آقای خامنهای که بهظاهر رفتار و کردار رهبران کره شمالی را سرمشق خود قرار داده است، بر این تصور است که گویا تنها او است که قادر به فکر کردن است، و زمانی هم که درباره مسئلهای حرفی زد دیگر کسی حق ندارد در آن زمینه اظهارنظری نماید، حتی اگر حاصل چنین تحمیل ارادهای این بوده باشد که ملتی به فقر و ذلت کشانده شوند.
برای آقای خامنهای اگر مرکز پژوهشهای مجلس نظامش رشد اقتصادی کشوری که بر آن حکم میراند را در سال میلادی گذشته ۳۶/ ۰ دهم درصد و رتبه آن را ۲۳ در منطقه و ۱۶۴ در میان کشورهای جهان اعلام نماید، و یا رئیس اتاق بازرگانیش بیان دارد که تحریمها «گلوگاه را روز به روز تنگتر میکنند»، و مردم عادی هم نتوانند هیچ رابطهای میان خودو اقتصاد مملکتشان برقرار نمایند و چنین نظر دهند که «این اقتصاد ایران نیست، چینی است. کل کشور را جنس چینیها گرفته. این مملکت که ایرانی نیست. ۱۵۷ میلیارد را به چینیها دادند نمی توانند پس بگیرند. طرف چینی گفته به جای پول کالا ببر. خوب غلط میکنی اینجا تولید را نابود کردی پول نفت کشور را یا به جیب زدی یا باج دادی به این کشور آن کشور».[١] هیچ کدام دارای اهمیتی ندارند.
او بمثابه شخصی که گویا در دنیای دیگری زندگی میکند، باز هم سال ١٣٩٢ را «سال حماسه سیاست و اقتصاد» و آنچه را که در ظرف سال گذشته (سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی) بر سرمملکت و مردم آورده است را «موفقیتها و دستاوردهای ملت ایران در این عرصه پرچالش به گونهای است که حتی تحسین هوشمندان نکته بین و نخبگان سیاسی و دانشگاهی دنیا در کشورهای مختلف از جمله کشورهای بدخواه ایران را نیز برانگیخته است»[٢] مینامد.
ظاهرا دریچه دید آقای خامنهای را حلقه امنیتی- نظامی و مداحانی که اورا محاط کردهاند چنان تنگ نمودهاند، که او دیگر حتی قادر به دیدن نوک دماغ خود هم نمی باشد. آنچه برای او از اهمیت ویژهای بر خوردار است و حاضرست ته مانده سرمایه ملی مردم کشور را فدا نماید ساخت چند بمب اتمی و موشکهای دوربُرد است، تا به کمک آنها بتوانند گاه و بیگاه همانند رهبران کره شمالی در بلوفهای توخالی آمریکا و کشورهای مجاور را تهدید کند. علاوه بر این او امیدوار است که با اتکا به چنین سلاحهایی بقای رژیم خود را از طرف کشورهای بیگانه بیمه نموده و از براندازی رژیم خود جلوگیری نماید. اگر مردم ایران را هم در این راه به خاک سیاه بنشاند و یا مملکت را دچار جنگی خانمانسوزی نماید چه باک!
با توجه به شروع مجدد مذاکرات آلماتی (گروه ١+٥ در قزاقستان) در ١٦ و ١٧ فروردین، آقای خامنهای که به تنهایی انحصار تصمیم گیری در مناقشه اتمی را از زمانیکه در دیدار با دانشجویان دانشگاههاى یزد در دوازدهم دی ماه ١٣٨٦ اعتراف نمود که: «من همان وقت [روزهای آخر حکومت آقای خاتمی] هم در جلسه مسئولان كه از تلویزیون پخش شد، گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه پی درپی ادامه دهند بنده خودم وارد میدان میشوم. همین كار راه هم كردم، بنده گفتم بایستی این روند عقبنشینی متوقف شود و تبدیل به روند پیشروی و نخستین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد كه این عقبنشینی در آن دولت انجام گرفته.» [٣] داراست، و تا کنون همواره از تمام کوششهای مربوط به حل این مسآله از طریق گفتگو و مذاکره جلوگیری به عمل آورده است، بایستی نسبت به مخاطراتی که درصورت شکست مذاکرات کشور را تهدید مینماید آگاه باشد. چه اگر امروزه در اثر سیاستهای غلط او که منجر به تحریمهای کمرشکن بر کشور تحمیل گردیده است، تحریمهایی که در اثر آن روابط اقتصادی و مالی کشورمان با جهان خارج عملا قطع گردیده، ایران از نظر سیاسی به یکی از منزوی ترین کشورهای جهان تبدیل شده، ملت ایران مجبور گردیده است ذخیرههای منابع ملی خود را با اجناس بُنجُل چینی، هندی و ... به صورت پایا پای مبادله کند فقط او مقصر است. او به تنهایی مقصر است اگر امروزه اقتصاد کشور در آستانه سقوط به سیاهچالی قرارگرفته و از نظر رشد اقتصادی کشور ما با وجود بر خورداری از منابع عظیم نفت و گاز، دررتبه ۱۶۴ کشورهای جهان و رتبه ۲۳ کشورهای منطقه قرار گرفته است.
و بالاخره آقای خامنهای جوابگوست اگر فقط در فاصله زمانی ۸ ماه از مذاکرات مسکو تا آلماتی، که در نتیجه عملکرد او برای تولید حدود ۵۰ تا ۶۰ کیلو اورانیوم با غلظت ۲۰ درصدی که بهای آن در بازار آزاد بیش از چند صد هزار دلار نیست، حدود ۳۰ میلیارد دلار در نتیجه کاهش صادرات نفت و حدود ۱۵ میلیارد دلار سرمایه ملی کشور به هدر رفته است. عمق فاجعه قمار هستهای آقای خامنهای زمانی بیشتر مشخص میگردد، اگر در نظر گیریم که در زمان حکمرانی ایشان بر کشور، خاک این مملکت هم از غارت و تاراج مصون نمانده، و خاکی که برای تشکیل مجدد یک سانتیمتر آن ۷۰۰ سال زمان لازم است، را تریلیتریلی و کشتیکشتی به شیخ نشینان خلیج فارس و بنام “صادرات غیرنفتی” به حراج گذاشته شده است.
همه این زیانها اجتناب پذیر بودند اگر سران رژیم حاکم بر ایران و در رأس آنها آقای خامنهای سیاست دیگری را پیشه میکردند. آقای دکتر بهروز بیات کارشناس سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی معتقد است که: «ایران خودش پرونده اتمیاش را سیاسی کرده و اگر این کار را نکرده بود به راحتی میتوانست مثل اکثر کشورهایی که تکنولوژی هستهای دارند، از این تکنولوژی استفاده کند... غیر از روسیه و آمریکا هیچیک از کشورهای دارای تکنولوژی هستهای خودشان غنیسازی اروانیوم را انجام نمیدهند، چون مقرون به صرفه نیست»[٤].
و آقای احمد شیرزاد استاد دانشگاه صنعتی اصفهان و نماینده این شهر در دوره ششم مجلس شورای اسلامی، ورود ایران به پروژه غنیسازی را فاقد هرگونه تحقیقات اولیهای در زمینههای علمی و اقتصادی دانسته و بیان میدارد که: «من سئوالم این است كه این همه هزینه دادن به خاطر چیست؟ اصلا از ابتدا چه كسی در جریان این مسایل و این پروژهها بود؟ من به شما میگویم هیچ كدام از مجالس اول تا ششم كه ما بودیم در جریان این پروژهها نبودند و هیچ نوع شفافیتی وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار دارید در یك فرایند عقلانیت وجود داشته باشد... مجلس ششم خیلی تحقیق كرد و درنهایت به اینجا رسیدیم كه در مورد پروژههای هستهای ایران تنها یك گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ایران وجود دارد كه آنهم گزارش یك كارمند لیسانسیه این سازمان است كه در این گزارش تولید برق هستهای توصیه میشود، در حالی كه در تمام ادلههایی كه دراین گزارش آمده، دستكاری شده است.» [٥]
بنا بر این چه دلیل منطقی میتوانسته وجود داشته باشد، که رژیمی بدون آگاهی ابتدایی، کاری را شروع کند، به مدت ١٨ سال مخفیانه و حدود ١٠سال هم پس از اِفشا باز بدان ادامه دهد؟ روشن ترین جوابی را که میتوان بدین سئوال داد، این است که نظام ولایت فقیه اساسش بر دشمن تراشی بنا شده است. رژیم ولایت فقیه از آنجا که در هیچ زمانی قادر نبوده است مشکلات مردم و مملکت را حل نمایند، برای پوشاندن بی لیاقتیها و بی برنامگیهای خود به دشمن خارجی نیازمند بوده است. و هم اکنون هم آقای خامنهای از این سیاست پیروی نموده و در سخنانش در مشهد در دوم فروردین ١٣٩٢ این دشمنان را بر میشمارد: «علاوه بر آمریکا که دشمن درجه اول و مرکز توطئه است، دشمنان دیگری هم وجود دارند، که دولت انگلیس خبیث از جمله آنها است. ... دولت فرانسه در سالهای اخیر و بویژه از زمان سارکوزی، سیاست دشمنی آشکار با ملت ایران را در پیش گرفته است که این سیاست غلط همچنان ادامه دارد. ... رژیم غاصب صهیونیستی در حد و اندازهای نیست که در صف دشمنان ملت ایران به حساب بیاید.... اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی ایران، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.... آمریکائیها دائماً برای این چند دشمن ملت ایران ، تعبیر نادرستِ “جامعه جهانی” را بکار میبرند در حالیکه “جامعه جهانی” بهیچ وجه درصدد دشمنی با ایرانی و ایران اسلامی نیست».[٦]
و در دیدارش با نمایندگان مجلس خبرگان و در ارتباط با مذاکرات آلماتی بیان میکند که: «بهانه تحریمها بظاهر موضوع هستهای است اما علت اصلی آن یک هدف بلند مدت [براندازی رژیم جمهوری اسلامی] است که غربیها بدنبال آن هستند».
او که گویا چنانکه آقای نوریزاد مینویسد در بحرانی همه جانبه قرار گرفته است برای جواب دادن به اینکه: «اکنون[که او] همه سر نخها را به خودش وصل کرده است مثلا جریان هستهای با میلیارد میلیارد دلار پولی که از جیب این مردم رفته است به یک سرانجام بی سرانجامی منجر شده است. همه اینها را ایشان طراحی کردهاند. شخص ایشان، باید به تاریخ پاسخ بدهند که به چه دلیلی وارد یک قمارهستهای شدند و الان چیزی عایدشان نشده است.” [٧]، دچار دروغ پردازی میگردد. به قصد فریبکاری و به عمد روند ١٠ ساله مناقشه بر سر پرونده هستهای را نا دیده گرفته و بکلی فراموش میکند که قطعنامههای ۱۷۳۷ ، ۱۷۴۷ و ۱۸۰۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد که راه را بر روی تحریمهای هر روز بیشتر کشورهای مختلف جهان گشودهاند همگی و بجز در یک مورد (قطعنامه ۱۸۰۳) که نماینده اندونزی بدان رآی ممتنع داد، به اتفاق آرا و با رأی “متحدین نظام او” (روسیه و چین) بتصویب رسیدهاند.
مبنای حقوقی این قطعنامهها هم کلا تهدیدهایی اعلام شدهاند که از جانب ایران برای” حفظ صلح و امنیت جهانی” بوجود آمده است. لذا آنچه مسلم است، این است که حتی اگر “غربیها” هم در مورد بر اندازی نظام جمهوری اسلامی بتوافق رسیده باشند، در سطح جهانی و شورای امنیت سازمان ملل متحد رسیدن به چنین توافقی اگر ناممکن نباشد، حصول بدان بسیار مشکل خواهد بود. برخلاف گفتار آقای خامنهای دلایل اصلی تحریمهای اعمال شده سیاستهای ماجراجویانه سردمداران نظام جمهوری اسلامی میباشد و نه چیز دیگر، و بقول معروف «کرم درخت از خود اوست».
از زمانی که دولت آقای خاتمی با آگاهی از خطری که پس از افشا شدن فعالیتهای هستهای از جانب ایالت متحده آمریکا کشوررا تهدید میکرد، آقای حسن روحانی را در ٤ اکتبر ٢٠٠٣ به قبول مسئولیت ارشد پرونده هستهای دعوت نمود اگر چه آقای خامنهای هم چنانکه آقای روحانی در کتاب خاطراتش مینویسد بظاهر از او خواست که مسئول مذاکرات شود و «باری از روی دوش نظام بردارد.» ولی از همان زمان او مزورانه راه دیگری در پیش گرفت. گماشتگان او (حلقه امنیتی، نظامی و حوزه) “ابر باد و مه و خورشید فلک” را بکار گرفتند، تا از همان ابتدا جلو رسیدن به هر توافقی را سد نمایند، و پس از حصول توافقاتی و صدور بیانیه «سعدآباد» [٨]کوشش خود را بدان معطوف داشتند تا آنرا بی اعتبار نمایند.
آنان یک سلسه تظاهراتی با شرکت بسیج، طلاب کفنپوش و نمازگزاران خشمگین به راه انداختند. که سری اول آن همزمان با مذاکرات دور اول و در سال ٢٠٠٣ (١٣٨٢) بود، و سپس همزمان با مذاکرات ایران با سه کشور اروپائی در سال ٢٠٠٤ بدان شدت بخشیدند. مشتی دانشجوی بسیجی تحت لوای “دانشجویان دانشگاههای کشور” از آن پس با دادن شعارهایی همچون « دیپلماسی ذلت, نمی خواهیم, نمی خواهیم» , «هیهات من الذله» , «سفیران استعمار ننگ به نیرنگتان» سرنوشت یکی از غامض ترین مناقشات بین المللی را بدست گرفتند، و درحالیکه بطور معمول کسی جرئت تظاهرات اندکی هم در مجامع عمومی را نداشت، این امت نگران، با خیال راحت جلوی کاخ ریاست جمهوری تظاهرات میکردند و حتی کسی مانع خوابیدن آنان جلوی ماشین وزیر خارجه فرانسه، و مجبور به پیاده شدن و گپ زدن او با برادران و خواهران غیور”دانشجو” نمی گردید. “جنبش دانشجویی” [مشتی دانشجوی بسیجی] اعلامیه میداد که به هیچ عنوان بیانیه «سعدآباد» را نمی پذیرد و آن را یك قرارداد ننگین میخواند. و به نیابت از طرف مردم و بنام مردم اعلام میکرد که: «ملت ایران به هیچ وجه این بیانیه را نخواهد پذیرفت و به یاری خدا در برابر تمام جهان استكبار خواهیم ایستاد». نمازگزاران در شهرهای مختلف كشور پس از اقامه نمازجمعه به میدان آمدند، و جنتی هم انرژی هستهای را عزت اسلام قلمداد کرد. و آنان بالاخره کاری نمودند که کشورهای اروپایی تن بخواست آمریکا دهند، و پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع گردد. درحالیکه آقای خامنهای بنامهای که در تابستان سال ٢٠٠٣ (مرداد٨٢) توسط ١٢٧ نماینده مجلس ششم به او نوشته شد، کمترین ارزشی قائل نگردید، اخطار آنان را بی جواب گذاشت.
این نمایندگان در نامه خود به او هشدار داده بودند که : «اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود. آنچه مانع عملی شدن تهدیدات خارجی میشود، نه توپ و تانك و موشك و سلاح بلكه افزایش مشروعیت نظام، وحدت ملی و یگانگی حكومت و ملت است. تنها راه برطرف كردن تهدید خارجی همان راهی است كه ملت ما را در برابر رژیم دیكتاتوری شاه، متحد و بر سرنگونی آن مصمم ساخت و این تنها در صورتی میسر است كه ملت مطمئن باشد خواسته و رأی او منشأ اثر و تغییر خواهد بود.» [٩]
و چنانکه آقای تاجزاده به نقل از آقای احمدینژاد مینویسد: «آقای احمدینژاد گفت اروپاییها به ما پیغام دادند شما ٢٤ ساعت فعالیتهای سانتریفیوژها را به حالت تعلیق درآورید، ما پرونده شما را از شورای امنیت خارج میكنیم. وی اعلام كرد ایران این پیشنهاد را نپذیرفت همین مساله به تنهایی نشان میدهد نگرانی حضرات نه پیشرفت علمی و تكنولوژیك كشور است و نه حتی به راه افتادن نیروگاههای هستهای.»
حتی به این خواست کشورهای ارو پایی جواب مثبت نداده، و کاری نمودند که نتیجه فلاکت بارش اکنون گریبان گیر ملت ایران گردیده است. [١٠]
حاصل مذاکرات هیأت ایرانی با وزرای خارجه کشورهای اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) که به توافق بر سر “بیانیه سعد آباد” رسید، در صورت رعایت مفاد مندرج در آن، و به شرط ادامه مذاکرات برای پیدا نمودن راه حل نهایی، میتوانست از زیانهای وارده به کشور جلوگیری نماید و راه را برای استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای برای ایران باز نماید.
مواد عمده این بیانیه عبارت بوداز:
١ - کشورهای اروپایی تعهد نمودند:
* سه کشور اروپایی «حق ایران را برای استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای برابر با معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای شناسایی میکنند.»
* به محض این که نگرانیهای بین المللی از جمله نگرانیهای سه کشور کاملاً برطرف شود، ایران میتواند انتظار داشته باشد که به طور آسان تری به فناوری مدرن و اقلام دیگری در حوزههای مختلف دست یابد. سه کشور، با ایران برای ارتقای امنیت و ثبات در منطقه از جمله ایجاد منطقه عاری از سلاح کشتار جمعی در خاورمیانه، مطابق با اهداف سازمان ملل متحد، همکاری خواهند نمود.
* «پروتکل الحاقی (I) به هیچ وجه قصد مخدوش کردن حاکمیت، وقار ملی و یا امنیت ملی کشورهای عضو را ندارد.»
٢ - در عوض ایران تعهد نمود که:
* «همکاری کامل با آژانس بین المللی انرژی اتمی و پاسخ به الزامات و سؤالات باقی مانده آژانس به صورت شفاف و حل و فصل آنها واصلاح هرگونه قصوراحتمالی. امضای پروتکل الحاقی(I) و آغاز فرایند تصویب آن و اجرای پروتکل الحاقی تاپیش از تصویب آن به عنوان یک اقدام حسن نیت. تعلیق تمامی فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و بازفرآوری به صورت داوطلبانه به صورتی که آژانس تعریف میکند.»
عدم قاطعیت آقای خاتمی در دفاع از دستاورد هیأتی که خود منصوب نموده بود، و تسلیم شدن او به جنجالی که مشتی اوباش بنام دانشجو و طلبه به راه انداخته بودند، وظیفه حفاظت از منافع ملی را بدست کسانی سپرد که آمرین اصلی چنین گروههای ضربتی بودند. شانه خالی کردن آقای خاتمی از وظیفهای که ملت بعهده او گذاشته بودند، سبب شد که ایران نتواند از امتیازات داده شده استفاده کند. و دولت بعدی (احمدینژاد) که از پشتیبانی کامل آقای خامنهای بر خور دار بود به هر عملی دست زد که حل این مناقشه را مشکلتر و حتی نا ممکنتر میکند.
و بیشک حق با آقای عباس عبدی است اگر مینویسد :
«برخی از اصلاحطلبان بازگشت به سیاستهای پیشین هستهای (دولت قبلی) را توصیه میكند، گویی كه دولت قبلی در این سیاست استقلال رأی داشت، كه اگر چنین است، چرا در عرصه داخلی چنین استقلال رأیی را از خود نشان نمیداد. به علاوه دولت پیشین همواره مدعی بود كه در سیاست هستهای پیرو رهبری نظام است، و طبیعی است كه رهبری نظام نیز كماكان چنین نقشی را عهدهدار است و دولت جدید حتی بیش از قبلیها بر این پیروی اصرار دارند. بنابراین چنین گزارهای بیش از آن كه حل مسأله باشد، نوعی شعار برای كسب وجاهت سیاسی است. و اگر دولت قبلی هم بود دیر یا زود با همین سرنوشت مواجه بود، مگر آنكه میخواست خارج از چارچوب سیاستهای كلی نظام و رهبری عمل كند.» [١١]
اکنون آقای خامنهای باید بداند که از رژیمش جز یک حلقه امنیتی- نظامی و مشتی چاپلوس که بر او محاط گردیدهاند چیزی دیگری بجای نمانده است، نظام جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از دست داده، و تمام شواهد نشان میدهند که جای وحدت ملی و یگانگی حكومت و ملت را نفرت و بیگانگی مردم نسبت به حکومت و نظام گرفته است. و چنین نظامی را همانگونه که نمایندگان مجلس ششم در تابستان سال ٢٠٠٣ (مرداد٨٢) هم هشدار داند «با توپ و تانك و موشك و سلاح نمیتوان نگه داشت». لذا بهتر است که او هر چه زودتر جام زهر را بنوشد و بیش از این راه خیانت به منافع ملی را در پیش نگیرد. اعمال و رفتاری که بدستور او در ارتباط با منافع ملی کشور در رابطه با مناقشه هستهای تا کنون انجام گرفته است را بجرأت میتوان یکی از خیانت بارترین رفتاری که تاکنون حکومتی در ایران مرتکب آن شده است به شمار آورد. اکنون که طرف مذاکره به قول خود او «به بخشی از حقوق ملت ایران، اعتراف كوچكی كردهاند.» با توجه به شرایط اقتصادی مملکت و خطر احتمالی بروز یک جنک خانمان سوز، اشتباهات گذشته را تکرار ننموده و راه را برای حل مسآله هستهای باز نمایند.
حسین اسدی
———————————————
( I) پروتکل الحاقی
پروتکل الحاقی بهمنظور تقویت کارآمدی و بهبود کارآیی نظام پادمانهای آژانس در 15 مه 1997 به تصویب رسید. کشورهایی که دارای موافقتنامه پادمانی جامع با آژانس هستند، میتوانند این پروتکل را نیز منعقد نمایند. لازم الإجراء شدن پروتکل برای کشور عضو مربوطه بسته به تصویب آن در مجالس قانونگذاری است. هرچند برخلاف INFCIRC/153 پیوستن به این پروتکل داوطلبانه میباشد، اما نحوه عملکرد آژانس و کشورهای غربی و آمریکا بهگونهای بوده است که آن را اجباری نشان میدهد. آژانس ازطریق پروتکل الحاقی دسترسی کاملتری به کل فعالیتهای مرتبط به امور هستهای کشورهای عضو داشته و قادر خواهد بود که از فعالیتهای اظهار نشده نیز بازرسی نماید.
بازرسیهای پروتکل الحاقی: براساس پروتکل الحاقی، بازرسی حق آژانس است و نیازی بهتصویب شورای حکام (برخلاف بازرسی ویژه) ندارد. از طرف دیگر، آژانس در بازرسیهای خود برمبنای پروتکل الحاقی حق دارد به هرمکانی که برای انجام وظایف خود ضروری میداند، دسترسی پیدا کند. این نوع بازرسی بیشتر برای فعالیتهای اظهارنشده طراحی شده و درواقع، میتوان از آن به بازرسیهای سرزده تعبیر کرد.
———————
[١] اقتصاد چینی http://www.kaleme.com/1391/12/30/klm-137626/
[٢]. فارس نیوز :سخنرانی نوروزی خامنهای
[٣]خامنهای در دیدار با دانشجویان یزد
http://www.nahadrey.ir/index.aspx?siteid=36&siteid=36&pageid=7581
[٤] صدای آلمان
http://www.dw.de/a-16295928-1
[٥] . “احمد شیرزاد”، سخنرانی دردانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
[٦] فارس نیوز :سخنرانی در مشهد 2 فروردین 92
[٧]. محمد نوری زاد،/رادیو فردا
http://www.radiofarda.com/content/f4_nourizad_letter_khamenei_nuclear/24745484.html
[٨]. متن کامل بیانیه سعد آباد همشهری
http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820730/news/siasi.htm
[٩] جام زهر http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=1041
[١٠] گفتگوی آقای تاجزاده با الیاس نادران
[١١]. عباس عبدی مقاله “چگونه میتوان مانع جنگ شد، 24 بهمن 85، سایت امروز”