ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 03.04.2013, 1:23
خطری که یکپارچگی ایران را تهدید می‌کند

حسین باقرزاده

سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲ –  2 آوریل 2013

کنفرانس باکو، و بزرگ‌ترین خطری که یکپارچگی ایران را تهدید می‌کند

برگزاری جلسه‌ای تحت عنوان «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» در باکو در چند روز پیش، با اعتراض شدید بسیاری از ایرانیان و جمهوری اسلامی روبرو شده است.  وزارت خارجه جمهوری اسلامی با احضار سفیر جمهوری آذربایجان در تهران، تشکیل این جلسه را «دخالت در امور داخلی» ایران خوانده و مراتب اعتراض خود را به او ابلاغ کرده است.  از آن سو، مقامات جمهوری آذربایجان دخالت خود را در این امر تکذیب کرده‌اند.  گزارش‌ها حاکی است که  از مقامات دولتی جمهوری آذربایجان کسی در این جلسه شرکت نکرده است، ولی چند تن از مقامات پیشین این رژیم و اعضای حزب حاکم و نمایندگان مجلس در آن حضور داشته‌اند.  حضور اینان، به اضافه این واقعیت که فعالیت‌های سیاسی در این کشور منظما از سوی حکومت جمهوری آذربایجان کنترل می‌شود، تردیدی باقی نگذاشته است که حکومت در برگزاری این جلسه سهم داشته و نمی‌تواند خود را کاملا از آن تبرئه کند.

مسئله حقوق جوامع اتنیک غیر فارس‌زبان یکی از گسل‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران است، و سیاست‌های متوالی حکومت‌های مرکز‌محور که در یک سد سال گذشته با قهر و خشونت حقوق این جوامع را زیر پا گذاشته‌اند به پیدایش و گسترش تمایلات گریز از مرکز در آن‌ها، تا حد جدایی‌طلبی، کمک رسانده است.  این تمایلات در دوران جمهوری اسلامی که سرکوب‌های مذهبی و عقیدتی به سرکوب‌های فرهنگی و زبانی افزوده شده، شدت بیشتری یافته است.  گرچه غالب نخبگان این جوامع عمدتا بر روی تأمین حقوق فرهنگی و زبانی جامعه خود تأکید دارند و نوعی خودمختاری یا خودگردانی سیاسی در قالب ایران را طلب می‌کنند، اقلیت‌های کوچک ولی پر سر و صدایی نیز هستند که زمزمه «استقلال» و جدایی از ایران را پیش می‌کشند.  اینان در خارج از کشور به خصوص از حمایت قدرت‌هایی برخوردارند که از تشدید این تمایلات و احیانا تجزیه ایران به واحدهای کوچک‌تر (به اصطلاح، بالکانیزه کردن ایران) سود می‌برند و سودای آن را در سر می‌پرورانند.  وجود این حمایت‌ها به معنای آن است که خطری که از جانب این گروه‌ها متوجه تمامیت ارضی ایران می‌شود به مراتب بزرگ‌تر از کمیت و کیفیت این نیروها و پایگاه اجتماعی آنان است.

این خطر با ادامه حیات جمهوری اسلامی تشدید شده و می‌شود.  رفع این خطر تنها با ایجاد یک سامانه حکومتی نامتمرکز و توزیع قدرت در سطوح محلی و به خصوص در مناطق اتنیکی غیر فارس زبان ایران عملی است - امری که جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت خود از اعمال آن ناتوان است.  جمهوری اسلامی بر فقه شیعه و حکومت فردی ولی فقیه متکی است.  چنین نظامی در ذات خود آمرانه و سرکوب‌گر است؛ کنترل کامل اعمال و رفتار و اندیشه شهروندان را در دست خود دارد و دگراندیشی و دگرباشی را نمی‌تواند تحمل کند.  هرگونه واگذاری و انتقال قدرت به شهروندان و پذیرفتن استقلال فکر و عمل آنان در مسایل فردی و اجتماعی (خودگردانی)، با اصول فقه و ارکان ولایت فقیه در تضاد قرار می‌گیرد و قابل تحمل نیست.  سامانه‌های حکومتی عدم تمرکز مانند فدرالیزم یا خودمختاری/خودگردانی اتنیک تنها در یک نظام سکولار معنا پید می‌کنند و شکل‌گیری آن‌ها در یک نظام مذهبی تحت حکومت ولی فقیه غیر قابل تصور است.  در فقدان یک راه حل مبتنی بر عدم تمرکز، ادامه نظام ولایت فقیه نتیجه‌ای جز تشدید تمایلات جدایی‌طلبانه در بین جوامع اتنیکی غیر فارس‌زبان ندارد و این خطر را تشدید می‌کند.

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی با سیاست ماجراجویانه خارجی خود (که ادامه منطقی سیاست داخلی آن بشمار می‌رود) دوستان بسیار کمی در جهان برای خود باقی گذاشته است.  نه فقط کشورهای غربی و اسراییل از دید حاکمان این نظام «دشمن» تلقی می‌شوند و رژیم انگیزه‌های کافی برای دشمنی آنان در اختیارشان گذاشته، بلکه حتا در منطقه و در همسایگی ایران نیز کمتر کشوری است که با ایران به معنای دقیق کلمه روابط حسنه داشته باشد.  در واقع، می‌توان گفت که به جز عراق تمامی کشورهای دیگر همسایه ایران و حاشیه خلیج فارس یا خود با ایران روابط خصمانه دارند و یا در اتحاد با غرب و آمریکا قرار گرفته‌اند و بعضا حتا به رغم تعارفات دیپلماتیک در ظاهر، در پشت پرده از حمله نظامی به ایران حمایت می‌کنند.  در این شرایط، کشورهایی که علقه فرهنگی/مذهبی/زبانی با جوامع اتنیک ایران دارند و خواهان تضعیف ایران یا جمهوری اسلامی هستند فرصت را برای حمایت از گروه‌های جدایی‌طلب از دست نمی‌دهند و از فضای نارضایتی موجود در این جوامع به نفع خود بهره‌برداری می‌کنند.

سطح نارضایتی در جوامع اتنیک ایران به دلیل سرکوب‌های فرهنگی و سیاسی و مذهبی که برای چندین دهه بی‌وقفه ادامه داشته به حد بی‌سابقه‌ای بالا رفته و خواست خودگردانی/خودمختاری در بین آنان با افزایش سطح آگاهی عمومی، به برکت انقلاب ارتباطات، در دو دهه اخیر گسترش به مراتب بیشتری یافته است.  علاوه بر این، نمونه اقلیم کردستان عراق که تحت نظامی سکولار و خودگردان در فاصله ده سال به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته است نه فقط برای جامعه کرد و بلکه سایر جوامع اتنیک ایران نیز مدل الهام‌بخشی بوده است.  بسیاری از آذری‌های ایران نیز که زیر سلطه پلیس مذهبی جمهوری اسلامی به امان آمده‌اند و از نزدیک شاهد آزادی‌های شخصی در جمهوری آذربایجان هستند در این آرزو به سر می‌برند که روزی بتوانند در جامعه‌ای سکولار و خودگردان زندگی کنند و از گزند محتسب و قاضی شرع در امان بمانند.  تحقق این آرزوها در چهارچوب ایران تا استقرار نظامی سکولار و دموکراتیک در این کشور عملی نیست، و به این دلیل ادامه حیات جمهوری اسلامی نتیجه‌ای جز افزایش تمایلات جدایی‌طلبانه نمی‌تواند داشته باشد.

وزارت خارجه جمهوری اسلامی به درستی بر گزاری کنفرانس «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» در باکو را که با حمایت ضمنی حکومت جمهوری آذربایجان انجام شده دخالت در امور داخلی ایران دانسته و آن را محکوم کرده است.  ولی از رژیمی که به خود حق می‌دهد در مسایل داخلی کشورهای دیگر به صورت خشن‌تر یا وقیحانه‌تری دخالت کند چنین اعتراضاتی چقدر می‌تواند اعتبار داشته باشد؟  مگر یک سال و اندی پیش، رفیق تقی روزنامه نگار جمهوری آذربایجان به فتوای آیت الله فاضل لنکرانی (که مدتی پیش درگذشت) کشته نشد؟  آیا فرمان کشتن تبعه یک کشور خارجی از سوی یک روحانی حکومتی جمهوری اسلامی دخالت در امور داخلی آن کشور نیست؟  و خنده‌دارتر از همه این که، سال گذشته مقامات ایران به خود حق دادند که برگزاری مسابقات آواز یوریوویژن در باکو را محکوم کنند و مورد اعتراض قرار دهند.  از فعالیت‌های زیرزمینی عوامل رژیم ایران که برای خرابکاری در جمهوری آذربایجان اعزام می‌شوند و یا علیه هدف‌های اسراییلی و آمریکایی در آن‌جا وارد عمل می‌شوند و گهگاه دستگیر شده‌اند نیز می‌توان نام برد که از تفصیل موارد آن می‌گذریم.

به این ترتیب، رژیمی که در سیاست خارجی‌اش به خود حق می‌دهد تا در مسایل داخلی دورترین کشورهای جهان دخالت کند و حتا حق آدم‌کشی در آن کشورها را به خود بدهد (انواع فتواهای قتل از سلمان رشدی تا رفیق تقی) نباید از دخالت سایر کشورها در مسایل داخلی ایران شگفت زده شود.  واقعیت آن است که رژیم ایران با سیاست دشمن‌سازی و دخالت در امور کشورهای دیگر به آنان حق می‌دهد که مقابله به مثل کنند، یعنی که با دخالت در مسایل داخلی ایران به منافع این کشور و مردم آن صدمه بزنند.  عوامل رژیم و آخوندهای حکومتی بدون توجه به ضوابط و قوانین بین‌المللی، جهان را محدوده قدرت خود می‌شمارند و هر کار و اقدامی را مجاز می‌شمرند - و هزینه آن را مردم ایران که در معرض عملیات تلافی‌جویانه کشورهای خارجی قرار می‌گیرند باید بپردازند.  و مگر هزینه سنگینی که مردم ایران به دلیل تحریم‌های کمرشکن بین‌المللی امروز متحمل می‌شوند از سیاست ماجراجویانه خارجی رژیم ایران ناشی نشده است؟

کنفرانس «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» که در باکو برگزار شد به وضوح حمایت از گرایش جدایی‌طلبانه در آذربایجان را هدف قرار داده بود.  این واقعیت از نام کنفرانس هویدا است.  نمونه این گونه حمایت‌ها از سوی برخی از کشورهای همسایه و جناح‌هایی از سیاستمداران غربی دیده شده و رو به افزایش است.  حفظ وحدت و یکپارچگی ایران در گرو تأمین نیازها و خواست‌های مشروع جوامع اتنیک ایران است که جز در یک نظام سکولار دموکراتیک و حکومت نامتمرکز تحقق‌پذیر نیست.  ماهیت جمهوری اسلامی با استقرار چنین سامانه‌ای در تضاد است، و ادامه حیات این نظام معنایی جز افزایش گرایش‌های جدایی‌طلبانه نمی‌تواند داشته باشد.  جمهوری اسلامی دشمنان زیادی برای ایران ایجاد کرده است و هزینه این دشمنی‌ها را مردم ایران می‌پردازند.  از جمله برخی از قدرت‌های خارجی هدف بالکانیزه شدن ایران را در سر می‌پرورانند و در این جهت از حرکات‌های جدایی‌طلبانه در جوامع اتنیک غیر فارس‌زبان ایران حمایت می‌کنند.  ولی بدون تردید، بزرگ‌ترین خطری که یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کند ادامه حیات خود جمهوری اسلامی است.

http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh