تنها حدود ۵۰ روز به انتخابات ریاستجمهور باقی است. اما شواهد موجود نشان میدهند که حاکمیّت به رهبری آیتالله خامنهای، جز مهندسی یک انتخابات فرمایشی با مختصر آرایش فضای سیاسی ایران، هدف دیگری را در برنامۀ سیاسیِ خویش ندارد. هنوز هیچ یک از نامزدهای اصلی پا به میدان نگذاشتهاند. هر سه عنصر اصلی جامعه يعنی بازيگران سياسی، رای دهندگان و نيز رسانههای گروهی، با چراغهای خاموش یا گمانه زنیهای تاکتیکی در حرکتاند و در انتظار یک شگفتی بزرگ که براستی هم میتواند رخ دهد و صحنه را به هم ریزد، بسر میبرند. اما آنچه که در شرایط بحرانی کشور و چالشهای بزرگی که که از هر سو در برابر حکومت قرار دارد، و بویژه ضعف بیسابقه اقتدار خامنهای و اشتباهات فاحش سیاسی او در اداره کشور، میتواند به عامل یک چرخش غیر قابل پیش بینی منجر شود. زیرا شلاق واقعیات و فشارهایی که از هر سو بر خامنهای وارد میشود، استمرار وضع موجود را بیاندازه شکننده ساخته است. در وضع کنونی عدهای از مردم از هرگونه کوشش برای اصلاح رژیم مایوس و برخی دیگر به این باور رسیدهاند که تنها پس از اصلاحات عمیق است که میتوان به اصلاح رژیم امید داشت.
با این وجود نباید فراموش کرد که هیچ حکومتی در شرایط صلح نمیتواند بطور نامحدود و طولانی مدت، برای بقای خود تنها روی خشونت و حذف حساب کند. چنین رویکرد کوته بینانهای از سوی آقای خامنهای دیر یا زود کار رابه فروپاشی و انقلاب ناشی از خشم و یاس عمومی میکشاند که نتیجه آن بسود هیچ کس نیست.
آیتالله خامنهای که در نبرد سیاسی و اخلاقی در افکار عمومی و حتی در میان هواداران رژیم هم همچون هدایت کننده تمام حوادث بعد از کودتای انتخاباتی دوره پیش و نیز رویکرد ماههای اخیر احمدی نژاد که بروشنی نقش او را همچون فصل الخطاب به چالش میطلید، در ضعیف ترین موقعییت تمام دوران زمامداری خود قرار گرفته است. او در کار باز کردن گره حاکمیّت برای حذف جریان احمدی نژاد – مشائی و نیز دشواریهای بیسابقه ناشی از تحریم و تورم با مشکلات بسیار جدی و پرداخت هزنیههای سنگین رو بروست. از سوی دیگر مسلم آنست که دیگر تاریخ مصرف احمدی نژاد در بازی سیاسی ایران به پایان رسیده و همان سناریویی که او با “بگم بگم” در برابر موسوی بازی کرد، اینک در انتظار خود اوست. این نیز مسلم است که در میان سه بلوک سیاسی حاضر در صحنه سیاسی ایران که عبارتند از اصلاح طلبان، اصول گرایان سنتی و جریان احمدی نژاد – مشائی هیچ راهکار قانونمندی در این دوره انتخابات به چشم نمیخورد. وضع ایران از هر نظر شکننده و پر ابهام است. نه نهادهای تعدیل کننده قدرت، نه افکار عمومی فعال وجود دارد و نه شفافیت سیاسی.
با پیچیده تر شدن صحنه سیاسی، هر گونه اشتباه تاکتیکی یا روی آوردن به تحریم و نیز طرح خواستهایی نظیر تغییر قانون اساسی و چشم بستن بر تناسب قوای واقعی کشور، میتواند به سود در کمین نشستگان دیکتاتوری نظامی قرار گیرد.
در چنین شرایطی محمد خاتمی از یکسو بهترین پاد زهر پوپولیسم عوامفریبانه احمدی نژاد و از سوی دیگر آخرین پل میان حاکمیت و مردم و واقعی ترین امکان تغییر اوضاع در چارچوب قانون اساسی است. در تجارب سياسی اصلاح طلبانه دنيا نمونههای زيادی وجود دارد که رهبران سياسی اصلاح طلب با پشتيبانی بمراتب ضعيف تر مردمی نسبت به خاتمی از راههای اصلاح طلبانه موفق به تحقق ايدههای سياسی خود شدهاند. پيروزی گاندی در برابر رقبای بسيار سرسخت و نيرومند محافظه کار درهند، پيروزی جان اف کندی بر اکثريت سنگين کنگره محافظه کار امريکا، از نمونههای آن است. بعبارت ديگر تناقصهای قانون اساسی و محدوديت اختيارات رئيس جمهوری با آنکه موانع مهمی در برابر اصلاحاتاند، اما همه حقيقت را در اين زمينه بيان نمیکنند.
خاتمی از درون نظام جمهوری اسلامی بر آمده و آرمان و هويت سياسی او با چهرهها و پيش زمينه اين نظام گره خورده است. امتياز بزرگ خاتمی گفتار سياسی او در باره تساهل، حکومت قانون و جامعه مدنی و آفريدن اميد به روزهای بهتر است که با رفتار شخصی فروتنانه او نيز سازگاری دارد. کسب اعتماد سياسی اکثريت بزرگ شهروندان ايرانی از سوی خاتمی آن گنجينه يگانهای است که هیچ کس جز او شانس آنرا ندارد.
به مجرد این که خاتمی نامزدی خودرا اعلام بکند، دینامسیمی درجامعه به وجود خواهد آورد که به طورفزایندهای، حتی بیش ازدوبرابر، هوادارانش بیشترخواهد شد. همین حرکت، شانس تمکین وسازش حاکمیّت به پذیرش وی رانیزبیشترخواهد کرد.
خاتمی امروز که بسی پخته تر و آزموده تر از پیش است نه تنها توانایی فرموله کردن مطالبات جامعه با زبان سياسی و کلام گذاشتن برای راه تحول سياسی مسالمت آميز کشور و نفوذ اين ادبيات سياسی در اعماق جامعه را داراست بلکه همچون يکی از معدود نخبگان سياسی ايران بر اهميت شکل گيری يک نيروی محافظه کار قانونگرا و معتدل در حاکميت ايران وقوف دارد و برای گذار کشور به يک نظام دمکراتيک پارلمانی بطور گام به گام میتواند یک نقش کلیدی بازی کند . نحوه استدلال و کلام سياسی اکثر سخنرانيهای خاتمی متوجه متقاعد کردن مخالفان اصلاحات به اين بوده است که اصلاحات در تقابل با منافع انقلاب و نظام و قانون اساسی قرار ندارد.
يک نوآوری فکری ديگر او که سرمایه بزرگی برای ایران امروز است «گفتگوی تمدنها» و نگاه تازه به جهان سياست بر مبنای واقع گرايی و خشونت زدايی از چهره ايران است. نظريه گفتگوی تمدنها به آشتی دادن ايران با جهان معاصر و دادن يک چهره تازه به سيمای ايران در جهان کمک مهمی میکند.
برگ برنده خاتمی همچون یگانه شانس ایران برای برون رفت از وضع کنونی تکیه او بر استفاده ازراههای قانونی و به اتکاء رای آگاه وآزاد مردم میباشد. خاتمی تنها سیاست ورزی است که همچون نامزد مشترک و واحد همه اصلاح طلبان داخل و خارج از کشور اعم از مذهبی و عرفی بر پايه منطق شکاف اصلی سياست ايران ميان تماميت خواهی و مردم سالاری و شکل گيری ائتلافها و مصالحههای تازه و يک اجماع عمومی درباره تداوم اصلاحات میتواند در این انتخابات قد علم کند و همه کشور را به یک پیروزی خیره کننده برساند.
با آمدن خاتمی بیتردید گام بزرگی در تثبیت و تلطیف فضای عمومی و تحقق ايده ايران برای ايرانيان و پيدايش يک روش و سياست تازه از سوی جناح محافظه کار و اصول گرا برداشته خواهد شد. زیرا تناسب قوای سیاسی و آگاهی کنونی مردم با دورههای پیش غیر قابل قیاس است.
آنچه که اهميت کليدی دارد تعيين اولويتهای اصلاحی اوست . بايد توجه داشت که انبوه مشکلات و دشواريهای سياسی و اقتصادی و اجتماعی معوق مانده گذشته کشور و نيز توقعات ايجاد شده در افکار عمومی چنان گسترده و متنوع است که بدون تنظيم يک تقويم و برنامه روشن اصلاحی، اصلاح طلبان به رهبری خاتمی بجای هدايت اصلاحات به دنباله رو حوادت تبديل خواهند شد.
اما باید بیاد داشت که تجارب کلیه دورههای انتخاباتی پیش در این واقعیت تردیدی نمیگذارد که در ایران تنها در آخرين هفته آستانه انتخابات است که بازار سیاسی ایران به داغ ترين نقطه خود میرسد و تا آن دوران هر چرخش و حادثه تعیینکنندهای میتواند در فضای سیاسی ایران ظهور کند.
■ مقاله آقای حیدریان بحث پختهای است که از ابتدا تا انتها سخن از یک شرط بندی است که در قمارخانه سیاسی جمهوری اسلامی در روزهای نزدیک به انتخاباتشان مد روز می شود و بازار گرمی پیدا می کند. برنامه این قمارخانه مثل هر قمارخانه جاافتاده و حرفهای دیگر بینهایت سنجیده پیریزی شده است. بسیاری از ما به گمان اینکه بازار حراجی است مدتی دور و بر قمارخانه این جا و آنجا سرک میکشیم و بخت خویش را میآزماییم. آقای حیدریان در ورود به این ماجراجویی تنها نیست.
آقای خاتمی که گویا تنها عصای طلایی جادویی را در آستین دارد بهتر از همه ما و حتی از آقای حیدریان می داند که این سرمایهگذاری از جنس نمونههای بیخطر آن نیست و صدها هفت تیرکش و قمه به دست دور و بر میزهای چیده از الماسهای جادویی با حضور سیمینتنان فاحشه در کنار، دارند گاه و بیگاه نعره میکشند و مبارزه میطلبند. این میدان مبارزه است آنچنان که شیخ اصلاحات میگفت و جور راستگوییاش را هم کشید. اگر طبقه متوسطه بخواهد شانس خود را بیازماید باید خود را برای مقابله با باندی مخوف به شدت مسلح کند. همه می دانیم در گود زورخانهها شیرینی عروسی نمی بخشند و بیش از زور بازو هم به شهامت سیاسی و تدوین برنامهای برای استیفای مطالبات همه اقشاری که از قبل حراج سرمایه هایشان به خاک سیاه نشسته اند نیاز است که آقای خاتمی آزمون خلاف آن را چند و چند بار از آستین در آورده است.
■ جناب محسن حیدریان! گرچه شما به نقش رأی دهندگان (مردم) بهائی هم وزن کاندیداها و غیره داده اید، اما گویا فراموش کردید که قبل از شروع نقش مردم، این آقای خاتمی است که باید درخواست کاندیداتوری کند و از همه بالاتر این شورای نگهبان است که باید او را جزو کاندیداها بپذیرید. البته امروز آقای خاتمی گویا انصراف خود را اعلام کرده است توصیه شما برای دم نزدن از تغییر قانون اساسی یا بر شمرده محسنات آقای خاتمی به عنوان تنها راه برون رفت، یا به بیان غیرمستقیم، حفظ نظام موجود و ولی فقیه، به مردم بیچاره ربطی ندارد. مگر این که شما در این گفتار به آقای خامنه ای هشدار میدهید که برای ماندگاری نظام و خودش، چاره ای جز فشار به شورای نگهبان و قبول خاتمی برای کاندیداتوری ندارد. و پشاپیش می دانید مردم جان به لب شده چاره ای جز رأی دادن به ایشان ندارند. یعنی در برابر این مردم دو راه قرار می دهید که هردو راه به چاه ختم می شوند.
با احترام / پرتو نوری علا