انتخابات ۲۴ خرداد بار دیگر نشان داد که اپوزیسیون “خارج” علیرغم اینکه نمایندگی یک جریان خاص را بر عهده ندارد و از مذهبیون سنتی و اصلاح طلبان مهاجر تا سلطنتطلبان اریستوکرات را در بر میگیرد، در ارایه تحلیلی روشن از روانشناسی اجتماعی هممیهنان خود در ایران ناتوان است. این نکته عجیب است که، سن و سال و یا خاستگاه اجتماعی این افراد و یا زمان خروجشان از کشور در بیشتر اوقات تاثیری بر واقعیتر شدن تحلیلها ندارد.
گروههایی که سالها شعار سرنگونی نظام را میدهند، در یک موضعگیری خشمگین از رد صلاحیت مشایی و رفسنجانی فریاد سر میدهند که این رد صلاحیتها شور و امید به آینده را از مردم میستاند! در موضعی دیگر سخن از تحریم انتخابات را سر میدهند و در بیانیهای دیگر به یکباره تصمیم به رای دادن به یکی از نامزدها میگیرند حتا اشخاص یا افرادی که تأکید کردهاند خواهان تغییر نظام هستند یا براندازی را تبلیغ میکنند بدون اینکه به این سوال پاسخ دهند که آیا هنوز بر اندازاند یا ناراضی؟ این پاسخ اهمیت دارد چرا که هر نماینده و به طریق اولی شخص رئیس جمهور تنها بر اساس قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی فعالیت خواهد کرد و جز این نمیتواند باشد.
خطاب دوستانه من به اپوزیسیون خارج از کشور این است: اگر به حفظ نظام حاکم علاقمند نیستید و در رویای خویش سرنگونی میبینید، اگر ولایت فقیه را نمیتوانید به عنوان اصلی از قانون اساسی بپذیرید، رای شما عین تقلب و جعل مدارک است حتی اگر هم که کسی را این را به شما نگوید!
شعار همراهی با مردم! هیچ محتوایی نخواهد داشت اگر که در اندیشه و ایده ال خود تغییری ایجاد نکنیم! تحلیل سیاسی نمیتواند بر اساس پیروی از مد روز باشد. امروز براندازی، هنگام انتخابات رای دادن و پس از آن بار دیگر براندازی تا مقطع انتخابات دیگر!
من که در طی سالهای دشوار زندگی خود در صنعت و تجارت کشور لااقل مشاهدهگر تنگناها و ضربات سنگین بر پیکر اقتصاد بیمار کشورمان و هزینههای سنگین تحریمهای آمریکا بودم، در درون میگریستم وقتی میشنیدم که چگونه کسانی که تا ۴ سال پیش در ایران بودند و مهر داغ در هنگام سجده بر پیشانی میکوفتند، به لطف درگیریهای ۸۸ سر از امریکا در آوردند و حالا دارند از تشدید تحریمها و تعهد کاخ سفید در کمک به براندازی به بهانه حقوق بشر حمایت میکنند!
برای من با این تجربیات، صحبت آقای خامنهای دو روز قبل از انتخابات که در تشویق مردم به شرکت در انتخابات، رای دادن را نه حمایت از نظام بلکه دین ایرانیان در مقابل میهنشان نامید، مثبت و بسیار هوشمندانه بود. پیام سخن او بیدار کردن وجدان انسانهایی بود که از تحلیل درست منافع کشور دور شدهاند و از یاد بردهاند که در ایران و بر مردم چه میگذرد. تکرار این مطلب درست که حکومت مسئول است ما را از ایرانی بودنمان مبرا نمیکند.
۲۵ خرداد ۱۳۹۲ پس از ساعتها انتظار و سر در گمی روح و روانمان دیدیم و شنیدیم که حسن روحانی رئیس جمهور منتخب ایران شد. باور دارم که بسیاری از ایرانیان که خود را اپوزیسیون مینامند خوشحال شدند و با لبخند سر بر بالین گذاشتند. چرا؟ چون انرژی عظیمی در اتحاد ملی است. چون هنگامی که خود را در کنار میلیونها هممیهن در میدان عظیمی به نام ایران میبینی عزت تاریخی خود را حس میکنی. پس رای بدهیم چون ایرانی هستیم. تحریمها را در کشورهایی که ساکن هستیم محکوم کنیم چون ایرانی هستیم. باور داشته باشیم که تغییر و اصلاحات تنها با روشهای صلحآمیز و قانونی میتواند دست یافتنی باشد. و قانونگرایی اصل است. و قانون نمیتواند باب میل همه باشد بلکه اگر حتی بر علیه ما هم نیز بود، قانون است.
رفتار به گمان من نامناسب دیگر این بود که گروههایی در دیروز و امروز با ابراز خوشحالی از انتخاب روحانی شروع به تقسیم غنایم کردهاند و سخن از اینکه چه کسی بازنده شد و چه کس برنده شد و اینکه اصول گرایی چنان شد و اصلاحطلبی چنین! این آیا همان براندازیئی نیست که با مد سیاسی همراه میشود؟
در هر انتخاباتی لاجرم بازنده و برنده وجود دارد و ظرفیت پذیرش شکست انتخاباتی و نیز پیروزی نشانه بلوغ روان شناسی جامعه است.
در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ در ایران، ایرانیان پیروز شدند.
فرید توانایی - تهران
■ جناب آقای حمیدیان نظرات جالبی بیان کردید و از متانت برخوردتان و اینکه خوشبختانه نظرات غیر همراه نیز مورد بررسی قرار می گیرد و به اینجا و آنجا منسوب نمی شود هم خوشحالم! موضوعاتی مطرح نمودید که برخی از آنها خود سر مقاله ای خواهد بود وشاید نیاز به مقاله های دیگری دارد ولی به نظرم رسید نکاتی را کوتاه بیان کنم!
1-سالهای دوری از میهن تاثیر مستقیمی بر واقع گرایانه بودن تحلیل های سیاسی ندارد کمااینکه بسیار هستند کسانی که در همین تهران و شیراز و زابل ایرانمان نظر دیگری داشتند و منتظر حضور حداکثر 30 درصد بودند! شما به مواضع دکتر مهرداد عمادی اگر توجه کنید می بینید که علیرغم دوری شاید 35 ساله خود نظراتی را بیان کردند که حاکی از درک درستشان از شرایط داخل و روان شناسی مردم بود
2-اساسا از دقیقه نود سخن گفتن خطا است! و یا شاید من آنرا نمی فهمم! مردم ما بر خلاف برخی نظرات حتی بدون حضور هاشمی و یا مشایی(ایشان هم می توانست گروهی از سلایق را پای صندوق بیاورد) به شکل وسیعی در انتخابات شرکت می کردند! حال چه می شد و ایا به دور دوم کشیده می شد و یا خیر؟ تنها خدا داند.
3-در همه گفت و شنود های داخلی و بحث های پراکنده تعلق خاطر! عارف به اصلاح طلبان و روحانی به میانه رویان نیز روشن بود و به همین دلیل اگر عارف باقی می ماند تاثیر بر تقسیم شدن ارا می گذاشت ولی در عین حال حتی شاید در صدی نیز به خاطر خروج او شرکت نکردند ! ولی اکثریت مردم روشن بودند و می دانستند که جلیلی از کجا آمده و حداد کیست!
4- اینکه هاشمی و خاتمی همه تلاش و هنر سیاسی خود را به کار بردند تا سرو سامانی به نیروها بدهند و تاثیر گذار هم بودند شکی نیست. ولی اینکه روشنفکران و کسانی که خود را نخبگان سیاسی می نامند منتظر باشند تا آقای هاشمی با کسی به اجماع برسد ! حداقل اینکه خیلی جالب است که دلم می خواد جداگانه به آن بپردازم 5-جناب حمیدیان. فعلا نمی خواهم از مهاجران چند سال اخیر سخن بگوییم! ولی باید جداگانه به آن پرداخت ! چون برخی اوقات بیشتر برخورد های شخصی و انتقام جویانه کسانی را می بینیم که علیرغم اینکه در آغاز سخن در صدای آمریکا هنوز سخن خود را با نام خدا آغاز می کند تلاش دارد که محبوب اپوزیسیون افراطی باشد و توهین به شخصیت های مذهبی میکند ! جالب اینجاست که حکم مشاورت کسی را یدک می کشد که الگوی ادب و فرهنگ سیاسی چند سال گذشته است.
فرید توانایی
■ زمینه صحبت های اقای حمیدیان را قبول دارم ولی نظر نویسنده را نیز از این جهت درست می دانم که اپوزیسیون باید روحیه دقیقه نود جامعه را نیز در فهرست پارامترهایش بگذارد.
و به استناد اینکه ما سی سال خارج از کشور باشیم، بویژه حالا و در این عصر ارتباطات زنده پذیرفته نیست که روانشناسی مردم خودمان را ندانیم و باز هم بخواهیم به انها رهنمود و پند و اندرز بدهیم یا خود را فعال سیاسی و اپوزیسیون بنامیم.
■ نویسنده محترم!
پس از سلام! من اکنون سی سال است که در مهاجرت سیاسی در خارج کشور بسر میبرم. و به همین نسبت از صحنه مستقیم سیاسی کشور و روانشناسی اجتماعی مردم دورم. چه کسی مدعی است که با فاصلهای حتا سه چهار ساله ”تحلیلی روشن از روانشناسی اجتماعی هممیهنان خود در ایران” در دست دارد؟ من که هرگز چنین ادعای سخیفی نداشته و کسی را هم نمیشناسم که مدعی این کار باشد. من و انبوهی از ایرانیان مهاجر سیاسی در خارج کشور البته با دقت و پیگیری بیشتری مسائل کشورمان را رصد میکنیم. آرزوها و آرمانهای والائی برای امنیت و آرامش و پیشرفت و آسایش و سربلندی مردم و کشورمان داریم. به همین مناسبت بیشتر از بسیاری از هممیهنان داخل کشور دلشوره داریم. از شرایط سخت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر کشورمان نیز به سختی در رنجیم. از این که ممکن است کشورمان مورد هجوم جنگی اسرائیل و آمریکا قرار گیرد خون دلها می خوریم. از این که کشورمان به مانند سوریه خدای نکرده در جنگ داخلی فرو رود مو بر تنمان سیخ میشود. ما محتاج نان و لباس و مسکن نیستیم ولی حتا اگر مهاجر سیاسی هم نباشیم مگر ایرانی نیستیم و زندگی همهاش مگر همینها است؟ دلهرههای ما از تشدید بحران و وقوع آشوب داخلی و حمله خارجی وووو، زندگی در خارج کشور را بر ما حرام کرده است. انصاف نیست که از ما انتظار داشته باشید که نه تنها مسائل و شرایط حاکم بر کشور را دریابیم (که از این بابت هرگز از تلاش باز نمیایستیم) بلکه حتا تحلیلی روشن از روانشناسی اجتماعی داشته باشیم.
نقطه ضعف بزرگ ما درست همین است و شما برعکس نقطه قوت ما به حساب آوردید. حال آن که همین روانشناسی دقیقه نودی بخش قابل ملاحظهای از اصلاحطلبان داخل کشور را نیز غافلگیر کرده است. متأسفانه سیاست در کشورمان هنوز قانونمند نیست و اصطلاح “دقیقه نود” گویای همین حقیقت است. من پس از حذف آقای هاشمی و در خود فرو رفتن مردم، در سی ماه مه طی مقالهای با عنوان چند روز مانده به انتخابات چه باید کرد؟ مندرج در سایت عصر نو، از تحریم و امتناع دفاع کردم. نکته مهم سیاسی که در این امتناع و تحریم مد نظرم بود مربوط به واکنش امتناع کردن در رأی دادن برخی چهرههای شناخته شده و حتا برخی از زندانیان سیاسی و حتا نهادهای شناخته شده اصلاح طلب در کشور بود که برای اولین بار تابو عدم شرکت و تحریم را شکستند. این تحریم کردنها در سابقه سیاسی اصلاح طلبان وجود نداشت. تا کنون به این صراحت از صفوف نیروهای اصلاح طلب سخن از عدم شرکت، تحریم و یا رأی ندادن مشاهده نشده است. مجاهدین انقلاب اسلامی اعلام کرد انتخابات ۲۴ خرداد نمایشی از انتخابات رقابتی و متکثر و البته با نتایج تضمین شده است و شورای هماهنگی راه سبز امید نیز طی بیانیهای به دستبرد در آراء و خیانت به مشارکت مدنی مردم و کودتای انتخاباتی اشاره کرد. این موضعگیریها در نوع خود چرخشی در مبارزات رفرمیستی در شرایط معاصر کشورمان محسوب میشود که نباید از کنار آن به راحتی گذشت. اصلاح طلب و اصلاح طلبی مانند هر جریان و نیروی سیاسی، فعالیتی خارج از زمان و مکان نیست و به طریق اولی اصلاح طلبان مهر و استامپ هر سناریوی فاسد و متقلبانهای نیستند. البته ما خارج کشوریها دستمان باز است و بخشی از جریانات به طور سنتی تقریباً تمام انتخابات داخل کشور را تحربم کرده و میکنند که به خودشان مربوط است. موضع و رویکرد تحریم انتخابات (تا پیش از اجماع پیرامون آقای روحانی) بخشی از اصلاح طلبان داخل کشور و از جمله بخشی از اصلاح طلبان خارج کشور به تحریم و امتناع و عدم شرکت، تحریمی کلی و عام هر “انتخابات”ی نبود که موضع براندازان است بلکه به طور مشخص همین انتخابات پیش از “دقایق نود” آن بود. با این حال وقتی مطلع شدم آقایان خاتمی و هاشمی چهرههای شاخص طیف اصلاح طلبان و اعتدالیون توانستد تجدید قوا کرده و سه چهار روز مانده به انتخابات، پیرامون آقای روحانی اجماع تازهای به وجود آورند من نیز نظرم را تغییر داده و با صراحت از جبهه تغییر و حمایت از آقای روحانی طی مقاله کوتاهی به نام انتخابات فرا رسید حالا چه باید کرد؟ در سایت عصر نو دفاع کردم.
استکهلم 19 ژوئن نقی حمیدیان