.... من خواب دیدهام که کسی میآید
من پلههای پشت بام را جارو کردهام
و شیشههای پنجره را هم شستهام.
کسی میآید
کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست...
آنان كه نام اصلاحطلبی را از قالب یك گفتمان عمومی و راهبردی گرفته و بر سر در تشكلی سیاسی با مجموعهای معین و اساسنامهای مدون قرار داده بودند شاید از قبل پیشبینی نمیكردند كه واكنشهای سیاسی، بین جناحی و حتی رقابتهای درونی آنان، سرانجام بگونهای رقم خواهد خورد كه چنین راهبرد فراگیری در تلقیهای سیاسی رایج تبدیل به تابلویی و افرادی مشخص و محدود بشود.
آنچه كه در این سالها بر سر گفتمان اصلاح طلبی رخ داد آن بود که مخالفت با آنانی که در اردوگاه اصلاح طلبان خیمه زده بودند به مخالفت با ضرورت مبرم دگرگونیهای اصلاح طلبانه منجر گردید. بنابراین اگر برآن باشیم که لباس تنگ حزبی را بر قامت تناور اصلاح طلبی نپوشانیم چه بسا بسیاری از گروههای كنشگر اجتماعی سیاسی دیگر را نیز خواهیم یافت كه در گستره پهناور این راهبرد قرار خواهند گرفت.
از سویی دیگر انباشت نگرانیهایی از کارکرد مدیریت اجرایی هشت ساله اخیر در دیدگاههای حساس به سرنوشت كشور و جامعه، غباری از نا امیدی پوشانده است. پرسشی که در حال حاضر فرا روی این مجموعه قرار دارد این است که آیا با عنایت به سابقه باز هم در انتخابات ریاست جمهوری آینده به عنوان كنشگرانی فعال بایستی شرکت نمود و یا كه به قهر با صندوقهای رای ادامه داد؟
تردیدی نیست كه برای حفظ پویایی در هر جریان فعال اجتماعی بایستی تلاش كرد كه حذف و انصراف از یك راهكار به جایگزینی با شیوههای موثرتری منجر شود. آنان كه در ایزولاسیونهای محفلی بر عدم شركت فعالانه در انتخابات پای میفشرند متاسفانه تا كنون هیچ نسخه كاربردی كه در اجرای آن خودرا نیز ملزم به پرداخت هزینهای نمایند ارائه ندادهاند. جمعی از مخالفین سنتی شرکت در انتخابات، سالیان درازی است كه در آرزوی آنند که جامعه متكثر و متنوع ایران روزی سرانجام از روزنههای تنگ گروهی آنان عبور كند. آنان همواره در جستجوی دریافت صدقه از حمایتهای بازیگران غربی بوده و هر روز را از این در به آن در میزنند تا شاید حمایتهای لفظی این بازیگران را در بوق و کرنا سر دهند. این گروهها برای از بین بردن بزعم خودشان بحران در پیكره جامعه ایران در کمین نشستهاند شاید که بحرانها سرزمین سوختهای را به آنها تحویل دهد. این اندیشههای ورشکسته غافل از آنند که آنچه آرزویش را دارند دیگر یك جامعه و كشور نبوده و تنها یك جسد مرده است گر چه این گروهها در آرزوی گرفتن قدرت سیاسی به نعش كشی هم راضی هستند.
دیگرانی هم هستند که از شدت اندوه و جریحهدار شدن احساسهای پاک و نگرانشان در حال حاضر برای حضور در انتخابات در هالهای از تردید قرار دارند. در شرایطی که زنگ غیر رسمی انتخابات ریاست جمهوری نواخته شده است و در فوریتی كه در پیش رو هست این رنجیده خاطران باید از كمای موجود برون آمده و بیش از هر زمان دیگر دلبستگی و پیوستگی خودرا با سرزمین مادری خود بخاطر بیاورند. سرزمینی که هر نوع انزوا و انفعال در آن را تاریخ آیندهاش نخواهد بخشید.
در غربالی که اینک از نخبگان و شایستگان در پیشرو رخ خواهد داد امید آن هست که چهرههایی با بالهایی از علم و میثاق بر بام آرزوهای مردم بنشینند. باید که از پستوی انزوای خود برون آمده بر بلندای خانه دل، برایشان دانههای همراهی بیافشانیم. آنان اما باید که در فراخوان خود، چشمانداز امیدهای مردم را به آیندهای دورتر از دوران مسئولیت اجرایی احتمالی خود موکول کنند.
سنگهایی در مسیر پویایی این جامعه در طول ۸ سال گذشته افکنده شده که اکنون بیش از چهل نفر را برای بر کندن آنها میطلبد. در ماههای آینده بایستی در عزمی همگانی و حضور فعال در فضای انتخابات به آن بیش از چهل نفر بپیوندیم. باشد که در آینده کسی دیگر را یارای سنگ افکندن فرا روی مردم نداشته باشد. باور کنیم که حضور آگاهانهمان در انتخابات همانا استمرار در حرکت و رفتن است و نیز بیشتر بدانیم که در انزوای موجود هیچ صاحب ابزار و اهرمی کلید موفقیت رقیب را در سینی طلایی تقدیم نمیکند. اینکه در این رفتن الزاما بجایی برسیم از اهمیت کمتری برخوردار است. اگر از پستویمان خارج شویم بدون تردید دیر نخواهد بود که سر به آسمان امیدهایمان بساییم.
عبدالحسین طوطیایی
عضو هیات علمی بازنشسته سازمان تحقیقات كشاورزی