مروری بر رویدادهای انتخابات تا آخرین هفته آستانه آن، به قصد یک نتیجه گیری مشخص در رفتار انتخاباتی، میتواند به پربارتر شدن و کارآمدتر کردن فرهنگ و سیاست ورزی نوپای رفرمیستی ایران کمک کند. منظور از سیاست ورزی رفرمیستی تعامل و هنر سیاست ورزی واقع بینانه به منظور بهره وری از ازامکانات وفرصتهاست. زیرا مهمترترین گرایشهای رفرمیستی ایران همواره بر این نظر بودهاند که تکیه گاه اصلی تغییر در صفحه شطرنج ایران از یکسو معطوف بر وداع کامل با انقلابیگری و آرمانخواهی و پرخاشجویی و از سوی دیگر بهره برداری از فرصتهای انتخابات، مطالبه محوری و نیز مقاومت مدنی و آرام و گام به گام است. اما بدیهی است که پیشبرد واقعی این سیاست بدون مشارکت اصلاح طلبان در بخشی ازحاکمیّت ویا نیروهای درون حاکمیّت، ناممکن است. زیرا نیروهای سیاسی اصلاح طلب هرقدرهم درجامعه قوی باشند، خود رفرم ازبالا صورت میگیرد. وجود این دو بال یعنی کوشش برای کسب کرسیهایی در قوه قانونگذاری یا پست ریاست جمهوری، برای اصلاح طلبی لازم ملزوم یکدیگرند. به عبارت دیگر رفرمیسم مطالبه محوردر ایران، هم در جستجوی سازش است و هم اهل چالش. اما یافتن مرزهای سازش و چالش در آنچه که در بزنگاه سیاسی انتخابات پیش روی ماست ، کار سهل و سادهای نیست. همانطور که منظور از تعامل و سازش همچون رعایت واحترام به قانون اساسی، به معنای اسیرماندن در چاچوب آن و یا بیعت با رهبری نیست. چالش نیز به معنای از دست دادن فرصتها و دل خوش کردن به شعارهای آرمانی یا بی تفاوتی و خالی کردن میدان برای حریف زورگو نیست.
هنوز آسمان سیاست ایران غرق در تاریکی بود که با جرقهای که با امید حضور خاتمی در اذهان نخبگان سیاسی شعله زد، چشم اندازتازهای گشوده شد. حضوراو درصحنه، نامزد شدن وگذشتن از مانع شورای نگهبان وانتخاب شدنِ بلاتردیداش، دورنمای تازه وامید بخشی برای نخبگان سیاسی اصلاح طلب و نیز طبقه متوسط ایران گشود. ورود خاتمی به میدان با موفقیت حتمی اش، امکان واقعی برای یک تغییر و تحول در سیاست داخلی و خارجی ایران بود. اما او زیر فشار خرد کننده نیروهای نظامی امنیتی برای آمدن، سخت درتردید و دو دلی بود. استدلال او این بود که بدون چراغ سبز بیت رهبری این چالش میتواند راه هرگونه سازش را ببندد و به دو قطبی شدن بیشتر جامعه سیاسی کشور منجر شود. تمام آن کارزارتشویق درداخل وخارج کشوربرای ازتردید درآوردن خاتمی گرچه جنبشی بر پا کرد و به یک پیکار زنده با حاکمیت بدل شد، اما او بر این نکته آگاهی داشت که همه فکر و ذکر اتاق فکر نظامیان و بیت رهبری، برگذاری یک انتخابات مهندسی شده است. درچنین اوضاع واحوالی با وجود آنکه اصلاح طلبان داخل و خارج از کشور آگاهی داشتند که خاتمی را نخواهند گذاشت، اما هرگز کت بسته تسلیم نشدند و در چاه آیۀ یاس زیر پوشش شعارهای نشدنی و آرمانی پنهان نشدند. زیرا انباشت تجربه و آگاهی سالهای اخیر در جامعه سیاسی ایران به حدی است که با هیچ کشور خاورمیانه قابل قیاسی نیست.
همه میدانستند که نباید صحنه راخالی گذاشت و در عمل، راه را برای تنها آلترناتیو، یعنی همان انتخابات مهندسی که خواست نظامیان و نیروهای امنیتی و ارتجاع مذهبی است ، هموار کرد. حمایت ازخاتمی و تشویق او به مشارکت، یک تکان سیاسی به جامعۀ خفته ومایوس کشور داد وحرکت سیاسی به وجود آورد. این یکی از نتایج مهم تلاش رفرمیستهای ایران بود. پذیرش خاتمی، جام زهری بود که امکان داشت خامنهای بخاطر دشواریهائی کشور و موجودیّتِ جمهوری اسلامی که با آن مواجه بود، سربکشد. اما در ذهنیت متکبرانه خامنهای همانطور که رفسنحانی در همان چند هفته پیش اعلام کرد، اصولا درکی از بحران ایران و خطراتی که کشور را تهدید میکند، وجود ندارد. این بدان معناست که جز با نوشاندن جام زهر با او رفتار دیگری نمیتوان داشت.
پس از کنار رفتن قطعی خاتمی و مطرح شدن هاشمی رفسنجانی، نوعی جابجائی صورت گرفت که از نظر عملی و با توجه به آرایش سیاسی کشور و جایگاه هاشمی در میان روحانیت، بازار و اصولگرایان ، برای ایجاد یک تعادل تازه سیاسی و بسترسازی برای یک ایران متعارف، حتی کارسازتر از خاتمی بود. هیچ یک از اصلاحطلبان داخل و خارج از کشور چه آنها که نگران رد صلاحیت او بودند و چه آنها که در وحشیترین رویاهای خود هم تصور کنار زدن او از سوی شورای نگهبان را نمیکردند، لحظهای در بسیج همه نیروی فکری و سیاسی خود برای پشتبیانی از او کوتاهی نکردند. اجماع بزرگ و تاریخی که برای حمایت از رفسنجانی در جامعه سیاسی ایران شکل گرفت، هم از جهت گستردگی و رنگارنگی نیروهای متشکل و هم از جهت ژرفای آن در میان مردم از منظر مبارزه رفرمیستی در ایران جنبشی کم نظیر بر پا کرد و براستی نشانه نهادینه شدن رویکرد اصلاح طلبی در ذهنیت ایرانیان است.
اما رد صلاحیّت هاشمی رفسنجانی از سوی شورای نگهبان بیتردید گستاخترین رفتار حاکمیت با پشتیبانیِ آشکارِ آیت الله خامنهای؛ درزیرپا گذاشتنِ موازین یک انتخابات نسبتاً رقابتی وآزاد است. با این اقدامِ بی پرده، که با رد صلاحیت رحیم مشایی وبسیاری دیگر، همراه بود، نه تنها حداقل موازین یک انتخابات رقابتی ازبین رفت، بلکه حاکمیت جمهوری اسلامی این انتخاباتِ ریاست جمهوری را به یک نمایش بیمعنا تبدیل کرده است که آشکارا توهین به شعور ملت ایران است. این روش، استمرارِ کودتای بدون تانک و توپِ حاکیمت، در برگذاری یک انتخابات مهندسی شده است، که از ماههاپیش، از آن سخن میرفت.
اما باید تاکید کرد که آنچه که از منظر بحث ما یعنی مرز سازش و چالش اهمیت دارد همانا موضعگیری شفاف و شجاعانه رفسنجانی پس از کودتای انتخاباتی دوره پیش بود که در طرح پنج مادهای وی منعکس شد. این روش یادآور رویکرد دکتر مصدق در برابر شاه بود، هنگامی که هنور به رهبر ملی تبدیل نشده بود. آنچه که مصدق و رفسنجانی و نیز موسوی را به رهبرانی ملی تبدیل کرده است، همانا شناخت دقیق مرز سازش و چالش در نبردهای سیاسی است. اما رد صلاحیت رفسنجانی و گرفتن تعهد از آقایان عارف و روحانی که نتایج انتخابات را هرچه باشد بپذیرند و در برابر آن تمکین کنند، افزون بر فضای بگیر و ببند و مناظرههای تحقیرآمیر انتخاباتی و دستگیری فعالان ستادهای انتخاباتی موجود، دیگر به معنای به نقطه صفر رساندن مرز چالش از سوی حکومت برای حضور اصلاحطلبان در بازی انتخاباتی است. معنای رفتار حکومت چیزی جز این نیست که تحمل شمردن آرا هیچ رئیس جمهور معتدلی را از صندوقهای رای گیری ندارد.
به این ترتیب جمهوری اسلامی پیش از رد صلاحیّت رفسنجانی با جمهوری اسلامی پس از آن، دچار یک دگردیسی بزرگی شده است که کمتر حادثه سیاسی ، میتوانست آن را به وجود بیاورد! اما پیامدهای سیاسی این واقعه بسی بیش از آن است که از اکنون بتوان تصور کرد. این حادثه یک زمینلرزه سیاسی و نیز یک تکان ذهنی نیرومند به اصلیترین مدافعان باورمند جمهوری اسلامی داده است که هنوز از عواقب آن بیخبریم. اما بیتردید نتایج آن بسیار سریع تر از آنچه تصور میشود، آشکار خواهد شد.
امید و کوشش ما این بود که با برگزاری یک انتخاباتِ رقابتی میان هاشمی رفسنحانی، رحیممشایی و نمایندگان اصولگرایان سنتی، دینامیسمی در جامعه پدید آید؛ و اجماعِ گسترده و کارسازی با شرکت اصلاح طلبان، آزادیخواهان و نیز اصول گرایان معتدل درپشتیبانی ازنامزدیهاشمیِ رفسنحانی شکل بگیرد؛ وبا انتخابِ ایشان، بستری برای حل مشکلات معیشتی، انزوای بینالمللی و رفع خطر حملۀ نظامی، و حلّ بخشی از معضلات کشور، نظیرِ بحران هستهای، کاهش و حتی از میان برداشتنِ تحریمها، که مردم کمدرآمد را بیش از سایرین زیر فشار طاقتفرسا قرار داده است، فراهم آید. و گامی نیز، در راستایِ ایجاد تعادل و عادیسازی فضای سیاسی، فرهنگی و تنشزدائی در سیاست خارجی کشور برداشته شود. و با تغییر در توازن نیروهای سیاسی کشور به سودِ آزادیخواهان اصلاحطلب، نیرویِ بازدارندهای در برابر یکه تازیهایِ آیتالله خامنهای در صحنه سیاسی ایران به وجود آید. دادههای موجود نیز نشانگر پیروزی قطعی رفسنجانی بود. اینک روشن شده است که ردِّ گستاخانۀ صلاحیّتِ «رئیس شورایِ مصلحت نظام»، درآخرین لحظه، پیامدِ آگاهی دستگاه امنیتی از انتخاب شدنِ قطعیِ ایشان با رایِ بالا، پس از سونداژها بوده است.
اما با رد صلاحیّت او و برگذاری یک انتخابات مهندسی شده ازصندوق درآوردنِ نامزد مورد پسند ولیِ فقیه و سپاه پاسداران، بیگمان، دشواریها و مشکلات داخلی و جهانی کشور که در اثر ندانمکاریها و بیکفایتی دست اندرکاران نظام، طی سالهایِ اخیر، روی هم انباشته شده بود، با شدت بیشتر ادامه خواهد یافت. بدیهی است که مسئولیّت این وضع و خطراتی که افزایش احتمالی تحریمهای اقتصادی بر زندگی روزمرّۀ مردم و تشدید خطر حملۀ نظامی به تاسیسات هستهای و مراکز نظامی و عواقب آن بر اقتصاد کشور دارد؛ به دوش جناح حاکم و بیش از هرکس شخص آیتالله خامنهای و بیت اوست که گردانندۀ اصلی این انتخابات مهندسی شده و از اعتبار افتادۀ ریاست جمهوری است. اکنون دیگر در این تردیدی نیست که این انتخابات بجای امکان کنترل و گردش قدرت، هدفی جز تبدیل نهاد ریاست جمهوری به زایدهای از ولایت مطلقۀ فقیه را دنبال نمیکند.
پرسش این است که در برابرِ چنین گستاخی آشکار و زیرپا گذاشتن خشنِ حداقلِ موازینِ حقوق شهروندی در انتخابات چه باید کرد؟ تسلیم در برابر یک انتخاباتِ مهندسی شده و مشارکت در بازیِ «آفریدنِ حماسۀ سیاسیِ» مورد نظر حاکمیّت؛ یا سازماندهی اعتراض عمومی و نشان دادنِ یک واکنش مدنی برای ناکامسازیِ این انتخابات مهندسی شده؟
از دید من اینک برای مداخله در سیاست و جلوگیری از یکپارچهشدن قدرت، نظامیشدن سیاست، و اسقاطشدن اقتصاد، باید به بال دیگر رویکرد رفرمیستی یعنی چالش سیاسی به معنای مقاومت مدنی و آرام روی آورد. این رویکرد به معنای کوشش در راه اثر گذاری جدی در سیاست ایران از راه حضور یک اپوزیسیون نیرومند قانونی است که رهبران شایسته و آزمودهای همچون موسوی، کروبی، خاتمی و رفسنجانی را در پیشاپیش اکثریت بزرگ شهروندان ایرانی دارد. اپوزیسیونی که از دل این انتخابات بر میاید از هر نظر با دورههای پیش تفاوت کیفی خواهد داشت. اما عدم شرکتِ فعّال و هرچه گستردهتر در انتخابات مهندسی شده، شایستهترین و کارسازترین شکل حضور فعال در آن است. نباید ناخواسته به مهرهای در صحنۀ شطرنج این انتخابات مهندسی شده که همه فضای آن سرشار از ترس و تملق و دغلکاری است، تبدیل شد. بویژه اینکه با آرایش قوای سیاسی کنونی، فضای امنیتی یخزده انتخاباتی و شرایطی که اکثریت رای دهندگان با بیاعتمادی کامل به صندوقهای رای مینگرند، امکان رئیس جمهور کردن عارف یا روحانی نه واقع بینانه است و نه کارساز!
ایران در وضعیتی است که افکار و آگاهی عمومی شهروندان، و یک اپوزیسیونی که با شکست رسوای این انتحابات جان تازهای خواهد یافت، اجازه تبدیل نظام سیاسی کشور به نظام مطلوب نظامیان ولایت فقیه که نظامی همچون پاکستان است را نمیدهد. مقاومت شدید اقتدارگرایان و قشریون مذهبی و نظامیان و نیز فساد گسترده ماشین قدرت جمهوری اسلامی، زیر فشار سنگین بحرانهای داخلی و جهانی استمرار نخواهد داشت. در صورتی که رفسنجانی و خاتمی بجای شرکت در انتحابات بر رویکرد سکان داری سیاستورزی اصلاحطلبانه در مقام اپوزیسیون قانونی روی آورند، با نفود مثال زدنی که در افکار عمومی دارند، میتوانند به گونه فعالتری طرحهای اصلاحطلبانه خود را با اتکا بر خواست اکثریت رای دهندگان در چارچوب قانون اساسی پیش برند. طولی نخواهد انجامید که خواست شورایی کردن رهبری، حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و پایان دادن به دخالت سپاه پاسداران، نیروهای بسیج و نهادهای امنیتی بر انتخابات، در بزنگاههای در راه میتواند، راهگشا باشد. به شرط آنکه اعتبار خود را در این انتخابات نسوزانند و به هر شکلی که صلاح میدانند، از ان فاصله بگیرند.
ادامه مبارزه اصلاحطلبانه در شرایط بکلی تازه برای برآمد یک اپوزیسیون با اعتبار که نقش سایه را آن هم در برابر حکومتی دارد که بر اثر عدم مشروعیت، ناکارآمدی، انزوای جهانی شانس زیادی برای نهادینه شدن ندارد، بسی کارساز تر از جا دادن یک رئیس جمهور معتدل در دل یک حکومت امینتی و رسواست.