iran-emrooz.net | Wed, 01.02.2012, 21:51
نگاهی به کاندیداهای جمهوریخواه و نقش «سوپرپکها»
شهلا صمصامی
زمانیکه «لیندن جانسون» قانون تساوی حقوق سیاهان را امضاء کرد، به یکی از نزدیکانش گفت که میداند با این کار خود حزب جمهوریخواه را بویژه در ایالات جنوبی تحت نفوذ دست راستیها قرار داده است. «اونجلیست»ها و دست راستیهای افراطی پیش از آن در حاشیه و در اقلیت کامل بودند. ولی بتدریج پس از سالهای ۶۰ قدرت یافته و شاید بشود ادعا کرد امروز اگر در اکثریت حزب جمهوریخواه نباشند، از نظر ایدئولوژی، قدرت و نفوذ این حزب را در اختیار دارند.
مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان برای تعیین کاندیدایی که در نوامبر در مقابل پرزیدنت «اوباما» قرار گیرد، یک پروسه شلوغ، پر رقابت و تفرقه آمیز بوده است. این انتخابات از جهات گوناگون نقش مهمی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا خواهد داشت.
در این مبارزات انتخاباتی، اولین هدف این است که مشروعیت ریاست جمهوری پرزیدنت «اوباما» مورد سئوال قرار گیرد. برنامههای وی بعنوان اقداماتی که به زیان مردم آمریکا بوده و قدرت و پرستیژ این کشور را در جهان از بین برده است، قلمداد میشود. جمهوریخواهان مصمماند بهر ترتیب و قیمتی شده «اوباما» را شکست دهند.
نقش سوپر پکها (Super Packs) انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ را در تاریخ این کشور بیسابقه کرده است. تخمین زده میشود که این انتخابات پر خرج ترین و گرانقیمت ترین انتخابات شاید در سراسر دنیا باشد.
این انتخابات همچنین آزمایش بزرگی بر قدرتنمایی سرمایهداران، کمپانیهای مالی، یعنی کارخانجات اسلحهسازی، دست راستیهای افراطی، «اونجلیست»ها و «حزب چای» و همه کسانی است که هنوز به ریاست جمهوری رسیدن یک فرد سیاهپوست را که پدرش آفریقایی بوده قبول ندارند. همچنین میخواهند آمریکا به نقش خود به عنوان پلیس دنیا باز گردد و سیاست حل مشکلات از راه زورگویی و لشکر کشی را ادامه دهند. اینها دست راستیهایی هستند که مصمماند به ایران حمله کنند و انقلابهای کشورهای عربی و آفریقای شمالی را در نتیجه ضعف حکومت «اوباما» میدانند.
آمریکا خاور میانه را رها کرده است
تز جمهوریخواهان دست راستی و افراطیها این است که سیاستهای «اوباما» موجب شده است که آمریکا در خاور میانه قدرت خود را از دست بدهد. در این زمینه «جان حنا» مشاور پیشین «دیک چینی» در امور امنیتی در مقالهای در «لوس آنجلس تایمز» مینویسد که سیاستهای «اوباما» بطور خطرناکی ایمان به قدرت، اعتبار و ارادهی آمریکا را در منطقه از بین برده است.
متحدان آمریکا مانند پادشاه اردن، آشکارا واشنگتن را مورد سئوال قرار میدهند. زمانیکه «اوباما» عجولانه انقلاب مصر را با آغوش باز پذیرفت و به مهمترین متحد آمریکا در منطقه یعنی «حسنی مبارک» پشت کرد، این بزرگترین صدمه به پرستیژ و قدرت آمریکا بود. به این دلیل پادشاه اردن در پاسخ این سئوال که آیا رهبران منطقه هنوز میتوانند به آمریکا متکی باشند گفت: من فکر میکنم همه نسبت به غرب بدبین شدهاند، بویژه زمانیکه دیدند چگونه بسرعت به «مبارک» پشت کردند.
«جان حنا» ادامه میدهد که سران خاورمیانه احساس ناامنی میکنند و دلایل مهم آن عقب نشینی از عراق و بزودی از افغانستان، خیانت به متحدان دراز مدت آمریکا بویژه «حسنی مبارک» ، آسان گیری و سهل انگاری در مورد رژیمهای دشمن مانند تهران و دمشق است. همچنین وعدههای زیاده خواهانه در مورد حل در گیری فلسطینیها و شکست «اوباما» در انتخاب یکنوع راه حل نظامی که این رهبران خاور میانه معتقدند تنها راه برخورد با خطر بسیار فوری تسلیحات اتمی ایران است.
«جان حنا» استدالال میکند که اینها دلایلی است که نشان میدهد آمریکا خاورمیانه را رها کرده و با بحرانهای متفاوتی که در این منطقه رخ داد یک خلاء قدرتی بوجود آمده که میتواند موجب درگیریهای تازهای شود از جمله خطر بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران.
این مقاله تنها نظر یک فرد نیست. بلکه از تاکتیکهای حساب شدهای است که کاندیداهای انتخاباتی روزانه از آن استفاده میکنند. «نوت گینگریج» ، «میت رامنی» و «ریک سنتورام» که از مهمترین کاندیداهای جمهوریخواهان هستند، دقیقاً محتویات این مقاله را تکرار میکنند. آنها «اوباما» را رهبری ضعیف میدانند که نه تنها قدرت و پرستیژ آمریکا را از بین برده، بلکه این کشور را در خطر بسیار بزرگی مانند تسلیحات اتمی ایران قرار داده است. آنها انقلاب مردم مصر را قبول ندارند و هنوز براین تصورند که آمریکا صاحب جان و مال مردم خاور میانه است. باین دلیل خروج از عراق را خیانت میدانند. جنگ عراق که در حقیقت بزرگترین صدمه مالی و جانی را برای آمریکا داشت و احترام و حیثیت این کشور را از بین برد، جنگی مشروع قلمداد میشود. علیرغم خواستهی مردم عراق، که میگویند آمریکا میبایست از عراق خارج میشد، جمهوریخواهان مانند زمان «کارتر» که از بحران گروگانگیری سود بردند، این بار از بحران تسلیحات اتمی ایران استفاده کرده و میخواهند دموکراتها را شکست دهند.
هر نوع عدم همکاری ایران و یا بحرانی که جمهوری اسلامی بوجود بیاورد بهترین هدیه برای جمهوریخواهان و دست راستیهاست. بی جهت نیست که «نوت گینگریج» خود را به «رونالد ریگان» تشبیه میکند و یا «ریک سنتورام» سخن از جهادیون اسلامی و قوانین شریعه میزند. این کاندیداها همچنین آشکارا گفتهاند که از حملهی اسرائیل به مراکز تسلیحات اتمی ایران دفاع میکنند.
بیاد داشته باشیم که واقعه گروگانگیری نه تنها موجب شکست «کارتر» و دموکراتها شد، بلکه با روی کار آمدن «ریگان» آن بخشی از حزب جمهوریخواه که تا آن زمان در اقلیت بودند قدرت یافته و برای سالها سیاست داخلی و خارجی آمریکا تحت نفوذ این اقلیت پر قدرت قرار گرفت.
این خطر امروز بار دیگر بوجود آمده است. این بار، مسئله اتمی شدن ایران، اسرائیل را نیز به صحنه آورده است. طرفداری بی قید و شرط کاندیداهای جمهوریخواه از دولت اسرائیل، تشویق به بمباران مراکز اتمی ایران و تجدید سیاستهای جنگ طلبانه، معروف به «حملات پیشگیرانه» خطری بزرگ و جدی است.
نقش «سوپر پکها» در انتخابات آمریکا
دو سال پیش دادگاه عالی آمریکا رأی داد که کمپانیها میتوانند هر اندازه بخواهند بنفع و یا زیان کاندیداها در انتخابات پول خرج کنند. قانون انتخابات تا پیش از این رأی اینگونه بود که افراد میتوانند تا ۲۵۰۰ دلار به کاندیداها و کمیته انتخاباتی آنها بدهند. هر آگهی که گذاشته میشد در زیر آن باید نوشته میشد چه گروه و یا چه کسانی آنرا تأیید میکنند به این معنی که مخارج آن را پرداختهاند. این قانون در ۱۹۷۰ پس از واقعه «واتر گیت» برای کنترل بیشتر پروسه انتخابات بوجود آمد.
ولی رأی دادگاه عالی بنام «سیتیزن یونایتد» تغییرات بسیار مهمی در این زمینه بوجود آورد. باینگونه که تا قبل از این رأی شخصی مانند «شلدون ادلسون» «Sheldon Adelson» میلیاردر معروف و صاحب کازینوی «ونی شین» در لاس وگاس تنها میتوانست ۲۵۰۰ دلار به دوست قدیمیاش نوت گینگریج بدهد. ولی اکنون این ثروتمند، بسادگی میتواند یک چک ۷ رقمی بنام آقای «تایلر» یکی دیگر از دوستان گینگریج بنویسد. آقای تایلر که تا چند ماه پیش برای گینگریج کار میکرد حالا «سوپر پک» او را بوجود آورده است. بر اساس رای دادگاه عالی، «سوپر پک»ها باید مستقل از کاندیداها باشند و حتا نباید با کاندیدا در مورد متن آگهیهایی که بنفع کاندیدای خود و به زیان رقبای او میگذارند صحبت و مشورت کنند. آقای گینگریج هم میتواند ادعا کند که هیچ اطلاعی از متن آگهی که برای مثال بر علیه «رامنی» گذاشته شده است ندارد.
آقای رامنی هم سوپر پک خودش را دارد که همین کار را میتواند انجام دهد. «سوپر پک» او بنام «احیا کردن آیندهها» توسط دوست قدیمی «رامنی» که دفتر وکالت و لابی در واشنگتن دارد اداره میشود.
«سوپر پک» «سنتورام» بنام «قرمز، سفید آبی» (رنگهای پرچم آمریکا) میلیونها دلار جمع آوری و خرج انتخابات میکند. پرزیدنت اوباما نیز «سوپر پک» خودش را دارد شخصی بنام «بیل برتون» که در ۲۰۰۸ در مبارزات انتخاباتی اوباما سخنگوی او بود. این شخص و سوپر پک او، تخمین زده میشود که ۱۰۰ میلیون دلار پول جمع آوری خواهد کرد.
نقشی که «سوپر پکها» امروز در انتخابات این کشور در تمام سطوح پیدا کردهاند، در نهایت شکستی برای دموکراسی و انتخابات آزاد است. دادگاه عالی برای باز گذاشتن دست ثروتمندان، کمپانیها و اتحادیهها در انتخابات دلایلی آورده است که بنظر دست کم ساده لوحانه میآید. قضاتی که رأی مثبت دادند همگی توسط رؤسای جمهور جمهوریخواه انتخاب شده بودند. متاسفانه اولین اصل قانون اساسی را که آزادی بیان است به شرکتها، کمپانیها و گروهها دادهاند. در حالی که نیت واقعی قانون اساسی آزادی بیان افراد است و شرکتها فرد نیستند. به یک معنی کمپانیها شخصیت حقوقی هستند نه حقیقی. این قضات در رأی خود ادعا میکنند که «پولهایی که توسط کمپانیها خرج میشود به فساد دامن نمیزند. زیرا که این گروهها از کاندیداها و مبارزات انتخاباتی آنها جدا هستند و خطر اینکه این هزینهها برای تعهدات نادرست از طرف کاندیداها صرف شود نیست.»
مسخره بودن این استدلال وقتی بیشتر مشخص میشود که حتا خود کاندیداها با حضور در جلساتی که بمنظور پول جمع کردن تشکیل میشود و سخنرانی در این جلسات ثابت کردهاند که تحت نفوذ «سوپر پکها» هستند بطور یقین میلیونها دلار پول که سوپر پکها خرج کاندیدایی میکنند بدلیل منافعی است که قرار است از این کاندیدا در آینده بدست آورند.
ایدئولوژی کاندیداهای جمهوریخواه
در جلسهی مناظره بین کاندیداهای جمهوریخواه در ایالت فلوریدا، بخشی از پرسشها از جانب حاضران در جلسه بود. نوبت به مرد جوانی رسید که خطاب به کاندیداها گفت. من یک فلسطینی آمریکایی و جمهوریخواه هستم. میخواستم بدانم برنامه شما برای حل مسئله فلسطین چیست بویژه وقتی میگوئید که ملت فلسطین وجود ندارد. بخشی از این پرسش اشاره به سخنان نوت گینگریج بود که گفته بود ملتی بنام فلسطین وجود ندارد.
در پاسخ این مرد فلسطینی-آمریکایی، ابتدا «میت رامنی» صحبت کرد و بلافاصله به حمس حمله کرد و گفت در جایی که یک گروه تروریستی مانند حماس وجود دارد که هدفش نابودی اسرائیل است و موجودیت اسرائیل را قبول ندارد و حتا رهبران فتح چنین عقیدهای دارند، نمیتوان صحبت از صلح کرد. سپس به پرزیدنت اوباما حمله کرد و گفت، اوباما از ابتدا به مهمترین متحد آمریکا یعنی اسرائیل پشت کرد و به بنیامین نتانیاهو بارها بی احترامی نشان داده است. حماس تنها در ماه دسامبر ۱۱ موشک به اسرائیل پرتاب کرده است. سپس خطاب به جمعیت گفت اگر همسایه شما بطرف تان موشک میفرستاد آنرا علامت صلح میدیدید یا جنگ. رامنی از این فرصت استفاده کرد نه تنها به پرزیدنت اوباما حمله کرد بلکه به فلسطینیها پیشنهادش این بود که اسرائیل را بعنوان یک کشور یهودی به رسمیت بشناسند و هیچگونه اشارهای به صلح و یا ایجاد دو ملت مستقل نکرد.
گینگریج صحبتش را با این جمله شروع کرد. زمانیکه من بریاست جمهوری آمریکا برسم، در اولین روز، اولین کارم اینست که پایتخت اسرائیل را از تلاویو به اورشلیم انتقال دهم. سپس در تأیید سخنان پیشین خود گفت: فلسطیینیها یک مردم ابداع شده هستند. آنها از عرب، لبنانی، مصری و غیره تشکیل شدهاند. سپس به اوباما حمله کرد و اینکه بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ یک اشتباه بزرگ است.
باینگونه هیچکدام از کاندیداها نه تنها راه حلی برای ایجاد صلح و یا تشکیل کشور مستقل فلسطین ارائه ندادند بلکه موجودیت ملتی بنام فلسطین را که چند هزار سال سابقه تاریخی دارد منکر شدند و از دولت اسرائیل بدون چند قید و شرط پشتیبانی کردند.
وقتی که پرسش در مورد برقراری نوعی روابط تجاری با کشور کوبا مطرح شد. ریک سنتوروم با حرارت بسیار با هرگونه رابطهای با دولت کمونیستی کوبا مخالفت کرده و مجدداً اوباما را مورد انتقاد قرار داد و گفت: در حالیکه اوباما بدنبال بهار عربی و انقلابهای مصر و لیبی بوده است همسایگان جنوبی خود یعنی کشورهای آمریکای لاتین را فراموش کرده و سیاستهای وی موجب شده است که رهبرانی مانند شاوز قدرت یافته و جهادیون اسلامی ایرانی تعلیمات تروریستی در کوبا براه بیاندازند.
اینها نمونههایی از ایدئولوژی کاندیداهای جمهوریخواه است که نمایانگر ارتجاعی ترین و افراطی ترین سیاستها و عقاید میتواند باشد و بسیاری از ادعاهای آنها ساختگی و دور از واقعیت است. بغییر از «ران پال» که همیشه مخالف جنگ و دخالت نظامی آمریکا بوده است، همه کاندیداها شعار بازگشت به آمریکای قوی و رهبر دنیای آزاد که قرار است دموکراسی را در جهان با زور پیاده کند را میدهند. اینها مخالف پایان جنگ عراق بوده و همگی خواهان شروع جنگ دیگری هستند که بهترین کاندیدا در حال حاضر ایران است.
همه کاندیداها میخواهند در اولین روز ریاست جمهوری خود قانون بیمهی بهداشت همگانی را که به «اوباما کِر» معروف است لغو کنند و بجای آن مردم خودشان از بازار آزاد بیمه خریداری کنند. باین معنی که شرکتهای عظیم بیمه بار دیگر تمام بازار را در دست داشته و هر نوع نرخی میتوانند بگذارند. بدون شک این به نفع شرکتهای بیمه است و ۸۰ میلیونی مردمی که بیمه ندارند و درآمد کافی برای خرید بیمه هم ندارند به امید خدا گذاشته میشوند.
یکی از مهمترین راه حلهایی که کاندیداها برای رفع بیکاری و مشکلات اقتصادی دارند کم کردن مالیات کمپانیها و افراد ثروتمند است چون آنها قرار است کار برای مردم ایجاد کنند.
جالب اینست که همهی کاندیداها شاید بجز «ران پال» میلیونر و میلیاردر هستند. میت رامنی که بالاخره مجبور شد مدارک مالیاتی دو سال گذشته را بیرون دهد، نشان داد که در ۲۰۱۰ بیش از ۲۰ میلیون دلار درآمد داشته است که تنها ۳ میلیون دلار مالیات پرداخته که نرخ مالیاتیاش در حدود ۱۳ درصد است. نرخ مالیاتی برای مردم عادی و طبقه متوسط و کسانی که مزد بگیر هستند در حدود ۳۵ درصد است.
در ۲۰۱۱ درآمد «رامنی» نزدیک به ۲۱ میلیون دلار بوده است. ثروت وی و همسرش گفته میشود بین ۱۹۰ تا ۲۵۰ میلیون دلار است. درآمدهایی رامنی همگی از سود و بهره پول و سرمایهای است که در داخل و خارج از آمریکا دارد. از جمله حسابهای بانکی در سویس، بانک ملی یونان، یک شرکت بیمه عمر چینی، یک کمپانی بزرگ وسائل ارتباط جمعی در ترکیه و در برخی از جزایر خارج از آمریکا که بسیاری از ثروتمندان حسابهای مخفی بانکی دارند. بنا بگفتهی یکی از کارشناسان سیاسی، جمهوریخواهان بویژه، همیشه طرفدار این شعار بودند: «در آمریکا سرمایه گذاری کن و اجناس آمریکایی بخر» . در حالیکه «رامنی» نه تنها نمونه فردی از یک در صدیها در آمریکاست. بلکه بعنوان رئیس جمهور مشکل است بتواند ادعا کند مسائل و مشکلات مردم عادی را درک میکند.
به اینگونه میبینیم حتا «رامنی» که ثروت قابل ملاحظهای دارد نه تنها مالیات بسیار کمی پرداخته بلکه کاری برای کسی بوجود نیاورده و تقریباً تمام درآمدش از سود سرمایه گذاریهایش در بانگها، شرکتها و مؤسسات مالی در داخل و خارج از آمریکا بوده است.
کاندیداها و مذهب
ایدئولوژی دیگری که تمام کاندیداها به آن معتقدند، نقش مذهب در سیاست و جامعه است. آنها میگویند در قانون اساسی آمده است که «ما همه تحت لوای یک خدا هستیم.» و منظور از خدا مسیحیت است باینگونه آمریکا یک کشور مسیحی است ولی بویژه از زمان ریاست جمهوری اوباما یک جنگ مذهبی در این کشور بوجود آمده است. جنگ علیه مسیحیت.
کاندیداها اصل مهم جدایی دین از حکومت را که در قانون اساسی آمده است نادیده گرفته و تز آنها اینست که باید اصول مذهبی و اخلاقی به این کشور باز گردد. مانند غیر قانون بودن سقط جنین، حتا در موارد تجاوز جنسی و یا در خطر بودن جان مادر. غیر قانونی بودن ازدواج هم جنس گرایان، برقراری دعا در مدارس آنهم دعای مسیحی، بازگشتن ضوابط اخلاقی و احترام خانواده یعنی ازدواج یک زن و یک مرد، داشتن فرزند پس از ازدواج و غیر قانونی بودن حتا قرصهای ضد حاملگی (از عقاید دیک سنتورم).
آنچه کاندیداها برای ادارهی این جامعه در نظر دارند بیک حکومت مذهبی (تئوکراسی) نزدیکتر است تا دموکراسی. حکومتی که در آن داشتن اسلحه کاملاً آزادست. سنتوروم در یکی از سخنرانیهایش گفت که افتخار میکند از پنسیلوانیا میآید، جایی که گفته میشود باید تفنگها و انجیلهایتان را با هم حمل کنید.
کاندیداها جامعهای را تصویر میکنند که کمکهای دولتی به مردم فقیر، سالمندان و افراد علیل جایز نیست. زیرا اینوع برنامهها به منزله برقراری یک حکومت سوسیالیستی است و به اعتقاد آنها همان چیزی است که امروز اوباما در آمریکا بوجود آورده است.
آمریکا تحت ریاست جمهوری اوباما یک کشور سوسیالیستی، ضعیف، غیر مسیحی و بیگانه پرست شده است. تنها راه نجات، روی کار آمدن یک جمهوریخواه است. که مانند ریگان بتواند با زور و قدرت این کشور و دنیا را نجات داده، اخلاق و مذهب را به جامعه باز آورده و بار دیگر بزرگترین قدرت جهان شود.
سال آلینسکی کیست؟
این روزها در مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان نامی شنیده میشود که شاید ۹۹ درصد از مردم آمریکا هرگز این نام را نشنیدهاند. نوت گینگریج حملات شدیدش به پرزیدنت اوباما و اینکه او مانند رهبران سوسیالیستی و کمونیستی است، به «سال آلینسکی» اشاره کرد که اوباما تحت تأثیر اوست.
با تحقیقاتی معلوم شد «سال آلینسکی» یک فعال سیاسی دست چپی در سالهای ۱۹۶۰ بوده است که در شیکاگو برای مردم فقیر و رانده شده از جامعه فعالیت میکرده است. وی کتابی نوشته است بنام «قواعد برای رادیکالها» «Rules for Radicals» و در آن ۱۳ قاعده را ذکر کرده است. آلینسکی تحت تأثیر چپ و کمونیسم اروپا بویژه پدر کمونیسم ایتالیا «آنتونیو گرامشی» «Antonio Gramchi» بوده و هدفش بسیج کردن مردم فقیر و کمک به آنها بوده است. ظاهراً در میان راست افراطی این نام شناخته شده است، زیرا برخی از تاکتیکهای او را استفاده کردهاند. گفته میشود که «دیک آرمی» از بنیان گذاران «حزب چای» خواندن کتاب آلینسکی را به رهبران حزب توصیه کرده است. زیرا خواندن این کتاب را برای سازمان دهی تودهی مردم بسیار مفید میدانسته است.
در زمان فوت آلینسکی، اوباما ۱۰ ساله بوده است. هیچ مدارک و شواهدی وجود ندارد که اوباما را به آلینسکی ارتباط دهد. اگر چه هر دو در دو زمان متفاوت در شیکاگو به طبقات فقیر کمک میکردند ولی ایدئولوژی و روند بسیار متفاوتی داشتهاند. برخورد آلینسکی شاید بشود گفت رادیکال و ستیزه جویانه تر بوده در حالیکه اوباما همیشه رویهای صلح آمیز و سازشکارانه داشته است.
در سالهای ۶۰ در شیکاگو که فقر و اختلاف طبقاتی حتا بیش از زمان حاضر وجود داشته است بویژه سیاهان و اقلیتها تحت فشار بسیار شدیدی بودند، آلینسکی یک یهودی مترقی و فعال دست چپی به مردم طبقات ستم دیده کمک میکرده است. جالب اینست که در میان کاندیداها کسی که بیش از همه شبیه «سال آلینسکی» صحبت میکند خود «نوت گینگریج» است. یکی از قوانین آلینسکی استفاده از تمسخر بوده است که گینگریج استادانه اینکار را انجام میدهد. آلینسکی ثروتمندان و سیاستمداران پر طمع را بعنوان دشمن و شیطان صفت میدیده است. این درست نحوه برخورد گینگریج و سایر کاندیداهاست که بجای ثروتمندان، مخالفان خود را بعنوان کمونیست و شیطانی میبینند. ارتباط دادن آلینسکی به اوباما مانند مسلمان بودن، غیر آمریکایی بودن و یا سوسیالیست بودن از جمله تاکتیکهایی است که هدفش ساختن تصویری از اوباما بعنوان یک فرد عجیب، مرموز و خطرناک است.
تصویر دیگری از یک رئیس جمهور
«جوکلاین» مفسر سیاسی نشریهی تایم در مقالهای در مورد سخنرانی سالیانه اوباما در جلسهی مشترک کنگره معروف به «State of the Union» مینویسد: پس از ماهها شنیدن صحبتهای تحقیر آمیز و ایدئولوژیک کاندیداهای جمهوریخواهان از دیدن و شنیدن سخنان رئیس جمهور واقعی آمریکا احساس آرامش کردم.
سخنرانی اوباما نه تنها پاسخی به محتوای صحبتهای کاندیداها بلکه عکس العملی در مقابل نحوه و روحیهی این مبارزات بود. با مشاهدهی اوباما و شنیدن سخنانش غیر ممکن بود که تصویر «رادیکال ترین رئیس جمهور آمریکا» را، یعنی آنطور که «نوت گینگریج» و سایر کاندیداها او را میبینند، دید. همچنین مشکل بود او را بشکل رئیس جمهور یک کشور اروپایی سوسیالیست و «نظام رفاه اجتماعی» «Well fare State» دید. و یا حتا کسی که در سیاست خارجی ضعیف است. سخنرانیاش بطور صمیمانهای وطن پرستانه بود. از تحسین «دریانوردان ویژه» «Navy Seals» گرفته تا «جنرال موتور» ، پرزیدنت گفت. «چنانچه شرایط مناسب باشد آمریکا همیشه برنده است» .
در این سخنرانی اوباما اعتماد بنفس و روحیهای مثبت داشت. با اشاره به ۳ میلیون شغل که در ۲۲ ماه گذشته بوجود آمده است، از جمله ۱۶۰ هزار در صنعت اتومبیل سازی، و شاید در پاسخ انتقادهای کاندیداها گفت: «کسانیکه بر این باورند که آمریکا در حال سقوط است و نیروهایش تحلیل رفته است، نمیدانند چه میگویند.»
اوباما در عین حال در مقابل انتقاد جمهوریخواهان از ابراهام لینکلن نقل قول کرد و گفت: «دولت کارهایی را برای مردم انجام میدهد که خودشان قادر نیستند بنحو بهتری آنرا برای خویش انجام دهند» . وی بارها از یک دولت ساده تر و مؤثر تر سخن گفت. در مورد مالیاتها بار دیگر گفت کسانیکه بیش از یک میلیون دلار در سال درآمد دارند دست کم باید ۳۰ درصد مالیات بپردازند. این پیشنهادی بود که «وارن بافت» میلیاردر بنام کرده است. این سخنرانی در روزی بود که «میت رامنی» مدارک مالیاتیاش را بیرون داده بود.
در پایان اوباما تأکید را بر وطن پرستی گذاشت. چیزی که بطور سنتی جمهوریخواهان از آن استفاده میکنند ودموکراتها را در این زمینه ضعیف تر میدانند. اوباما آشکارا از واقعه کشته شدن «بن لادن» به دست «دریانوردان ویژه» سخن گفت و انکه چگونه بینش و دیسپلین و کار دسته جمعی این گروهها میتواند رهنمودی برای دولت و مردم باشد.
این دریانوردان پرچمی با امضاء همه اعضاء این گروه به پرزیدنت اوباما داده بودند. اوباما گفت: «هر بار که باین پرچم نگاه میکنم، بیاد میآوردم که سرنوشت ما بیکدیگر پیوسته است، مانند آن ۵۰ ستاره و ۱۳ نوار روی پرچم آمریکا» .
اوباما همچنین گفت: «هیچکس به تنهایی این کشور را نساخت، این ملت به این دلیل مهم است زیرا همگی آنرا با هم ساختیم، این ملت بزرگ است به این دلیل که ما پشتیبان یکدیگر بودیم» .
این مهمتری پاسخ به جمهوریخواهانی است که دائم از جدائی و آزادی ایالات از دولت فدرال سخن میگویند. سخنان پرزیدنت همچنین یادآور این واقعیت است که قانون اساسی آمریکا یک وسیله همبستگی بود که برای اتحاد ایالات نوشته شده بود نه برای جدائی و آزاد ساختن آنها.
انتخابات نوامبر ۲۰۱۲ بدون شک یک انتخابات تاریخی و بسیار مشکل خواهد بود. رهبران و گردانندگان حزب جمهوریخواه بنظر میرسد طرفدار «میت رامنی» هستند و علیرغم نکات ضعف او وی را بهترین کاندیدا در مقابل اوباما میدانند.
پول و ثروت زیادی از جانب کاندیداها و سوپر پکهای آنها خرج خواهد شد. این انتخابات زشت، پر دروغ، انتقاد آمیز و جنجالی خواهد بود. حوادث غیر قابل پیش بینی نیز میتوانند در نتایج این انتخابات تأثیر بسیار زیادی داشته باشند.
بنا بگفته یکی از مفسرین سیاسی، این انتخابات جنگ و زورآزمایی واقعی بین جمهوریخواهان، کمپانیها و ثروتمندان طرفدار آنها و دموکراتها، دست چپیها، اتحادیهها که بطور تاریخی طرفدار دموکراتها هستند میباشد. این انتخابات تنها برای انتخاب رئیس جمهور نیست بلکه روند سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این جامعه را میتواند برای سالها از نظر داخلی و خارجی معین کند.