iran-emrooz.net | Wed, 23.03.2011, 7:07
پیام اصلی آقای اوباما به مردم ایران چه بود؟
حسین باقرزاده
سهشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۰ – 22 مارچ 2011
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
روزی که کمیته نوبل در اکتبر ۲۰۰۹ جایزه صلح نوبل را به آقای اوباما داد، این عمل از سوی بسیاری مورد انتقاد قرار گرفت. انتقاد کنندگان به خصوص بر روی این نکته انگشت میگذاشتند که هنوز چند ماهی بیش از حکمرانی آقای اوباما نگذشته و کارنامه جنگ و صلح او هنوز «خالی است». ولی برای کمیته نوبل «تلاشهای فوق العاده» اوباما در «تقویت دیپلماسی بینالمللی و همکاری بین ملتها» برای استحقاق دریافت جایزه صلح کفایت میکرد. اوباما گرچه در آن هنگام به درگیریهای نظامی آمریکا در عراق تا حد زیادی پایان داده بود، ولی در مقابل، نیروهای آمریکایی در افغانستان را تقویت کرده و بر شدت حملات در آنجا افزوده بود. این شرایط، اما، ظاهرا از دید کمیته نوبل با اعطای جایزه «صلح» منافاتی نداشت.
اکنون نیز که آمریکا همراه با متحدان خود در یک درگیری نظامی جدید در لیبی دخیل شده، میتوان گفت که تصویر اوباما در سطح جهانی تغییر چندانی نکرده است. آمریکا نه پیشگام این حمله نظامی بود (فرانسه و بریتانیا داعیان اصلی آن بودند) و نه در هدایت جنگ نقش اصلی را بازی میکند. در واقع، آمریکا برای پیوستن به این عملیات نظامی و تصویب آن در شورای امنیت سازمان ملل تعلل میکرد و این امر نه فقط از سوی نومحافظهکاران آمریکایی به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و بلکه بخش بزرگی از هواداران اوباما در حزب دموکرات آمریکا نیز خواهان قاطعیت بیشتر و فوریتر از سوی او بودند. سرانجام نیز وقتی حملات نظامی شروع شد، او در مقر فرماندهی جنگ ننشسته بود و بلکه از زاغهنشینان «شهر خدا» در حومه ریو د ژانیرو برزیل دیدن میکرد.
تصویر آمریکا به عنوان یک کشور متجاوز، با دو جنگ بزرگی که رییس جمهور پیشین آن جورج بوش پسر در یک دهه گذشته در افغانستان و عراق به راه انداخت، در ذهن جهانیان بیشتر تثبیت شد. این تصویر البته با تغییر رفتار محسوس باراک اوباما به سادگی پاک نمیشود. هنوز هم در ذهن بسیاری از مردم، آمریکا یک قدرت متجاوز امپریالیستی است، و جنگ و حمله نظامی یک ابزار اولیه سیاست و دیپلماسی خارجی آن بشمار میرود. تصور این که کشوری مانند آمریکا با قدرت عظیم نظامی خود، در شرایط تشدید رقابت جهانی بر سر منابع زیر زمینی و بازار مصرف، از کاربرد زور علیه کشورهای ضعیفتر دست بشوید برای بسیاری ناممکن است. از دید اینان، حضور اوباما بر مسند ریاست آمریکا تغییری در ماهیت امر نمیدهد و او نیز چارهای جز ادامه همین سیاست را ندارد. به عبارت دیگر، بر اساس این منطق، جنگ و تجاوز یک ویژگی ماهوی نظام حاکم بر آمریکا است و تفاوت افراد تغییری در آن ایجاد نمیکند.
در عین حال، این واقعیت نیز وجود دارد که حمله غرب به لیبی کمترین واکنش را در سطح جهانی در مقایسه با حمله به عراق یا افغانستان به دنبال آورده است. این امر نشان میدهد که تصویر غرب و به خصوص آمریکا به عنوان قدرتهای اشغالگری که فقط به خاطر منافع خود در کشورهای دیگر دخالت میکنند تا حدی شکسته شده - و این امر تا حد زیادی مرهون رفتار متفاوتی است که آمریکا تحت ریاست باراک اوباما در پیش گرفته است. اوباما البته فقط چند سالی در این مقام نشسته و سیاست خارجی آمریکا را شکل میدهد. ولی دست کم در این مدت، جهان با آمریکایی سر و کار دارد که کمتر به جنگ افروزی میپردازد و بیشتر ابزارهای دیپلماتیک را به کار میگیرد - و یا وقتی دست به خشونت و جنگ میزند که بخش عمدهای از افکار عمومی جهان را به «ضرورت» آن قانع کرده باشد.
حمله آمریکا و متحدانش به لیبی از این خصوصیت اخیر برخوردار است. جهان قانع شده است که در لیبی جنایت ضد بشری بزرگی در حال وقوع بود و حمله غرب به لیبی در واقع پاسخی به استغاثه (اکثریت بزرگی از) مردم آن بوده است. این که لیبی «اتفاقا» یک کشور نفتخیز است و نیروهای مهاجم ممکن است از این خوان یغما نصیبی ببرند این استدلال را زیر سؤال میبرد. در عین حال، پذیرش این استدلال از سوی بخش عمدهای از جامعه جهانی زمینه را برای تکرار آن در نقاط دیگر جهان فراهم کرده است. «دخالت انساندوستانه» قبح جنگ را تضعیف میکند و به آن «مشروعیت» میبخشد. کم نیستند جوامعی که مردم آن در زیر سرکوب خشن نظام حاکم دست و پا میزنند و آرزوی آن را در سر میپرورانند که «دستی از غیب برون آید و کاری بکند». و این دست البته باید از جایی بیرون بیاید که مردم صداقت آن را بپذیرند و به خیرخواهی آن ایمان داشته باشند.
ایران در صدر کشورهایی است که تغییر رژیم در آن نه فقط آرزوی بخش بزرگی از جامعه ایرانی و بلکه مطلوب کشورهای غربی نیز هست. این وحدت نظر، حربه تبلیغاتی بزرگی در اختیار رژیم قرار داده است تا مخالفان خود را به وابستگی به غرب متهم کند. متقابلا، بخش عمدهای از اپوزیسیون رژیم اسلامی برای زدودن این اتهام، تلاش میکند تا از غرب فاصله بگیرد و به خصوص بر احساسات ضد آمریکایی خود تأکید بورزد. در این رابطه، هر گونه دخالت غرب در مسایل ایران و به خصوص حمله نظامی آمریکا از سوی قاطبه اپوزیسیون تقبیح و محکوم میشود. سابقه دخالتهای آمریکا در ایران چنان اثر منفی در ذهنیت جامعه ایرانی گذاشته است که به اعتقاد غالب، هر گونه دخالت و حمله نظامی آمریکا به ایران تنها به سود حاکمیت مستبد و تبهکار آن تمام خواهد شد.
از این رو، اگر آمریکا طرحی برای حمله نظامی به ایران داشته باشد، باید بتواند پیش از آن «خیرخواهانه» بودن حرکت خود را به مردم ایران بقبولاند. باید بتواند نشان دهد که آمریکا تنها با رژیم ایران خصومت دارد و با مردم ایران دوست است. باید تصویر آمریکای متجاوز را از ذهن مردم ایران بزداید و تصویر انسانیتری از آن به ایرانیان عرضه کند. باید با زبان و فرهنگ مردم ایران سخن بگوید و خود را با دردهای آنان آشنا نشان دهد. از قربانیان سرکوب رژیم نام ببرد، و از شاعران محبوب ایران نقل قول کند. باید تأکید کند که آمریکا هیچ طمعی به ایران ندارد و فقط میخواهد مردم آن آزاد باشند و سرنوشت خود را به دست بگیرند. باید طلسم آمریکاستیزی در فرهنگ سیاسی ایران را در هم بشکند و مردم ایران را قانع کند که آمریکا الزاما و ماهیتا تجاوزگر نیست.
آقای اوباما در این جهت تلاش زیادی کرده است. پیامهای نوروزی او سعی دارد که این مفاهیم را به مردم ایران القا کند. آخرین پیام نوروزی او صریحتر و قاطعتر از هر زمان دیگر از همراهی و همدردی او با مردم ایران سخن میگوید و رژیم حاکم را نفی میکند. او میخواهد بگوید که او با مردم است («او» «باما» است) و نه با رژیم. اگر در اولین پیام نوروزی خود در دو سال پیش، او هم مردم و هم رژیم را مخاطب قرار داده بود، در این پیام دیگر چنین نیست. نه فقط او دیگر با رژیم سخن نمیگوید و بلکه آن را نفی میکند. آن را مظهر ترس میداند و تأکید میکند که ترس آینده ایران را شکل نخواهد داد. این یکی از صریحترین موضعگیریهای اوباما علیه رژیم ایران است. جرج بوش از این موضعگیریها داشت، ولی او هیچگاه نتوانسته بود با این صمیمیت با مردم ایران سخن بگوید. مردم ایران نیز به سختی میتوانستند در گفتار او صداقتی ببینند.
البته نمیتوان مدعی شد که آقای اوباما طرحی برای دخالت مستقیم یا حمله نظامی به ایران دارد. ولی اگر چنین طرحی در کار باشد، آقای اوباما در فراهم آودن زمینههای سیاسی آن مهارت زیادی دارد. او در شرایطی ممکن است به ایران حمله کند که (همانند لیبی امروز) مطمئن باشد که بخش بزرگی از مردم آن را «خیرخواهانه» خواهند دید و از آن استقبال خواهند کرد. او سعی دارد نشان دهد که آمریکا سیاست حملات تجاوزکارانه را به کناری نهاده است و مردم ایران از این بابت نباید واهمهای داشته باشند. در عین حال، او (سعی دارد نشان دهد) که در کنار مردم و در برابر رژیم ایستاده است، و اگر روزی مردم ایران به پا خیزند و مبارزه آنان برای تغییر رژیم به مرحله حساسی برسد که دخالت جامعه جهانی (و لو به صورت نظامی) بتواند تعادل آن را به نفع مردم تغییر دهد، مردم ایران میتوانند به کمک آمریکا و متحدان غربی آن دلگرم و امیدوار باشند. این شاید پیام اصلی آقای اوباما به مردم ایران در نوروز امسال بوده باشد.