.(JavaScript must be enabled to view this email address)
با حمایت از حسن روحانی، بر یأس و ناامیدیِ ناشی از رَد صلاحیت رفسنجانی، میتوان چیره شد.”یأس برادر مرگ است.”
با یأس و ناامیدی و بدبینی، شاید بتوان از خود رفع مسئولیت کرد اما به نجات ملت و میهن یقیناً نمیتوان دست یاری رسانید.
با حمایت از حسن روحانی یعنی با گشودن جبهۀ دیگری علیه اقتدارگرایانِ ارتجاعی، بر این یأس و بدبینی که امضای فتحنامۀ مستبدین است، غلبه کنیم. نقشهی سلطنتی- پادگانی کردنِ نظام سیاسی ایران را برهم بزنیم و از تبدیل شدن ایران به کرۀ شمالی و ایجاد سیستم کیم ایل سونگی ممانعت کنیم...
بیت رهبری، شورای نگهبانِ برگزیدهی رهبری و سرانِ نظامی- امنیتی، برآنند که با روی کار آوردن یکی از عناصر مقبول رهبری، نه تنها بر تضاد دائمی میان رئیس جمهوری و مقامِ ولایت فقیه، نقطۀ پایان بگذارند، بل مشتاقاند که اساساً نهادِ ریاست جمهوری را که نهادی انتخابی و مردمی است، برچینند و به قیل و قالهای جمهوریت برای ابد فیصله دهند. در واقع، در شرایط دوم خرداد سال ۱۳۷۶ هستیم. در آن روزِ تاریخی، رأی هشیارانهی ۲۲ میلیونی برای محمد خاتمی نقشۀ اماراتی – طالبانی کردن ایران را درهم ریخت و سرنوشتِ ملت و منطقه را تغییر داد. آن سیل میلیونی مردمی این بار در حمایت از حسن روحانی به سوی صندوقهای رأی باید روانه شود، آن مشت محکم و کوبندۀ ملتِ آزاده بر فرق مستبدانِ گمراه باید فرود آید تا راهِ بستهی آزادی بازگشایی شود.
اگر جناب خاتمی و هاشمی، تأخیر نکنند و قاطعانه از او پشتیبانی کنند، پیروزیِ روحانی در “انتخابات” ریاست جمهوری اسلامی در چند دور آتی قطعی است. حال هیچ بهانهای برای این پا و آن پا کردنها در حمایتِ همه جانبه از او وجود ندارد. روحانی شانس بزرگ ملت ایران در شرایط کنونی است او به مراتب بهتر از رفسنجانی و خاتمی میتواند در نجاتِ ایران از این معرکۀ هولناکِ ملی و بینالمللی نقش ایفاء کند. زیرا: روحانی، مورد اعتمادِ تقریباً همهی جناحهای موجود در رژیم اسلامی است؛ اصلاح طلبان به او علاقه دارند و اصولگرایان نیز حساسیتی را که نسبت به آقایان خاتمی و رفسنجانی دارند، نسبت به روحانی ندارند. درواقع تاکیدی که وی بر تشکیل دولتِ فراجناحی میکند، نشانهی گرایش روحانی به وفاق ملی و دوری از جناح بازی و فرقه گرایی سیاسی است. او با نقشِ ارزندهای هم که در جریانِ مذاکرات هستهای ایفا کرد، اعتماد غربیان، خاصه اروپائیان را هم به دست آورد و برای ایران کسب آبرو کرد...
اینجانب، در وجود او سیاستمداری را میبینم که: دیدگاهی تعقلگرا از امورِ زندگیِ اقتصادی و سیاسی دارد؛ آراسته به فضیلت واقع بینی و هنر فهم ممکنات است؛ برخوردی دنیایی با زندگی اجتماعی دارد و با عینک ایدئولوژیهای سیاسی به دنیا نمینگرد؛ از ضعف و قدرت خود خوب آگاه است و وعدۀ نجات بشریت را نمیدهد.
روحانی در تلویزیون جمهوری اسلامی، حقاً غوغا کرد. او به مراتب قویتر از حسین موسوی و کرّوبی در صحنه ظاهر شد.
مسائل را با قدرت و قاطعیت تمام مطرح کرد. برای جلب رأی مردم، از کسی تملّق نگفت و به هیچ مرجعِ قدرتی، خود را نبست. مستدّل سخن گفت و با شجاعت و دلآوری از نارساییها و کاستیها انتقاد کرد. روحانی نشان داد که دغدغۀ زندگیی تودۀ ملت را دارد یعنی نجات ایران از این تنگنای فاجعهای که گیر کرده، به مشغلۀ اصلی ذهن او تبدیل شده است، اما به آینده امیدوار است. زیرا به حقانیت ملت ایران، به استعداد مثال زدنی این مردم آزاده و نیز به سرشت عدالتطلب و اخلاقِگرای انسان امروزی، نیک آگاه است. روحانی مردِ پریروز و پسفرداست.
او در وضعِ فعلی، شایستهترین فرد برای رسیدن به مقامِ ریاست جمهوری است و اگر ضعفها و کاستیهایی هم دارد که حتماً دارد، در دامنِ ملت دلآگاهِ ایران در جریان انتخابات آتی از نو ساخته خواهد شد. یعنی همانگونه که ایرانی، از موسویِ نخستوزیرِ دهۀ شصت، موسویِ سبزِ دهۀ نود را ساخت؛ از خاتمیِ مکتبی، خاتمی اصلاحگرا را بیرون آورد، و هزاران جوانِ افراطیِ مکتبی را به نیروی مترقی و مسالمتجوی ملی و میهنی تبدیل کرد و عاقبت خانوادهی رفسنجانی و خودِ رفسنجانی را هم به صفِ ملت درآورد، چنان مردمی با چنین هنری از پسِ ضعفهای روحانی نیز برخواهد آمد.
آری، از قهر کردن با “انتخابات” چیزی عاید ملت ما نخواهد شد. روشنفکرانِ دلسوز ما، زحمت اثبات غیر دموکراتیک بودن انتخابات پیش روی را به خود راه ندهند، زیرا چون آفتابِ روزِ روشن، معلومِ همهی مردم است. همه میدانند که، اینها انتخابات نیست، بل بازی انتخاباتی است. اما ملت ایران و روشنبینان دانای این مرز و بوم، این بازی را فرصتی میدانند برای بیانِ انتقادات خود، ابراز نارضایتیهای خود، بیانِ خواستهای خود...
آنها با شرکت در این بازیِ انتخاباتی، سیاست ورزی میکنند، صفوفِ اقتدارگرایان را پی در پی درهم میریزند، از نیروی استبدادیان میکاهند، رهبران آتی خود را تربیت میکنند، سیاست را محاسبه پذیر میکنند، صفِ ملت را از گروههای افراطیِ حاکم جدا میکنند، به دنیا نشان میدهند که ایرانی، آزادیخواه، عدالتطلب و صلحدوست و مترقی است. با هیچکس سرِ جنگ ندارد، کین و نفرت و تروریست تولید نمیکند...
این فرصت را دریابیم. این شانس را از دست ندهیم.
تگزاس- ۳۰ می ۲۰۱۳
■ نمیدونم با کجای جامعه ارتباط دارید. اگر از گفتمان اصلاح طلبی است که عارف اصلاح طلب تر است اگر از کارنامه است که عارف کارنامه سفیدتری از روحانی دارد فقط همین را بگید. به تاریخ ایران خیانت نکنید با این تحلیلتان.
روحانی در قشر میانه ایران ارایی ندارد. ان چیزی که در جامعه می گذرد اگه همه اصلاح طلبان هم پشت روحانی بایستند عارف هم کنار بکشد تازه روحانی همراه با شخصی مانند قالیباف مرحله دوم میرود. وقتی هم که فضا دو قطبی شد قالیباف طرف حکومت را میگیرد تازه خیلی از افراد با تفکر اصلاح طلبی در سطح میانه هم حاضرند به قالیباف رای بدهند اما روحانی نه .بهر حال این بازی دوسر باخت است.
دست کم روی عارف سرمایهگذاری کنید که حتا اگر حکومت مقابله هم کند جمعیت زیادتری به ایشان بچسبند. کاری کنید که مردم از هاشمی و خاتمی هم لج کنند به قالیباف روی بیاورند.
من دوست دارم دست کم روحانی رای بیاورد تا دیگر اصولگرایان. بدبختی تحلیل گران اینه که از شرایط احساسی جامعه ایران در قبال هاشمی همه جامعه را فراموش کردن. امیدوارم تحلیل من اشتباه باشد که سعی می کنم در مراحل بعدی زندگی خودم را اصلاح کنم . اما نویسنده هم اگر فهمید که اشتنباه تحلیل کرده دست کم در مراحل بعدی سیاسی بیشتر فکر کند بعد تحلیلاش را عمومی کند.
با تشکر
■ آقای عزیز چرا رودروایسی میکنید. راحت بگویید ما ولایت مطلقه را میپرستیم. در بدن ما هم هیچ استخوان نیست و در قالبی جا میشویم. این مقاله را برای چه کسانی نوشته و منتشر کردهاید.
پارسی
■ از خواب گران خواب گران خواب گران خیز /کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز
جناب محمد ارسی واقعا تعجب کردم از تفکر شما.
■ دوستان؛ در این مقاله آقای ارسی با درایت و صراحت کم نظیری واقعیتهای موجود کنونی را مورد مداقه قرار داده. به درستی و بدور از تعصبات و تعلقات روشنفکرانه سیر احتمالی تحولات را خیلی روشن ترسیم کرده و خطرات ناشی از پیروزی سناریوی ولی فقیه را گوشزد میکند. زمان را دریابیم، این آخرین فرصت ما است بیش از اینکه خود را در در مهلکه ای که ترسیم شده ببینیم. تکثیر آن نیاز عاجل امروز ما میباشد.
بیت رهبری، شورای نگهبانِ برگزیدهی رهبری و سرانِ نظامی-امنیتی، برآنند که با روی کار آوردن یکی از عناصر مقبول رهبری، نه تنها بر تضاد دائمی میان رئیس جمهوری و مقامِ ولایت فقیه، نقطۀ پایان بگذارند، بل مشتاقاند که اساساً نهادِ ریاست جمهوری را که نهادی انتخابی و مردمی است، برچینند و به قیل و قالهای جمهوریت برای ابد فیصله دهند. در واقع، در شرایط دوم خرداد سال ۱۳۷۶ هستیم. در آن روزِ تاریخی، رأی هشیارانهی ۲۲ میلیونی برای محمد خاتمی نقشۀ اماراتی – طالبانی کردن ایران را درهم ریخت و سرنوشتِ ملت و منطقه را تغییر داد. آن سیل میلیونی مردمی این بار در حمایت از حسن روحانی به سوی صندوقهای رأی باید روانه شود، آن مشت محکم و کوبندۀ ملتِ آزاده بر فرق مستبدانِ گمراه باید فرود آید تا راهِ بستهی آزادی بازگشایی شود.
■ شما هیچ وقت حاضر نیستند با رعایت اخلاق و پرنسیب سیاسی به آنچه پیشتر وعده کرده عمل نمایند. می گفتند اگر خاتمی رد صلاحیت نشود در انتخابات شرکت نمی کنند. بعد گفتند به شرط حضور هاشمی در انتخابات مشارکت می کنیم. پس از رد هاشمی اعلام کردند که به این ترتیب دیگر شرکت در انتخابات معنایی ندارد. اما حالا بازهم درصددند نظر خود را عوض کنند و مردم را به حمایت از روحانی فرا بخوانند.
آیا به چنین جماعتی که هرلحظه به رنگی درمیآید و روی هیچ اصلی نمی ایستد می توان اعتماد کرد؟