در تاریخ هر ملتی روزهایی است که نباید گذاشت فراموش شود و روز “چهار اردیبهشت” یکی از آن روزهاست که دکتر مصدق با ظرافت و دیپلماسی خاصی، قدرت را از باندهای مستبد و “انگلوفیل” ربود که تصور نمیکردند. با همان ظرافت صنعت نفت را هم ملی نمود. ابرقدرت آن زمان را از مقام ابرقدرتی سابقش به مقام یک قدرت اروپایی درآورد. یک جنبش اجتماعی را علیه دربار وابسته پهلوی به صحنه کشید که تا حد “بیاختیاری” رساند، درحالیکه در مجلس موسسان با انتخابات قلابی شاه “تمام قدرت مجلس در انتخاب نخست وزیر تا انحلال آنرااز خود نموده بود”. دولتی ملی که اگر مانده بود و با کودتای ۲۸ مرداد روبرو نمیشد “حق ملت را با قانون انتخابات جدید که از دست رفته بود” بدو باز میگرداند؛ الگویی که برای نسل های بعدی میتوانست مکرر شود.
ظرافت و درایت تا آنجا بود که همهی رژیم شاهنشاهی و اعوان و انصارش را در انتخاب خود غافلگیر نمود، بدینگونه که قرار بود “شخصی کارآمد چون سیدضیا الدین طباطبایی مساله نفت را حل کند؟!!” که مارک انگلیسی قبل از کودتای رضاخان بر پیشانی داشت و بدان “افتخار هم میکرد” (خسرو معتضد مورخ در کتاب سیدضیا).
جهانمردی با نوعی “اخلاق سیاسی” که با الگوشدن خود یک جریان جهانی ایجاد کرد که از آن بهبعد “ملیگرایی”ها در این منطقه حتی با کودتاهای ملی نظامیانی در کشورهای شرقی علیه غارت منابع خام تا کانل سوئز آغاز شد. بویژه ملی کردنهای صنایع نفتی در کشورهایی فقیر و عقبافتاده. ملیگراییهایی که در کشورهایی “منافع ملی در سیاست اصل مرجح شد، که تا بحال سابقه نداشت. امری که روند حوادث را در شرق تغییر داد، تغییراتی که میرفت تا دموکراسی و حتی عدالت اقتصادی تا در تمام حوزه ها کم کم نهادینه شود چون در مصر”ناصر” و ...
مصدق با اختیارات مصوبه مجلس که کسب کرد، تمام قوانین از این بهبعد معطوف به برابری و به رسمیت شناختن “حقوق فرد” بوده که قانونی نمود. چه، او در نهایت “حقوقدان” بود و تحصیلاتش در غرب در این مورد، که در هر صورت دموکراسی، تفکیک قوا، انتخابات آزاد، آزادی بیان و اندیشه حتی بعد از بیان ، میراث مبارزه قرنها مردمان آنجاست و... امری که از آن به بعد باید توسط دولتها رعایت میشد درغیر این صورت دولت مسئول و پاسخگو باید میبود تا جایی که “در نهایت به سوسیال دموکراسی میرسید”. چه، بعد از سیام تیر که نیروهای محروم جامعه بیشتر از طبقات نفتی ووابسته که اندک بوده او را حمایت نمودند.
جالب آنجاست که یکی دو بار در مجلس بدو پیشنهاد نخستوزیری شد که رد کرد، و بعد “چند روز قبل از چهارم اردیبهشت جمال امامی از رجال انگلوفیل به منزلش رفته و درمییابد که او کاندیدای نخست وزیری نیست. (نقل به مضمون از خاطرات دکترغلامحسین مصدق).
روز چهار شنبه ۴ اردیبهشت حسین علاء نخست وزیر وقت در مجلس استعفا داده و سید ضیاالدین طباطبایی در “دربار” منتظر رای مجلس نشسته بود. فضا تحت این تفکر بود که “مردی کارآ بیاید و مساله نفت را حل کند”. دکتر مصدق با درک همه اینها ، که جناح راست خیال دارد رای اعتماد به سیدضیا بدهد به پشت تریبون رفت. چنین گفت “مردم ایران زحمت کشیده صنعت نفت را قانونا ملی نموده، اینک برنامه هایی است که این خواست ملی مردم ایران را که امرور دیگر قانونی شده است بطریقی خنثی کنند ، وبا طرح سوالاتی - اولا دولت علا چرا استعفا میدهد که علت آن معلوم نیست و...”
سپس جمال امامی نمایندهای از مجلس که خاطر جمع بود او پیشنهاد نخست وزیری را نمیپذیرد ، گفت “آقای دکتر چرا نمیگذارید مساله نفت با یک فردآگاه و با کفایت حل شود؟ خودتان هم که نمی پذیرید” در این مقطع بیکباره دکتر مصدق میگوید “پذیرفتم” با تشویق نمایندگان و مبارک است مبارک است و دست زدن حضار روبروشده. بعداز سکوت - به سخن ادامه داده “مشروط به آنکه قانون ۹ مادهای “خلع ید” هم همراه با آن تصویب گردد”.
بدینگونه بود که اینهم تصویب شد وبعد هم به مرحله اجرا درآمد. او با درایت و زیرکی خاص خود رجال انگلوفیل تا دربار وابسته را مات کرده ، استعمارگران آن روز را در غرب و شرق به همچنین، که منتظر رای به “سید ضیا” بودند. آغازی دیگر برای ملتی که از درآمد نفت حتی کمتر از مالیات شرکت نفت به دولت انگلیس بهره میبرد. حتی گاهی آن را هم با هزار دلیل و بهانه برای فشار به دولتها به تعویق میانداختند. چه انگلستان و شرکت نفت و مدیر عاملش “فریزر” که حتی در کابینه انگلستان آن روز نفوذ فراوان داشت معتقد بود “باید ملت ایران همیشه عقب مانده، وگرسنه و...باشد”. (از کتاب “نفت – قدرت واصول” ترجمه دکتر مصطفی علم)
خوشبختانه امروز کشورهای جهان سوم غالبا به منافع ملی آگاه شده ، مستقل گردیده و از منابع خام با درایت و سیاست ورزی بهره میبرند. امری که حاصلش بحران های اقتصادی دولتهای امپریالیستی امروز است و کشورهای زیر سلطه در”حال توسعه ” نام گرفتهاند چه، “توسعه بمثابه آزادی است”. (آمار تیاسین برنده جامعه نوبل در اقتصاد)
بدین خاطر مصدق جهان مرد نام گرفته است که “اوبود که ملی کردن هارا آغاز نمود”.(پیر سالینجر مشاور کندی و تحلیلگر آمریکایی)
■ هيئت تحريريه محترم، با عرض سلام؛
توضيحی درباره نوشته «مصدق و آغاز دولت دموکراتیک او» بقلم آقای محمود نکوروح: تاريخ استعفای حسين علا از مقام نخست وزيری و اظهار تمايل مجلس به نخست وزيری دکترمصدق روز “هفت ارديبهشت” ماه ١٣٣٠ بود. آفای محمود نکوروح آن روز تاريخی را اشتباهأ “
چهار ارديبهشت ” ذکر کرده است. خواهشمند است اين توضيح را در زير نوشته وی درج کنيد.
با احترام، منصور بيات زاده
جمعه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۲۶ آپريل ۲۰۱۳