چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
با حمایت محمد خاتمی از نامزدی حسن روحانی، اصلاحطلبان بار دیگر در موقعیتی استثنایی قرار گرفتهاند. ظرف مدت چند ماه، آنها از شرایط و موقعیتی ضعیف و حاشیهای به مرکز تحولات سیاسی وارد شدند که این روند بیش از هر چیز میل گسترده جامعه ایران را به انجام تحولات سازنده نشان میدهد. حالا با اجماع گستردهای که بر سر نامزدی روحانی صورت گرفته، نامزدی که در چند مناظره اخیرش شایستگیهای کافی و در مواردی حتی برجسته از خود نشان داد، زمینه امید و تحول به فضای سیاسی ایران بازگشته است.
با حمایت محمد خاتمی از نامزدی حسن روحانی، که پس از اعلام کنارهگیری محمدرضا عارف صورت گرفت، دیگر تردیدی باقی نمانده است که رای به حسن روحانی مصداق بارز اصلاح طلبی خواهد بود. به بیان دیگر آنها که اصلاحطلبی را فراتر از آموزه های ایدئولوژیک و یا مباحث روشنفکرانه و آکادمیک میدانند و در پی تحولات واقعی رفرمیستی در جامعه ایران هستند در دائره امکانات موجود سیاسی، مصداق دیگری جز حسن روحانی را در اختیار ندارند.
وقتی رهبر اصلاحات که به تایید موافقان و مخالفانش بهترین نماینده واقعی جریان اصلاحطلبی در ایران است رخت تنزهطلبی از تن برمیکشد و برای گشایش سیاسی در زندگی واقعی مردم ایران، با محدودیتها، ناملایمات، دشواریها و تهدیدهایی که کشور را احاطه کرده است، دست حسن روحانی را به عنوان نامزد اصلاحطلبان و تحولخواهان بالا میبرد، دیگر مصداقی بهترین از این برای حمایت از اصلاحات نمی توان در نظر گرفت.
آنچه حسن روحانی و حتی محمدرضا عارف را که بدون تردید نقش مهمی در زنده نگاه داشتن امید به تغییر و پایبندی به اخلاق سیاسی ایفا کردند، برجسته میکند و حتی میتواند در رفتار و کارکردهای سیاسی آنها بسیار موثر عمل کند برخورداری آنها از روحیه اعتدال و پایبندی آنها به کسب توافق جمعی است. روحیه ای که در تاریخ مدرن سیاسی ایران به عنوان یک ویژگی کمیاب دانسته شده و در فضای سیاسی غائب بوده است. فضای سیاسی ایران همواره از بیماری رادیکالیسم، افراط گرایی میل به حذف که زمینه ساز قطبیگرایی مفرط بوده رنج برده است.
طی هفتههای اخیر روند تحولات در عرصه سیاست ایران زمینه فاصلهگیری از قطبیگرایی را که یکی از شروط اصلی موفقیت یک نظام سیاسی در عرصه گذار به مردمسالاری است فراهم آورده است. برای نخستین بار چهرههایی از دو جناح رقیب در عرصه سیاست ایران ضرورت گفتمان اعتدال را برجسته ساختند که ویژگی آن ضرورت کاهش فاصله موجود میان احزاب و جناحهای سیاسی نیرومند و انجام رقابت در نزدیکی نقطه میانی محور مختصات سیاسی است.
برپایه گفتمان اعتدال، به میزانی که طیف های نیرومند سیاسی (در چپ و راست محور) از میانه میدان دور و به قطبهای متضاد نزدیک شوند نظام سیاسی به اصطلاح قطبی شده و مناسبات سیاسی گرفتار تشنج، تخریب و درگیری خواهد شد. بالعکس، چنانچه طیفهای معتدلتر از جناحهای رقیب میداندار شوند و نبض سیاسی جامعه را در اختیار گیرند شرایط برای مصالحه و توافق جمعی سازنده فراهم میشود.
با کناره گیری عارف و حمایت رهبری اصلاحات از روحانی حالا همه نگاهها به روز انتخابات، حضور طرفداران تحول و اعتدال پای صندوقهای رای و البته در کنار این دو واکنش اصولگرایان به اجماع اصلاحطلبان است. آیا اصولگرایان هم بر سر نامزدی مشترک به توافق خواهند رسید و اینکه آیا آن نامزد هم به طیف معتدل اصولگرا تعلق خواهد داشت؟
دو مانع اساسی بر سر راه توسعه سیاسی و فعال شدن گفتمان عقلانی در مصون نگاه داشتن خطر جنگ، تشدید تحریمها و بهم خوردن نظم اجتماعی در ایران وجود دارد؛ برهم زدن نظم بازی دموکراتیک توسط افراطیون و تداوم تردید در بین گروه های اجتماعی ناراضی (از طریق تحریم انتخابات).
در مورد تهدید نخست آنچه می شود تاکید کرد اینکه امکان تحولطلبان در زمینه خنثی کردن این تهدید محدود است. آنچه اصلاحطلبان میتوانستند برای مقابله با چنین تهدیدی انجام دهند صورت گرفته است. خودداری محمد خاتمی رهبر اصلاحات از نامزد شدن و به جای آن حمایت از هاشمی رفسنجانی که به عنوان نامزد طیف میانه و مورد قبول بسیاری از اصولگرایان وارد صحنه شد اصلیترین اقدام سازنده اصلاحطلبان در این زمینه بود.
پس از آن می شود به واکنش عقلانی و سنجیده اصلاح طلبان اشاره کرد که پس از رد صلاحیت هاشمی هیچ اقدامی تنشزایی از آنها سر نزد. تمکین آنها در برابر رد صلاحیت هاشمی اعتبار آنها را حتی در بین طیفهایی از اصولگرایان افزایش داد. اعلام کناره گیری عارف، تنها نامزد باقیمانده اصلاحطلبان، به نفع حسن روحانی اقدام دیگری بود که نشان داد اصلاحطلبان حاضر به کنار گذاشتن پرستیژ و غرور خود برای حفظ منافع عمومی هستند. به بیان دیگر، اصلاحطلبان از انجام هرآنچه که برای خنثی کردن افراطیون اصولگرا ضروری تشخیص داده شد ابا نکردند. همین موجب شد تا تحولخواهی از دائره اصلاح طلبان فراتر رود و در میان اصولگرایان هم طرفدارانی جدی پیدا کند.
تهدید دوم که البته در شرایط فعلی و تا روز انتخابات جدیتر است تداوم قهر بخشهایی از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان با صندوق رای است که حتی تا چند روز باقیمانده به انتخابات همچنان ادامه داشته و طرفداران آزرده خاطر اصلاحات هنوز موفق به غلبه کردن به یاس ناشی از رخدادهای مربوط به انتخابات 88 نشدهاند.
در مورد نحوه برگزاری سالم انتخابات همچنان تردیدهای جدی وجود دارد و هیچیک از رهبران اصلاحطلب نتوانسته طرفداران تغییر را به سلامت انتخابات قانع کند اما آنچه تا روز انتخابات ذهن بسیاری را همچنان مشغول خواهد کرد این است که در هر صورت اگر رایی به صندوقها ریخته نشود و فقط در دلها باقی بماند هیچگاه خوانده نخواهد شد اما اگر ریخته شود، شاید، شانسی برای شمارش و بحساب آمدن پیدا کند.
آنها که به غرور و قهرمان ماندن دلخوش میکنند در خانه باقی خواهند ماند ولی آنها که حاضرند غرور خود در جهت تلاش عمومی تحولطلبان برای مقابله با جنگ، تهدید تجزیه کشور، تداوم تحریم، تشدید بحران اقتصادی و فقر و فلاکت بیشتر خرج کنند پای صندوقهای رای خواهند آمد. این کمترین کاری است که از دست هر شهروند آزاداندیش و مسئول بر می آید.
شهروندان آزاداندیش که به جدی بودن تهدیدها پی بردهاند، به این فکر نمی کنند که آمدن آنها پای صندوقها به پای نظام ریخته میشود بلکه آنها بیش از هر چیز به فکر نظام اجتماعی هستند که ممکن است در برابر تهدیدهای واقعی از هم فرو بپاشد که در آن صورت نه از تاک نشانی باقی خواهد ماند و نه از تاک نشان.