ده سالگی اتحاد جمهوری خواهان ایران!
هیچ کس یا نهادی در بازنگری انتقادی فعالیت خود چیزی از دست نمیدهد!
ده سال پیش “اتحاد جمهوری خواهان ایران” پیرامون بیانیهای ده مادهای، در خارج کشور شکل گرفت. “دهسالگی” فرصت مناسبی است تا نگاهی به عمدهترین مسائل و روندهای سیاسی و عملی درونی و بیرونی “اجا” داشته باشیم . از فرصت استفاده میکنم و به پارهای از مسائل “اجا” که از آغاز تا کنون در ذهن داشته و دارم به طور فشرده مینویسم.
“اجا” طی ده سال، با مسائل و فراز و فرود مختلفی روبرو شد. اسناد و مصوبات متعددی در همایشهای پنجگانه خود ارائه کرد. با دستاوردها و ناکامیها هم روبرو بود. نقصان بزرگ “اجا”، در گفتمان سازی سیاسی- نظری بر پایه منشور خود، منحرف شدن به سوی تشکیل حزب، عدم تدارک برای داشتن یک فرستنده تلویزیونی برای برقراری رابطه فعال و سنجیده و مستمر با مخاطبان خود در خارج کشور و به ویژه در ایران، نداشتن یک سخنگوی (نوبتی) و رسماً بی چهره ماندن و...تشکیل میدهد. سیر نزولی کمی و کیفی علاقمندان اولیه ، درگیر شدن با مسائلی که با فلسفه وجودی اجا و توان و موقعیت خارج کشوری آن تناسبی نداشت، این نهاد سیاسی با کیفیت را که در برگیرنده بخش بزرگی از فرهیختگان و صاحبنظران و متخصصان علوم و سیاست و تجربه بود، با یک انشعاب غیر ضروری و اجتناب پذیر در دو سال پیش هم روبرو ساخت. علیرغم این،”اجا” در پنجمین همایش خود توانست سیر صعودی در پیش بگیرد و سمت حرکت سیاسی خود را دقت بخشیده و به طور نسبی تحرکی در میان علاقمندان برانگیزد.
در اینجا به مهمترین مسائل کلیدی “اجا”، به ترتیب: تعریف “اجا”، چگونگی سازمانی آن، وظائف و موقعیت آن، و فعالیت بیرونی اشاره میکنم:
در تعریف “اجا”:
اجا، یک نهاد سیاسی ملی، فرا حزبی و فراایدئولوژِیکی است که بخشی از جمهوری خواهان ایران ساکن خارج کشور را پیرامون بیانیه ده مادهای خود گرد آورده است. این بیانیه به طور کلی توضیح دهنده هدف استراتژیک- تاریخی ملت و کشور ایران در گذار تاریخی- جهانی ایران از سنت به مدرنیته یعنی از انقلاب مشروطیت تا کنون است که همچنان نامتحقق مانده است. بنا بر این خصلت و ماهیت این بیانیه، ملی و تاریخی است که تجارب بیش از یک صد سال تلاش و مبارزه ملت ایران را پشت سر خود دارد.
بیانیه ده مادهای “اجا” در حقیقت آن ظرف یا بستر عمومی اعتماد ملی و عامل مشترک تعامل و مناسبات مدنی احزاب، سازمانها و نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیره ملت ایران است. ایرانیان (اکثریت ملت ایران) برای ماندگاری ایران و هموار شدن راه توسعه و پیشرفت موزون مادی و معنوی پایدار این کشور، پیرامون چنین میثاقی است که به یکدیگر میتوانند اعتماد کنند و پوزیسیون و اپوزیسیون مدنی یک دیگر باشند. این به آن معنا نیست که همه موارد جزئی و احیاناً موارد مهم نا موجود در بیانیه مو به مو باید مورد قبول همه باشد. مساله بر سر روح و جوهر و احکام پایهای بیانیه ده مادهای است که اختصاص به یک فرد و حزب و نهاد سیاسی ندارد. قانون اساسی هر کشوری میثاق و قرارداد ملی آن کشور است. اما در هیچ جای جهان پذیرش قانون اساسی به معنای پذیرش همه اجزاء آن نیست.
اصول منشور “اجا” چنانچه توسط همه علاقمندان و فعالان به مانند یک قطبنما مورد توجه و تأکید مستمر قرار میگرفت، به مراتب در دستیابی به مشی و استراتژی سیاسی واحد و کاربست گام به گام (رفرمیستی) آن میتوانست مؤثر باشد. همه بدون استثناء میدانیم اندیشهها و نظریات سیاسی در پروسه عمل است که کاربرد درست یا نادرست خود را نشان میدهند. تئوریها هر چقدر دقیق و فراگیر باشند هرگز پاسخگوی عمق و گستردگی واقعیات تازه به تازه نیستند. با آزمون و خطا در طول زمان است که درستی و یا نادرستی هر نظریه سیاسی، هر تاکتیک و به طور کلی هر استراتژی سیاسی مورد سنجش قرار میگیرند. متأسفانه چنین اصولی در فعالیت درونی “اجا” چندان رعایت نشد. دوستان در پیمودن مسیر دستیابی به مشی سیاسی واحد، فرصت آزمون را از یکدیگر سلب میکردند و یا در فضای جبههبندیهای به جا و نا به جا، به ویژه در تعریف مفاهیم جدید سیاسی و یا در باز تعریف مفاهیم پیشین، نمیتوانستند به جمعبست واحدی دست یابند.
در حوزه مسائل راهبردی و کاربردی، فرهنگ سیاسی و مبارزاتی افراد به ویژه اشتراک تجربه و دیدگاهها اهمیت زیادی دارند. اما در نبود چنین شرایطی و وجود گرایشات مختلف و کم توجهی به جهتیاب اصلی “اجا”، کار را سخت و عملاً به کشمکشهائی کشاند که دست کم اعتمادهای اولیه را تحلیل برد. وجود افرادی که به هر دلیل پیوندهای نزدیکتر و اعتماد بیشتری با یکدیگر داشتند و از سازمانهای سیاسی دیگر آمده بودند به نوبه خود بر مشکلات افزود. روشن است که همه اعضا، صاحبنظران و اندیشمندان و سیاستورزان مختلف اجا، از سوابق و تجربه یگانهای برخوردار نبوده و نیستند. بیشتر افراد هر یک به نوعی درگیر روند تغییر و تحولات فکری و تجربی فعالیت تشکیلاتی و فکری پیشین خود بوده و هستند.
طبیعی است که دامنه و عمق پویائیهای فکری در همه به یکسان و در یک محدوده زمانی انجام نمیگیرد. تجربه و عادات و آموختههای طولانی پیشین به سادگی و به آسانی هم زایل نمیشوند. هر یک از ما میتوانیم رد پای آن را در فکر و فعالیتهایمان هم ببینیم. روابط و یا همفکری بیشتر برخی افراد در “اجا”، از یک سو، یک واقعیت عینی است و از سوی دیگر مشکل آفرین هم هست. وجود چنین روابطی و استمرار آن عملاً همدلی و اعتماد متقابل جمعی را تضعیف میکند. برخی خود را خارج از این روابط ظاهراً عجیب میدیدند. این احساس در درون اجا وجود داشته و چه بسا منشاء سوء تفاهمات و تشدید اختلافات هم شده است. به گمان من مسؤلان “اجا” میبایست به این مسائل توجه کرده و برای زدودن یا تقلیل چنین احساسی، بحثهای دوستانه و آگاهگرانه و صریحی براه میانداختند تا به کمک و همفکریهای جمعی، از دامنه کارکرد منفی این خرده فرهنگهای گروهی درون “اجا” کاسته شود. این مسائل البته در نوع دیگری از روابط و همکاری در “اجا” یعنی همکاری جبههای نه تشکیلات شبه حزبی موجود، اصولاً مطرح نیستند.
”اجا” چگونه سازمانی است؟
اینک پس از ده سال به نظر میرسد باز هم میتوان این پرسش خسته کننده و تکراری را مطرح کرد که “اجا” چگونه سازمانی است، حزب است یا جبهه، یا هیچکدام؟ آیا نهادی خود ویژه و ذاتاً متناقض است که با کلی فاکتورهای معلوم و نا معلوم دست بهگیریبان است؟ آیا میتوان پیرامون این مسائل به توافق اصولی دست یافت؟ در پاسخ باید گفت چرا که نه!؟
“اجا” با بیانیه ده مادهای خود یک جبهه سیاسی تمام عیار است. اما به لحاظ موجودیت واقعی تشکیلاتی خود که متشکل از افراد است (و نه نهادها)، یقیناً یک جبهه سیاسی متشکل از نیروها و جریانات سیاسی نیست. حال چون “اجا” متشکل از افراد است پس باید آن را یک حزب سیاسی بدانیم؟. به یقین پاسخ منفی است. “اجا” یک حزب سیاسی هم نیست و نباید باشد. چون فاقد مختصات اساسی آن است. (۱).
اجا از آغاز تا کنون از لحاظ نظری متشکل از افراد جمهوریخواه با افکار و تمایلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مختلف بوده است. برخیها”اجا” را با یک سازمان سوسیال- دموکراتیک اشتباه میگیرند. اما “اجا” یک حزب آن هم یک حزب سوسیال- دموکراتیکی نیست. گرچه این گرایش در آن قوی است. با این حال “اجا” نمیتواند هیچ گرایش سیاسی و اجتماعی خاصی را نمایندگی کند. “اجا” به مثابه یک نهاد سیاسی ملی، نمیتواند و نباید موضعی مغایر با مواضع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که خصلت ملی فراحزبی و فراایدئولوژیکی داشته باشد اتخاذ کند. اگر برای “اجا” رسالتی قائل باشیم اساساً مربوط به همین خصلت ملی آن است. لذا “اجا” در اساس محل تجمع همه مدافعان جمهوریت با هر عقیده و گرایش فکری و فلسفی و دینی و ایدتولوژیک و طبقاتی است که پیرامون منشور ده مادهای جمع شدهاند. “اجا” از نظر اهداف سیاسی- استراتژیک، یک جبهه سیاسی است. اما به لحاظ تشکیلاتی با عضویت فردی مشابه احزاب قدیمی، پایهگزاری شده است. بر سر اتخاذ هر موضع سیاسی مهمی، “اجا” به جای اتخاذ مواضع جبههای عملاً مانند احزاب سنتی عمل کرده یا میکند. اینها، تناقضات بنیادی “اجا” را تشکیل میدهند.
شرایط ویژه پراکندگی زندگی در کشورهای مختلف، مشکلات گذار فکری اکثریت بزرگ مهاجران سیاسی از افکار و تجارب سیاسی گذشته، عوارض دراز مدت رسوبات فکری پیشین، فقدان زمینه عینی حزبیت و تعامل واقعی (نه مجازی)با لایههای مختلف مردم به ویژه با پایگاه اجتماعی و دوری از صحنه واقعی سیاسی در ایران و خلاصه غلبه گرایشات روشنفکری و روحیات انفرادمنشی و انزواجوئی و روزمرهگی سیاسی و ....شرایطی فراهم آورده که اجا نتواند غیر از این که هست سامان بیابد.
“اجا” خود دچار یک نوع سیالیت فکری و عملی است. بخش مهمی از کشمکشهای خستهکننده بر سر تعیین سیاست و یا تاکتیکهای مهم، محصول چنین وضعیتی است. البته این وضعیت مختص و منحصر به “اجا” هم نیست. سایر سازمانهای مهاجر، به مراتب بیشتر از “اجا” با کشمکشهای داخلی دستبگریبانند. احزاب و سازمانهای مهاجر که تحت تأثیر تحولات فکری و سیاسی دوران مهاجرت طولانی قرار داشته و دارند، اساساً با معنای متعارف حزبیت، قابل تعریف نیستند. همه آنان بهدرجات مختلف در چندگانگی باور نظری، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در درون خود بهسر میبرند.
وظائف و موقعیت “اجا” چیست؟
هنوز پس از ده سال در درون “اجا” بحث عضویت، حقوق اعضا، اعضای حقیقی و حقوقی و پیشنهاد تشویق افراد به شکل دادن جمعهای همفکر و سپس عضویت حقوقی در “اجا” و غیره علیرغم فروکش کردن مباحث آن، همچنان یک موضوع پرولماتیک است. به گمان من نمیتوان این مسائل را با بهرهگیری از تجربه احزاب کلاسیک پاسخ داد.
نخست آن که همه اعضای اجا، اگر نظریه پرداز نباشند دست کم صاحب نظراند. تجمع صاحب نظران فی نفسه جمع اضداد است. به ویژه که نظریات مدام در برخورد با واقعیات سابیده شده و تغییر میکنند. برخی هر بار به کشف فکری تازه میرسند و آن را به مساله دیگران تبدیل میکنند.
دوم آن که تجمع از بالا تا پائین نخبهگان و صاحبنظران در یک نهاد سیاسی، نه با کاراکتر احزاب کلاسیک خوانائی دارد و نه با احزاب مدرن! حزب سیاسی در نهایت با وحدت اراده و عمل تعریف میشود نه وحدت نظریه و فلسفه و دیدگاهها و مشابه آنها!
سوم آن که چون “اجا” یک نهاد فراحزبی است، وحدت اراده و عمل آن کلی و محوری یا همان جبههای است. سیاست و تاکتیکهای آن پیرامون کلیترین و عمدهترین محورهای سیاسی باید اتخاذ شود. به این ترتیب ضرورتی وجود ندارد که اعضای “اجا” به کشمکش بر سر هر مسالهای بپردازند. اتخاذ مواضع غیر جبههای متفاوت با مواضع رسمی “اجا” توسط برخی از اعضای آن را نباید به حساب “اجا” گذاشت. به گمان من اگر “اجا” بر مواضع سیاسی- جبههای خود با دقت و حساسیت بیشتری متمرکز شود، دیگر هیچ لزومی ندارد همانند احزاب و سازمانهای سیاسی مهاجر، وقت و انرژی مسؤلان و همه اعضای خود را پیرامون همه مسائل صرف کنند. یعنی “اجا” نباید پاسخگوی مسائلی باشد که با فلسفه سیاسی جبههای آن مرتبط نیست.
چهارم آن که “اجا” با مجموعه مختصات عینی و ذهنی و موقعیت جغرافیائی و خارج کشوری خود نه هدف کسب قدرت سیاسی (که در جای دیگری است) دارد و نه امکان آن را! “اجا” زمینهساز است و کانونی برای تبلیغ و ترویج نزدیکی و اتحاد همه افراد و نیروهای دموکراتیک با هر نظر گاه سیاسی و ایدئولوژیک پیرامون روح بیانیه ده مادهایاش به طور عام و همه جمهوری خواهان و همه مدافعان جمهوریت در ایران به طور خاص است. البته “اجا” مدافع همه گونه فعالیت مدنی دموکراتیک و حقوق بشری در خارج کشور است. بخش بزرگی از اعضای “اجا” در نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دموکراتیک فعالیت میکنند و اغلب از چنین نهادهائی به طور فردی به “اجا” پیوستند. حمایت از این نوع فعالیتها از وظائف پایهای “اجا” است.
پنجم این که “اجا” از دیدگاه من یک “فوروم” و یا کانون و مرکز تجمع فکری- سیاسی همه علاقمندان است. چنین کانونی نباید به تشکیلاتی از نوع سازمانهای سیاسی مهاجر تبدیل شود. چنین کانونی محتاج به اساسنامه با فصول و مواد متعدد نیست. بلکه به قراردادنامه کاری پیرامون بیانیه ده مادهای نیاز دارد که سر خط کلی مسؤلیتها که میتواند دورهای- نوبتی یا توافقی با رعایت حضور مستمر افراد کارکشتهتر و تواناتر باشد. تنظیم این امور بیش از هر چیز متکی به اصل اعتماد و تعهد به اصول مشترک، داوطلبی همراه با توانائیهای ضروری است.
ششم آن که “اجا” با توجه به انبوه تجربه و توان فکری و تخصصی فعالان و علاقمندان و حامیان بیانیه ده مادهای خود، باید به امر مهم گفتمانسازی بیش از پیش متمرکز شود. باید مباحث جدی و ضرور را سازمان بدهد که راهگشای فکری و نظری مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیره کشور است. “اجا” باید بتواند بخش عمده انرژی و توان علاقمندان خود را برای نقد و بررسی مسائل عمده کشور سازمان بدهد. “اجا” باید به طور مستمر از نظر فکری سیاسی و انتقادی بر پایه روح کلی بیانیه ده مادهای با فعالان و صاحب نظران داخل کشور از موضع مستقل و جبههای خود گفتگو و تعامل داشته باشد. “اجا” حتا نباید از برخورد و نقادی نظری سیاسی با مدافعان حاکمان اقتدارگرا ابائی داشته باشد.
فعالیت بیرونی!
در همان هفتههای پیش از طرح بیانیه ده مادهای، پیشنویس آن توسط دوستی به دستم رسید. از همان موقع بر آن بوده و هستم که “اجا” به جای صرف هزینه هنگفت همایش بزرگ، باید برای ایجاد یک فرستنده تلویزیونی سرمایه گزاری کند. این مهم گویا به دلیل فقدان سرمایه هنگفت اولیه و تأمین بعدی آن و فقدان امکانات اجرائی، علیرغم تلاشهای مقدماتی عملاً به بوته فراموشی سپرده شد. گفتمانسازی اگر شعار توخالی نباشد باید ابزار و وسائل ارتباط مؤثر را با مخاطبان پراکنده در ایران و اقصا نقاط جهان داشته باشد. وسائل موجود مانند فیس بوک و یوتیوب، در آن زمان نبودند و یا به این اندازه عمومیت نداشتند و در عین حال این رسانهها عموماً فردی هستند تا رسانه متمرکز همگانی سهلالحصول مانند تلویزیون! افرادی از “اجا” که در رسانههای جمعی ظاهر میشوند سخنگوی آن نیستند و طبعاً مواضع خود و یا سازمان متبوع خود را بیان میکنند. به هر حال این امکان از دست رفت و “اجا” همچنان به شیوه قدیمی با مخاطبان اجتماعی خود ارتباط برقرار میکند.
بیانیه ده مادهای “اجا”، بر خصلت تلاش مسالمتآمیز و مدنی ملت ایران تأکید کرده است. از ده سال پیش تا کنون “اجا”، در اتخاذ مواضع و اقدامات سیاسی خود، شیوهها و اشکال مسالمتآمیز فعالیت را به سطح یک سیاست رفرمیستی ارتقاء داده است. اینک در آستانه ده سالگی، جا دارد بر ته مانده نوسانات میان سیاستهای رفرمیستی و غیر رفرمیستی خاتمه داده شود.
——————-
(۱)- من از همان آغاز مخالف جدی تبدیل “اجا” به حزب بودم. حرکت مسؤلان اجا به سوی ایجاد ساختار حزبی را بیحاصل و منفی و تفرقهآور میدانستم. اما متأسفانه بخش زیادی از انرژی و وقت “اجا” صرف این راه غلط شد. از همان آغاز نیز معتقد بودم که “اجا” باید یک سخنگوی رسمی داشته باشد به طوری که رسانههای مختلف بتوانند به راحتی با آن در تماس باشند تا از این طریق “اجا” با مخاطبان میلیونی ارتباط بر قرار کند. میدانم که انتخاب یک سخنگو، در میان جمعی از متفکران و متخصصان و کارشناسان و خلاصه افراد با سابقه و غیره کار آسانی نبوده و نیست به همین دلیل بر نوبتی و دورهای بودن آن تأکید داشتم. اما متأسفانه “اجا” چنین ظرفیتی از همدلی و اعتماد تا کنون از خود نشان نداد.
نقی حمیدیان، استکهلم نهم ماه مه