استیضاح جنجالی وزیر کار، تعاون و رفاه در صحن مجلس در ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ به دوئل شخصی بین رئیس قوه مقننه و قوه مجریه تبدیل شد. پیدا بود که لاریجانی بیش از احمدینژاد برای این رویارویی لحظه شماری میکند. لاریجانی ریاست دو دوره مجلس هشتم و نهم را بر عهده داشته است. مجالسی که در ارضای منویات رهبری چنان با هم رقابت داشتهاند که بیشتر به شعبه پارلمانی دفتر رهبری مینمودند تا خانه امن ملت! اما دولت احمدینژاد که از دخالتهای بیت رهبری و نیروهای امنیتی و نظامی پشت پرده دل خوشی نداشت، نه تنها هیچگاه مجلس بیاراده را جدی نگرفت بلکه آن را همچون مانعی سرعتگیر برای ماشین تصمیمگیریهای دولت میدید. تا بالاخره مجلس قبلی برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی طرح سوال از رئیس جمهور را در ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ به اجرا گذاشت. سؤالی که به احمدینژاد این فرصت را داد که صحن مجلس هشتم را به مضحکهای تاریخی مبدل کند. سوالات ساده مجلسیان را پاسخ هایی مردم پسند داد و به ریشخند در آخر به آنها گفت که دفعه بعد سوالات را خود او طرح خواهد کرد و خلاصه این که “مجلس در راس امور است” را خیلی جدی نگیرند.
از اینرو مجلس نهم به ریاست لاریجانی و چهرههای شاخصی چون توکلی و مطهری به شدت به دنبال انتقام سرخوردگی “طرح سوال” مجلس پیش بودند.
بسیاری از نمایندگان مجلس نهم نسبت به مجلس هشتم عوض شدهاند اما از لحاظ کیفی تفاوتی با مجلس قبلی ندارد. از سوی دیگر احمدینژاد هر چه به پایان دوره ریاست جمهوری خود نزدیک میشود بیشتر از دموکراسی، انتخابات آزاد، استبداد دینی، انحصار گرایی اقتصادی افراد وابسته به سپاه سخن گفته است. گرچه هنوز بسیاری از اصلاحطلبان و سبزها به این حرفها به دیده شک مینگرند اما نمیتوان این واقعیت را نا دیده گرفت که وی و تیم همراهش از بخش سنتی نظام که آقای خامنهای را هم شامل میشود دورتر و دورتر میشوند. اگر حتی حفظ قدرت در دور بعد در برنامه او باشد باز هم نشان آن است که او بین رای مردم کوچه و بازار و نزدیکی به قدرت مرکزی اولی را برگزیده است.
اما گذشته از حرفهای او، و در عمل، انتصاب مرتضوی بد نام و نشان به ریاست صندوق بیمه و تامین اجتماعی از سوال بر انگیزترین حرکتهای او بود. دشمن شماره ۱ اصلاح طلبان و سبزها و متهم افتضاح کهریزک. حتی حاکمیت هم ترجیح داد که خدمتهای بزرگ او را در قلع و قمع نویسندگان و فعالان و روزنامهنگاران اصلاحطلب نادیده بگیرد و همچون مهره سوخته او را به کناری بیندازد. اما احمدی نژاد این فرد منفور و مطرود را در شبکه خود حفظ میکند. چه کسی است که نداند که با دم مرتضوی کسی قسم عدالت را باور نخواهد کرد. حتی مجلسیانی که به خاطر دستگیریهای اخیر روزنامهنگاران بیچاره به وزارت اطلاعات تبریک میگویند فهمیدند که مرتضوی نقطه ضعف دولت است که میتوان از این طریق برای یک بار هم که شده رئیس دولت را در زمین خودی به گوشه رینگ بهارستان بکشانند.
تنها توجیهی که میتوان از این انتصاب هزینهدار احمدینژاد کرد، دانستههای مرتضوی از نظام قضایی و دستهای پنهان و آمران پشت پرده و آگاهی از تخلفات در حال حاضر یا گذشته است. انتخابی تاکتیکی برای کم کردن فشارها از بالا و اطراف. صندوق پر پول تامین اجتماعی طعمه خوبی خواهد بود برای بسیاری از رانتخواران درون نظام. و چه کسی بهتر از فاضل لاریجانی برادر رئیس مجلس و قوه قضاییه. کسی که با به تله انداختنش هم میتوان از فشار استیضاح وزیران در مجلس کاست و هم از فشار پرونده سازیهای قوه قضاییه.
آنچه دیروز در مجلس رخ داد نکاتی داشت که به اختصار ذکر میگردد:
- اختلافات دیروز برای اولین بار به افشاگری کشیده شد چیزی که آقای خامنهای نسبت به آن هشدار داده بود و از آن میهراسید: اینکه رانتخواری ها، سو استفادهها و اختلاسها و پارتیبازیهای متنفذین نظام به صورت زنده به سمع و نظر مردم شریف ایران برسد!
- از طرف دیگر بسیاری از مردم میخواستند که انتصاب مرتضوی بدون جواب نماند و هرچه زود تر از کار بر کنار شود. در عین حال با هیجان امید داشتند که تمام ۲۵ ساعت نوار موجود در دست احمدینژاد به اطلاع عموم برسد.
- وزیر کار قربانی این دعوا شد. به روشنی پیداست که وی به درخواست احمدینژاد مجبور بوده تا اختیارات عزل و نصب رئیس سازمان تامین اجتماعی را به معاون اول بسپارد. استیضاح او هنوز مساله مرتضوی را حل نکرده است.
- احمدینژاد بارها از فشارهای داخلی بر روی دولت و بستن دستهای دولت برای انجام کار و محدود کردن اختیارات قوه مجریه مینالد. تدارکاتچی بودن درد مشترک همه رؤسای جمهور جمهوری اسلامی بوده است. حقیقت دردناک این است که در اداره کشور بنبست هایی وجود دارد که دو قوه حتی اگر همسو هم باشند توانایی و اختیارات کافی برای گشودن آن را ندارند. این مشکل به روشنی در دوران اصلاحات خاتمی تجربه شد. که البته این خود اصلاح قانون اساسی را میطلبد که از اختیارات هر دو نهاد متصل به رای مستقیم مردم ( دولت و مجلس) خارج است.
- احمدینژاد هیچگاه از شخص مرتضوی دفاع نکرد.
- لاریجانی این بار با نگاه داشتن رئیس جمهور در مجلس بعد از سخنرانیش و پاسخ دادن به او، حرف آخر را خود زد. و حقیقت تلخ عدم استقلال واقعی قوا در حکومت را نادیده گرفت و در ازا از شیرینی تبعیت و سرسپردگی به رهبری سخن گفت که فریاد احسن و مرحبای مجلس تحت فرمان را برآورد.
در واقع رویارویی لاریجانی و احمدینژاد به عنوان دو مدیر میانی در نظام فعلی، یا، انتخاب رئیس تامین اجتماعی توسط وزیر رفاه یا معاون اول رییس جمهور چندان اهمیت ندارند. چرا که در ورای این قوا دستگاه بزرگ و غیر پاسخگوی و غیر شفاف رهبری است که منشأ واقعی تصمیمات کلان است. اما آنچه در جریان افشاگرهای دیروز اهمیت داشت روشنتر شدن تاریکخانه عدالت در ایران است. تاریخ نامهای سعید مرتضوی و صادق لاریجانی و ظلمها و سؤ مدیریت آنها را از یاد نخواهد برد.
سخن آخر این مقاله توصیهای به رئیسجمهور است که چند سالی است خود را مسول, در پیشگاه مردم میداند و نه مقامهای مافوق. حاکمیت اسلامی در ایران هیچگاه به مدیرانی که به دنبال تغییرات سریع و ریشهای هستند و همیشه یک گام جلو تر هستند روی خوش نشان نداده است. از هم اکنون آمادهاند که کاسه و کوزه همه نا به سامانیهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را سر احمدینژاد خرد کنند. ماهها و سالها خواهند گفت بدون آنکه تریبونی برای پاسخگویی وجود داشته باشد. با مرتضوی که آنهمه خوش خدمتی کرد چنین کردند تا چه رسد به کسی که چندی است کوس نا موزون برای گوشهای آنها شده است. اما هنوز مردم قضاوت خود را در مورد احمدینژاد نهایی نکردهاند.
آقای احمدینژاد تا آخر ریاست جمهوری خود با مردم باش. تحریمهایی که در سالهای اولیه جدی نگرفتی کمر شکن شده است. مذاکره مستقیم و سازنده با آمریکا بیش از هر سیاست دیگری بازار آشفته ارز و تورم و گرانی را آرام خواهد کرد. مساله رابطه با آمریکا، با چنان اهمیت که روی نان و آب و قدرت خرید مردم اثر مستقیم دارد باید از این شکل بیعملی و یخزدگی خارج شود. خدمت به مردم در حال حاضر این است که ارادهای از درون نظام در مقابل لجبازیها و کینهتوزیهای شخصی بایستد و در صورت لزوم پیشنهاد “رفراندوم عمومی” در مورد این موضوع را مطرح کند چه بسا وزارت کشور بتواند با انجام یک نظرسنجی نظر مردم را جویا شود.
در نهایت، دانستن حق مردم است. دوران حاکمیتهای غیر شفاف گذشته است. افشا کردن فسادهای پنهان خدمت بزرگی است به این ملت نجیب که شهامتی عظیم میطلبد. نوار دیروز خود مشتی بود از خروار خروار معاملاتی که بدون ضابطه در طول سالها در حال انجام بوده و هست. زمان کم است و مشکلات بسیار، و مردم بهترین تکیه گاه هستند برای آنانکه به تدریج از درگاه قدرت خارج میشوند.
هادی سرمدی
١٦ بهمن ١٣٩١
٤ فوریه ٢٠١٣