ایران بحران زده خالق لحظهها ست. لحظههای کوتاهی که در آن تصمیمات بزرگ گرفته میشود. حکومت برای دست و پا بستن جامعه ترفندهای خود را در آخرین دقایق رو میکند و نیروهای مخالف سیاست حاکم نیز مجبور میشوند برای فرصت گرفتن از تدابیر امنیتی- پادگانی حکومت، برنامه خویش را در لحظههای پایانه کار علنی کنند. این ویژگی منحصر به انتخابات ریاست جمهوری ایران است و با روش انتخابات در هیچ کجای دنیا همخوانی پیدا نمیکند. مردم و بویژه جوانان نیز که زندگی امروز و آینده خود را با نحوه مدیریت این نظام سخت در خطر میبینند، در آخرین لحظات به صرافت میافتند که با هر امکان به چالش با این سیاستها دست بزنند!
این روش که خود محصول و هم نشانه بحران حاد سیاسی ست در آخرین فرصتهای مانده به انتخابات، موج جدیدی ایجاد کرده و فضای انتخاباتی را از بیتفاوتی به واکنش تغییر داده است. تا دیروز بخش وسیعی از جامعه، سرخورده از کودتای انتخاباتی ۸۸، که خود را از مشارکت در انتخابات کنار کشیده بود. پنجره کوچکی را گشوده میبیند که صدای اعتراض آنان را میتواند منعکس کند. پشت این دریچه کوچک، دو صف بندی بزرگ سیاسی رو در روی یکدیگر خودنمائی میکنند. دو صفی که از کوچه و بازار تا بالای هرم قدرت، شکاف انداخته است. یکی صف مدافعان سیاستهای رهبر نظام است، صفی که بر اقتصاد ریاضتی، دشمنی با غرب، و تنگ شدن حلقه تحریمها، اصرار دارد. صف حامیان سیاستهای موجود که متکی فقط بر دستگاهای امنیتی و پادگانی ست و درون جامعه جز بر قشر باریکهای نفوذی ندارد. از شش کاندیدای باقی مانده، پنج تن شان از جلیلی تا ولایتی و قالیباف همه پیرو و مقلد رهبر هستند و با تفاوتهای کم و بیش، همه در صف سیاستهای ایشان قرار دارند. هریک از این افراد در جایگاه قوه مجریه، حتی باوجود سرکشیهای نوع احمدی نژاد، نه میخواهند و نه قادر خواهند بود در خط سیاسی آقای خامنهای، خللی ایجاد کنند.
صف آرائی در برابر رهبر جمهوری اسلامی و سیاستهای او، در انتخابات ۹۲ سیمای جدیدی بخود گرفته که توجه به آن بسیار حائز اهمیت است:
آقای خامنهای خود در اظهارات انتخاباتی خویش، تصویر روشنی از معیارهای ایدئولوژیک و محتوای سیاستهای شان ارائه دادهاند. ایشان در همین چند روز اخیر، بارها تأکید نمودهاند که در مقابل غرب باید محکم ایستاد. باید آماده شهادت هم بود یعنی ریاضت اقتصادی که هیچ مردم میبایست به استقبال مرگ بشتابند. «وجدان» این سیاست از منظر آقای خامنهای در این اتوپیای ایدئولوژیک خلاصه شده است که میگوید: «نظام ما الگوی مستضعفان جهان است»! و کسانی، مقاماتی که این را نمیفهمند، به دشمن تمکین میکنند.
آقای سعید جلیلی اما، در مناظرههای تلویزیونی این صف بندی را به زبان ساده تری توصیف کرده و حتی تا رژیم پهلوی امتداد داده است! از نظر آقای جلیلی:
ویژگی انتخابات ۹۲ کاندیداهای ششم اصولگراها یعنی آقای حسن روحانی را نیز بفاصله کوتاهی از اصولگرائی به اعتدال و از اعتدال به سیاستهائی سوق داد که همسو با اصلاحطلبی و در صفی مقابل با سیاستهای مقام رهبری قرار گرفته است. آنچه در مناظرهها توجه مردم را بیشتر از همه بخود جلب کرده است مخالفت صریح ایشان با سیاست ریاضت اقتصادی ست. برتری قائل شدن چرخش زندگی مردم بر چرخش انرژی اتمی، توجه به عدالت اجتماعی، حقوق زنان و کاهش نقش دولت، در صراحت نظرات ایشان، از چشم جامعه تشنه تغییر دور نمانده است. ثقل کثرت آن نیروئی که آقای روحانی را به این مصاف کشیده، همانگونه که پیش از این نوشته بودم، با رأی و چالش فقط یک نیروی وسیع عمومی میتواند به شاخصی برای تغییر در سیاست نظام مبدل شود.
مصطفی مدنی ۲۳ خرداد ۱۳۹۲