iran-emrooz.net | Tue, 03.01.2012, 4:09
اعتراض کنندگان، شخص سال
شهلا صمصامی
هر ساله نشریهی تایم فردی را از میان کاندیداهای بسیاری انتخاب میکند و عنوان «شخص سال» «Person of the year» را به او میدهد. در گذشته حتا ابداعاتی مانند کامپیوتر نیز جزء این انتخاب شدگان بودند. امسال برای نخستین بار بر روی جلد این نشریه تصویری از یک فرد ناشناخته آمده است، که جلوی دهانش را با دستمالی بسته و سرش هم پوشیده است. تنها دو چشم دیده میشود. امسال شخص سال «تظاهر کنندگان» است.
«از بهار عربی تا آتن، از اشغال وال استریت تا مسکو»، عنوان روی جلد است. تظاهر کنندگان اگر چه از رنگها، نژادها، مذاهب و سنین گوناگون تشکیل شدهاند ولی همه در یک لباس و یک هویت میگنجند و آن عنوان «تظاهر کننده» است.
در آنروز بهاری هیچکس نمیدانست در شهری که شاید نامش در نقشهی جهان دیده نمیشد در یک کشور کوچک آفریقایی، در تونس وقتی که جوان گمنامی خود را به آتش کشید، جرقهای را بوجود میآورد که شعلههای آن دیکتاتورهای با قدرتی را در تونس، مصر، یمن و لیبی در مسند حکومت به زمین میاندازد. این شعلهها هنوز در سوریه، بحرین، اروپا، آمریکا و روسیه در حال افروختن است.
این اعتراضات در کشورهایی که جمعیت آنها دست کم به ۳ بیلیون نفر میرسد بسط یافته و کلمهی «اعتراض» امسال در وسائل ارتباط جمعی، نشریهها و کامپیوتر بیش از هر زمانی در تاریخ بشر آمده است همه یکصدا گفته اند: «دیگر بس است». آنها مخالفت خود را ابراز کردند حتا زمانی که پاسخ ابری از گازهای اشک آور و رگبار گلوله بود. آنها این ایده که یک یک افراد قادرند تبدیل به جمعی شوند و تغییرات عظیمی را بوجود آورند به اثبات رسانند. اگر چه در مناطق گوناگون دموکراسی معنی ویژهای دارد ولی اگر بپذیریم که معنای ریشهای دموکراسی یعنی «مردم» «Demos» است و معنای مهمتر دموکراسی «حکومت مردمی» است. آنها باین مقصود رسیدند. اگر نه در صندوقهای رأی بلکه در خیابانها «حکومت مردمی» را برقرار کردند.
تکنولوژی اهمیت داشت. ولی تکنولوژی و اینترنت این انقلابها را انجام نداد. بلکه آنرا زنده نگه داشت و انقلابیون را بهم اتصال داد. تکنولوژی این امکان را بوجود آورد که دنیا شاهد یکی از عجیب ترین و شورانگیز ترین وقایع تاریخی باشد.
تکنولوژی موجب شد که اعتراض مانند ویروس به نقاط مختلف جهان سرایت کند. واقعیت اینست که این انقلابها یک انقلاب انسانی بود که قلب و ذهن داشت که اصیل ترین وقدیمی ترین تکنولوژی بشریت است.
این اعتراضها نمایانگر یک ناآرامی جهانی بود و برای پایان دادن حکومتهای غیر مردمی. این اعتراضات قدیم ترین وسیلهی همبستگی را با جدیدترین متدهای تکنولوژی به صحنه آورد و توانست نور شرافت انسانی را درخشان تر کند و بالاخره توانست جهان را بسوی دموکراسی و آزادی بیشتر سوق دهد. اگر چه میتواند راه رسیدن به آزادی کامل را در قرن بیست و یکم خطرناک تر کند. ولی علیرغم این خطر، «اعتراض کنندگان» جهان شخصیت سال ۲۰۱۱ هستند.
تغییر گفتمان سیاسی
در مصر مانند بسیاری از کشورهای عرب خاور میانه و شمال آفریقا ۶۰ در صد جمعیت زیر ۲۵ سال است. صدها هزار افرادی که درکشورهای عرب و مسلمان به خیابانها آمدند و خواهان آزادی و برقراری عدالت و دموکراسی در جوامع خویش شدند. تصویری کاملاً متفاوت از آنچه بود که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از جوانان عرب و مسلمان دیده شد. در دهمین سالگرد ۱۱ سپتامبر دو واقعه بسیار مهم یکی کشته شدن بن لادن و دیگری انقلابهای تونس، مصر و لیبی گفتمان در مورد تروریسم را تغییر داد. جوانانی که در خیابانها و میدانها دست به اعتراض زده بودند دیگر مشکل بود آنها را تحت عنوان «تروریست» قلمداد کرد. حالا جهان آشکارا میدید اکثریت مردم در این کشورها علیه ظلم و استبداد حکومتهایی که مورد حمایت آمریکا و غرب بودند دست به اعتراض زدهاند. گفتمان سیاسی تغییر کرد. حتا در داخل آمریکا زمانی که اعتراض کنندگان تحت عنوان «اشغال وال استریت» در خیابانها چادر زدند، گفتمان سیاسی تغییر کرد. جهان شاهد بود که مردم آمریکا، آن اکثریت ۹۹ درصد نیز از بی عدالتی، فقر و قدرت بی نهایت صاحبان سرمایه و کمپانیهای غول پیکر، صدای اعتراض شان بلند شده است.
سال ۲۰۱۱ سالی بود که آن جوان تونسی، مصری، لیبی، بحرین، اروپایی و روسی زبان جوان آمریکایی را که در خیابانها چادر زده بودند، فهمید. این یک زبان بین المللی بود که علیه همه حاکمان قدرتمند، خشن و پر طمع در همه جای دنیا قابل درک و فهم شد. سال ۲۰۱۱ همچنین سال کشف یک زبان همگانی در جهان بود که صرفنظر از رنگ پوست، نژاد، محل تولد، انسانها را بهم نزدیک کرد و آن زبان «اعتراض» بود.
بیوگرافی یک دیکتاتور
مرگ کیم یانگ ایل Kim Jung IL دیکتاتور ۶۹ ساله کرهی شمالی از وقایع بسیار مهم سال ۲۰۱۱ بشمار میآید. کیم یانگ ایل در ۱۹۹۴ جانشین پدرش که بنیان گذار کره شمال بود شد. وی در دو دههی گذشته خود و کشورش را از جهان ایزوله کرده و به غیر از چین ارتباطی با دنیای خارج نداشته است. در عین حال بارها با سیاستهای خصمانهی خود دنیا را تهدید کرد. ادامه گسترش تسلیحات اتمی، حمله و غرق یک کشتی ارتش کره جنوبی در ۲۰۱۰ و همچنین بمباران یک جزیره تحت کنترل کرهی جنوبی از جمله عملیات جنگ طلبانه بوده است.
کرهی شمالی در عین حال یکی از فقیر ترین کشورهای دنیا بحساب میآید. ولی مانند سایر دیکتاتوریها طبقهی حاکم و سران ارتش از زندگی مرفهای برخوردارند. کیم تا آخرین لحظات وفادار به کمونیسم بود. وی حاضر نشد هیچ نوع تغییر در وضع اقتصادی کشورش بوجود آورد. در نتیجه میلیونها نفر از گرسنگی و قحطی از بین رفتند. بسیاری از مردم در ماه کمتر از یک دلار درآمد دارند. در طول زمامداریش هزاران نفر را بعنوان جنایات سیاسی بزندان انداخت. بر اساس برخی گزارشها بیش از ۲۰۰ هزار نفر در کمپهای نظیر آنچه در آلمان نازی بود زندانی هستند. اتهامات برخی به ناچیزی اینست که عکس کیم یانک و پدرش را در روی دیوار خود نگذاشتهاند.
«کیم یانگ» در ۶ فوریه ۱۹۴۱ در یک شهر روسیه بدنیا آمد. جایی که پدرش با سایر چریکهای جنگی کرهی شمالی و چینی توسط ارتش روسیه تعلیمات نظامی میدیدند که با ژاپنیها به جنگند. دوران کودکی اش با تراژدی همراه بود. وقتی که ۵ ساله بود برادر کوچکش در آب غرق شد. دو سال بعد مادرش را از دست داد. پدرش دوبار ازدواج کرد. کیم روابط خوبی با خانواده نداشت. ولی بعنوان فرزند ارشد میدانست که روزی جانشین پدر خواهد شد.
زمانیکه در ۱۹۹۴ پدرش در گذشت، کیم یانگ سالها بود که در پشت پرده کرهی شمالی را اداره میکرد. از سالهای جوانی جای پای خود را در سازمانهای تبلیغاتی و جاسوس کشور و همچنین ارتش باز کرد. باینگونه جانشینی وی وقفهای در امور کشور بوجود نیاورد. ولی زمامداری او همزمان با از هم پاشیدن پایههای اقتصادی کشورش شد. و کیم یانگ نتوانست از محبوبیتی که پدرش داشت برخوردار باشد. هر نوع امیدی برای رفرم با روی کار آمدن «کیم یانگ» از بین رفت. وی که شخصیت و محبوبیت پدرش را نداشت برای حفظ احترام باو عنوان «پرزیدنت» را برای پدرش نگه داشت و خود را «رهبر عزیز» نامید.
زمانیکه «کیم یانگ ایل» بقدرت رسید محل تولد خود را در کرهی شمالی اعلام کرد. داستانهای خیالی بسیاری در مورد وی و پدرش ساخته شد که آنها را به مقام حتا «خدا» بالا برد.
معروف است که «کیم یانگ» به کنیاک و غذاهای لذیذ علاقه زیادی داشت. آشپزهای ویژه از ژاپن و ایتالیا وارد کرده بود. غذاهای مخصوص از اروپا و روسیه وارد میکرد. در سالی که نزدیک به دو میلیون کرهای از قحطی جان خود را از دست دادند «کیم یانگ» بیش از ۶۵۰ هزار دلار کنیاک مخصوص خریداری کرده بود. وی هیچ نوع تضادی در این نوع زندگی بسیار مرفه و شاهانهی خود و قحطی و گرسنگی مردم اش نمیدید. در حالیکه مردم فقیر و تحت ستم کرهی شمال برای دیدن فیلمها و برنامههای تلویزیونی کرهی جنوبی و یا آمریکایی بزندان میرفتند وی بدلیل علاقه زیادی که به فیلمهای سینمایی داشت، بیش از ۲۰ هزار فیلم خارجی در اختیار داشت.
زندگی خصوصی وی تا حدی نا معلوم است. سالها با زنی که طلاق گرفته بود زندگی کرد که پسر بزرگش از این زن است. ولی از ترس عدم موافقت پدرش با او ازدواج نکرد. این زن بالاخره دچار بیماری روانی شده و درگذشت. سپس «کیم یانگ» با زن دیگری ازدواج کرد که دو پسر دیگر او از این زن است. وقتی که در ۲۰۰۴ همسرش از سرطان سینه درگذشت، شکست روحی بزرگی برای کیم یانگ بود. پسر ۲۷ ساله اش که جانشین وی شده است از این همسر دوم است.
خطر بی ثباتی در کره شمالی
کارشناسان سیاسی بر این عقیدهاند که با مرگ «کیم یانگ ایل» کرهی شمالی در وضعیت بی ثبات و خطرناکی میتواند قرار گیرد. «کیم یانگ یون» پسر ۲۷ ساله اش که گفته میشود مهمترین علاقه اش به بازیهای کامپیوتری است، تجربه و بینش کافی برای اداره کشوری مانند کره شمالی را ندارد. وی اگر چه تحصیلکرده سویس است ولی بر خلاف پدرش در ادارهی امور سیاسی، ارتش و جاسوسی کشورش هیچ نوع تجربه قبلی ندارد. دو نفر از خویشان نزدیک قرار است از او حمایت کرده و باو کمک کنند.
ارتش کرهی شمالی و در نتیجه ژنرالهای با قدرت آن مهمترین رکن قدرت در کره شمال است. به جانشین جوان لقب فرمانده عالی رتبه ارتش Supreme Comander داده شده است که بالاترین مقام در ارتش باشد. ولی خلاء قدرت میتواند زمینه را برای رقابت بین خویشان نزدیک «کیم یانگ یون» و رهبران با قدرت ارتش فراهم کند.
یکی از مهمترین اشکالات در مورد کرهی شمالی عدم اطلاعات کافی از اوضاع داخلی این کشور است. «کیم یانگ ایل» رهبر پیشین آنچنان مستبدانه حکومت کرد و کشورش را در تاریکی محض نگه داشت که حتا سازمان سیا و یا سایر سازمانهای جاسوسی قادر نبودند باین منطقه نفوذ کنند. کرهی شمالی در محافل سیاسی به «حفرهی سیاه» معروف است. در یک کشور استالینستی که وسایل ارتباط مدرن در آن وجود ندارد و شهروندان آن اجازهی خروج از مملکت را ندارند و همچنین خارجیها حق ورود ندارند، عملاً امکان بدست آوردن اطلاعات جاسوسی غیر ممکن بنظر میرسد.
در کرهی شمالی تعداد انگشت شماری اجازهی استفاده از تلفن موبایل را دارند. دسترسی به اینترنت غیر قانونی است و رژیم سیستم ارتباطی ویژهای را بوجود آورده که کابلها در زیر زمین قرار دارند. کوههای بلند این منطقه عکسبرداری از طریق ماهواره را هم بسیار مشکل میکند. بعلاوه وسایل مهم جنگی در تونلهای عمیقی مخفی هستند. از نظر آمریکا موضوع اصلی تسلیحات اتمی و برنامههای موشکی این کشور است. در عین حال بیم آن میرود که در این دوران بی ثبات و خلاء قدرت، کرهی شمالی بنحوی با کرهی جنوبی درگیری پیدا کند. آمریکا ۳۰ هزار نیروی نظامی در کره جنوبی دارد. هر نوع حمله و یا تهدید جدی از جانب کرهی شمالی، نیروهای آمریکایی را هم درگیر خواهد کرد.
یک مأمور عالیرتبه سازمان سیا در مورد کرهی شمالی میگوید: تصور بسیاری بر این است که کرهی شمالی کشوری فقیر و عقب مانده است. واقعیت اینست که علیرغم مردم فقیری که دارد، از نظر تکنولوژی اتمی و جنگی پیشرفته است. این کشور توانسته است با موفقیت تسلیحات اتمی و موشکهای پرتاب کننده بسازد. همچنین از نظر برنامههای ضد جاسوس پیشرفته است. کارشناسان معتقدند که تواناییهای حملههای «سیبرتیکی» «Cyber Warfare» کرهی شمالی حتا مساوی با تواناییهای سازمان سیای آمریکاست. کشوری فقیر از نظر اقتصادی ولی با قدرت از نظر ارتش با یک رهبر جدید و بسیار جوان میتواند آیندهای پر تنش و غیر قابل پیش بینی داشته باشد.
پاکستان و «جوخههای مرگ»
یکی از مهمترین وقایع سال ۲۰۱۱ کشته شدن اوساما بن لادن توسط نیروهای ویژه و کماندوهای آمریکایی بوده است. حمله شبانه به محل اقامت بن لادن که در یک منطقه بسیار نزدیک به مرکز تعلیمات نظامی پاکستان بود، این سوء ظن را قوی تر کرد که مقامات ارتشی و بویژه سازمان جاسوسی این کشور از حضور بن لادن در این منطقه با اطلاع بوده و احتمالاً او را تحت حمایت داشتهاند. حملهی شبانه نیروهای ویژه آمریکا بدون اجازه و اطلاع دولت و ارتش پاکستان صورت گرفت. روابط آمریکا و پاکستان که در این چند سال اخیر تا حد زیادی غیر دوستان بوده است با این حادثه تیره تر شد. مشکلات داخلی پاکستان، ضعف حکومت زرداری، رخنه کردن عوامل تروریستی در سازمان جاسوس و ارتش این کشور، همچنین حمایت از طالبان و گروه تروریستی «لشگر طیبات» از جمله عواملی است که نه تنها پاکستان را در خطر از هم پاشیدن حکومت آن قرار داده است، بلکه روابط این کشور با آمریکا، هند و افغانستان نیز بحرانی تر شده است.
یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف بین پاکستان و امریکا، حملات هواپیماهای جنگی بدون خلبان معروف به «Drone» در مناطق مرزی پاکستان است. هدف این حملات تروریستهای طالبانی پاکستانی و افغانی است. مردم پاکستان با این حوادث اخیر به آمریکا مانند دشمن خود نگاه میکنند. مشکلات اقتصادی، فقر مردم و فساد دستگاه حاکمه به بی ثباتی سیاسی و اقتصادی این کشور کمک کرده است.
«جوخهی مرگ» با ماسکهای سیاه و یونیفورمی که پشت آن به اردو نوشته شده «مجاهدان خراسان» در ماشینهای تویوتا مانند کاروانی در مناطق شمالی و زیرستان، نزدیک مرز با افغانستان ظاهر شده و لرزه به اندام مردم این دهات دور افتاده میاندازند. آنها ظاهراً بدنبال جاسوسانی هستند که محل زندگی و رفت و آمد طالبانیها و القاعده را به آمریکاییها اطلاع میدهند. مقامات مهمی از القاعده و طالبان توسط هواپیماهای بدون خلبان آمریکا، امسال در این مناطق کشته شدند . «مجاهدان خراسان» غالباً مردم بیگناه را گرفته و پس از سوزاندن و بریدن اعضاء بدن و شکنجههای بسیار هولناک از آنها اعتراف میگیرند. بسیاری هرگز به خانه و خانواده باز نمیگردند. در این مناطق و در بسیاری از نقاط پاکستان هیچ مأمور دولت و یا ارتش نیست که از جان و مال مردم بیگناه و تحت ستم دفاع کند. گروههایی نظیر «مجاهدان خراسان» هستند که پاکستان را امروز تبدیل بیکی از خطرناک ترین کشورهای منطقه کردهاند.
با توجه باینکه پاکستان کشوری است که دارای بمب اتم است و گروههای تروریستی متعددی در سراسر این کشور رخنه کرده و گاه با حمایت بخشی از ارتش و سازمان جاسوسی حتا در رفاه کامل زندگی میکنند، این نگرانی را قوی تر میکند که دسترسی به بمب اتم برای این گروهها دور از واقعیت نیست.
دشمنی دیرینه بین هند و پاکستان، دو کشور همسایه و دارای بمب اتم یک واقعیت انکار ناپذیر است. هند از نظر ازدیاد جمعیت و بهبود وضع اقتصادی بتدیل به یکی از مهمترین و ثروتمندترین قدرتهای منطقه شده است.
هند همچنین با نزدیک شدن به افغانستان و کمکهای مالی و فنی که به حکومت این کشور میدهد، نفوذ خود را در منطقه بیشتر کرده است. نزدیکی هند به افغانستان همیشه برای پاکستان مسئله آور بوده است. پاکستان خود را بیشتر مورد تهدید میبیند.
گروههای گوناگون تروریستی چه پاکستانی چه غیر پاکستانی امروزه در این کشور حضور داشته و بسیاری عملیات خرابکارانه از داخل پاکستان برنامه ریزی و به مرحلهی اجرا گذاشته میشود.
سال ۲۰۱۱سالی پر خطر و پرآشوب در این منطقه بود و آینده بنظر حتا بی ثبات تر و تیره تر بنظر میرسد.
خطر درگیری با ایران
در سال ۲۰۱۱ روابط ایران با آمریکا و سایر کشورهای دنیا از جمله کشورهای عربی تیره تر شد. علیرغم گسترش تحریمهای اقتصادی، عدم همکاری ایران با آژانس بین المللی اتمی بار دیگر زمزمهی جنگ و خطر احتمالی یک درگیری را بیشتر کرد.
دولت ایران در ۲۰۱۱ هر چه بیشتر ایزوله گردید. تحریم بانک مرکزی ایران از طرف آمریکا و اتحادیه اروپا فشارهای اقتصادی را بیشتر کرده است. ولی چند اقدام دولت ایران موجب شد که تحریمها وسیع تر و شدیدتر شود.
طرفداری دولت ایران از بشار اسد، کمکهای نظامی به این کشور و بر اساس آخرین گزارشها، انتقال زندانیان سیاسی از سوریه به ایران خشم بین المللی را برانگیخته است. ادامه طرفداری از حزب الله و دخالت در امور داخلی عراق از اقدامات دیگری است که جامعهی بین المللی را علیه دولت ایران متحدتر کرده است.
روابط ایران و عربستان نیز رو به تیرگی بیشتر رفته و دولت عربستان نقش مهمی در منطقه بعهده گرفته است. از جمله در مقابل زیاده خواهی اسرائیل ایستادگی کرده و وسیلهی انتقال رؤسای حمس را از سوریه به قطر فراهم کرده است.
آخرین اقدامات تحریم اقتصادی علیه ایران که از جانب آمریکا،اتحادیه اروپا، استرالیا کانادا و حتا کرهی جنوبی مورد پذیرش قرار گرفته است تحریم خرید ۱۳ درصد نفتی است که این کشورها از ایران وارد میکنند. در مقابل عربستان سعودی اعلام کرده است که به استخراج نفت بتدریج میافزاید.
همراه با تحریم خرید نفت، امارات اعلام کرده است که بطور شفاف در این تحریمها شرکت کرده و اجازه انتقال پول به ایران نخواهد داد.
هدف اصلی این تحریم اینست که فشار اقتصادی انچنان زیاد شود که دولت ایران نتواند پولی صرف تسلیحات اتمی کند.
در مقابل دولت ایران ابتدا اعلام کرد که تنگه هرمز را بروی کشتیهای نفت کش خواهد بست. ولی چند روز بعد این تهدید را پس گرفت و آمادگی برای مذاکرات را اعلام کرد.
بنیامین نتانیاهو چند ماه پیش ضمن اشاره به مسئله اتمی شدن ایران و اینکه این عمل برای موجودیت اسرائیل یک خطر واقعی است گفت: «ما میتوانیم ببینیم که بهار عربی به زمستان ایرانی تبدیل خواهد شد». اسرائیل بقای خود را در این میداند که بهر قیمتی شده مانع دست یافتن دولت ایران به بمب اتمی شود. ولی پرزیدنت اوباما و وزیر خارجهی وی هلری کلینتون بارها گفتهاند که اتمی شدن ایران از نظر آمریکا بهیچ عنوان قابل پذیرش نیست. این بار دولت اوباما توانسته است بیشتر کشورهای دنیا را متقاعد کند که باید با تحریمهای اقتصادی وسیع مانع ادامهی گسترش برنامهها اتمی ایران شد. نه اوباما و نه بیشتر مردم آمریکا خواهان جنگ تازهای نیستند. ولی تحریمهای جدی و گستردهی اقتصادی میتواند بیشتر از جنگ کار ساز باشد. این بار جمهوری اسلامی در یک تنگنای واقعی قرار گرفته است.
بحران در سوریه
نسیم بهار آزادی از تونس، مصر، یمن و لیبی به سوریه نیز رسید. ولی این نسیم ناگهان تبدیل به طوفانی از خشونت و خونریزی شد. خشونتی که همچنان ادامه دارد.
سوریه با سایر کشورهای عربی و آفریقای شمالی متفاوت است. در سوریه بشار اسد از فرقهی علویان بخشی از مسلمانان شیعه است که تقریباً تمام اعضاء دولت و حکومت از خویشان وی و همه علوی هستند. حکومت یک درصدی در سوریه تمام ثروت، صنایع، صادرات و واردات همچنین ارتش را نیز در اختیار دارد. مردم سوریه غالباً سنی بوده و تحت فشار یک حکومت دیکتاتوری ظالم، از جان گذشته به خیابانها ریختهاند.
بر اساس گزارش خبرگزاریها بیش از ۶ هزار نفر در این مدت کشته و بیش از ۷۵ هزار نفر دستگیر و زندانی شدهاند. علیرغم خشونت رژیم،تظاهر کنندگان هر روز به خیابانها میآیند. خبرنگاران اجازهی ورود به سوریه را ندارند و اخبار توسط مردم عادی و بطور آماتور به خارج میآید.
آنچه که سوریه را در خطر یک جنگ داخلی قرار داده است اینست که علویان اقلیت حاکم بوده و سنیها اکثریت تودهی تحت فشار هستند. بین ۱۰ تا ۱۵ درصد از جمعیت شیعه علوی هستند. اگر چه سران ارتش غالباً از علویان هستند ولی افسران و سربازان معمولی سنی بوده و بسیاری به نیروهای ضد دولتی پیوستهاند. تظاهر کنندگان و مخالفان رژیم اسد بارها از جامعه بین المللی خواستهاند که مانند لیبی نیروهای ناتو به کمک آنها برود. اگر چه همه بر این باورند که رژیم اسد قابل ادامه نیست ولی هنوز دخالت نظامی در این کشور مورد تایید کشورهای اروپایی و آمریکا نیست.
گروههای بسیاری در خارج از سوریه میکوشند به مردم سوریه که در داخل هر روز کشته و زخمی میشوند کمک کنند. از جمله گروههای مخالف اسد اخوان المسلمین سوریه هستند که رهبری آنها در خارج از این کشور است و میکوشد اسلحه و مهمات به داخل برساند ولی تا کنون موفق نشدهاند.
سقوط بشار اسد یک خلاء قدرت مهمی در سوریه و منطقه بوجود میآورد که جنگ و خونریزی میتواند برای سالها ادامه یابد. بحران در سوریه جدی است و جواب سادهای نیز برای آن در حال حاضر وجود ندارد.