سهشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۱ – 20 نوامبر 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سومين نشست «اتحاد برای دموکراسی در ايران» در پراگ حول شعار مشترک «انتخابات آزاد» برگزار شد. این شعار به دو مفهوم به کار گرفته میشود. یکی به عنوان وسیلهای برای گذار از جمهوری اسلامی به نظامی سکولار و دموکراتیک، و دیگری به عنوان ابزاری برای حل و فصل دموکراتیک مسئله قدرت در جامعه. اولی سلاحی است مسالمتآمیز که در برابر جمهوری اسلامی به کار گرفته میشود، و دومی تعهدی است که هر نیروی اپوزیسیون بر پذیرش حاکمیت صندوق رأی میدهد.
شعار انتخابات آزاد، در عین حال، یک حرکت فرهنگی برای جا انداختن اصل دموکراتیک «رأی مردم» در فرهنگ سیاسی ایران نیز بشمار میرود. فرهنگ سیاسی ما، هم در پوزیسیون و هم در اپوزیسیون، به شدت پدرسالار و آمرانه است. بسیاری از سیاستپیشگان ما شدیدا از رأی مردم میترسند، و میاندیشند که آنان صلاح مردم را بهتر از خود مردم میدانند. در واقع آنان میترسند که در یک انتخابات آزاد از طرف مردم نفی شوند. این امر در مورد پوزیسیون روشن است. ولی در بین اپوزیسیون هم کم نیستند کسانی که در تعهد خود به حاکمیت صندوق رأی تعارف میکنند. اینان نمیپذیرند که دموکراسی یعنی حاکمیت صندوق رأی، و یا مردم ممکن است در انتخاب خود اشتباه کنند ولی آنان حق دارند که اشتباه کنند و انتخاب فرضا اشتباه آنان باید محترم شمرده شود.
در هر صورت، امروزه شعار انتخابات آزاد به یکی از این دو معنای فوق (و گاه به هر دو معنا) مقبولیت زیادی در جامعه سیاسی ایران یافته است. در طیف وسیع نیروهای سیاسی، تقریبا همه نیروها امروز از انتخابات آزاد سخن میگویند. این توافق ملی در پای این شعار به نوبه خود مغتنم است، ولی در صداقت تعهد بسیاری از این نیروها به حاکمیت صندوق رأی تردیدهای جدی وجود دارد. میتوان بر انتخابات آزاد در معنای اول که در بالا آمد به سادگی به توافق رسید و بر اساس آن به همگرایی سیاسی دست یافت، ولی تعهد به حاکمیت صندوق رأی را تنها میتوان با آزمایشهای عملی به اثبات رساند.
در باره «چگونگی گذار به دموکراسی» سخن زیاد گفته شده است. امروزه نظریه غالب در فرهنگ اپوزیسیون این است که این گذار باید تا حد امکان مسالمتآمیز باشد. قید «تا حد امکان» به این دلیل است که مسالمتآمیز بودن این تحول به عمل دو طرف، پوزیسیون و اپوزیسیون، وابسته است. یعنی تا آنجا که به اپوزیسیون مربوط میشود، اکنون قاطبه نیروهای سیاسی راهکار مسالمتآمیز را پذیرفتهاند. ولی رفتار حکومت ممکن است مانع از این شود که مرحله گذار بدون خشونت به انجام برسد و حکومت خشونت را بر اپوزیسیون تحمیل کند.
گروههای مختلف سیاسی معتقد به گذار مسالمتآمیز هریک استراتژی خاص خود را برای تأمین این هدف دنبال میکنند که توضیح آنها خارج از حوصله این نوشته است. ولی اجماع عمومی و وجه مشترک این استراتژیها ظاهرا این است که از طریق اهرمهای داخلی و بینالمللی فشار بر حکومت جمهوری اسلامی را افزایش دهند تا سرانجام حکومت مجبور شود به رأی و نظر مردم، که از طریق صندوق رأی میتواند ابراز شود، تن دهد.
ولی در برابر نظریه غالب که در بالا عنوان شد برخی بر این نظریه پا میفشارند که برگزاری انتخابات آزاد در هیچ شرایطی پیش از انحلال یا سرنگونی جمهوری اسلامی عملی نخواهد بود. اینان، بنا به تعریف، به انتخابات آزاد به مثابه ابزاری برای گذار از جمهوری اسلامی به یک نظام دموکراتیک اعتقادی ندارند و تنها آن را به معنای دومی که در بالا آمد میپذیرند.
موضع این نیروها مبتنی بر فرضی اثبات ناپذیر است. رفتار هیچ نیرویی در آینده را نمیتوان بر اساس عملکرد گذشته یا فعلی آن قطعی و تغییرناپذیر گرفت. افراد تغییر میکنند، و نظامهای سیاسی نیز در شرایط مختلف و تحت عوامل پیشبینیناشده گوناگون ممکن است رفتاری دیگر از خود نشان دهند. فرض این که در هیچ شرایطی نمیتوان از انتخابات آزاد به مثابه مثلا گام نهایی انتقال قدرت از جمهوری اسلامی به نظامی جدید کمک گرفت، خودفریبانه است. گذار از جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک یک روند است، و در مرحلهای از این روند انتخابات آزاد میتواند نقش پیدا کند.
شعار انتخابات آزاد چون مبنای ایدئولوژیک ندارد توان بالقوه زیادی برای همهگیر شدن دارد. انتخابات آزاد به هر کس اجازه میدهد که به هر فرد و گرایشی میخواهد رأی بدهد. یعنی لازم نیست شرکتکنندگان در این حرکت آرمانهای مشترکی داشته باشند و یا حتا در لزوم یا عدم لزوم تغییرات ساختاری به توافق برسند. کافی است که افراد به حق خود و دیگران بر اساس «هر فرد یک رأی» به توافق برسند و برآمد صندوق رأی را بپذیرند. شعار انتخابات آزاد بیشترین توان را در ایجاد یک حرکت ملی و در برگیری همه نیروهایی دارد که مدعی احترام به رأی مردم هستند. البته اگر نیروهایی هستند که به رأی مردم کاری ندارند در این حرکت طبیعتاً جایی نخواهند داشت.
از این رو، شعار انتخابات آزاد نقشی اساسی در جا انداختن اصل دموکراتیک و اساسی رأی مردم در اداره جامعه و فرهنگ دموکراسی در فضای سیاسی ایران دارد، و یک زمینه مشترک برای همکاری همه نیروهایی که این اصل بنیادین دموکراسی را پذیرفته باشند ایجاد میکند - صرف نظر از اختلاف در عقیده، گرایش، مرام و آرمانهای سیاسی و اجتماعی. بیدلیل نیست که غالب تلاشهایی که این روزها برای همگرایی نیروهای سیاسی صورت میگیرد در حول و حوش این شعار شکل گرفته است.
در عین حال، نمیتوان و نباید حس بیاعتمادی و بدگمانی مردم را نسبت به نیروهایی که این شعار را مطرح میکنند نادیده گرفت. غالب نیروهای سیاسی ما تجربه و سابقه خوبی از پایبندی به انتخابات آزاد و حاکمیت صندوق رأی ندارند. امروز که بسیاری از آنان از انتخابات آزاد و تعهد به آن سخن میگویند آیا آمادهاند که ادعای خود را به اثبات برسانند؟ آنان میتوانند در یک انتخابات آزاد در خارج کشور شرکت کنند و عملا پذیرش حاکمیت صندوق رأی را به سهم خود نشان دهند. و سر باز زدن از این کار آیا بهترین گواهی بر حقانیت بیاعتمادی و بدگمانی مردم و تأیید آن نخواهد بود؟
«اتحاد برای دموکراسی در ايران» که حول شعار انتخابات آزاد شکل گرفته باید بیش از هر نیروی دیگری از برگزاری یک انتخابات آزاد در خارج کشور استقبال کند. تجربه «شورای ملی سوریه» نشان داد که بدون پشتوانه رأی مردم چگونه نهاد سکولار و مقتدری که تا حد زیادی از اعتبار بینالمللی نیز برخوردار بود زیر فشار دو مقام خارجی (امیر قطر و وزیر خارجه آمریکا) مجبور شد که اعتبار و استقلال خود را به نهاد نامنتخب دیگری به ریاست یک امام جماعت سابق تسلیم کند. آیا اگر «شورای ملی سوریه» با رأی آزاد سوریهایهای خارج سوریه شکل گرفته بود باز هم چنین سرنوشتی در انتظارش به سر میبرد؟ نهادهایی که سودای مشابهی در رابطه با ایران در سر میپرورانند به جا است که از سرنوشت «شورای ملی سوریه» پند بگیرند.