iran-emrooz.net | Wed, 31.08.2011, 7:03
اعدامهای «دهه اول انقلاب»، نه «دهه۶۰»!
حسین باقرزاده
سهشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۰ – 30 اوت 2011
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سالگرد فاجعه کشتار سال ۶۷ فرا رسیده است. این کشتار یکی از بزرگترین جنایات ضد بشری نیمه دوم قرن بیستم میلادی در سطح جهان بوده است. هزاران نفر در طول چند هفته به صورت مخفیانه و به دلایل عقیدتی و سیاسی در زندانهای ایران اعدام شدند. شدت و وسعت این کشتار بی سابقه بود، ولی نفس عمل پدیدهای استثنایی در حیات جمهوری اسلامی نبود. این قتل عام در واقع اوج سیاستی بود که برای چندین سال از سوی حاکمیت دنبال میشد: اعدامهای سیاسی یا عقیدتی فردی یا گروهی بدون محاکمه، یا پس از محاکمات صوری سریع و بدون رعایت کمترین موازین حقوقی و انسانی. معمولا از این کشت و کشتارها تحت عنوان «اعدامهای دهه ۶۰» یاد میشود و عموما مقطع آغازین آن را ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ میدانند. این مقطع چگونه انتخاب شده است و دستهبندی این اعدامها در قالب یک دهه تقویمی (۶۰) چه معنایی را القا میکند؟
در نمودار اعدام و کشتار سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی، ۳۰ خرداد ۶۰ البته نقطه جهش بزرگی بشمار میرود. یعنی نمونههای اعدام و کشتار سیاسی و عقیدتی در این رژیم پیش از آن تاریخ نیز وجود داشت، ولی موارد آن عموما محدودتر بود و یا با تناوب کمتری به چشم میخورد. از ۳۰ خرداد به بعد، یک مرتبه آمار اعدام رو به فزونی گذاشت و در بسیاری از موارد دهها یا حتا بیش از یک سد نفر به صورت گروهی اعدام میشدند. همچنین در این دوره، اعدام کودکان و نوجوانان نیز شیوع پیدا کرد. این موج اعدام و کشتار با شدت و ضعف تا چند سال ادامه داشت، تا این که در سال ۶۷ فجیعترین مورد آن پیش آمد و چندین هزار زندانی در فاصله چند هفته قتل عام شدند. این قتل عام که عملا به معنای پاک کردن زندانهای ایران از زندانی سیاسی بود نقطه پایانی این موج نیز بشمار میرود. در ایران دیگر زندانی سیاسی چندانی باقی نمانده بود که خوراک کافی برای ماشین اعدام جمهوری اسلامی فراهم کند.
از این رو، انتخاب خرداد ۱۳۶۰ به عنوان نقطه آغازین این موج اعدامها و دستهبندی کردن آنها تحت عنوان «اعدامهای دهه ۶۰» منطقی به نظر میرسد. ولی همان طور که در بالا اشاره شد، نمونههای این اعدامها پیش از آن تاریخ حتا به صورت گروهی نیز کم نیست. ۳۰ خرداد نقطه جهش این اعدامها بود و نه نقطه شروع آن. از دید حقوقی و انسانی، اعدامهای سیاسی و عقیدتی پیش و پس از ۳۰ خرداد تفاوت ماهوی با هم ندارند. تفاوت آنها در کمیت است و نه در کیفیت. طبیعی است که سنگینی جرم کسی که به قتل چندین نفر دست بزند به مراتب بیشتر از کسی است که یکی دو نفر را بکشد. ولی این امر سبب تخفیف جرم یا مجازات دومی نخواهد بود. علاوه بر این، نمونه قتلهای گروهی پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ نیز کم نبوده است، از قتل عامهای خلخالی و جنتی در کردستان و خوزستان در سالهای ۵۸ و ۵۹ گرفته تا قتل عام گروهی ۱۲۱ نفر متهمان به کودتای نوژه در سال ۵۹. مسئله این نیست که این قربانیان (همچنان که قربانیان اعدامهای پس از ۳۰ خرداد) به چه اتهامی به جوخه مرگ سپرده شدند. مسئله این است که این اعدامها بدون محاکمه یا پس از محاکمات ناعادلانه به صورت گروهی انجام شده و ماهیتا تفاوتی با اعدامهای گروهی پس از ۳۰ خرداد ندارند.
تنها عاملی که میتواند وجه ممیز و بارز اعدامها و کشتارهای پیش و پس از ۳۰ خرداد باشد، خصوصیت سیاسی یا ایدئولوژیک قربانیان آنها است. قربانیان اعدامهای پیش از آن تاریخ عموما افراد و نیروهایی بودند که جمهوری اسلامی را نفی میکردند، در حالی که قربانیان ۳۰ خرداد به بعد عمدتا از نیروهایی بودند که از جمهوری اسلامی/انقلاب اسلامی مجدانه حمایت کرده بوده و بعد با آن در افتادند (یا مغضوب آن واقع شدند). از این رو، سخن گفتن از «اعدامهای دهه ۶۰» یک بار سیاسی و ایدئولوژیک را، خواسته یا ناخواسته، به همراه خود میآورد. یعنی گوینده با کاربرد این عبارت عملا میگوید (غالبا ناخودآگاه) که آن دسته از اعدامها و قتلعامهای رژیم جمهوری اسلامی را که قربانیان آن عمدتا اعضا و هواداران مجاهدین یا نیروهای چپ مارکسیست بودهاند محکوم میکند، ولی به اعدامها و کشتارهای پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ که قربانیان آن کرد و عرب و ترکمن و سلطنتطلب و بهایی و دیگران بودهاند کاری ندارد. کاربرد این عبارت از سوی کسانی که در زمان وقوع این اعدامها (مثلا در مورد عوامل رژیم شاه) از آن حمایت میکردند و هیچگاه این موضع شرمآورد خود را نقد نکردهاند طبیعی به نظر میرسد، ولی دیگران عموما ناخودآگاه این عبارت را به کار میگیرند، و نادانسته و ناخواسته به این برخورد سیاسی و ایدئولوژیک به مسئله اعدامها و قتل عامها کمک میرسانند.
تکیه بر اعدامهای دهه ۶۰ یک ضایعه سیاسی نیز به همراه دارد. این تعبیر بر کاربرد ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به عنوان آغاز اعدامهای بیرویه و گروهی جمهوری اسلامی که سرانجام به فاجعه قتل عام سال ۱۳۶۷ منجر شد متکی است. ۳۰ خرداد ۶۰، اما، مقطعی است که سازمان مجاهدین خلق با اعلام تلویحی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی وارد عمل شد. رژیم جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده تا بسیاری از اعدامهای دهه ۶۰ را به بهانه حملات و عملیات مسلحانه مجاهدین و بمبگذاریهای مرگبار این سازمان توجیه کند. رژیم بارها سعی کرده است حتا قتل عام هزارانه سال ۶۷ را با اشاره به عملیات فروغ جاویدان مجاهدین توجیه کند. این توجیهات البته و از اساس بیپایه است. برای مثال، قتل عام سال ۶۷ اولا مدتها پیش از حمله مجاهدین از عراق تدارک و برنامهریزی شده بود، و ثانیا رژیم سدها نفر از زندانیان چپ را که هیچ رابطهای با مجاهدین نداشتند نیز در این واقعه کشتار کرد. در عین حال رژیم سعی کرده است تا از عملیات مجاهدین در طول سالهای دهه ۶۰ به صورت یک حربه تبلیغاتی قوی برای توجیه سیاست سرکوب و اعدام خود بهرهبرداری کند، و این تاکتیک در افکار عمومی ایران و جهان، هر دو، تا حد زیادی موفق بوده است.
این بهرهبرداری تبلیغاتی وقتی بیشتر مؤثر است که اعدامها را در محدوده سالهای دهه ۶۰ محدود کنیم، سالهایی که با عملیات مسلحانه مجاهدین تطابق زمانی دارد. در صورتی که اگر اعدامهای پیش از خرداد ۶۰ را نیز در نظر بگیریم رژیم نمیتواند آنها را به سادگی توجیه کند. در آن سالها عملیات مسلحانهای در سطح کشور جریان نداشت، و کودتای نوژه یا حملات گهگاهی نیروهای کرد استثنایاتی بود که با خشونت تمام پاسخ داده میشد. در عین حال، در آن سالها ماشین اعدام جمهوری اسلامی مرتبا در حال کار بود و حتا از مجاهدین و نیروهای چپ (که از انقلاب یا رژیم حمایت میکردند) نیز قربانی میگرفت. به هر حال، اگر اعدامها را به دهه ۶۰ محدود کنیم یک حربه تبلیغاتی را دو دستی تقدیم رژیم کردهایم، و از این رو، برای جلوگیری از این ضایعه سیاسی نیز بهتر است این تعبیر را به کار نگیریم.
گفته شد که اعدامهای دهه ۶۰ تفاوت ماهوی با اعدامهای پیش از آن که از فردای تشکیل جمهوری اسلامی شروع شد نداشته است. این موج اعدامها در سال ۶۷ با تصفیه خونین زندانهای کشور به پایان رسید. توضیح داده شد که برای دسته بندی کردن این موج از اعدامها، تعبیر «اعدامهای دهه ۶۰» که در برخی از اسناد و نوشتجات و گفتارهای سیاسی و حقوق بشری به کار گرفته میشود مناسب نیست. چنین تعبیری: اولا کشتارهای دیگری مانند کشتار کردستان در سال ۵۸ یا قتل عام نوژه در سال ۵۹ یا اعدام بهاییان و جنایات خلخالی در سالهای ۵۸ و ۵۹ را نادیده میگیرد؛ ثانیا به یک مسئله حقوق بشری انگ سیاسی و ایدئولوژیک میزند؛ و ثالثا حربه تبلیغاتی مؤثری را در اختیار رژیم میگذارد. راحتتر و مؤثرتر آن است که به جای آن از «اعدامهای دهه اول انقلاب» سخن بگوییم - دههای که از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و در پاییز ۱۳۶۷ به پایان رسید - دهه کاملی که خونینترین و جنایتبارترین دوران حیات جمهوری اسلامی را در بر میگیرد، و تعبیری که از هر گونه آلایش سیاسی و ایدئولوژیک بری است.