با نزدیک شدن زمان انتخابات تردیدهایی که در اردوی اصلاحطلبان در مورد امر شرکت در انتخابات وجود داشت رو به کاهش گذاشته و گروههای وسیعتری از اصلاحطلبان جرات ابراز تمایل قلبی خود برای وارد شدن در عرصه مبارزه انتخاباتی را پیدا کردهاند. این در حالی است که طی ماههای اخیر تفاوت دیدگاه گروههای مختلف اصلاحطلب در باره مفهوم اصلاحات بار دیگر خود را در موضعگیریهای متفاوت این گروهها در باره شرکت و یا تحریم مبارزات انتخاباتی برجسته کرده بود.
در حالیکه طیفهای معتدل اصلاحطلب از همان آغاز، انتخابات پیش رو را فرصتی دیگر برای حضور در عرصه سیاسی و تاثیرگذاری بر روندهای جاری میدانستند، برخی دیگر با تاکید بر تداوم مواضع سختگیرانه حکومت، فرصت و امکانی برای وارد شدن در این روند را نمیدیدند. در حالیکه این اختلافنظر زمینه ایجاد نگرانی را در اردوی اصلاحطلبان نسبت به پیدایش دودستگی سبب شده بود اما روند وقایع در هفتههای اخیراز این نگرانی کاسته است. حامیان شرکت در جلب نظر اصلاحطلبانی که بیشتر به تحریم نظر داشتهاند موفقیتهای محسوسی بدست آوردهاند.
جان مایه روایت اصلاحطلبانی که نسبت به حضور در عرصه انتخابات چندان خوشبین نیستند این است که حکومت هنوز با حضور آنها در عرصه انتخابات موافق نکرده و اگر هم برای داغ کردن بازار انتخابات روی خوشی نشان داده تنها حضور چهرههای اصلاحطلبی را دربرگرفته که از معروفیت چندانی برخوردار نیستند. نامزدهایی که در صورت شرکت در رقابتهای انتخاباتی قادر به شکست نامزد مورد نظر حکومت نخواهند بود. آین طیف از اصلاحطلبان شاهد مدعای خود را سختگیری حکومت در وارد شدن فعالین سرشناس طیف اصلاحطلب در صحنه سیاسی میدانند و به تهدیدهای نهادهای امنیتی علیه این فعالین در ماههای اخیر اشاره میکنند. به نظر این طیف، شاخص نرمش حکومت در برابر اصلاحطلبان رفع حصر از رهبران جنبش سبز است. در نتیجه هر چهره و طیف اصلاحطلبی که بخواهد در عرصه انتخاباتی فعال شود میبایست با شرط رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی در صحنه حاضر شود. در غیر این صورت، غبار سازش، تمکین و ناپیگری فضای فعالیت او را آلوده میکند و شائبه تسلیم و پشت کردن به جنبش سبز اعتبار او را مورد سئوال قرار خواهد داد. برای این طیف از اصلاحطلبان، حفظ اعتباری که رهبران این جنبش در پیش و پس از انتخابات ۸۸ بدست آوردهاند سرمایه ارزشمندی است که باید آن را پاس داشت تا در زمانیکه حکومت در بحران شدید قرار گرفت و عرصه سیاست شدیدا به چهرهها و الگوهای معتبر آلترناتیو نیاز پیدا کرد، آمادگی خود را برای حضور مجدد اعلام کنند.
طیف دیگر، یا همان اصلاحطلبان طرفدار «شرکت»، گروههایی را در برمیگیرد که اصلاح طلبی را روندی برای همه فصول میدانند که صرفنظر از خواست و شرایطی که حاکمیت در برابر آنها میگذارد همواره بر حضور فعال در صحنه تاکید میورزند. البته بخش اعظم این طیف هم کم و بیش در جنبش سبز حضور داشتند و دست کم تا مقطع اعتراضات اولیه به نتایج اعلام شده انتخابات ۸۸ که حرکتهای مسالمتآمیز در جریان بود در آن شرکت داشتند و یا از آن حمایت میکردند اما با بروز درگیریهای خشونت آمیز از آن فاصله گرفتند. این طیف از اصلاحطلبان در ماههای اخیر در مجموع رویکردی مثبت به حضور در صحنه سیاسی و شرکت در انتخابات از خود نشان دادهاند و این حضور را منوط به آزادی زندانیان و رفع حصر از رهبران جنبش سبز نکردهاند. استدلال اصلی این طیف این است که آنها اصولا به غیر از مشارکت فعال و همهجانبه برای تاثیرگذاری و تغییر دائمی روندهای جاری در کشور الگوی دیگری را برای اصلاحطلبی نمیشناسند. علاوه براین، این اصلاحطلبان با تاکید بر اینکه کشور در معرض بحرانهای شدیدی قرار دارد و تهدیدهای خارجی و داخلی ایران را با مخاطرات جدی مواجه ساخته، برای خود وظیفه و کارایی دیگری نمیبینند مگر آنکه در روندهای سیاسی کشور وارد شوند و در حل مسالمتآمیز اختلافات داخلی و خارجی نقشی فعال بر عهده بگیرند. به بیانی دیگر، با به جان خریدن دشواریهای متعددی که «شرکت» در روند سیاسی میتواند برای آنها، چه از نظر عملی، امنیتی و حیثیتی در برداشته باشد، با رویکردی رفرمیستی، پتانسیلهای اجتماعی را برای تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی فعال کنند. این اصلاحطلبان اتخاذ موضع انفعالی را به زیان مصالح ملی و سرنوشت جامعه میدانند.
البته رویکرد سومی هم در پهنه سیاسی وجود داشته که با وجود همراهی با جنبش سبز اصولا ماهیت رفرمیستی نداشته و از بیرون و به منظور بهرهگیری از پتانسیل اجتماعی این جنبش وارد آن شده است. این طیف، صرفنظر از پیشینه انقلابی بخشی از آن و یا پیشینه بخش دیگر آنکه خواهان بازگشت نظام پادشاهی هستند، مدتهاست که از جنبش سبز خارج شده و آشکار و پنهان در جهت بهرهگیری از سایر منابع قدرت برای انجام تغییر سیاسی در ایران گام برداشتهاند.
اما قبلا از اینکه به نقد دو رویکرد اصلاحطلب، طیف متمایل به تحریم و یا طرفداران شرکت، بپردازیم لازم است که ببینیم در تاریخ مدرن سیاسی اصولا نگاه و رفتار رفرمیستها نسبت به موضوع انتخابات و حضور در آن چگونه بوده است.
در میان پژوهشگران علوم اجتماعی این اجماع وجود دارد که در روند تکامل شهروندی سیاسی در جوامعی که گذار از حکومتهای استبدادی به دموکراتیک را به انجام رساندهاند، نگاه احزاب و سازمانهای صنفی و جتماعی به امر شرکت در زندگی سیاسی، انتخابات و یا حضور در دولت همواره مثبت بوده است. احزاب و سازمانهای لیبرال و بخصوص سوسیالدموکرات که اصلیترین گروههای طرفدار استقرار دموکراسی بودهاند به موازات تلاشهای گسترده سیاسی و سازماندهی گروههای اجتماعی، شرکت در انتخابات را بستری برای طرح و گسترش مطالبات اجتماعی و درگیر کردن مردم در امر مشارکت سیاسی دانستهاند. انتخابات آزمونی بوده است که در آن عیار جامعه در میل به مداخله در تعیین خط و مشیهای مدیریتی تعیین میشده است. در چنین نگاهی، مشارکت در عرصه انتخابات صرفا با ملاک کسب قدرت سنجیده نشده و اصلاحطلبان گرفتار ارزیابیهای حسابگرانه در محاسبه سود و زیانهای مقطعی در امکان بدستگیری و کنترل نهادهای قانونگزاری و اجرایی نشدهاند. شرکت در هر مبارزه انتخاباتی پروژهای از روند طولانی اصلاحطلبی بوده است.
اگر تجربه تاریخی احزاب و جنبشهای موفق رفرمیستی را ملاک قرار دهیم تردیدی باقی نمیماند که امر شرکت در انتخابات و مهمتر از آن شرکت در مبارزه انتخاباتی نه تنها ضرورت که تنها انتخاب عقلانی برای اصلاحطلبان ایران محسوب میشود. برای اصلاحطلبان که همواره با محدودیتهای جدی برای حضور در صحنه سیاسی و اجتماعی مواجه بودهاند هر فرصتی که به آنها امکان طرح ایدهها و راهکارهای اصلاحطلبانه را بدهد و ارتباط آنها را با شهروندان میسر سازد ارزشمند محسوب میشود که باید به نحو احسن از آن بهرهبرداری نمود. از منظر اصلاحطلبانه مهم این نیست که جنبش اصلاحطلبی در هر برههای امکان دستیابی به قدرت سیاسی را داشته باشد و مثلا حضور در عرصه مبارزات انتخاباتی را به امکان پیروزی در آن مربوط بداند بلکه مهم این است که گفتمان اصلاحطلبی فراگیر شود و راهحلهای اصلاحطلبانه و مطالبهمحور در دستور کار سیاسی قرار گیرد. استدلالهایی نظیر اینکه انتخابات مهندسی شده است و نظام قرار است کاندید مطلوب خود را برنده آن اعلام کند و یا اینکه نظام مخالف حضور اصلاحطلبان در عرصه انتخابات است و به خصوص از نامزدی چهرههایی که شانس زیادی برای پیروزی دارند جلوگیری میکند هیچیک مانع از ورود به کارزار انتخاباتی نمیشود. اگر نظام دست به مهندسی انتخابات میزند معنایش این است که در برابر خود جنبش اجتماعی فعالی نمیبیند که در برابر چنین اقدامی ایستادگی کند یا خود را آنقدر قوی یا محق میبیند که برگزاری انتخابات مهندسی شده را حق مسلم خود میداند. در چنین شرایطی اتفاقا حضور فعال در صحنه و اجتماعی کردن مطالبات عمومی موضوع بحث را از نتیجه ظاهری انتخابات که به امکان انتخاب این یا آن فرد محدود میشود فراتر برده و به مسائل عمیقتر، یعنی جهتگیریهای سیاسی، برنامه اقتصادی و مطالبات رفاهی متمرکز میکند. در چنین صورتی این موضوع که کدامیک از اصلاحطلبان تایید و یا رد صلاحیت شوند فاقد اهمیت میشود. در صورت درگیر شدن مردم در گفتمان سیاسی، حتی چنانچه انتخابات بطور مهندسیشده برگزار شود، آنان که فردای انتخابات زمام امور را در دست میگیرند چارهای جز تن دادن به مطالبات اجتماعی نخواهند داشت. تایید و یا رد صلاحیت، دغدغه کسانی است که تنها هدفی که برای شرکت در انتخابات دارند حفظ و یا کسب قدرت سیاسی است. دولت و گروه طرفدار وی در این زمره قرار میگیرند. برای آنها حفظ قدرت و باقی ماندن در دستگاه دولتی هدف است. برای جنبش اصلاحطلبی اجتماعی کردن مطالبات هدف اول و حضور در قدرت سیاسی هدف دوم است. البته طیفی از اصلاحطلبان که امکان دسترسی به قدرت سیاسی را ملاک مشروعیت و موضوعیت انتخابات میداند از آنجا که دریافته است که در انتخابات ۲۲ خرداد شانسی برای رسیدن به قدرت سیاسی ندارد از همان ابتدا از در مخالفت با آن و مقوله شرکت در انتخابات درآمده است. طرح مقوله اصلاحطلبان بدلی در برابر اصلاحطلبان واقعی که توسط همین طیف مطرح شده از همین دیدگاه نشئات میگیرد. مگر اصلاحطلبی عنوانی فرقهای، دینی و گروهی است که افراد و یا گروههایی کلیددار آن باشند و دیگران را از تعلق به آن منع کنند. اصلاحطلبی میتواند اشکال و شیوههای مختلف به خود بگیرد و در سطوح و آهنگهای متفاوتی پیگیری شود، برخی اصلاحطلب رادیکال هستند و برخی دیگر معتدل و اتفاقا موفقیت جنبش اصلاحطلبی میتواند در آن باشد که طیفهای گوناگونی در آنجای گیرند. حتی محافظهکارانی که قدری از مواضع سختگیرانه گذشته فاصله گرفتهاند و به سمت تحولات تدریجی در باورها و الگوهای سیاسی خود گام برداشتهاند نیز طیفی از اصلاحطلبان را تشکیل میدهند. اتفاقا گسترش این گروهها در اردوگاه اصلاحات مبارکترین اتفاقی است که میتواند برای جنبش اصلاحات رخ دهد.
سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری فرصت بینظیری فراهم شده است تا گروههای اجتماعی در روند سیاسی مشارکت کنند و گفتمان سیاسی را که در سالهای اخیر به رخوت و خمودگی گرفتار شده جانی دوباره ببخشند. جامعه ایران و نسل جوان آن از این حق برخوردار است که در صحنه اجتماعی حضور پیدا کند و نظام سیاسی را به تغییر و اصلاح فرابخواهند. نظام سیاسی در هر حال مسلط است و به استیلای خود ادامه میدهد. منتهای عقلانیت آن است که گروههای اجتماعی از هر امکان و ابزار مشروع و منطقی برای تاثیرگذاری بر روندها استفاده کنند. مبارزه انتخاباتی یکی از این روندهاست. جنبش اصلاحات میتواند با حضور در صحنه سیاسی فضای وسیعتری را برای تاثیرگذاری و حضور طرفداران تغییر فراهم کند. آیا مخالفین شرکت فعال در مبارزات انتخاباتی راه عقلانی و واقعی دیگری برای تاثیرگذاری ملی و مسالمت آمیز بر روند تحولات اجتماعی سراغ دارند؟
■ گفتمان یک طرفه؟
آقای حاجی قاسمی من هم با شما هم نظرم که تنها را ه ،مبارزه مسالمت آمیز و گفتمان رفرمیستی است. اما شرط گفتمان این است که دو طرف حاضر یامجبور به این بازی گفتمانی باشند. در جایی که جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت تمام عیار توتالیتر مذهبی حتی خودی های خودش «اصلاح طلبان مذهبی» را به بازی نمی گیرد آیا پیش گرفتن شرکت در انتخابات به هر قیمتی «شرکت گَله یا امت و نه فردِ صاحب رای و نظر» بازی یک طرفه برای رژیم و صرفا” سیاهی لشکر شدن نیست. آیا این توهم آفرینی نیست.
با احترام امید
■ آقای حاجی قاسمی عزیز از اساس با استدلال شما موافقم. به مسئله سیاست در ایران زمینی نگاه میکنید و در خد توان و امکانات موجود راه حل ارائه میدهید. بضاعت جامعه ایران همین است، یعنی اگر طبقه متوسط بزرگ و فراگیر است گروهها و نهادهای قدرت در حمهوری اسلامی هم بر اوصاع مسلط هستند و عامل بازدارنده برای توسعه سیاسی هستند و شما به این عامل مهم نگاهی واقعی دارید.
بسیاری از صاحبنظران چپ گرفتار ایده آلگرایی میشوند و در بررسی و شناخت واقعیت هم روحیه اپوزیسیونی دارند. از فرصتی که مبارزه انتخاباتی به اصلاح طلبان میدهد باید حداکثر بهره را ببرند. اصل و اساس همسن است.
ارادتمند بیژن