iran-emrooz.net | Thu, 08.03.2012, 9:10
روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
شعله شمس شهباز
پیشگفتار سردبیر فصلنامه رهآورد شماره ۹۸ ویژه بهار ۱۳۹۱
روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
تو بمان، ای آنکه چون تو، پاک نیست
مولانا، در این سروده و در عالم شیدایی و عرفانیاش نظر به آفریننده و پروردگاری دارد که در آرزوی پیوستن به اوست؛ ولی برای ما انسانهای زمینی و به ویژه ایرانیهایی که در جای جای این کره خاکی، چه به اختیار و چه ازسر اجبار، رحل اقامت افکندهایم، مراد و منظورمان به جز از سرزمین کهن مادری چه میتواند باشد؟ چندین هزار سال است که انسان به دنیا آمده، زیسته و سرانجام رفته است و تنها کائنات است که باز هم با تغییراتی پا برجاست و درونش ، در کره ای از یک مجموعه شمسی سرزمین کوچکی ست که دلهای ساکنانش به خاطر آن میطپند. آری این "ایران" است که بر جای مانده است و ما همه روندگان...
" گذشته، چراغ راه آینده" است. در این آغازین روزهای سال ۱۳۹۱ خورشیدی، نگاهی به رویدادهای سال پیش می اندازیم؛ باشد که اندکی از تجربه آن چه که بر دنیا گذشت، پرتو نوری گردد برای خردمندانه انتخاب کردن راه آیندگان.
برای بازبینی رویدادهای بینالمللی باید به سال ۲۰۱۱ میلادی رجوع نماییم که سه ماهی از پایان آن گذشته است. شروع این سال برای زینالعابدین بن علی رئیس جمهور کشور کوچک عربی تونس، بیدار شدن از خواب خوش ۲۳ سالهی" امارت"! و سرانجام فرار به عربستان سعودی بود؛ بیست و سه سالی که ۲۳ سال پس از بعثت پیامبر اسلام را تداعی میکند. هرچند که قصد تحلیلِ وقایعّ سیاسی را ندارم، اما گزارشات خبری سال گذشته حاکی از آن است که "تونس، تونست"! و در کمال شگفتی این کشور توریست پرور، دچار به هم آشفتگیهایِ متداولِ تغییرِ "رژیم" نگردید.
مصر هفت هزار ساله هم سرانجام از خواب بیدار شد و در برابر یکی دیگر از رئیس جمهورهای دائمالعمر کشورهای عربی، قد علم کرد. با خود سوزیِ مردی در مقابل پارلمان مصر- به پیروی از جوان تونسی- شعلهی اولین نشانههای اعتراض همگانی افروخته گردید. حسنی مبارک، خیره سریِ آیندهی بشار الاسد سوری را از خود نشان نداد و پس از سه ماه با واگذاری قدرت به ارتش، کشور را ترک کرد. آیا مردم مصر، با تغییر ظاهریِ قدرت در آن کشور، به منظور خود رسیدند؟ پرسشی است که هنوز جوابش روشن نیست. در همین ماه ژانویهی ۲۰۱۲ بود که مردم جهان در تلویزیونها نظاره گر سبعیت و وحشیگری پلیس قاهره در مقابله با دختر جوان بی دفاعی در خیابان بودند که قلبهای مردم آزاده را به درد آورد!
در یمن نیز علی عبداله صالح، رئیس جمهور، ناچار به واگذاری مسندش به معاون خود منصور هادی گردید، یک تاکتیک سیاسی که به هر حال از کشتارهای بیشتر جلوگیری کرد. در سودان نیز پس از چند دهه کشتارهای داخلی، با تاًسیس "سودان جنوبی"، جنوبیها راه خود را از شمالیها جدا کردند. حال به جای یک کشور فقیر مذهب زده، جهان با دو سودان روبروست؛ تا غدّهی بد خیمِ نداری و نا آگاهی، دوباره از کجا و به چه علّت سر باز کند؟!...
در ماه ژانویه ۲۰۱۱ بنغازی در لیبی، آغاز گر تظاهرات و جنگهای دراز مدت خیابانی بر علیه دیکتاتور سفیه خود، معمر قذافی گردید. درندهای بیرحم و خونخوار که در همان اولین واکنش به مردم با وقاحت تمام و در برابر دوربینهای تلویزیونی اعلام داشت: تمام کسانی را که بر علیه او و خانوادهاش به تظاهرات پرداختهاند، "سلّاخی" خواهد کرد! چندین هزار تن در این میان کشته شدند و سر انجام با کمک اتحادیه اروپا، که بیگمان چشم بر ذخایر نفتی لیبی دارد، این رژیم ددمنش سرنگون گردید و معمر قذافی که تا آخرین لحظههای از دست دادن قدرت، مغز بیمار گونهاش توانِ باورِ آن را نداشت، به وضعی بسیار فجیع و در جلو صدها دوربین کشته شد. او و دیگر دیکتاتورهای قد و نیم قد، عاجز از آنند که بپذیرند: هرکه باد کاشت، توفان درو میکند!
در ماه مارچ ژاپن دچار مصیبتی گردید که جهان را در بهت و حیرت فرو برد. در پی یک زلزلهی نزدیک به نُه ریشتر، نیروگاه هستهای فوکوشیما آسیب دید و از مدار تولید الکتریسیته خارج گردید. شدت زلزله موجب «سونامی» شدیدی شد که کوشش متخصصان را برای مهار نیروگاه و محدود نگاه داشتن ضایعات تشعشی، بینتیجه ساخت. در این میان رفتار موقّرانهی خسارت دیدگان جانی و مالی ژاپنی، شگفتی جهان را بر انگیخت. مراسم سوگواری را با آرامش برقرار ساختند، برای دریافت کمکهای اضطراری بی آن که حقی از دیگران ضایع کنند، صبورانه در صفها انتظار کشیدند و تا جایی که مقدورشان بود به کمک یکدیگر شتافتند. مردم ژاپن درسی از انسانیت به دنیا دادند و در برابر، تحسین همه دنیا را بر انگیختند.
چندین ماه بعد - در ماه دسامبر- رهبر کره شمالی «کیم جونگ ایل» با یک سکته قلبی، درگذشت و آقازادهاش! کیم جونگ اون با لقب «وارث کبیر» به جای او نشست. در برابر رفتارِ با فرهنگ و معقولِ ژاپنیها، دنیا این بار مواجه با عزاداری فرمایشی مردم کره شمال گردید که یاد آور عاشورای حسینی شیعیان متعصب بود! این دو رویداد به وضوح نمایانگر نقش بارز گروه حاکمه درشیوهی رفتار مردم عادی و معمولی دو کشور بود؛ زیرا که خردمندی و یا بیخردی، استبداد راًی و یا شیوهی دموکراتیک حاکمان و قدرت مداران، همیشه نمونه و سر مشقی برای مردم است.
در ماه مه، دومینیک استروس کان، رقیب اصلی سارکوزی در انتخابات آینده فرانسه به خاطر یک جنجال «تجاوز جنسی»، شانس رقابت در انتخابات را از دست داد و در همین ماه، «راتکو ملادویچ» یکی دیگر از جنایتکاران مردم بوسنی، دستگیر و به دادگاه لاهه تحویل داده شد. دادگاه لاهه، چندین دهه است که تبدیل به کابوسی برای دیکتاتورهای جهان گردیده و هر چند که به روی خود نمیآورند ولی میدانند که سرنوشت محتومشان، محاکمه در این دادگاه است. جمهوری اسلامی ایران کاندیداهای متعددی برای این دادگاه پرورانده است! این ضرب المثل نغز فارسی را نباید فراموش کنیم که میگوید: «دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد».
در ماه جون، پس از ۱۶۸ سال، آخرین شماره روزنامهی معتبر انگلیسی News of the World منتشر شد و سپس این مؤسسهی بزرگ به علّت شنود غیر قانونی مکالمات تلفنی چهرههای سرشناس سیاسی و اجتماعی انگلیس برای همیشه تعطیل گردید. در یک جامعهی مدنی که قانون حکمفرماست، هیچ استثنائی برای شهروندان کشور وجود ندارد، حتا برای یک غول مطبوعاتی چون روبرت مرداک! در همین ماه فاجعهی کشتار ۹۲ جوان نروژی از سوی یکی از افراطیهای راستگرا، اتفاق افتاد. قلب مردم آزادهی دنیا به درد آمد وحالا این امکان وجود دارد که قاتل به علّت اختلال روانی و به جای زندان، روانهی یک آسایشگاه شود. قبول این مطلب برای ما شرقی ها، هر اندازه هم که به حکومت قانون باور داشته باشیم، مشکل است!
در ماه سپتامبر ولادیمیر پوتین در کمال فروتنی! اعلام داشت که در انتخابات آینده ریاست جمهوری روسیه شرکت میکند. پوتین دست پروردهی خود، «مدودیف» را به ریاست جمهوری رساند که پس از پایان دوره او خودش دوباره این مسند را به دست گیرد. آینده نشان خواهد داد که سر انجام این کشور بزرگ آسیایی – اروپایی به دموکراسی میرسد یا نه؟
سر انجام در ماه اکتبر رهبران عضو جامعهی مشترکالمنافع بریتانیا، پس از چندین قرن توافق کردند که دختران و پسران ملکه یا پادشاه انگلیس دارای حق برابر برای رسیدن به سلطنت هستند. انگلستان با وجود رژیم دراز مدت مشروطه سلطنتی یکی از بهترین نمونههای دموکراسی در قاره اروپاست. این جزیرهنشینان با سابقه، هنوز خود را جدا از اروپا میبینند و سیاستهای خود را با اتحادیه اروپا گره نمیزنند.
در همین ماه، اعضای یونسکو- سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد - با اکثریت آراء و علیرغم مخالفت امریکا، عضویت کامل فلسطین را در این سازمان تصویب کرد. امریکا تهدید کرده بود که در صورت عضویت فلسطین به این سازمان، کمکهای مالی خود را قطع خواهد کرد.
در ماه نوامبر، اتحادیه عرب در مقام اعتراض به کشتارهای مردم سوریه از جانب هیاًت حاکمه و به ویژه بشار اسد، از کشورهای عضو خواست که سفیران خود را از سوریه فرا خوانند و شرکت این کشور را در جلسات اتحادیه به حالت تعلیق در آورد. از آغاز جنبشهای مخالف رژیم در سوریه، چندین هزار تن از شهروندان این کشور توسط نیروهای نظامی بشار اسد بیرحمانه به قتل رسیدهاند ومستبدان سلطهگر، سر انجام به مرحلهای رسیدند که رابطهی خود را با مردم به کلی قطع کرده و به سان مقابله با دشمنی بیگانه، رو در روی آنان ایستادهاند!
با فرا رسیدن دسامبر، مهمترین انتخابات پارلمانی روسیه برگزار گردید و همان گونه که انتظار میرفت، حزب روسیه متحد به رهبری ولادیمیر پوتین حائز اکثریت آراء شد! مردم روسیه در اعتراض به نتیجه انتخابات، در بیشتر شهرهای روسیه به خیابانها آمدند و بزرگترین تظاهرات اعتراضی پس از فرو پاشی کمونیسم در روسیه را بر پا ساختند. در همین ماه «واسلاو هاول» اولین رئیس جمهوری کشور چک، پس از فروپاشی سیستم کمونیستی در کشور که در آن زمان با اسلواکی یکی بود و «چکسلواکی» نامیده میشد، وفات یافت. واسلاو هاول یکی از روشنفکران و رهبران نهضتی بود که بعدها به «انقلاب مخملی» و سقوط رژیم پیشین منجر گردید. این صفت به منظور رهبریِ خردمندانه و بدون خونریزیِ هاول برای تغییر رژیم، به این انقلاب داده شد. در همین راستا است که ملایان حاکم در ایران به این بهانه و مثلاً برای جلوگیری از وقوع یک «انقلاب مسالمت جویانه و یا مخملی»، هرگونه اعتراضات مدنی و صلح جویانهی مخالفین را با شدت و سبعیت سر کوب می کنند.
نقش ایوان و خانۀ ویران
و اما بیشتر از ۳۳ سال است که رژیم جمهوری اسلامی، با برگذاری مکرر نمایش «انتخابات»، معنای واقعی عنوانی را که رهبر انقلاب برای حکومتش برگزیده بود به روشنی و صراحت به رخ مردم ایران میکشد: «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر. واضعان قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به امر «امام» این قانون را چنان تدوین کردند که از تبعات و معنای واقعی «جمهوریت» کمترین اثر و نشانی در آن دیده نشود. نیرنگ نمایش تنها برای گمراه کردن مردم ایران نیست. جوامع دیگر جهان به ویژه در دنیای غرب نیز آماج چنین خدعهای هستند.
قصد جمهوری اسلامی، و تنها قصد آن از اصرار بر تکرار چنین نمایش بیمحتوا آن است که همگان فرضی را بپذیرند که شواهد بسیار حاکی از نادرستی آن است. برخی از شواهد نادرست بودن فرض از جمله این است که: آثار ناخشنودی عمیق از کارنامه و رفتارش در تلاش و تکاپوی جوانان و زنان ایران هویداست؛ به اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر میثاقهای پذیرفته شدۀ ناظر براین حقوق به سبب مغایرتشان با اصول اسلامی برنمیتابد؛ منتقدان و مخالفانش را برنمیتابد و در کار خاموش کردن و محاکمه و مجازات منتقدان و مخالفانش خود را به رعایت هیچ یک ازاصول پذیرفته شدۀ آئین دادرسی کیفری پای بند نمیداند؛ برای تبعیت از احکام قرآنی از سنگسارکردن و دست و پا بریدن متهمان به ارتکاب جرم ابائی ندارد.
و امّا فرض نادرست بسیاری از تصمیمگیران و رسانههای غربی و نیز برخی از نخبگان و«روشنفکران» و تحصیل کردگان ایرانی، به ویژه آنان که رحل اقامت در جوامع آزاد و دموکراتیک غربی افکندهاند - و باید بهتر بدانند - این است که با همۀ این شواهد، برگذاری انتخابات عمومی و ادواری و شرکت شماری قابل توجه از شهروندان در آن، خود نشانی از حضور نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی است و در نتیجه میتوان این فرض را پذیرفت که حاکمان ایران نوعی از انواع نظامهای دموکراتیک را پذیرفتهاند.
آن چه معتقدان به این فرض درنظر نمیگیرند یا نمیخواهند در نظر گیرند تهی بودن همۀ انتخابات برگذار شده در جمهوری اسلامی از هر نوع معنا و اعتبار و مشروعیت است. نمایندگان انتخاب شده، اگر هم تقلبی در آن صورت نگرفته باشد، نمایندگان مردم ایران نیستند و اگر هم باشند کمترین حق و اختیاری در تأمین خواستهای موکلانشان ندارند. به سخن دیگر، هم انتخابات نمایشی و هم نمایندگان برآمده از صندوقها فرمایشی.
اشاره به چند نکته در بارۀ معنای انتخابات و نمایندگی در مجلس برای اثبات نمایشی بودن انتخابات و فرمایشی بودن نمایندگان در جمهوری اسلامی کفایت میکند. انتخابات تنها هنگامی واقعی است و معرف اراده و خواست رأی دهندگان که:
۱) آزادی اندیشه و نشر و تبلیغ آن تأمین شده باشد؛ ۲) تشکیل احزاب و سازمانهای سیاسی و اصناف و سندیکاهای کارگری و حرفهای مشروط به شرائط غیرعادی نباشد؛ ۳) رسانههای عمومی نوشتاری و گفتاری مستقل و وسائل ارتباطی خصوصی بتوانند در آزادی و امنیت خاطر اندیشهها و آرای شهروندان را بازتاب دهند. درنبود رسانههای مستقل و آزاد و احزاب و اصناف و سندیکاهای مستقل که این خواستها و اندیشهها معرّف خواست و اراده و منافع گروههای گوناگون شهروندان باشند شهروندان به تنهائی توانا به مطرح کردن اندیشهها و خواستهای خود و تبادل و تلفیق آن با آرا و اندیشههای دیگر شهروندان نخواهند بود و مهمتر از آن نامزدهای نمایندگی مجلس یا ریاست جمهوری نیز نخواهند توانست گرایشهای سیاسی، اهداف و برنامههایشان را در رقابت با دیگر نامزدان به آگاهی رأی دهندگان رسانند و مهمتر از همه: ۴)قانون اساسی کشور باید برپایۀ اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر میثاقهای مرتبط با آن آزادیها و حقوق شهروندان از سوئی، و وظائف و مسئولیتهای قوای سه گانه را برای تأمین و تحقق این حقوق و آزادیها، از سوی دیگر، به تفصیل تشریح کند؛ ۵) نمایندگان مجلس باید بتوانند به آزادی و مصون از دخالتهای قوه مجریه برای تحقق خواستهای موکلانشان به قانون گذاری بپردازند.
به این ترتیب روشن است که در نبود بیاستثنای شرائط و لوازم یاد شده، انتخابات مجلس اسلامی نیز به یقین تفاوتی با انتخابات گذشته در دوران جمهوری اسلامی نخواهد داشت، زیرا به یقین در اوضاع و احوال کنونی ایران در آن هم کمترین نشان و اثری از نقش مردم ایران در تصمیمگیریهای سیاسی به چشم نخواهد خورد.