انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحدِ امریکا پس از حدود یک سال تلاش هر دو حزب برای پیروزی، سرانجام روز سه شنبه ۶ ماه نوامبر به انجام رسید و پایان یافت.
همچنان که بسیاری از دنبال کنندگان اوضاع سیاسی و از آن جمله نگارنده اطمینان داشت، آقای باراک اوباما از حزب دموکرات این بار نیز رأی کافی را از آن خود کرد و دو باره به ریاست جمهوری ایالات متحد برگزیده شد. آقای «میت رامنی» شکست خورده نیز، بر حسب قاعده دموکراسی، در کمپین خودش بر روی صحنه آمد و ضمن اعلام قبول شکست، گفت: «به رقیب تلفن کردم و پیروزیاش را شادباش گفتم» این همان چیزی است که فرهنگ و تمدن دموکراتمنشانه نام دارد؛ و جزئی از قواعد احترام به رأی و نظر مردم است.
اما در ایران ما، با آنکه بیش از هفت سال از کنار رفتن خاتمی میگذرد و با وجودی که این فقیه عمامه سیاه ۲۲ میلیون رأی در سبد انتخاباتی داشت و کاری خلاف عرف و قاعدهی حکومت فقیهان و رژیم اسلامی در آن ۸ سال انجام نداده بود؛ و همواره با مماشات و قبول خفت خود را مطیع رهبر جلوه میداد، مخالفان او که ذوبشدگان در ولایت نام داشتند، هنوز او را لعن و نفرین میکنند.
نیز دو نفر از نامزدان انتخابات ریاست دولت دهم که خود را مغبون در آن گزینش میدانند و به درست انجام شدن انتخابات سال ۱۳۸۸ ایراد داشتند، از آن زمان تاکنون در زندان خانگی به سر میبرند و از زندگی عادی محروم شدهاند. زشت بودن استبداد و زیبا و با طراوت بودن آزادی در همین نوع کارکردها و برخوردها مشخص میشود.
در این نوشتار هدف من ایراد از اوضاع حکومت در ایران نیست زیرا عیان، نیاز به بیان ندارد. منظور من توقعات هموطنان و نتیجه گیریهای بیمبنا و نابخردانهای است که از انتخابات ایالات متحد دارند و ذهنیّت و اندیشهی خویش را به مطالب و مباحثی گرفتار میکنند که انسان نمیداند باید بخندند و یا برای چنین طرز اندیشهای بگرید؟
انتخابات امریکا را هموطنان درون کشور نیز دنبال کرده و تا لحظات آخر پیگیر ماجرا بودهاند. روزنامه و سایتهای اینترنتی نیز همین روند را رفتهاند و غیر از نتیجهی گزینش، سخنرانیهای پایانی از هر دو نامزد را ترجمه کرده و به چاپ سپرده و در اختیار خوانندگان قراردادهاند. خوانندگان سایتها نیز کامنتهائی در زیر نوشتار سایت، نوشته و اظهار نظر کردهاند. هموطنان بیرون از ایران نیز از اظهار دیدگاه و بحث و نقد نسبت به این گزینش کوتاه نیامده و هرچه که در ضمیرشان میجوشیده است بازگو کردهاند.
آنچه سبب شگفتی میشود نحوه برخورد اکثریّت نزدیک به اتفاق این هموطنان با انتخاباتی است که ملتی عادت کرده به دموکراسی در کشور خود انجام داده است. این هممیهنان، انگار تصورشان این است که مردمان ایالات متحدِ امریکا هیچ نگرانی و اندیشهی مثبت یا منفی بجز حکومت فقیهان ایران در مغز خویش نمیپرورند و اگر به پای صندوق رأی میروند هدف نخستین و غائیشان باید گزینش کسی باشد که نجات مردم ایران از دست حکومت جور و ستم آخوندی را در برنامه دارد.
یکی نوشته است: «...اگر رامنی انتخاب میشد، احتمال برانداختن آخوندها بیشتر بود...» دیگری با دوری از ادب نوشته است: «سگ زرد برادر شغال است» یکی هم اظهار لحیه فرموده: «هیچ یک از این دو نفر در فکر ملت ایران نیست...» و سخنانی از همین ردیف که نشان میدهد این عزیزان پس از ۳۴ سال هنوز منتظرند دولت ایالات متحد امریکا به مانند واقعهی مرداد ماه ۱۳۳۲ در ایران کودتائی راه اندازد و حکومت فقیهان را براندازد و ما را به خواستهی نامقبولمان برساند.
پرسش مهم و اصلی این است که: اگر حکومت کنونی ایران، برای جهان و به ویژه امریکا از نظر اقتصاد و امنیّت مشکلی ایجاد نکند و از خیر و شر بمب اتمی درگذرد و از غنیسازی اورانیوم صرفنظر کند؛ و بخواهد با دولت ایالات متحد به روال معمول برخورد داشته باشد، امریکا چه انگیزهای برای سقوط این رژیم خواهد داشت.
شما چرا توقع دارید که کشوری دیگر سرنوشت ما را رقم زده و برایمان حکومت دموکراسی ایجاد کند. مگر دموکراسی موجود کنونیی ایالات متحد را در حدود دو سده و نیم پیش نیروهائی دیگر به این ملت هدیه کردهاند؟ مگر دموکراسی فرانسه و آلمان و هند و ژاپن را دیگران در آن کشورها ریختهاند؟ مگر در روی کرهی زمین تنها حکومت آخوندی ایران استبدادی است و دیگر کشورها همه از فیض آزادی و دموکراسی برخوردارند و مشکل جهان تنها استبداد ایران است؟
شکی نیست که دولت و مردمان هر کشوری نخست به منافع خود میاندیشند و برای اعتلای میهن خویش درتلاشند و نیروی خود را در راه پیشرفت سرزمین خویش به کار میگیرند. البته در مورد کشورهای مقتدر و یگانهی کره زمین اندکی موضوع توفیر دارد و این قدرتمندان اگر وقت و فرصت ایجاب کرد، ممکن است نسبت به مردمانی که تحت ستم و کشتارند احساس ترحم کنند و از نظر انسانی یاری رسانشان باشند. مشکل این است اگر چنین تصمیمی هم از سوی یکی از نیروهای جهانی گرفته شود، باید «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» همه در کار باشند تا آن تصمیم جامهی عمل به تن کند. هم اکنون در کشور سوریه، بشار اسد ملت خود را از زمین و هوا درو میکند؛ ولی روسیه و چین بر خلاف نظر امریکا و اروپا، با پشتیبانی از بشار اسد هر نوع کمک به مخالفان را غیرممکن کردهاند.
فرض کنیم مانند موضوع عراق در زمان بوش پسر، سازمان ملل نیز رأی به حمله نظامی دهد، دقت زیادی لازم نیست تا نتیجهی کار پیشبینی شود. آیا پس از آن همه کشتار و آن همه هزینه، عراق کنونی دارای یک رژیم دموکراسی است؛ یا به یک کشور تجزیه شده و دیکتاتور نوین تبدیل شده است؟ فراموش نکنیم هر حملهای الزاماً متضمن تولید دموکراسی نیست. حمله نظامی به افغانستان چه باری از روی دوش مردم ستمدیده و بینوای آن دیار برداشته است؟
ما چشم به گزینش رئیس دولت کشور امریکا دوختهایم که برای ما در ایران آزادی و دموکراسی ارمغان آورد. این در حال و هوائی است که همه بجز آقای میرفطروس در ظاهر ادعا داریم نباید به ایران حملهی نظامی شود! در همان حال با تحریم اقتصادی کنونی که کمر رژیم را دوتا کرده است نیز، مخالفت میورزیم و معتقدیم این تحریمها بیشتر به زیان مردم است تا دولت. پس چه باید کرد و خواهان چهگونه واکنشی از سوی ابرقدرتها هستیم...؟
چنین وضع و حالتی، نوعی آشفته حالی و پریشان افکاری و گونهای با خواستهی خویش بیگانه بودن است. نه جنگ میخواهیم - که اندیشهای زیباست و جنگ نفرتانگیز است- و نه به تحریم اقتصادی و مالی رضایت داریم. پس طالب چه هستیم؛ و چرا وجود فرد رئیس جمهوری و نوع گزینش امریکا را به آرزوهای محال خود پیوند میزنیم؟
ایالات متحد امریکا با ایران رابطه ندارد؛ بریتانیا نیز مدتی است سفارتش را تعطیل و قطع رابطه کرده است؛ دولت کانادا نیز روابط با ایران را معلق کرده و سفارتش را بسته است. کشورهای اروپائی نیز تحریم ایران را در دستور کار دارند و حکومت اسلامی را در تنگنا نهادهاند. به گمان من بیشتر از این مبارزه در یک زمینهی صلحطلبانه ممکن نیست!
پس از هر جهت که بنگریم به این نتیجه میرسیم که اکنون نوبت ملت ایران است که باید به پاخیزد و با حکومت بستیزد. اما بدبختانه مردم در شمار اکثریّت، در عین عدم رضایت از اوضاع، به هر خفتی راضیاند؛ و دولت با اهدای حقوق ماهانه ۴۵ هزار تومان به هر نفر در زیر نام رایانه، ملت را خریده و عوام را در چنگ گرفته است. اکنون ملت ایران از خاص و عام حقوق بگیر دولتاند. پس لاجرم باید مطیع و منقاد باشند. وگرنه میبایست ناخوشنودی خود را نشان میدادند و به سان مردم سوریه به میدان آمده و به چنان مبارزهای رو میآوردند...
قشر خواص هموطن نیز اهل خیزش و تظاهرات نیستند. من وقتی آقای علی نصیریان بازیگر مشهور تئاتر و سینما را در حوزه رأیگیری مجلس مسخره اسلامی میبینم که انگشت رنگ شده و شناسنامه مهر خورده خویش را به دوربین نشان میدهد و با تبسم ملیح به ریش ما میخندد؛ و یا دختران آرایش کرده و بیحجاب اسلامی را میبینم که عکس بزرگ خامنهای را بالای سر گرفتهاند، یقین خواهم کرد که ابلهتر از احمدینژاد نیز میتواند بر سر کار آید و قادر به نگهداشت این الیگارشی باشد.
از سوی دیگر به روشنی میبینیم و درمییابیم که مخالفان درون ایران چشم امید و انتظار را به اپوزیسیون برون مرز دوختهاند که با یاری کشورهای قدرتمند گیتی، شر حکومت را از سرشان کوتاه کنند؛ و ما مخالفان برون مرز نیز منتظر قیام مردم درون کشوریم!... هیهات که هر دو طرف در اشتباهیم و به بیراهه میرویم. چون هر دو شیوه نا ممکن مینماید.
میزان اعتقاد و علاقه مردم هموطن نسبت به مذهب شیعه و دوازده امام نیز از جمله عواملی است که ضمانتی برای بقای حکومت آخوندی محسوب میشود. به یاد داشته باشیم که هر سال چند میلیون نفر به زیارت گورهائی میروند که تصور میکنند جسد امام و امامزادهای در آن نهاده شده است... اداره اوقاف حکومت آخوندی اعلام کرد که گور بیش از یازده هزار امامزاده را در سطح کشور به ثبت رسانده است. میزان پولی که زوار ابله درون ضریحها میریزند در سال به چند میلیاد دلار میرسد. سالی چند میلیون ایرانی برای زیارت کربلا و نجف و دیگر امامان به عراق و سوریه میروند؛ و بسیارانی از آنان نیز طعمهی توطئه و ترور میشوند. هم اکنون بیش از یک میلیون ایرانی در انتظار نوبت سفر حج، و دیعه را نیز پرداخته است.
به این ترتیب فزون بر ماهانهی ۴۵ هزار تومانی برای هر فرد، قید مذهب نیز اکثریّت را در چنگک و چنبره فقیهان اسیر کرده و آقای خامنهای با اطمینان به مقام خود و بقای حکومتش مرتب نعره مستانه میزند.
در پایان لازم است این نکته را یادآور شوم که ضمیر آگاه و نا آگاه هموطنان مخالف حکومت در درون ایران، ما بیرونیان را به دو جهت ملامت میکنند:
۱- اینکه اقدام و اعمال در جهت خواسته و آرزویشان یعنی فشار به قدرتهای جهانی برای براندازی را از یاد برده و رنج آنان را فراموش کردهایم؛ که اصولاً امیدی ناروا است.
۲- اینکه مرتب در رادیو و تلویزیونهای آنچنانیمان فریاد بر میداریم که بیرون بریزید؛ و چرا علیه حکومت قیام نمیکنید. و برنامه عقاب ایران را برایشان میسازیم.
بیشبهه آنان در مقابل این توصیهها اگر کینه ما را به دل نگیرند، دستکم خواهند گفت:
جان و مال خود را نجات داده و به ساحل امن رفتهاید و از دور به ما غرقشدگان نحوهی شناکردن و مبارزه با امواج را نشان میدهید؟ا این حاکمیّت آنچه برایش بیاهمیّت است همانا جان آدمی است؛ و برای بقایش از کشته پشته خواهد ساخت. نمونهاش همین چند روز پیش وبلاگنویسی به نام «ستار بهشتی» را در مدت یک هفته از روز دستگیری، زیر شکنجه کشتند و وقیحانه از خانوادهاش خواستند تنها قبرش را آماده کرده و نشان مأموران زندان اوین بدهند؛ آنها خود جسد شسته و کفن کرده را در گور خریداری شده دفن خواهند کرد. چنین وقاحتی غیر از مبتلایان به دین اسلام و متولیان آن دین، از هیچ کس و هیچ نهاد دیگری ساخته نیست.
کالیفرنیا
دکتر محمد علی مهرآسا
۹/۱۱/۲۰۱۲