iran-emrooz.net | Mon, 27.02.2012, 8:35
به مناسبت سوم اسفند، روز جهانی دراویش
محمد ارسی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سوم اسفند ماه سال ۱۳۸۷ دراویش گنابادی ، در میدان بهارستان تهران گرد هم آمدند تا با حرکتی مسالمتآمیز، به ستمی که بر آنها میرود، اعتراض کنند و صدای دادخواهی خود را به گوش مقامات دولتی وآزاد یخواهان ایران و جهان برسانند.
این تظاهرات مسالمتآمیز که پیش زمینه تظاهرات پرشکوه و صلحجویانه خردادماه ۱۳۸۸ بود با وحشیگری نیروهای لباس شخصی یعنی گارد ویژه ولی فقیه سرکوب شد، و حدود ۲۰۰ تن از دراویش (که خود را فقراء مینامند)، دستگیر و راهی زندانها شدند.
البته سرآغاز سرکوب این جمع بزرگ عرفانی به روی کار آمدن محمود احمدینژاد و قدرتیابی هرچه بیشتر فرقه فاشیست مصباحیه برمیگردد. زیرا اخبار رسیده حاکی از آنند که: با دستور باند احمدینژاد- مصباح، در سال ۱۳۸۵ بود که به مرکز بزرگ اجتماع دراویش در حسینیه قم یورش بردند و پس ازغارت حسینیه و زدن و کوبیدن و دستگیرکردن شماری از "فقراء" یعنی دراویش، سرکوب سراسری این دسته از هم میهنان عارف مسلک ما عملا آغاز شد.
در ادامه این حرکت ضدانسانی، نیروهای اعزامی ولی فقیه، مرکز دیگر دراویش را در بروجرد زیر حمله گرفتند و سپس حسینیه فقراء را در اصفهان به کلی تخریب و ویران کردند.
در پی این گونه تجاوزات به حقوق انسانی و شهروندی دراویش بود که تظاهرات مسالمت آمیز و متمدنانه آنها روز سوم اسفند ۱۳۸۷ در تهران انجام گرفت و شوربختانه با پاسخ ددمنشانه باند حاکم بر مملکت روبرو گردید و دنیا از آن آگاه شد. جای بسی تاسف است که، این ددمنشیها و سرکوبگریها علیه اهل طریقت همچنان ادامه دارد و بردامنه ستمگری ها روز بروز افزوده میشود، مثلا قتل و حبس تعدادی از آنها در گوار فارس از آخرین فجایعی است که دیکتاتوری حاکم بر ایران به بار آورده است.
جالب است که میگویند: در آغاز هر یورشی، آخوندی ار فرقه جاهلیه مصباح یزدی، نطقی علیه دراویش گنابادی ایراد میکند و آنها را عوامل موساد و سیا و بهائیان مینامد و سپس حمله قوم جاهلیه شروع میشود.
گفتنی است که این جمع بزرگ از اهل طریقت که یارانی بسیار در ایران و کشورهای همسایه دارند با وجود انبوه ستمی که بر آنها روا می دارند محکم ایستاده اند وبه دور از هرگونه خشونت طلبی و افراطی گری بر طریقت مسالمت جویانه و متمدنانه خود پامی فشارند و عقب نمی نشینند. به این سبب است که در میان ایرانیان ، خاصه در دیده جمعیت های مدافع حقوق بشر اعتباری روزافزون یافته اند...
گناه کبیره این دراویش دریادل این است که: تفسیری غیر از تفسیر فقهای مستبد حاکم بر ایران، از دین و مذهب و ایمان دارند، یعنی با قرائت فاشیستی از دین مخالفند. اعمال زور برای ترویج دین و مذهب را نمیپذیرند. خشونت را ابدا قبول ندارند. و با یک کاسه کردن دین و دولت سخت مخالفند.
جالب است که شخص آقای خمینی فعالیت آزاد دراویش را بلامانع میدانست و حتی به گونهای آنها را تایید میکرد، اما فرقه جاهلیه مصباح یزدی که با میدانداری احمدینژاد در فکر ایجاد جامعهای پادگانی در ایران است، دست از سر اهل طریقت و انسانیت بر نمیدارد وبا اینها نیز همان معاملهای را می خواهند بکنند که با بهائیان ستمدیده کردند.
لذا، در این شرایط سخت پیکار برای دموکراسی سازی و آزادی ایران، ضروری است که به یاد این دراویش دریادل ایرانی باشیم.
- زیرا، دفاع از آزادی و حقوق شهروندی آنها بخشی از پیکاربرای آزادی و دموکراسی است، حمایت از آنها ترویج ایده سکولاریسمی، انسانی است که آزادی مذاهب و عقاید مختلف را وظیفه بنیادی خود میداند، و درنهایت، پاسداری از وحدت ملی و فرهنگ ایرانی است که عرفان در آن جایگاهی بس بلند دارد.
"ازکران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد نوبت درویشان است."