سهشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲ – 16 آوریل 2013
نوبت دیگری از «انتخابات» ریاست جمهوری به تعریف جمهوری اسلامی فرا میرسد و بحث و نظر در باره آن در صدر گفتگوهای رسانهای در داخل و خارج کشور قرار گرفته است. علاقه شدید مردمی به این واقعه البته قابل انتظار است. ریاست جمهور در نظامهای ریاستی (در برابر نظامهای پارلمانی) از قدرت تصمیمگیری و اجرایی بالایی برخوردار است و سرنوشت و آینده کشور را برای مدت چند سال به نام مردم در دست میگیرد. علاوه بر این، بر خلاف انتخابات پارلمان که در بر گیرنده گرایشهای مختلف (به نسبت آرای آنها) است، رییس جمهور یک نفر بیش نیست و برآمدن یک فرد در انتخابات به معنای سلطه یک گرایش خاص در کشور و محرومیت سایر گرایشها از شرکت در قدرت است. از این رو، گرایشهای مختلف تلاش زیادی به خرج میدهند که آن یک نفر نماینده مورد نظر آنان باشد - یعنی که رقابتهای انتخاباتی در این مورد به مراتب شدیدتر و سرنوشتسازتر است.
در ایران جمهوری اسلامی نیز به رغم این که انتخابات آزاد هیچگاه وجود نداشته است و رقابتهای انتخاباتی تنها در محدوده کوچکی از نیروهای خودی صورت میگیرد، همواره این انتخابات به مراتب بیش از انتخابات مجالس اسلامی سرتاسری یا محلی مورد علاقه و گفتگوی مردم بوده است. ولی درست به دلیل این که این انتخابات آزاد نیست، بسیاری از فعالان مدنی و دموکراسیخواهان از فرصت انتخابات برای طرح خواست انتخابات آزاد و یا به راه انداختن کارزارهای مطالباتی بهره میجویند. این پیکارها در مقاطعی بسیار مؤثر بوده است. مثلا در انتخابات سال ۱۳۸۸، کارزارهای مطالباتی مردم در مورد حقوق زنان، جوامع اتنیک و اقلیتهای مذهبی، هر یک از دو نامزد اصلاح-طلب را واداشت تا بخشی از این خواستها را در برنامه خود بگنجانند و نسبت به اجرای آنها تعهد بدهند. آنان گرچه هیچکدام موفق نشدند در انتخابات «مهندسی شده» برنده شوند و مردم این تعهدات را با محک عملکرد آنان بسنجند، نفس این مبارزات بر گفتمان سیاسی مسلط بر جمهوری اسلامی تأثیر گذاشت و مقولات یادشده را تا حدی به این گفتمان وارد کرد.
اکنون که نوبت انتخابات جدیدی فرا رسیده است، بحث و گفتگو بیشتر حول شرکت یا عدم شرکت اصلاحطلبان/خاتمی در آن و یا تأیید یا رد صلاحیت محمد خاتمی و اسفندیار رحیم مشایی از سوی شورای نگهبان دور میزند و کمتر به مسایلی از قبیل این که، انتخابات در ایران جمهوری اسلامی از کمترین خصوصیات یک انتخابات آزاد و منصفانه برخوردار نیست و اصولا نمیتوان آن را «انتخابات» نامید، پرداخته میشود. علاوه بر این، از کارزارهای مطالباتی نیز چندان خبری نیست. در واقع، نیروهای اصلاح-طلب در داخل و هواداران آنان در خارج کشور که بسیاری از تریبونهای رسانهای را در اختیار گرفتهاند نه فقط عمدتا هم و غم خود را صرف تلاش برای بازگشتن به قدرت میکنند و بلکه با محور ساختن بحثهای نامزد شدن یا نشدن خاتمی و مسایل حاشیهای آن عملا دستور کار گفتمان سیاسی انتخابات را نیز تعیین کردهاند.
باید پذیرفت که این دوره از انتخابات میتواند به دلایل مختلفی با انتخابات دورههای پیشین تفاوتهای اساسی داشته باشد و شرکت یا عدم شرکت خاتمی و اسفندیار رحیم مشایی در آن سناریوهای جالبی را به دنبال خود بیاورد. رقابتهای درونی جمهوری اسلامی در طول سالیان گذشته همواره بین دو جناح عمده جریان داشته است و گاه (مانند خرداد ۷۶) بسیاری از مردم معترض به نظام حاکم با تشخیص این که کدامین نامزد انتخاباتی کمتر مورد حمایت ولی فقیه است به صورت تاکتیکی به او رأی داده و پیروزی او را میسر کردهاند. اکنون برای اولین بار نه دو و بلکه سه جریان رقیب برای موفقیت در انتخابات آینده خیز برداشتهاند. یعنی ما شاهد یک رقابت سه جانبه خواهیم بود - مثلثی که دو سر آن (خاتمی و مشایی مثلا) از سوی خامنهای مطرود شناخته شدهاند و حضور یا عدم حضور آنان به سناریوهای مختلفی ختم میشود که برای یک ناظر بیطرف ممکن است سر گرم کنده باشد.
ولی مسئله حیاتی امروز آمدن یا نیامدن خاتمی نیست. یعنی به فرض این که خامنهای اجازه دهد خاتمی از صافی شورای نگهبان بگذرد و انتخابات هم به ضرر خاتمی مهندسی نشود تازه چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اگر اصلاحطلبان به آرای جامعه ناراضیان و معترضان به نظام دل بستهاند (مانند سال ۷۶) چه تضمینی هست که تمامی آن آرا مجددا به نفع خاتمی به صندوق ریخته شود؟ اگر خاتمی در برابر کسی مانند مشایی قرار گیرد (به اضافه نامزدهایی از جناح خامنهای)، بدون تردید بخشی از آرای سال ۷۶ او (که به فرض در انتخابات آتی شرکت کنند) به مشایی تعلق خواهند گرفت. برای بسیاری از معترضان که در سال ۷۶ به خاتمی رأی دادند و سپس او را در برابر خامنهای ضعیف و بیاراده یافتند، مواضع صریح احمدینژاد و رحیم مشایی در برابر خامنهای و روحانیت حاکم جذبه بیشتری داشته و میتواند آرای آنان را به طرف اینان بکشاند. ۱۳۹۲ - ۱۳۷۸ نیست، و حتا با فرض خوشخیالانه جواز حضور و پیروزی خاتمی در انتخابات، آیا اصلاحطلبان میاندیشند که در شرایط بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بینالمللی بی سابقه امروز ایران، در برابر ولی فقیه، چه کاری از دست او بر خواهد آمد؟ آیا خاتمی واقعاً میتواند کشتی توفان زده نظام را در این شرایط سخت نجات دهد و آن را از سراشیبی سقوط حفظ کند؟
به هر حال سناریوی گذر خاتمی از هفت خوان رستم و احراز مقام ریاست جمهوری اسلامی در خرداد آینده حتا برای بسیاری از خوشخیالترین اصلاحطلبان یک فانتزی است. نظام جمهوری اسلامی چنان منقبض شده که حتا برای بسیاری خدمتگزاران صدیق آن جایی باقی نمانده است. بحث آمدن یا نیامدن خاتمی موضوعیت ندارد و نباید محور گفتمان سیاسی امروز جامعه ما باشد. آن چه که باید در محور قرار گیرد مقوله انتخابات آزاد است. انتخابات آزاد بدیل دموکراتیک چیزی است که به نام انتخابات در بین خودیهای جمهوری اسلامی رواج داشته و اکنون رسوایی آن بیش از هر زمان برملا شده است و هیچ راه علاجی برای چاره دردها و بحرانهایی که بر اساس سیاستهای سوء حکومت بر مردم ما تحمیل شده ارائه نمیکند. تنها یک حکومت بر آمده از مردم در یک انتخابات آزاد و منصفانه میتواند از چنان قدرت و اعتماد ملی برخوردار باشد که بحرانهای داخلی و بینالمللی ایران را حل و فصل کند.
اکنون وقت آن است که دموکراسیخواهان انتخابات آزاد را به عنوان بدیل دموکراتیک آن چه که میتوان تحت عنوان «بحران انتخاباتی» نظام حاکم از آن یاد کرد در محور گفتمان سیاسی روز قرار دهند. امروز جامعه ما بیش از هر زمان دیگر آمادگی پذیرش شعار «انتخابات آزاد» را پیدا کرده است. حتا کسانی مانند محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد نیز این خواست را پیش کشیدهاند، و از سوی دیگر دستگاه امنیتی رژیم و علی خامنهای شدیدا آن را تخطئه کردهاند. اینان به به قدرت بسیج این شعار آگاهند و میدانند که گسترش آن در سطح جامعه و تبدیل آن به یک خواست عمومی چه خطر بزرگی برای نظام اسلامی در پی دارد. اگر دلیل دیگری در دست نبود، همین واکنش رژیم برای نشان دادن قدرت استبدادشکن شعار «انتخابات آزاد» کفایت میکرد.
البته انتخابات آزادی که دموکراسیخواهان مطرح میکنند به معنا و تعریفی است که در اعلامیه 1994 اتحادیه بینالمجالس به تفصیل آمده است - چیزی که ظاهرا منظور نظر افراد یادشده فوق نبوده است. ولی در عین حال، باید از کاربرد این شعار در بین عناصر گذشته یا حال نظام استقبال کرد. هرچه که این شعار عمومیت پیدا کند به سود دموکراسیخواهان است - و مردمی که آن را بشنوند و بپذیرند به تدریج با تعریف دقیق و بینالمللی آن آشنا خواهند شد. در آستانه انتخاباتی که به هر صورت برگزار شود ممکن است مسئله آفرین باشد و به ریزش بخش دیگری از نیروهای هوادار رٍژیم منجر شود، باید مسئله انتخابات آزاد را در متن و محور گفتمان سیاسی روز قرار داد و از این فرصت برای به راه انداختن یک دیالوگ ملی حول انتخابات آزاد بهره برد. مسئله اصلی ایران امروز نه آمدن و نیامدن خاتمی یا مشایی در رأیگیری پیش رو، و بلکه انتخابات آزاد در برابر انتخابات مهندسی شده جمهوری اسلامی است.
http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh