هدف این نوشته نشان دادن دلایل و چگونگی عقب نشینی آیتالله خامنهای در مقابله با آمریکا، و نقش او و احمدینژاد در ممانعت از مهندسی انتخابات به نفع اصولگراها، و در نتیجه کمک به انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری است. به نقش تعیینکننده مردم و بازی حساب شده اصلاحطلبان در فرایند انتخابات و پیروزی روحانی در نوشته دیگری پرداخته خواهد شد.
بنا به گفته معصومه ابتکار «شورای هماهنگی اصلاحات اواسط سال ۹۱ شکل گرفت. نزدیک به ۵۰ نفر از استادان در رشتههای مختلف گردهم آمدند تا برای خروج کشور از بحران اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و اجتماعی و فرهنگی راهکاری بیندیشند. از همان ابتدا پیگیری مسایل بر محور مطالبات ملی متمرکز شد و قرار بود مسایل جناحی در اولویت نباشد.»
نامزد ترجیحی اصلاحطلبان برای ریاست جمهوری محمد خاتمی بود، اما اصولگراها به شدت با نامزدی او مخالفت کردند و او ناگزیر کنار کشید. این اولین حرکت مهندسی انتخابات بود. پس از ممانعت از نامزدی او، اصلاحطلبان به سراغ هاشمی رفسنجانی رفتند. ظاهرا نامزدی رفسنجانی را رهبر پذیرفته بود، و شورای نگهبان نیز در آغاز آن را تأیید کرد. ولی مشاهده موج حمایتی غیرمنتظره از رفسنجانی، با مداخله چند تن از فرماندهان سپاه و وزیر اطلاعات تصمیم شورای نگهبان وارونه و صلاحیت رفسنجانی رد شد. این دومین حرکت مهندسی انتخابات علیه اصلاح طلبان بود.
ابتکار اضافه میکند: «شورای مشورتی تنها روی هاشمی و خاتمی پافشاری داشت و حاضر نبود روی کاندیدای دیگری سرمایهگذاری کند. تحلیل شورا این بود که دیگران رای آوری لازم را ندارند و قادر به جریانسازی نخواهند بود.» ایشان اضافه میکنند: «شاید آنطور دیگر بنای شرکت سازماندهی شده نداشتیم و شرکت یا عدم شرکت را به رای مردم واگذار میکردیم.» ولی به جز چند مورد، کناره گیری از انتخابات رخ نداد. به جای آن اصلاحطلبان بیشتر از خواستهای خود عقب نشینی کردند. ابتکار اضافه میکند: «خب برخی چهرهها مانند آقای ناطق نوری یا حسن خمینی نیز مدنظر بود. البته خبر داشتیم که آنها برای ورود به انتخابات عزمی ندارند و به همین دلیل تنها در حد ایده باقی ماند.» ناطق نوری نامزد محافظهکاران و رقیب انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات سال ۷۶ بود. از این پس، علی رغم آنکه معتقد بودند محمدرضا عارف و حسن روحانی رأی نمیآورند به حمایت از آنها پرداختند. نکته مثبت عدم مخالفت اصولگراها با نامزدی این دو نفر بود. تفرق در صف اصولگراها و نداشتن کاندیدای واحد، برعکس ائتلاف میان اصلاحطلبان بر سر حمایت از یک کاندیدای میانهرو نیز به تغییر بازی به نفع روحانی کمک کرد.
با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی، و انزاوی جهانی ایران، عقلای اصولگراها، برخلاف تندروها، در صدد آن بودند که کسی انتخاب شود که بتواند با غرب برای رفع تحریمهای اقتصادی و کاهش فشار بر نظام مذاکره کند. رهبر نیز علیرغم مخالفتهای ظاهری خود به این نیاز، و ضرورت عقبنشینی و یافتن راهی آبرومندانه برای خروج از وضعیت بحرانی واقف شده بود. زنگ خطر را رفسنجانی به صدا در آورده بود. او پس از رد صلاحیتاش گوشهای از وضعیت خطرناک برای نظام و ایران را علنی کرد. او تنها راه را کنار آمدن با غرب میدانست، و دلیل نامزدی خود را اینگونه توضیح داد که کسی را در میان نامزدهای انتخاباتی نیافته بود که بتواند به این نیاز مبرم پاسخ بدهد.
برای برطرف کردن و یا کاهش وخامت اقتصادی شخصی میبایست عهدهدار مقام ریاست جمهوری شود که توان و آمادگی مذاکره با آمریکا را داشته باشد. خامنهای به دلیل آنکه سالها علیه مذاکره با آمریکا سخن گفته بود نمیتوانست خود براین نقش تکیه کند. بهترین کاندیدا برای انجام این مأموریت نا نوشته، هاشمی رفسنجانی بود. ولی اصولگراهای تندرو و در رأس آن سپاه و وزارت اطلاعات قدرت گیری مجدد وی را تحمل نمیکردند. این حساسیت در مورد حسن روحانی وجود نداشت. زیرا اولا انتخاب او را محتمل نمیدیدند؛ و دوم بیش از آنکه او به اصلاحطلبان نزدیک باشد به اصولگراها و رهبر نزدیک بوده است.
در حالیکه صلاحیت اصولگراهای رده بالا و مدافعان ولایت مطلقه فقیه مانند مصطفی پورمحمدی، محمدرضا با هنر و منوچهر متکی رد شده بود، صلاحت حسن روحانی و عارف پذیرفته شد. به نظر میرسد که شورای نگهبان و آن نامزدهای اصولگرا، در کنار دلایل دیگر، در پذیرفتن صلاحیت روحانی و عارف، پیام رهبر را دریافته بودند و هیچ اعتراضی به رد صلاحیت خود نکردند و خامنهای نیز از این بابت از آنها تشکر کرد. این سومین حرکت مهندسی انتخابات بود. هدف اولیه شورای نگهبان از پذیرش روحانی و عارف گرم کردن انتخابات و ایجاد شکاف میان اصلاحطلبان و سرگردانی رأیدهندگان بود، ولی این نقشه به ضد خود بدل شد. همزمان با اسقبال مردم از روحانی، تندروها تلاش کردند که صلاحیت او را باز نگری کنند ولی موفق نشدند.
تا اینجا مشخص نبود که روحانی بتواند در انتخابات پیروز شود. مردم نیز با توجه به آنچه در مناظرههای تلویزیونی از نامزدهای انتخاباتی شنییده و دیده بودند به بحرانی بودن و ضعیت نظام، و تفاوت سیاست حل آن حتی در درون بیت رهبری در مجادله میان سعید جلیلی و علیاکبر ولایتی پی بردند. پیامهای انتخاباتی روحانی برای مذاکره با آمریکا و حل مشکلات جامعه در برابر سخنان تحریکآمیز سعید جلیلی، باز شدن نسبی فضای سیاسی انتخاباتی علیرغم تهدیدهای اولیه نیروی انتظامی در کنترل حرکات و شعارهای انتخاباتی بازتاب مثبت در جامعه به سود روحانی بوجود آورد. در راستای این سیاست، دریک عقبنشینی دیگر، رهبر خطاب به مخالفان نظام نیز اعلام کرد: «ممكن است كسی به دلیلی نخواهد از نظام اسلامی حمایت كند، اما از كشورش كه میخواهد حمایت كند. همه باید بیایند.» نیز به فضای عمومی و مجازی برای شرکت مردم در انتخابات کمک نمود.
این سخنان بیسابقه نشان دیگری است که رهبر خواهان مذاکره با غرب شده است. ایشان انگیزه خود را در این عقبنشینی از موضع همیشگیاش پنهان نکرد و از مردم کمک خواست و تأکید کرد: «حضور قدرتمندانه ملت ایران باعث میشود که دشمن مایوس شود و فشار را کم کند و راه دیگری را دنبال کند.» منظور از کم کردن فشار چیزی جزکاهش و حذف تحریمهای اقتصادی غرب علیه ایران نبود و ضرورت آن شرکت گسترده مردم در حمایت از روحانی برای نشان دادن اراده مردم در سیاست جدید نظام بود. با سخنان خامنهای، علیرغم تکرار برخی شعارهای همیشگی، تمایل شخصی خود را در حمایت از شخصی که در پی مذاکره با غرب وحل مشکلات است نشان داد. اما این حمایت در حد این سخنان باقی نماند.
مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران، میگوید که «پیش از برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با صدور بخشنامهای به نیروهای مسلح و ائمه جمعه دستور داده است که در انتخابات دخالت نکنند و تریبون نماز جمعه را در اختیار جریان خاصی قرار ندهند.» برخلاف دوره قبل که رهبر حمایت علنی خود را از احمدینژاد اعلام کرده بود، این بار اعلام کرد که حتی اعضای خانوادهاش هم نمیدانند که او به چه کسی رأی خواهد داد.
اما نفش احمدینژاد چه بود؟
احمدینژاد افزون بر ضرورت مذاکره با آمریکا که او خود در آخرین سفرش به نیویورک آنرا بیان کرده بود، ولی رهبر و فرماندهان سپاه با او مخالفت کردند، انگیزه تلافیجویانه نیز علیه متحدان سابق اصولگرای خود داشت.
ماههای قبل احمدینژاد در واکنش به سخنان علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که گفته بود: «مهندسی معقول و منطقی انتخابات وظیفه ذاتی سپاه است», تأکید کرد که «اجازه نمیدهم احدی در انتخاب مردم مداخله کند». پس از رد کردن صلاحیت مشایی، کاندیدار مطلوب احمدینژاد، و عدم موفقیت او در گرفتن حکم حکومتی از رهبر، احمدینژاد در ممانعت از دستکاری در آمار و ارقام آرا مصصمتر شد. گفته میشود، بعد از پایان رأی گیری او شب را در وزارت کشور گذارنده بود تا نگذارد در اعلام ارقام آرا تقلب شود.
تأخیر شش ساعته وزارت کشور در اعلام نتایج انتخابات هم نشان میدهد که میان سران حکومت برای دستکاری آمار انتخابات و کشاندن آن به دور دوم اختلاف وجود داشت. با توجه به دو عامل یکی حضور احمدینژاد در فرایند شمارش آرا و اصرار بر ممانعت از تقلب در انتخابات، و دیگری اینکه ممکن است بخشی از مردمی که در دوره اول انتخابات شرکت نکرده بودند، در دور دوم به نفع روحانی مصمم به شرکت بشوند؛ و همچنین برخی از رأی دهندگان به نامزدهای اصولگرا تابع جو ایجاد شده به اکثریت خواهند پیوست، حتی دستکاری در آرا و کشاندن آن به دور دوم به سود اصولگراها نباشد؛ بلکه بازهم از آرای اصولگراها کاسته و به آرای حسن روحانی اضافه شود. این عوامل سبب شد که کسانی که علیرغم بخشنامه رهبر، باز قصد مهندسی انتخابات به سود نامزدهای اصولگرا را داشتند، به دور دوم کشاندن انتخابات را بینتیجه ارزیابی کنند، و سرانجام چارهای ندیدند جز اینکه نتایج آرای مردم را بپذیرند و روحانی را برنده اعلام کنند.
در این ماجرا سیاست رهبر و احمدینژاد برای یافتن راهی آبرومندانه برای حل مشکلات اقتصادی ایران و رفع خطر از نظام در برابر تندروهایی که درک درستی از دلایل وخامت اوضاع کنونی، و دلایل عقب نشینی رهبر ندارند، پیش رفت. اگر دو عامل بخشنامه رهبر و حضور احمدینژاد نبود، دستکاری چند صد هزار رأی از میان ۳۶ میلیون رأی و رساندن آن به زیر ۵۰ درصد آرای روحانی برای کسانی که کنترل شمارش آرا را در دست داشتند کار دشواری نبود.
روحانی با وعده تغییر وضعیت کنونی به ریاست جمهوری دوره یازدهم انتخاب شده است. اکثریت مردم ایران که از وضعیت کنونی به تنگ آمدهاند به این انتخاب خوشآمد گفتهاند. غرب نیز با احتیاط از نتایج انتخابات و پیامی که به همراه داشته است استقبال کرده است. اما حل واقعی مشکلات ایران میماند تا تغییرات در عمل خود را نشان دهند. آیا این عقب نشینی واقعی و دنبالهدار است؟
جامعه جهانی با ارزیابی از نتایج تحریمهای اقتصادی و اثرات آن در سیاست انتخاباتی ایران آماده است که در صورت عقب نشینی جمهوری اسلامی از پروژه مشکوک اتمی و همچنین متوقف کردن مداخلههای خود در منطقه با دادن امتیازهایی برای رفع مشکلات اقتصادی ایران توافق کند. برای غرب ثبات منطقه مهمتر از مسائل دیگر است. بنابراین، تا عملی شدن وعدههای حسن روحانی نمیتوان انتظار رفع مشکلات ایران را داشت. آیا او به وعدههای خود عمل خواهد کرد؟ آیا نیروهای نظامی و مجلس اصولگرا با روحانی همراه خواهند شد و یا در برابر او خواهند ایستاد و این عقبنشینی را متوقف خواهند کرد؟ تنها تداوم حضور مردم برای پیگیری مطالبات خود، همکاری و همراهی دولت با آنها میتواند این عقب نشینی را معنیدار کند.
۲۸ ژوئن ۲۰۱۳