سهشنبه ۲۱ َآذر ۱۳۹۱ – 11 دسامبر 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
انتشار یک متن ضبط شده صوتی از مصاحبه آقای نیک آهنگ کوثر با کسی که گفته میشود مهدی هاشمی پسر اکبر هاشمی رفسنجانی است[۱]، سر و صدای زیادی این روزها در داخل و خارج کشور به راه انداخته است. مهدی هاشمی مدتی در خارج کشور به سر میبرد و مخالفان او در حکومت که اتهاماتی را علیه او مطرح میکردند خواهان بازگشت او به کشور و پاسخگویی به این اتهامات بودند. او سر انجام چند هفته پیش به ایران بازگشت و بلافاصله راهی زندان اوین شد. در متن صوتی یاد شده، مصاحبه شونده اظهاراتی را مطرح میکند و ادعاهایی را پیش میکشد که میتواند علیه مهدی هاشمی در زندان به کار گرفته میشود و سرنوشت شومی را برای او رقم بزند. این واقعیت، بسیاری را در باره این که چرا آقای کوثر بدون اطلاع مصاحبه شونده این متن را ضبط کرده و چه کسی مسبب افشای آن شده به گمانهزنی وا داشته و اتهامات و حملات تندی را متوجه نامبرده کرده است - اتهاماتی که او با قاطعیت تمام آنها را رد کرده است[۲]. ولی صرف نظر از جنبههای اخلاقی و حقوقی این مسئله، و با فرض صحت متن، محتوای آن که اکنون پخش شده وجه دیگری از انشقاق و گسل عمیق درون حکومتی جمهوری اسلامی را برملا میسازد.
آقای کوثر توضیح میدهد که متن مصاحبه را بدون اطلاع مصاحبه شونده ضبط کرده است و از این اقدام خود دفاع میکند. ولی او هرگونه دست داشتن در نشر متن را تکذیب میکند و آن را به شدت محکوم کرده است. او توضیح داده که در جریان یک دادرسی به دادخواستی از سوی فردی علیه مهدی هاشمی در کانادا، به حکم دادگاه مجبور شده متن یادشده را همراه با متون دیگری که از هاشمی در اختیار داشته به وکیلان دو طرف دعوا رد کند، و اکنون مطمئن نیست که چه کسی با دست یافتن به متن آن را منتشر کرده است. اظهارات آقای کوثر در مورد الزامات دادگاهی کانادا (که بر گرفته از نظام قضایی بریتانیا است) کاملا با واقعیت میخواند. علاوه بر این، با توجه به محکوم کردن این عمل از سوی او، و احساس مسئولیت و ناراحتی شدیدی که در مورد عواقب این نشر برای مهدی هاشمی از خود نشان داده، دلیلی بر کذب مدعای او در دست نیست. از این رو، اگر دفاعیات او در مورد ضبط متن گفتگو بدون اطلاع مصاحبه شونده را بپذیریم باید نتیجه گرفت که در مورد پخش این متن مسئولیتی متوجه او نیست.
مبارزه قدرت و درگیریهای درونی نظام جمهوری اسلامی، تا مرحله حذف فیزیکی رقیب، مسئله تازهای نیست. از آغاز تشکیل این نظام، مردم ایران شاهد صعود و نزولهای افراد متعددی از صاحبان قدرت بودهاند که یا شخصیت آنان با خفت در هم شکسته شده و یا تکلیف آنان به دادگاههای انقلاب و جوخههای اعدام و طناب دار سپرده شده است. کسانی هم بودهاند - مانند احمد خمینی - که به شکل مرموزی به ناگهان جان سپردهاند، و در ذهنیت مردم مرگ آنها به حساب این یا آن مقام حکومتی گذاشته شده است. علاوه بر این، حتا در مورد افرادی - مانند مطهری و مفتح - که به دست گروههای مسلح ترور شدهاند، بخش بزرگی از افکار عمومی آنها را جزیی از تصفیههای خونین داخل حکومتی به حساب آورده است.
این مبارزه، همراه با توطئههای جناحهای مختلف حکومتی علیه یکدیگر، البته کمتر به صورت صریح و مستند در معرض افکار عمومی قرار گرفته است. برخی از مقامهای دولتی ممکن است در خاطرات و اظهارات خود سالها پس از واقعه به گوشههایی از این توطئهها اشاره کنند و یا با حق به جانب خود بینی واقعه را به صورت مجعولی شرح دهند، ولی کمتر پیش آمده است که در زمان واقعه نیت و افکار و اقدامات آنان برملا شود و مردم در جریان آن قرار گیرند. تنها در موارد معدودی که متن گفتاری به صورت پنهانی ضبط و سپس منتشر شده است - مانند سخنرانی حسن آیت در جریان انقلاب فرهنگی یا آن چه که در دوران اصلاحات به نام پرونده «نوارسازان» معروف شد - این قاعده در هم شکسته شده و برخی از توطئهها و درگیریهای درون حکومتی برملا شده است.
متن اخیر در شرایطی منتشر میشود که جمهوری اسلامی دچار یکی از شدیدترین انشقاقهای حکومتی از یک سو، و شکنندهترین بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر، شده است. نظام حاکم در این شرایط بحرانی بیش از هر زمان دیگر به وفاق و همبستگی نیاز دارد. ولی این متن نشان میدهد که خامنهای دیگر نمیتواند حتا به یار غار قدیمی خود اعتماد کند و به خاطر «حفظ نظام» هم که شده از او انتظار حمایت داشته باشد. موقعیت خامنهای به عنوان ولی فقیه مدتی است که از سوی احمدینژاد به عنوان رییس جمهور برگزیده او علنا و به طور بیسابقهای به چالش کشیده شده است. ولی در عین این که شواهد زیادی در دست هست حاکی از آن که هاشمی رفسنجانی نیز نقشه حذف خامنهای را در سر میپروراند سند قابل اعتمادی تا کنون در این باره منتشر نشده است. اکنون، متن نشریافته این واقعیت را به روشنی برملا کرده است.
بستگان مهدی هاشمی، و از جمله پدر او، اصالت متن صوتی یادشده را انکار کردهاند و آن را جعلی دانستهاند. این موضع البته قابل فهم است. همان طور که در بالا گفته شد اظهارات و ادعاهایی در این مصاحبه مطرح شده که در نظام قضایی جمهوری اسلامی از جرایم سنگین امنیتی و سیاسی بشمار میرود و عواقب سنگینی را میتواند برای گوینده آنها به دنبال داشته باشد. ولی انکارهای فوق و ظرافتهای حقوقی مربوط به آن کمتر جایی در نظام قضایی دادگاه بلخی حاکم دارد، و با توجه به مضامین متن و اظهارات مصاحبه کننده که ارتباطات با سابقه و زیادی با مهدی هاشمی داشته میتوان فرض را بر آن گرفت که متن اصالت دارد و این مهدی هاشمی است که از سوی خود، جمع خود («ما») و پدرش هاشمی رفسنجانی سخن میگوید.
در این متن، او به صراحت مطرح میکند که مدت زیادی پدر او و اطرافیانش تلاش خود را بر این امر متمرکز کرده بودند که خامنهای را «کنترل» کنند، ولی اکنون دیگر از این هدف ناامید شدهاند و طرحهای دیگری در سر میپرورانند. او این امر را تفصیل نمیدهد، ولی برای شنونده آشنا است که وقتی چیزی/کسی قابل کنترل نباشد گام بعدی چیست. او همچنین صریحا از «مقابله با نظام» سخن میگوید: «ما» به اصلاحطلبها که «به ما فحش دادند گفتيم هدفمان مشترك است و ... تفاهم كرديم كه همه نيروها بايد متحد بشويم و جلوي نظام بايستيم». این که رییس جمهوری مانند احمدینژاد در برابر نظام ولایت فقیه و روحانیت بایستد گرچه در حیات جمهوری اسلامی بیسابقه، ولی با توجه به پایگاه اجتماعی او تا حدی قابل فهم است. ولی این که کسی مانند هاشمی رفسنجانی (یا نزدیکترین افراد به او) در برابر نظامی بایستند که تمامی حیثیت و اعتبار و حیاتشان مرهون آن است از مقوله دیگری است. مهدی هاشمی در واقع میگوید که در مبارزه قدرتی که بین خانواده او و خامنهای در جریان است خط قرمزی به نام «حفظ نظام» وجود ندارد.
آقای کوثر البته در مصاحبه ویدیویی که با او شده سخن دیگری از قول مهدی هاشمی نقل میکند که - اگر صحت داشته باشد - نشان میدهد تا کجا او و همراهانش حاضر بودهاند در مبارزه با نظامی که خود جزیی از آن هستند پیش بروند. او میگوید که در سفری به آمریکا، هاشمی گفته که او میخواهد با مقامات این کشور تماس برقرار کند و از آنان بخواهد که تحریمهای شدیدتری را علیه ایران اعمال کنند. تحریم یکی از حساسترین حربههایی است که غرب در تلاش برای وادار کردن رژیم ایران به اجرای قطعنامههای سازمان ملل به کار گرفته است، و به دلیل تأثیر مخرب آن بر زندگی مردم عادی حتا بسیاری از نیروهای برانداز مخالف جمهوری اسلامی نیز از تأیید آن ابا یا در آن تردید میکنند. خواست تشدید تحریمهای اقتصادی از سوی عواملی در درون نظام جمهوری اسلامی به بهترین وجهی عمق انشقاق و گسل درونی این نظام را به نمایش میگذارد.
اختلاف بین اردوگاه هاشمی رفسنجانی و بیت رهبری از سالها پیش شروع شده و به خصوص از سال ۱۳۸۴ که او در برابر احمدینژاد مورد حمایت خامنهای شکست خورد تشدید شده است. در یکی دو سال اخیر که روابط خامنهای با احمدینژاد رو به تیرگی نهاده است، زمینه برای نزدیکی مجدد خامنهای و رفسنجانی فراهم شد و این دو برای مقابله با احمدینژاد و «حفظ نظام» انگیزه مشترکی پیدا کردند. ولی متن منتشره اخیر نشان میدهد که بر خلاف آن چه که در ظاهر دیده میشد، هاشمی نمیتواند به خامنهای اعتماد کند و درگیری و توطئههای پشت پرده بین این دو همچنان ادامه یافته است. اکنون خامنهای بیش از هر زمان دیگر تنها شده است. نه فقط رییس جمهور برگزیده او مقام خود را بالاتر ارزیابی میکند و با توسل به ملیگرایی و ایران (در برابر اسلام و اسلامگرایی) اساس نظام را زیر سؤال برده است، جناح مقابل به سرکردگی هاشمی رفسنجانی که از آفرینندگان و پاسداران نظام بشمار میروند نیز تیشه به دست به جان نظام افتادهاند. بوی پوسیدگی از بند بند این نظام بلند شده است...
————————
[1] http://www.youtube.com/watch?v=wPvhajfVc44
[2] http://www.youtube.com/watch?v=HcIaGNASnb8