تیر ۱۳۹۲
سوفوکلس[۱] در تراژدی معروف خود به نام „آنتیگون“ به پرسشی میپردازد که تا به امروز اکنونیت خود را از دست نداده است : رابطه بین فرد و جامعه یا به عبارت دیگر رابطه بین اخلاق و قانون.
در این تراژدی پولونیکس [۲] برادر انتیگون شاهزاده، به شهر تبن[۳] که به پولیس یونانی مشور است حمله میکند و در ناکامی خود را میسوزاند. بر طبق قانون آنزمان برگزاری مراسم عزاداری و تشییع جناز برای کسی که به عنوان مهاجم خود سوزی کرده ممنوع و غیر قانونی به شمار میرفته است و کریون[۴] حکمران منتخب قانونی شهر تبن بر این اساس برگزاری هر گونه مراسم برای پولونیکس را ممنوع اعلام میکند. اما آنتیگون برای ادای وظیفه اخلاقی و خواهرانه خود بدون توجه به قوانین موجود به برگزاری مراسم عزاداری برای پولونیکس میپردازد. کریون که از این ماجرا باخبر میشود، آنتیگون را زندانی میکند و او در زندان خود را به دار میاویزد. به دنبال او فرزند کریون، که نامزد آنتیگون بود نیز خود کشی میکند و به سپس مادر ش نیز دست به این کار میزند. در پایان کریون که به وجدان قانونی خود عمل کرده بود، چهرهای بسیار ویران از خود نشان میدهد.
این تراژدی به خوبی نشان میدهد، که چگونه آنچه که از نظر فرد یا افراد از نظر اخلاقی درست است میتواند با هنجارهای قانونی موجود در جامعه در ستیز باشد. کریون نماینده قانون است و از نظر او هر کسی که به عنوان عضو جامعه شناخته میشود باید از قوانین موجود در جامعه پیروی کند و تنها در این صورت میتواند به عنوان „فرد“ در جامعه به رسمیت شناخته شود. هگل، فیلسوف آلمانی، در فنومنولوژی روح خود، یک نگرش فلسفی نسبت به این تراژدی دارد.[۵] از نظر او رفتار کریون علیه آنتیگون نشان میدهد که در پولیس یونانی، که به عنوان قدیمی ترین دمکراسی پیش مدرن شناخته میشود، فرد و نظر او نقش چندانی در جامعه ندارد. در دمکراسیهای مدرن امکان گفتگو برای نظر فرد و افراد باید موجود باشد، زیرا تنها در اینصورت میتوان به حل خرد مندانه اختلافات موجود در جامعه رسید. همزمان هگل در تفسیر دیگری از این تراژدی، نقش کریون در دفاع از قوانین موجود را ستایش میکند و به این نتیجه میرسد که برای پایداری جامعه کنترل فرد از طریق قوانین اهمیت حیاتی دارد. با این حال با این هر دو تفسیر نمیتوان عمق این دیلمای بین آنتیگون و کریون را دریافت. در کنار این دو تفسیر، باید به تفسیر سومی از هگل رسید که برای بسیاری از اختلافات امروزین خصلت نما است:
نه آنتیگون و نه کریون به عنوان انسانهای آزاد عمل میکنند، بلکه هر دو یک ماکزیمی را پیش رو دارند: ماکزیم کریون که خارج از فردیت اواست، عبارت است از التزام به قانون . از آنجا که آنتیگون نمیتواند پیرو این ماکزیم باشد، مجبور است آز ماکزیم دیگری که وظیفه خانوادگی یا وظیفه خواهرانه است پیروی کند و این ماکزیم هم در فردیت او نیست و به همین دلیل نه کریون و نه آنتیگون قادر نیستند به توافق نائل شوند. توافق تنها در شرایطی ممکن است که هر دو طرف از ماکزیمهای خود دست بردارند و خود را به عنوان انسانهای آزاد در یک روند گفتمان بیابند. چنین ماکزیمی از نظر کانت تنها میتواند یک ماکزیم اخلاقی باشد، که فرد بر اساس خرد خود به آن میرسد.
این تفسیر هگل از تراژدی سوفوکلس برای حل مناقشههای سیاسی و رسیدن به یک توافق اهمیت زیادی دارد، که در بسیاری از مناقشههای سیاسی در برزیل، فلسطین و اسرائیل، سوریه، ایران وغیره میتوان یافت. در اینجا به دو مثال ترکیه و مصر اکتفا میشود.
***
اردوغان در ترکیه رییس یک حکومت دمکراتیک است. ماکزیم او التزام به قوانین موجود در ترکیه است و اینکه در یک انتخابات دمکراتیک به قدرت رسیده است.در این رابطه او بر اساس اعتقادات دینی خود به دنبال ماکزیم اسلام نیزاست، که تا حد ممکن قوانین موجود را با دینداری هماهنگ سازد. ماکزیم مخالفان او که به تظاهراتهای بزرگی علیه او دست میزنند، مجموعهای از دیدگاههای مدرن در مخالفت با اقتدارگرایی، حفظ و سلامت محیط زیست، مخالفت با رادیکال گرایی دینی و تداخل آن در امور اداری جامعه است. این مناقشه تنها آن گاه به طور مسالمت آمیز قابل حل است، که هر دو طرف از ماکزیمهای خود فاصله گیرند و به ماکزیمی برسند که که از درون آنها سرچشمه گیرد و نتیجه آن نمیتواند چیزی به جز این باشد، که رسیدن به توافق تنها با پذیرش موازین اخلاقی عملی و مشخص نظیر احترام به عقاید یکدیگر، دوری از زور و اجبار و آمادگی برای گفتگو „با هدف توافق“ است.
در مصر رئس جمهور منتخب مردم از حکومت برکنار شد. یافتن نامی برای این خلع قدرت، اینکه آیا کودتا بوده یا نه، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه در شرایط کنونی هیچ پاسخی برای این پرسش نمیتواند وجود داشته باشد. اگر در درازمدت این تغییر حکومت به مرکزیت ارتش در سیستم حکومتی بیانجامد، میتوان از آن به عنوان کودتا یاد کرد در غیر اینصورت اگر ارتش در جامعه نقشی همچو ن ترکیه بیابد و ضامن ثبات و پایداری در مراحل حساس و غیر قابل کنترل باشد، نمیتوان از کودتا سخن به میان آورد. اما درسی که میتوان از مصر گرفت این است که آنگاه که دو طرف مناقشه بر ماکزیمهای خود استوار باشند و از خود انعطاف نشان ندهند، نمیتوان به یک راه حل رسید. رئس جمهور یک کشور نمیتواند بر اساس این ماکزیم که اکثریت مردم او را در یک روند انتخابات دمکراتیک انتخاب کردهاند به رفتارهای قدرت مدارانه علیه اقلیتهای جامعه بپردازد، و مهمتر اینکه قوانینی وضع کند که موجودیت دمکراسی را به خطر بیافکند. در چنین شرایطی فرد و افراد در جامعه چه اقلیت یا اکثریت حق اعتراض دارند و حکومت دمکراتیک موظف است از ماکزیم خود فاصله گیرد و حتی قوانین موجود را در یک روند گفتمانی تغییر یا دگرگون سازد. از سوی دیگر مخالفان تا وقتی سرنگونی حکومت را تنها ماکزیم خود میبینند، امکان گفتمان نمیتواند فراهم شود. تنها در شرایطی که همه قشرهای جامعه، سکولارها، اخوان المسلمین، کپتیها، طرفداران مبارک در سیستم حکومتی و وضع قوانین مشارکت داشته باشند، میتوان از تحول دمکراتیک سخن به میان آورد.
——————————-
[1] Sophokles, Antigone, Stuttgart, Reclam, ۲۰۰۰, S. ۲۲f
[2] Polyneikes
[3] Theben
[4] Kreon
[5] G.W.F. Hegel, Phänomenologie des Geistes, Frankfurt a.M., ۱۹۸۶, „Siitlichkeit und Kunst-Religion“
■ سرزمین عجایب “اپوزوسیون” ایرانی و سیاست یک بام و دو هوا آقای طبری نمونه خوبی از برخوردهای تا سف آوری است که جامعه روشنفکری ایران با کودتای نظامی در مصر در پیش گرفته است، مخالفت با حکومت دینی کار را به آنجا کشانده است که به جای به کار گیری واژه کودتا ما شاهد شعار هایی همچون “انقلاب دوم مصر “، “ارتش حکومت را برکنار کرد” و غیره روبرو هستیم، این دوستان باید پاسخ دهند که تقلب انتخاباتی ٨٨ در ایران که به درستی نام کودتا بر آن گذاشته شد بیشتر به کودتا شبیه بود یا استقرار تانک های ارتش در خیابان های مصر و سرنگونی حکومتی که به هر حال در یک انتخابات دموکراتیک با ٥٢ درصد آرای مردم به قدرت رسیده بود؟ ناتوانی دولت مرسی در پاسخگویی به خواستهای مردم هم نمیتواند توجیه گر این کودتای نظامی باشد، در اسرائیل چندین بار تا کنون دولت ها با بحران اجتماعی روبرو شده اند و هر بار با برگزاری انتخابات زود رس به بحران پایان دادهاند، این گونه تحلیل ها از طرف روشنفکران ایرانی اعتراف تأسف آوری است به عدم رشد کشور های جهان سوم و پذیرش این واقعیت که در این کشور ها هنوز نظامیان نقشی کلیدی در معادلات سیاسی ایفا میکنند.
دیروز در کانال سی ان ان آمریکا آقای جان مک کین نماینده یکی از راست رو ترین جناح های سرمایه داری آمریکا با محکوم کردن کودتای نظامی در مصر از دولت آمریکا خواست کمک های خود به ارتش مصر را متوقف کند، آقای مک این به دولت اوباما هشدار داد که اجازه ندهد سیاست فاجعه بار گذشته آمریکا در حمایت از کودتا چیان دوباره تکرار شود ، آنوقت ما در ایران شاهد حمایت روشنفکران کشور که بسیاری از آنها سابقه عضویت در گروه های چپ و مارکسیست را دارند از یک کودتای نظامی و تلاش برای تئوریزه کردن آن هستیم ، پیشنهاد من به آقای طبری و سایر دوستان این است که حد اقل میگفتید: کودتا بود ولی انشا الله خیر است.