ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 05.05.2013, 17:42
اهمیت توافق جمعی فراتر از پیروزی در انتخابات!

علی حاجی قاسمی

روند تحولات در هفته‌های منتهی به انتخابات نشان می‌دهد که در عرصه سیاسی ایران طیف‌های گسترده‌ای از بازیگران سیاسی به اهمیت کسب توافق جمعی در باره قواعد رقابت سیاسی و امکان جابجایی قدرت پی برده باشند. اگر تا کنون این اصلاح‌طلبان بودند که از برهم‌خوردن قواعد بازی، قانون‌گریزی و عدم پایبندی نهادهای قدرت به تعهدات و اصول همزیستی و رقابت سالم ناراضی بوده‌اند حالا طیف‌های وسیع‌تری از وضع موجود گله‌مند هستند و میل به قانونمداری و رعایت قواعد کار رقابت سیاسی فراگیرتر شده است. هر چند این رویکرد مراحل آغازین خود را می‌گذراند و هنوز راه درازی برای گسترش آن در پیش است اما تا همینجا انتخابات و تحولات مربوط به آن، دستاورد راهبردی مهمی را درپی داشته و زمینه تحولات جدی‌تری فراهم شده است.

دستاورد دیگری که در همین راستا قابل مشاهده است مهیا شدن شرایط برای حضور و نقش‌آفرینی اصلاح‌طلبان در روند سیاسی جامعه است. اگر تنها تا چند ماه پیش دغدغه و نگرانی بسیاری از اصلاح‌طلبان، فضای امنیتی، در حاشیه قرار داشتن و برنامه‌ریزی قطعی برای مهندسی انتخابات بود، تحولات هفته‌های اخیر نشان داده است که پتانسیل تغییر، حتی در میان گروه‌های اصولگرا نیز بسرعت افزایش یافته است. بخش‌هایی از اصولگرایان دریافته‌اند حذف اصلاح‌طلبان بواسطه برخورداری آنها از حمایت لایه‌های وسیع اجتماعی، بویژه در گروه‌های پرنفوذ طبقه متوسط، امری محال است. نهادهای قدرت اگرچه همچنان با واگذاری قدرت اجرایی به اصلاح‌طلبان مشکل دارند و آنچنان که در اظهارات برخی از چهره‌های نزدیک به نهادهای قدرت بازتاب داشته است حضور چهره‌های شاخص اصلاح طلب، بویژه محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را در ریاست اجرایی کشور برنخواهند تابید اما به نظر می رسد حضور محدود آنها در عرصه سیاسی و تصمیم گیری را تحمل خواهند کرد.

چه تحولات و رویدادهایی مبنای شکل گیری این برداشت شده است که در گروه های سیاسی اصولگرا، یا دست کم برخی از آنها، میل به قانونمداری و رعایت قواعد بازی سیاسی افزایش یافته است؟ چرا از منظر اصلاح طلبی کسب توافق جمعی، با حضور تمامی نهادهای قدرت، یکی از شروط تعیین کننده موفقیت روند دموکراتیک در جامعه است؟ چه عواملی تا کنون جنبش اصلاحات را از پرداختن به این هدف بازداشته و حال، تکلیف اصلاح‌طلبان در روند سیاسی و انتخابات پیش‌رو چه خواهد بود؟

تصوری که تا چند ماه پیش در میان اصلاح‌طلبان رواج داشت این بود که نظام در پی انجام انتخاباتی مهندسی شده است که در آن تنها به محافل وفادار به قدرت اجازه حضور داده خواهد شد. همچنین این تصور وجود داشت که نهادهای قدرت حفظ دستگاه اجرایی، را هدف اصلی خود می‌دانند و به هر قیمت جلوی حضور جناح‌های دیگر، بویژه اصلاح طلبان، را در عرصه رقابت انتخاباتی خواهند گرفت. رویدادهای ماه‌های اخیر تا اینجا خلاف این تصور را نشان داده است. در این زمینه دست کم می‌شود گفت که اصولگرایان دیگر یکپارچگی گذشته را ندارند و در محافل سیاسی و لایه‌های مدیریتی آنها گفتمان جدیدی در حال شکل‌گیری است. در این زمینه در بین سه گروه از چهار گروه اصلی سیاسی در ایران رویکردهای جدید قابل مشاهده است:
نخست آنکه، چهره‌های شاخص جناح سنتی اصولگرا، مانند عسکراولادی، مطهری، باهنر، توکلی و حتی ناطق نوری ضمن رد اتهامات علیه رهبران جنبش اصلاحات (مانند اینکه آنها از چارچوب نظام خارج شده‌اند) و مرزبندی با اصولگرایان افراطی، به اشکال مختلف تمایل خود را برای حضور مجدد اصلاح‌طلبان در صحنه سیاسی ابراز داشته‌اند. برداشتی که می‌شود از رویکرد این اصولگرایان داشت این است که آنها از فضای سیاسی بوجود آمده پس از ریاست احمدی‌نژاد بر دولت راضی نیستند. احمدی‌نژاد طی هشت سال زمامداری خود کلیه اصولگرایان سنتی را از سمت‌های اجرایی کشور کنار زد، کاری که در دوره اصلاح طلبان در این ابعاد سابقه نداشت. اصولگرایان سنتی فضای سیاسی چندگانه با حضور اصلاح‌طلبان را به فضای قطبی دوجانبه که در آن افراطی‌ها، چه طیف احمدی‌نژاد و یا جبهه پایداری مصباح یزدی، در آن دست بالا را داشته باشند ترجیح می‌دهند.

دوم آنکه، طیف احمدی‌نژاد هم که آینده سیاسی خود را در پرده ابهام می‌بیند، رویکردی اپوزیسیونی به خود گرفته و در پی ایجاد ائتلافی نانوشته با دیگر گروه‌هایی است که چنین تهدیدی را تجربه کرده و نسبت به رویکرد حذفی در نظام احساس و موضع مشترکی دارند. طرح مکرر این موضوع توسط احمدی‌نژاد و رحیم‌مشایی که شرکت در انتخابات حق همگان است و این مردم هستند که باید با رای خود سرنوشت جامعه را تعیین کنند از همین واقعیت نشئات می‌گیرد که این طیف موجودیت خود را در خطر دیده و حالا که تهدید حذف از صحنه سیاسی جدی شده است، پایبندی نظام به آراء هر گروه سیاسی را شاخص تعیین‌کنندگی مشروعیت مدعیان مختلف قدرت می‌داند.

سوم آنکه اصلاح‌طلبان هم پی برده‌اند که در نظام رانتی که بر درآمد نفت پایه‌ریزی شده هر گونه جداماندن از صحنه قدرت و سیاست می‌تواند به حاشیه رانده شدن و افول سریع آنها را در پی داشته باشد. بنابراین، بخش‌های مهمی از اصلاح‌طلبان هم عزم جزم کرده‌اند که با تمام توان به صحنه سیاسی بازگردند و از این پس هیچگاه حضور خود را در عرصه سیاسی به مخاطره نیندازند. به نظر می‌رسد که این طیف در محاسبه سود و زیان جنبش سبز به این نتیجه رسیده باشند که با توجه به ساختار قدرت، صف‌بندی‌های اجتماعی و فرهنگ سیاسی ایران ، حرکات اعتراضی رادیکال ماجراجویی پرهزینه‌ای محسوب می‌شود که باید از آن امتناع کرد. انجام اصلاحات در جمهوری اسلامی بدون حضور علنی در صحنه سیاسی و حتی در نهادهای قدرت روندی دشوار و پرهزینه خواهد بود.

بنابراین، پیامدهای نامطلوب روند حذفی که همه جناح های سیاسی در ایران کم و بیش گرفتار آن شده‌اند، میل به قانونمندی را افزایش داده است. هر چند چنین تمایلی در این مراحل ابتدایی به صراحت از جانب بازیگران عرصه سیاسی ابراز نمی‌شود اما در کلام و مواضع بسیاری زمینه نوعی گشایش و تغییر مناسبات حذفی در حال شکل گیری است. اگر چنین تصوری درست باشد آنگاه می‌توان گفت که زمینه مساعدی برای تغییر جدی در روش اصلاح طلبان، از گفتمان اختلاف‌محور به گفتمان توافق‌محور پدید آمده است. به بیان دیگر، اگر در فضای کشمکشی آنچه حکمفرماست زورآزمایی، نفی و حذف است و روند سیاسی برپایه تعادل قوا تعریف می‌شود، در گفتمان توافق‌محور نیروهای سیاسی سود خود را در ایجاد توافق‌های گسترده، نه تنها بین نیروهای هم‌جبهه بلکه میان خود و رقبا می‌بینند. بزرگترین مزیت گفتمان توافق‌محور فاصله گرفتن همگان از تمامیت‌خواهی و راهبرد حذف رقباست که این زمینه ایجاد آرامش و امنیت را در فضای سیاسی فراهم می‌آورد. همچنین مفهوم سیاست از دسیسه‌چینی و تخریب به برنامه‌ریزی برای سازندگی و از پاره‌پاره شدن به ائتلاف‌های گسترده بر سر روندهای بلندمدت و یا پروژه‌های خاص سیاسی تغییر می‌کند.

برای اصلاح‌طلبان که استقرار مناسبات پلورالیستی هدف اصلی آنهاست هرگونه چشم اندازی که زمینه کسب توافق جمعی را در فضای سیاسی فراهم آورد امکانی محسوب می شود که باید از آن حداکثر بهره را برد. موفقیت دموکراسی‌های مدرن دقیقا در همین قابلیت اصلاحگران، یعنی متقاعد ساختن گروه‌های اجتماعی تحول‌طلب و اقتدارگرا در نزدیک شدن به هم و پذیرش اصل توافق جمعی در روابط سیاسی به جای تداوم درگیری‌ها بوده است. 

بزرگترین مانع در برابر موفقیت چنین روندی مسلط بودن ذهنیت و فرهنگی است که اصالت را به درگیری بر سر قدرت سیاسی می‌دهد. این فرهنگ برپایه بی‌اعتمادی طرفین به یکدیگر استوار است. گروه‌های درگیر طرف مقابل را به داشتن دستور کار پنهان برای حذف یکدیگر متهم می‌کنند. این بی‌اعتمادی که در اختیار داشتن تمامی قدرت را بهترین مکانیسم دفاعی برای خود می‌بیند، به عنوان یک نهاد نیرومند در برابر منش تعامل و سازش عقلانی مقاومت می‌کند. در دوره مدرن، ارتباط و نزدیکی بین گروه‌های جدید اجتماعی که حاصل مناسبات جدید تولید و زندگی در شهرهای بزرگ بود زمینه‌ساز از بین رفتن این تردید و جایگزین شدن سازش سازنده بجای جنگ طبقاتی و اصلاحات بجای انقلاب و فروپاشی ساختار قدرت شد.

برای اصلاح‌طلبان ایران که خود، همچون رقبایشان، در فرهنگ سیاسی انقلابی تعلیم دیده‌اند که در آن اصالت به درگیری و هماوردی بر سر قدرت داده می شود، زمان و تجربه کافی لازم بود تا از قطبی‌گرایی در رقابت سیاسی فاصله گیرند و بستر سیاسی را بتدریج به پهنه میانی جامعه منتقل کنند. قطبی‌گری و حاد کردن کشمکش‌ها اگرچه در دادن هویت به نیروهای «خودی» و ایجاد صف «ما» در برابر «آنها» بسیار موثر است، به همین میزان هم حس مبارزه‌جویی را در میان «غیرخودی»ها دامن می‌زند و مقاومت آنها را در برابر تحول‌طلبان می‌انگیزاند. 

اگر جنبش اصلاحات به چنین برداشتی از سیاست و مفهوم کار اصلاح‌طلبانه رسیده باشد، انتخابات ریاست جمهوری را به رویدادی تعیین‌کننده که در آن بود و نبود و همه یا هیچ مطرح باشد تبدیل نخواهد کرد بلکه آن را مرحله‌ای از روند قانونمدار کردن جامعه ایران می‌بیند. روندی که در آن سه هدف کلیدی پیش رو هستند:
یکم، پیدا کردن جای پای محکم در عرصه سیاسی و بدست آوردن امکانات لازم برای تاثیرگذاری بر روندهای جاری و به خصوص از میان بردن فضای امنیتی، نظامی و خشن به بهای عدم چشم داشت به مناصب و امکانات قدرت
دوم، ترویج گفتمان سازنده اجتماعی و سیاسی میان نمایندگان طبقات و گروه‌های مختلف اجتماعی و جایگزین کردن گفتگو به جای تهدید و خشونت
سوم، پایه ریزی توافق فراگیر و بلندمدت بر سر قواعد رقابت سیاسی و امر حساس جابجایی قدرت

با این رویکرد، اصلاح‌طلبان با تمام نیرو و امکان در صحنه سیاسی حاضر می‌شوند، ایده ها، برنامه‌ها و راهکارهای خود را برای حل مشکلات داخلی و نحوه تعامل در عرصه بین المللی ارائه می‌دهند و حتی شاخص‌ترین و توانمندترین چهره‌ها و تیم مدیریتی خود را نیز به جامعه معرفی می‌کنند. با این اقدام آنها داشته‌های خود را به عنوان امکان در اختیار جامعه و ساختار سیاسی قرار می‌دهند. چنانچه نهادهای قدرت مانع از حضور آنها در نهادهای تصمیم گیرنده شوند، آنها برای رسیدن به قدرت از هر روش و ابزار اعتراضی بهره نمی‌گیرند. نیروی اصلاح طلب به همان سان که نسبت به جامعه نگاهی تاثیرگذار دارد نگاهش به نهادهای قدرت نیز در همین راستاست؛ به آنها نیز فرصت تامل، بازنگری و انطباق خود با ضرورت‌های جامعه و مناسبات پیشرفته، آگاه و عقلانیت‌محور را می‌دهد.

در چارچوب اندیشگی توافق‌محور وظیفه تاثیرگذاری و اصلاح امور تماما برعهده تحول‌طلبان و اصلاح‌گران سیاسی نیست. اشتباهی که از دیرباز کنشگران سیاسی مرتکب شده‌اند قائل شدن نقش ویژه برای خود و برعهده گرفتن کامل بار مسئولیت اصلاحات سیاسی و اجتماعی بوده است. در رویکردی که به تحول تدریجی نظر دارد، عاملیت تحول به گروه‌های اجتماعی و شهروندان منتقل می‌شود که با مشارکت فعال خود در گفتمان سازنده با نهادهای قدرت آنها را با مطالبات و توقعات خود آشنا کنند و از این طریق خواهان پاسخگویی آنها در قبال مسئولیت سنگین مدیریت سیاسی و اجرایی جامعه ‌شوند.

در چنین نگرشی انتخابات ریاست جمهوری مرحله‌ای از روند پیشرفت اجتماعی و سیاسی خواهد بود، روندی که در آن با فعال شدن خود شهروندان هزینه شرکت در روند سیاسی به حداقل و بازدهی مطالبات سیاسی به حداکثر خواهد رسید.


نظر خوانندگان:

■ چرا اینقدر دیر به این نتیجه رسیدید؟ چرا تا بحال به این صراحت از تنها راه گذار به دمکراسی که یافتن راهی برای مشارکت همه، حتی حکومتی ها و نظامی ها، سخن نگفتید؟ البته دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. به نظرم در بین صاحبنظران چپ این از محدود مطالبی است که به صراحت از لزوم تلاش برای توافق به یک پلاتفرم مشترک (البته با حضور حکومتگران) برای استقرار دمکراسی سخن می گوید. امیدوارم حالا قبح مذاکره با آقای خامنه ای و سردار جعفری فروریخته باشد تا در این وضعیت بحرانی که کشور گرفتار آن است همگی در کنار هم به یک راه حل ملی برسیم. نقش آقایان خاتمی و رفسنجانی در این میان بسیار مهم است اما همه اپوزیسیون، بویژه آنها که مستقیم و غیرمستقیم به براندازی سمپاتی دارند هم باید به چنین گفتمانی برسند! با تشکر فرهاد

■ از این مقاله می‌توان احساس امیدواری کرد که راه درست وکم هزینه‌ای برای تغییر پیدا شود و بهترین راه برای عملی شدن این پیشنهاد گسترش و تدا وم این نوع نوشتار است. به عنوان کسی که تجربه بیش از ۶۰ سال مبارزه اجتماعی در کارنامه‌اش دارد تنها راه نجات مردم ایران از حکومت وحشت و ترور نظام ولایت فقیه این نوع مبارزه را می‌دانم. امیدوارم بتوانم از نزدیک با نویسنده این نوع اندیشه مبارزاتی همکاری و همراهی داشته باشم.