نتیجه انتخابات روز جمعه ۲۴ خرداد ماه در ایران، بیش از آن که یک پیروزی برای طیف اصلاحات در جامعهی ایران باشد، یک اصل بزرگ و کلی را نیز برای من به اثبات رساند به این مفهوم: ما اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج کشور، یا خود را هنوز نشناختهایم؛ و یا از شناخت جامعهی ایرانیان درون میهن عاجزیم؛ و به سبب دوری از محیط، نسبت به این مردم در تاریکی راه میرویم؛ شناخت و قضاوتمان نسبت به آنان و کارکرد و رفتارشان به طور کامل خلاف واقع است.
تقریباً همهی گروههای نامدار مخالف حکومت اسلامی ایران در خارج کشور، یا انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردند و یا پیشنهاد کردند مردم هموطن در ایران در انتخابات شرکت نکنند. اما آن چه در ایران اتفاق افتاد درست خلاف نظر و خواستهی ما بود. مردم در سطحی گسترده از خانههایشان بیرون آمدند و در حوزههای رأیگیری حاضرشدند و به یکی از شش نامزد مانده در صحنه رأی دادند. رقمی نزدیک به 37 میلیون ایرانی در این بازی شرکت کردند و حدود 51% آنها به نامزد اصلاحطلبان و اعتدالیان به نام حسن روحانی ابراز تمایل کردند.
من مطمئنم در این انتخابات – دستکم مطابق شواهد و ظواهر - تقلب و فریب به کار نرفت و با دقتی نسبی رأیها خوانده شد و برنده نهائی اعلام گردید. انبوه شرکت کنندگان را خبرنگاران خارجی نیز توصیف کردند و عکسها و فیلمهای منتشره نیز جائی برای تردید باقی نگذاشت. من میدانم که فرد مورد نظر خامنه ای، حسن روحانی نبود و رهبر بیشتر به دکتر ولایتی که مشاور و نزدیک او است و بسیار حرف شنو است گرایش داشت. پس مهندسی انتخابات و رأی ریزی به سود برنده یعنی حسن روحانی در یک برنامهی فریب و کلک نیز دور از باور است.
وزارت کشور حکومت اسلامی ایران، چند روز پیش از ۲۴ خرداد اعلام کرده بود رقمی بیش از پنجاه میلیون ایرانی واجد شرایط برای شرکت در رأی دادن هستند. بنابراین عدد تقریبی ۳۷ میلیون مجموع آرای مأخوزه، نشان میدهد چیزی حدود ۷۳% واجدین شرایط در صحنهی رأیگیری حاضر شده و نام کاندیدای مورد قبول خود را در ورقه رأی نوشته و به صندوق انداختهاند. این همان چیزی است که ما مخالفان حکومت اسلامی در بیرون از مرز، آن را نمیپذیریم و سوگند یاد میکنیم که آراء مصنوعی ریخته شده است. زیرا نمیخواهیم قبول کنیم که پیش بینی و برآورد مان از خواستهی ایرانیان و هممیهنان درون کشور غلط است؛ و این مائیم که شناختی درست از ذهنیّت ایرانیان درون کشور نداریم. آری این مردم برخلاف ما که میخواهیم رژیم سقوط کند، گویا در فکر تغییر رژیم نیستند؛ و بیشتر به تغییر فضا و تعویض شرایط محیط پای بندند تا سقوط حکومت و رژیم موجود. اگر گاه به گاه در تظاهراتی شعاری تند از جانب تعدادی اندک شمار داده میشود، دلیل بر این نیست که اکثریبت مردم چنان دیدگاهی دارند؛ بل تک شعارهائی است که نه هوادارانش فراوان و پرشمارند و نه شعار ره به جائی میبرد.
البته باید پذیرفت در این اوضاع حدود ۱۳ میلیون ایرانی در انتخابات شرکت نکرده و ۲/ ۱ میلیون نفر نیز رأی باطل ریختهاند. اما نظیر این ۱۳ میلیون در هر کشوری به هنگام انتخابات وجود دارد و در هیچ یک از کشورهای دموکرات کره زمین ۱۰۰% مردم در گزینشها حاضر نمیشوند. و این رقم 13 میلیون هم شامل کسانی است که با نظام مخالفند؛ هم بی خیالانی که در هر جامعه هستند و هیچ نوع تغییر و تحولی آنان را به تلاش و حضور در صحنه وادار نمیکند؛ و هم اغلب تنبلهائی هستند که نمیخواهند خود را به زحمت اندازند؛ یا علاقهای به شرکت در کارهای اجتماعی و سیاسی ندارند؛ و یا همان منفی بافانی هستند که همه چیز را ساخته و پرداخته دستهای نامرئی قدرتهای قاهر و دولتهای قدرتمند میدانند و لاجرم خود را از هر مسئولیّتی معاف میکنند.
باید بی رودربایستی اقرار کنم آنچه بیشتر از هرچیز باعث شگفتی من و کسانی همانند من شد، جمع تعداد آراء آن پنج نفر- به زعم رژیم - اصولگرا است که به یقین و بر مبنای اقرار خود، هر پنج تن در ولایت فقیه ذوبند و بیست و چند سال است با گفته و نوشته و کردار، خود را خاطرخواه مقام معظم رهبری معرفی کردهاند. این پنج نفر رقمی بیش از هفده و نیم میلیون رأی به نام خود درون صندوقهای رأی آوردهاند و این دلیلی محتوم بر این است که مقام رهبری حد اقل این اندازه هوادار دلخسته و کمربسته دارد. زیرا کسی که هوادار محسن رضائی، دکتر ولایتی، سعید جلیلی، محمد باقر قالی باف و محمد غرضی است، ذرهای در ولایت مداری اش شک نباید کرد؛ و این عده به یقین همه هوادار رهبر حکومتاند. بی شک بخشی از آن 51% رأی آقای حسن روحانی را نیز باید به همین مجموعه افزود و هواداران مقام معظم ولایت امر را حد اقل به بیش از بیست میلیون بالاکشید.
اما گذشته از این گونه مطالب و بحثها، این نوع استقبال از انتخابات در شمار انبوه را حتا رهبر حکومت اسلامی نیز نه پیش بینی کرده بود و نه باور داشت؛ همچنان که ما را نیز متعجب کرد. به همین دلیل چند روز پیش از روز موعود گزینش، مؤسسه«بی بی سی» از قول رهبر نوشته بود: «... حتا کسانی که حامی نظام نیستند، به خاطر کشور رأی بدهند»
جدا از معنا و مفهوم سخن که نشان از آن دارد خامنهای دریافته است که شمار مردم شرکت کننده در حوزههای رأیگیری چشمگیر نخواهد بود؛ آن چه باعث استهزا و خنده بر بیان این جمله مضحک از سوی خامنهای است، نا آگاهیی رهبر از حد و میزان احترام و مقبولیّت حضرتش در میان کسانی است که نظام را قبول ندارند. خامنهای از کسانی که با نظام ولایت فقیه سر عناد دارند، میخواهد سخن او را بپذیرند و به فرموده اش در حوزههای رأیگیری حاضر شوند و صفهای انتظار را طویل کنند... حقا این دیگر نشان از پر روئی نیست؛ نام این کار یا وقاحت است یا حماقت. خامنهای چنان وقیح است که از ایرانیان دشمن نظام که پیش از هر چیز و بیش از نظام دشمن خود رهبرند، میخواهد فرمانش را گوش کنند و بپذیرند و با انبوه تعداشان در صف منتظران رأی دادن، خبرنگاران خارجی را به شگفتی وادارند... البته این کار شد ولی نه به دلیل دعوت رهبر، زیرا بخش اعظم مخالفان نظام درهمان ۱۴ میلیونی که شرکت نکردند و یا رأی باطل دادند، جمع بندی میشوند و قرار دارند. اما این شرکت گسترده مردم در صحنه انتخابات نیز به سبب محبوبیّت و مقبولیّت حضرت رهبر نبود؛ و دلائل دیگری همچون امر خرد جمعی برای گریز از تنگنا در آن نهفته بود که مردم را وادار کرد در حال حاضر اندکی روزنهی تابش نور را بازتر کنند تا هوای تازهای وارد فضا شود؛ و در واقع، بیشینهی رأی دهندگان به حسن روحانی، رأی به تغییر اوضاع داده اند؛ و نه اجرای درخواست حضرت رهبر و یا سقوط نظام!
آقای خامنه ای! از هواداران و دوستداران خود میتواند خواهش کند که امرشان را اطاعت کنند؛ اما از دشمنان نظام چنین توقعی نشان ساده لوحی است. کسی که نظام را نمیخواهد و حامی نظام نیست، پیش از هرچیز، دشمن رهبر و مخالف استبداد جاری از سوی رهبر است. یعنی هم از این نظام و هم وجود مقام معظم رهبری متنفر است؛ و شاید میخواهد سر به تن حضرتشان نباشد. پس مقام رهبری چه گونه توقع دارد مردم درخواستش را بپذیرند. کسی که حامی نظام نیست، بی تردید با رهبر و خاندان رهبر و هواداران او نیز سر دشمنی دارد؛ لاجرم گوش به توصیهی او نخواهد داد. اما ممکن است ضرورت، همین مخالف را به راهی بکشاند که همان دیدگاه تأمین شود و هواداران حضرتش آن را به مقبولیّت تعبیر کنند.
حضرت!
مردمان خردگرائی که دو سال پیش از همین بی بی سی شنیدند که دولت بریتانیا سه حساب بانکی پسرت مجتبی را که رقمی نزدیک پنج میلیارد لیره انگلیسی در آنها بود، بلوکه و به نفع خود مصادره کرده است، از خود نمیپرسند که آقا مجتبای معمم و بیکار این همه ثروت را از چه منابعی دزدیده و به بانکهای اروپا منتقل کرده است؟!
اما باوجود این، به گمان من تعداد هواداران شما و به تبع آن نظام، بسیار بیشتر ازآن چیزی است که ما اپوزیسیون برآورد کرده بودیم. این موضوع را چنانکه اشاره شد، مجموع آراء آن پنج تنی که در زمره اصحاب و دست بوسان شما قرار دارند، ثابت کرد. هفده و نیم میلیون تن که به آن 5 نفر رأی داده اند، رقم کوچکی نیست؛ ضمن آن که امکان زیاد دارد که در میان آن 18 میلیون رأی حسن روحانی نیز کسانی باشند که هوادار شما بوده و رقم را بالاتر از این عدد ببرد.
همچنین باید بدانید در میان تعداد کسانی که در انتخابات 24 خرداد به نامزد اصلاح طلب رأی دادند، دستکم نیمی از آن 18 میلیون شرکتشان در انتخابات مصلحتی بوده و از ترس شناسائی و واکنش منفی عمال حکومت - در روزهای پس از انتخابات - تنها برای مهر خوردن شناسنامه در این بازی شرکت کردهاند و نوشتن هر اسمی بر روی ورقه رأی برای آنان توفیری ندارد و حسن روحانی و تقی برغانی برایشان بالسویه است!
اما بشارت باد بر شما که این مردم در شمار اکثریّت بدبختانه دین دارند و به آئین تشیّع آلوده و گرفتار؛ در نتیجه سخن ملا و آخوند برایشان حجت است. بنابراین شما هراس به خود راه ندهید و مطمئن باشید همواره آن تعداد نابخرد معتقد به شیعهی دوازده امامی در میان این ۸۰ میلیون آدم وجود دارد که در هر صفی بایستند و جمعه خود را فدای گزینش یک تدارکاتچی دیگر کنند؛ و این کار را کردند. ملتی که در این ۳۴ سال هر سال ۹۰ هزارنفرش به حج تمتع رفته و بیش از ۳۰۰ هزارش در سال رهسپار حج عمره شده است؛ و بیش از پنج میلیون نفر نیز با پرداخت ودیعه در انتظار نوبت برای رفتن به زیارت بیت الله الحرام منتظر لطف الهی اند؛ برای اجرای فرامین شما همیشه آمادهاند... این چنین مردمانی آن اندازه گوش به فرمان فقیه و معمم هستند که صرف رأی انداختن در آن صندوقها را اجرای فرمان دینی تلقی کنند و رأی دستوری در صندوق اندازند!
ارقام فوق را هنگامی که حساب کنیم و سردستی جمع بزنیم، رقمی حدود ۲۰ میلیون نفر میشود. یعنی بیست میلیون مسلمان مؤمن که آداب و فریضهی مسلمانی را میشناسند و به جا میآورند، هریک به نوعی و علتی پیرو یکی از آیت اللههای عظامند و با اطاعت کامل منتظرند دستورهای شما و دیگر عمامه داران اعظم را اجابت کنند؛ اگرچه شما را هم نه دوست داشته باشند و نه قبول. اما چون میخواهند به حج مشرف شوند؛ میخواهند به زیارت کربلا و نجف بروند؛ وارد کننده و صادرکننده باشند؛ میخواهند از این اوضاع بلبشو سود جسته و بچاپند و ثروت اندوزند؛ لاجرم در هر گونه انتخاباتی که شما فرمانده اش باشید، شرکت میکنند تا شناسنامه و کارت ملی شان گواه این اطاعت باشد و فریبکارانشان اجازهی هر گونه ترکتازی اقتصادی و چپاول را داشته باشند.
این انتخابات به من فهماند که مردم ایران گوش به فرمان هیچ اپوزیسیون خارج کشور نیستند؛ در هنگامهی نیاز، خرد جمعی وادارشان میکند که بر طبق اوضاع و احوال جاری در کشور تصمیم بگیرند؛ و پیش از مبارزه با رژیم، در پی مبارزه با اوضاع نا به سامان حاکم بر محیط و جامعهای هستند که زندگی آنان را تلخ و زهرآلود کرده است. در شانزده سال گذشته سه بار در سال ۱۳۷۶، سال ۱۳۸۸ و سال ۱۳۹۲ نشان دادند ضد نظام حاکم نیستند بل در پی آنند تا فردی صالح و آرامش طلب و فهمیده تر را به عنوان رئیس جمهوری بر سر کار آورند؛ و روزنهای به سوی نور باز کنند؛ و به این ترتیب هر بار به دنبال تغییر فضا و تغییر وضع رفتهاند؛ و برخلاف ما خارج نشینان اپوزیسیون، تصور سقوط رژیم را در مخیله نمیپرورند.
کالیفرنیا ، دکتر محمدعلی مهرآسا 16/6/2013