احتمالا تنها نظریۀ اجتماعی که میتواند بخشی از رفتار آپوزیسیون و جامعه ایران در دوره انتخابات را توضیح دهد، تئوری جامعه شناسی رفتارگروهی (Collective Behavior) است. براساس این نظریه، برآیند کنش و واکنشهای پیشرونده رفتارهای گروهی، قابل پیش بینی نیست. در حوزه سیاست رفتار گروهی با دیدی مثبت را میتوان موج آفرینی برای تغییرنامید. با بار خنثی، همرنگ جماعت شدن، و با بار منفی تبعیت از جوسازیهای سیاسی خواند. درهیچکدام از این سه مورد، رفتار انسان لزوما باخردمندی همراه نیست. بلکه فضای ایجاد شده انسان را به این سوی و آن سوی میکشاند. درحالی که سیاست ورزی نیاز به اندیشه ورزی و خردمندی جدی دارد.
چرا آپوزیسیون ایران در انتخابات در “دقیقه نود” تصمیم میگیرد، نظریاتش را عوض کند و فکر میکند که نظرات امروزش درست تر از نظرات دو روز پیش، دو هفته پیش، و دوماه پیش اواست و میتواند او را به مطالباتش نزدیک تر کند؟ به دلیل اینکه او برنامهریز جامعه و سیاستهای خود نیست. او تشکلی ندارد که با بدنه جامعه در تماس مستقیم باشد، افکار عمومی را بسنجد وبرآن اساس برنامهریزی کند و یا بتواند نقش تعیین کنندهای بر رفتار انتخاباتی مردم داشته باشد. به عبارت دیگر، آپوزیسیون دمکراسیخواه ایران سرگردان است. او برای جامعه برنامه ریزی و سیاست ورزی نمیکند، جامعه او را به دنبال خود میکشاند.
حال میتوان پرسید که چرا مردم ایران در “دقیقه نود” به فکر میافتند که در انتخابات شرکت کنند؟ تا حدی که برخی در ساعات آخر روز رأی گیری به این نتیجه میرسند. زیرا، یا حکومت بطور غیر واقعی در مردم امید بهبودی کاذب ایجاد میکند، و یا مردم متأثر از رفتار گروهی یکدیگر عمل میکنند.
چرا حکومت اینگونه عمل میکند؟ زیرا شرکت وسیع مردم در انتخابات حکم شمشیر دولبه را برای حکومت دارد. از یکسو به آرای مردم برای ساخت “مشروعیت” ظاهری خود نیاز دارد، و از دگرسو میداند که اگرمردم در انتخابات شرکت کنند به نفع کاندیدایی رأی خواهند داد که مطلوب حکومت نیست. بنابراین انتخابات را بسیار حساب شده مهندسی میکند. به همین دلیل در زمان انتخابات، بر خلاف مواقع دیگر سال، میزان کنترل و سرکوب مردم کاهش مییابد. مناظره تلویزیونی و انتقاد برخی کاندیداها را تحمل میکند. حکومت با باز کردن نسبی و موقتی فضای سیاسی جامعه میکوشد وانمود کند که میخواهد دست از شیوههای قبلی بکشد و به نامزدهایی منتقد حکومت که وعده تغییر میدهند نیز اجازه شرکت میهد. وعدهها، چه سیاسی، چه اجتماعی و چه اقتصادی، میتواند این تصور را بوجود آورد که شرایط وعده داده شده در دوره بعد از انتخابات عملی خواهد شد. ولی حکومت نمیخواهد نامزد مخالفان برنده انتخابات باشد. به همین دلیل در این دوره، نخست مانع نامزدی خاتمی شد، و پس از بوجود آمدن موج پشتیبانی از رفسنجانی او را نیز حذف کرد. تا اولین مرحله انتخابات با خواست تنظیم شده حکومت پیش رفته باشد.
حتی برای ترغیب مخالفان در اقدامی بیسابقه خامنهای اعلام کرد که اگر به خاطر نظام نمیخواهید در انتخابات شرکت کنید به خاطر کشورتان شرکت کنید. یا آیت الله مکارم شیرازی اعلام کرد که اگر نمیخواهید به کسی رأی بدهید در انتخابات شرکت کنید و رأی سفید به صندوق بیاندازید. این پیشنهاد هم بیسابقه است. حکومت فکر میکند صرف آرای بالای مردم میتواند او را از انزوای جهانی خارج کند، و یا به غرب نشان دهد حکومت، و در نتیجه سیاستهای آن مورد تأیید مردم است. ولی همه جهان شیوه برگزاری انتخابات در ایران را با دقت پی میگیرند.
در جامعه ایران مناسبات متعارفی برقرار نیست که نظریههای متعارف و تجارب جوامع باز بتوانند راهنمای سیاست ورزی در آن باشد. ویژگی برجسته این نا متعارفی در نوع نظام دیکتاتوری دینی ایران و طیف گسترده آپوزیسیون نا موزون آن است. قانون اساسی جمهوری اسلامی حق دیکتاتوری مطلق به رهبر آن داده است. در هیچ کشور دیگری چنین پدیدهای دیده نمیشود. با اتکا برهمین قانون اساسی، حکومت از یکسو، برای حفظ قدرت انحصاری خود تا آنجا پیش میرود که مقامات سابق و معماران اصلی نظام را عامل بیگانه، وطن فروش، و فاقد صلاحیت برای نامزدی در انتخابات میخواند. حکومت مانع از آن میشود که آپوزیسیون، چهره معنوی، رهبر سیاسی و سازماندهی داشته باشد. درسوی دیگر، نیروی آپوزیسیون شامل طیفی گسترده از گروهها معتقد به براندازی تا مدافعان حفظ نظام جمهوری اسلامی است. در چنین شرایطی یک جبهه وسیع ضد دیکتاتوری و خواهان آزادی و دمکراسی مشکل شکل میگیرد.
این چنین است که در چند روز باقی مانده به برگزاری انتخابات موج جدیدی راه میافتد که میتواند بخشی از آپوزیسون و مردم را با خود همراه کند و بسیاری از نظریه پردازان برای سومین بار درتوجیه آنچه رخ میدهد نظرات خود را تغییر میدهند تا با تغییرات روزانه جامعه منطبق شوند. این وضعیتی است که سیاستمداران را به جای برنامهریزی و سازماندهی برای دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی و پیگیری مطالبات مردم، تابع فضاهای ایجاد شده در جامعه میکند. اما، علیرغم این واقعیتها، آنچه در آخرین روزهای باقی مانده به برگزاری انتخابات مشاهد شد، یعنی حضور فزاینده مردم در گردهمآییها و شعارهای آنها نشان داد که جنبش سبز و مطالبات آن کاملا زنده است و قادر است در یک فضای باز سیاسی فوران کند.
۲۴ خرداد ۱۳۹۲