست. صراحت در نوشتن و الهام از جامعه واجب است. در غیر این صورت نوشته ی شما ملال آور خواهد شد. در ضمن ما دانشجویان دانشگاه گاهی نوشته های شما را برای همدیگر می فرستیم و اغلب از همدیگر می خواهیم که دوستان نظر بدهند. خوب برای پویایی نوشتارتان نظرات را منتشر کنید حتا اگر آنرا تایید هم نکنید.
جاوید از تهران