بعد از اینکه رهبر جمهوری اسلامی “انتخابات آزاد” را سخن دشمن خواند و آن را رد نمود و با تاکید بر این نکته که برگزاری انتخاب در جمهوری اسلامی همیشه آزاد بوده و شیوهی برگزاری انتخابات را بدون پرداختن به آن، ستود. حجت الاسلام سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مدتهاست این نهاد نظامی از جانب اکثربه اتفاق مخالفین به دخالت در انتخابت متهم است، در یک سخنرانی که بازتاب گستردهای داشت به “وظیفهی مهندسی انتخابت از جانب سپاه اعتراف کرد” هرچند بعدا مدعیانی از سپاه این امر را ناشی از سوء برداشت از سخنان وی عنوان کردند.
بعد از این هجمه به انتخابات آزاد، نوبت به آیتالله جنتی به عنوان سیاست گذار و مجری دستورات رهبری در شورای شورای نگهبان رسید که با گردن کلفت خواندن مدعیان “انتخابات آزاد” تلویحا به این امر اذعان کرد که شورای نگهبان شمشیر رد صلاحیتها را از رو بسته و کمترین مماشاتی با کاندیدهای غیر همسو نخواهد کرد. لازم به ذکر است که انتخابات آزاد از جانب آیتالله رفسنجانی، آقای خاتمی، محمود احمدی نژاد و بسیاری دیگر از چهرههای سرشناس ایرانی به عنوان تنها راه آشتی ملی که اکنون به شدت آسیب دیده است، مطرح شده بود.
البته قبلا آقای تاجزاده معاون سیاسی وزارت کشور دولت خاتمی که خود مسئولیت برگزاری چندین انتخابات را در جمهوری اسلامی برعهده داشته است و در نخستین ساعات بعد از انتخابت دهمین دوره ریاست جمهوری بازداشت شد، انتخابات آن دوره را کودتای انتخاباتی خوانده بود و چندین روز قبل هشدار داد که در یازده همین دوره ریاست جمهوری کودتای انتخاباتی قبل از برگزاری انتخابات به وقوع میپیوندد.
مشخص است که آیتالله خامنهای تمام مصائب بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری را متحمل گشت که بتواند سیاستهای کاخ ریاست جمهوری را با دفتر خود موازی و هماهنگ سازد. امری که نه تنها محقق نگشت بلکه از همان اوان شروع دهمین دوره ریاست جمهوری تبدیل به نزاع جدی بین نهاد ریاست جمهوری و دفتر وی شد.
نباید از یاد برد که رهبر جمهوری اسلامی به عللهای مختلف تاکنون نتوانسته است که انتخابات آرامانی خود را برگزار کند و سخنان اخیر وی را باید تصمیم جدی ایشان برای برگزاری چنین انتخاباتی (آرمانی) بشمار آورد. بدون شک برای برگزاری انتخابات آرامانی، رهبری نظام به ساز و کار لازم محتاج است. بخشهای از سپاه پاسداران به عنوان قدرتمند ترین نهاد درون حکومت، که هم نفوذ کافی بر رهبری دارد و هم مورد اعتماد کامل ایشان است و درامر مهندسی آرا هم تجربه خوبی دارد، از مدتها قبل برای اجرای این امر سازماندهی شده و برای اجرای چنین پروژهای سازوکارهای لازم را ایجاد نموده است. بنابر این باید سخنان حجتالاسلام سعیدی را که ازامر “مهندسی آرا” آگاه است در همین راستا تحلیل و تفسیر نمود.
حکومت آرمانی از نظر دفتر رهبری، سپاه پاسداران و گروههای تندرو مانند جبههی پایداری، حکومتی است که تمام اجزاء آن طبق دستورات رهبری که احتمالا توسط یک هیئت از مشاوران او در دفتر وی گرفته خواهد شد، هماهنگ عمل کند. آیتالله خامنهای احساس میکند که هنوز درسیاست خارجی، مذاکرات هستهای و امورات داخلی مانند مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دستورات وی اهتمام لازم داده نمیشود. در نظام آرمانی وی مخالف نه تنها جائی ندارد بلکه منتقدان هم مجاز به ابراز نظر نیستند. نظام جمهوری اسلامی از دست فعالین سیاسی، مدنی، فعالین زنان و زندانیان سیاسی به ستوده آمده است. آنها دنبال سازوکاری برای کارا نمون ارگانهای سرکوب هستند. در نظر آنها این نظم اشکال دارد و میپرسند که “چه شده است شخصی مانند ستار بهشتی شب کشته میشود و فردای آن زندانیان سیاسی از درون زندان اطلاعیه صادر میکنند؟”
رهبر جمهوری اسلامی به شرکت حداکثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری زمانی بها میدهد که تودههای مردم بر وفق مراد و منویات وی رای خود را به صندوق بیندازند و منصوب وی را انتخاب نمایند. اگر غیر از این بود به فرمول معتقدان به جمهوری اسلامی همانند آیتاللههاشمی رفسنجانی که برای تداوام جمهوری اسلامی عامل تاثیرگذار در انتخاب وی به رهبری نظام گشت، بها میداد. ایشان به نیکی میدانند که هدف هیج کدام از آقایان رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد انتخابات آزاد نیست بلکه انتخاباتی آزاد در درون معتقدان به نظام و بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی که به هیچ عنوان نمیتواند تظمین کنندهی انتخابات آزاد با شد، هستتند امری که از جانب رهبرجمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست.
میتوان هجمهی رهبر و شرکای در قدرت وی را به انتخابات آزاد در راستای پیامی روشن به منتقدان درونی نظام جهت انتخاب یک گزینه مشخص از طرف آنها، تبیین و تحلیل کرد: “انتخابات را تحریم کنید”. درواقع نهادهای امنیتی با جمعبندیهای نظرات مطرح در سطح اجتماع و با علم به بیبصیرتی خواص (به قول خامنهای) و با توجه به آزمون انتخابات سال ٨٨، صلاح نظام را همانند انتخابات مجلس هفتم نه در شرکت حداکثری رای دهندگان که هیچ تضمینی برای طغیان دوباره آنها وجود ندارد بلکه درانتخاباتی هدایت شده با شرکت حداقلی مردم، ولی بدون دردسر جستجو میکنند. اگرغیر از این بود رهبری و نهادهای که متهم به تهدید سلامت انتخابات در بسیاری از انتخابات دورههای قبل هستند به این زودی و روشنی قلم بر خواست کسانی مانند محمد خاتمی که پتانسیل کشاندن مردم به پای صندوقهای رای را دارا هستند، نمیکشیدند.
طبق تئوری هیئت حاکمه، حکومت برای نیل به اهدافش دو چالش عمده پیش رو دارد.
١- مشکلات در روابط با جهان خارج و تحریمهای اقتصادی.
٢- یک کاسه نبودن هستهی قدرت و تصمیم گیری درحاکمیت برای ایجاد نظام آرمانی.
جمهوری اسلامی میپندارد که برای سازش و چانهزنی با جهان خارج لازم است که پایههای قدرت خود را در داخل تحکیم و راه هرگونه اعتراضی را سد نماید. آنها تصور میکنند که پیشنهاد منتقدان داخلی مبنی بر “سازش در داخل برای چانه زنی با خارج” پیشنهادی است که میتواند ورق عمر تصمیمگیرانی را که با اتخاذ سیاستهای غلط باعث ایجاد فضای مناسب برای تحریم جامعهی جهانی شدهاند، به باد دهد. بنابر این آنها تا تضمین استحکام پایههای قدرت خود، با جهان خارج هیچ سازشی را نمیپذیرند. در واقع هیئت حاکمه یک کاسه کردن مراکز قدرت را برای مواجهه یا سازش احتمالی با جهان خارج یک اصل ضروری میپندارد.
چنانکه برای دمکراسیهای موجود در سطح جهان میتوان درجات متفاوتی قائل گشت برای رژیمهای دیکتاتور موجود در دنیا هم میتوان رتبهبندیهای مختلفی را ترسیم نمود. بدون شک جمهوری اسلامی از بدو تولد حکومتی سرکوبگر و به دور از عناصری مانند دمکراسی، عدالت و قانونمحوری بر ایران حکومت کرده است. اما چنانکه در طول این ٣٣ سال با سفت و شل گشتن ستمگریهایش روبرو بودهایم، آنچه امروز هم از آن میبینیم نهایت استبدادی که به صورت ذاتی در خصلتش نهفته است، نیست و تمام تلاش هستهی کنونی قدرت هم رسیدن به همین خصلت ذاتیش است. بنابراین بیت رهبری و هستهی سپاه پاسداران به انتخابات پیش رو به مثابه راه میانبری مینگرد که به توانائیها به فعل درآوردن خواستههایشان یا به ابزار لازم برای بروز خصلت ذاتیشان برسند.
بنظر نمیرسد که هیچ ناظری حتی در بافت قدرت سیاسی دشواری شرایط کنونی را انکار کند. به قول نوهی آیتالله خمینی:”ایران بر لبهی پرتگاه قرار دارد... وضعیت قرمز است”. لزوما قرمزی وضعیت کشور زنگ خطر برای قدرت سیاسی نیست بلکه تعریفی از فضای عمومی کشور است. اگر استدلالی را که در بالا(انتخابات راه میانبر حاکمیت جهت نیل به توانائی به فعل در آوردن خواستههایش) ذکر گشت، بپذیریم، منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی درحال حاضر راهی بهتر از به چالش کشیدن انتخابات پیش رو ندارند.
واضح است که اصلاحطلبان و منتقدان جمهوری اسلامی ایران همانند سرنگونی طلبان نظام در برههی کنونی برای تحقق خواستههای خود، ابزاری جز تقویت مقاومتهای مدنی در داخل در اختیار ندارند. شکی نیست اگر رهبران اصلاحطلب بعد از سخنان آقای خامنهای بخواهند خواستههای خود را پیگیری کنند، باید راهکارهای دیگری را بررسی کنند و به اهرمهای دیگری غیر از اجازه حاکمیت برای فعالیت یا داشتن کاندید در انتخابات متوسل گردند. این راهکار غیر از ایجاد مقاومت مدنی چه چیز دیگری میتواند باشد؟
حقیقتاً «سرنگونی جمهوری اسلامی» از توانائی احزاب سرنگونیطلب، حتی اگر اختلافات جدی آنها را به حساب نیاوریم، خارج است مگر قدرتهای خارجی آنها را کمک کنند. البته سرنگونیطلبان زمانی میتوانند به کمک کشورهای خارجی امیدوار باشند که اختلافات ایران با جامعهی جهانی به نقطهای حساس کشیده شود و روسیه و چین با حمله نظامی به ایران موافقت کنند و تداوم جنگ، کشورهای درگیر با ایران را به این نتیجه برساند که استمرار حکومت ایران در راستای منافع آنها نیست. یعنی لزوما حملهی نظامی به تاسیسات اتمی ایران جنگ را تا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی پیش نخواهد برد. بنابر این سرنگونی جمهوری اسلامی ایران به وسیلهی کشورهای خارجی را تقریبا باید جزو محالات در نظر گرفت.
از طرفی، درست است که مردمان بسیاری مخالف حاکمیتاند ولی این مردمان لزوما نه اصلاح و نه سرنگونی طلبند، آنها «تغییرخواه یا تحولطلب» هستند. حالا «تغییر» به هر وسیلهای یا «تحول» بدست هر کسی صورت گیرد، اگر خواست و ارادهی عموم مردم در نظر گرفته شود، بعید است که از آن استقبال نکنند.
از طرف دیگر، ایجاد نوعی «توازن قوا» که هریک از منتقدان یا مخالفان جمهوری اسلامی به تنهائی بتوانند به وسیلهی آن حاکمیت را به عقب نشینی وادار کنند، غیر ممکن بنظر میرسد. انتخاب تاکتیک مناسب جهت تضعیف هستهی قدرت سیاسی حاکم بر کشور در حال حاضر، جز با به حرکت در آوردن نیروهای اجتماعی میسر نیست. اگر سیاست را علم چگونگی ایجاد رابطه معقول سود و زیان برای “کنش یا واکنش” مناسب در قبال پیشامدها در نظر بگیریم که در آن امر محال و گزینهی ایدهال وجود ندارد آنگاه ناچارهستیم که بپذیریم، برای فشار بر حکومت مجبور به همکاری با گروههای دیگری هستیم که با ما اختلاف دیدگاه دارند. زمانی که هستی نیروها منتقد ومخالف از جانب دشمنی مشترک با خطر به معاق رفتن مواجه میشود امری غیر منطقی نیست که ازآنها انتظار داشت با هم همکاری کنند یا حداقل تاثیرات یکدیگر را بر اجتماع خنثی نسازند و درسطح رسانهای از تقابل با یکدیگر بپرهیزند. شاید بتوان گفت که نقطهی جوش این دو نیرو، جنبش سبز و شعار “انتخابات آزاد” است که میتوان امیدوار به احیای دوباره آن با تغییراتی در تاکتیکها و شعارها بود.
معروف عثمانی اوپسالا
2013-01-13