شهلا صمصامی
در تونس، مصر، الجزیره، لیبی، بحرین، مراکش، سودان، یمن، فلسطین، عراق و ایران صدای آزادی خواهی و اعتراض علیه خشونت، دیکتاتوری و اختناق لرزه بر اندام حاکمان ظالم انداخته است. در این بخش از جهان که بیش از ۶۰ درصد از جمعیت آن زیر ۳۰ سال است و در طول زندگی جوان شان هیچ نوع آزادی سیاسی ندیدهاند، دوران عقب ماندگی و حکومتهای دیکتاتوری رو به پایان است. شاید بتوان ادعا کرد رنسانس سیاسی با کمک تکنولوژی اینترنت، «فیس بوک» و «توئیتر» بالاخره به جهان سوم راه یافته است. آنچه که قرن ۱۸ در اروپا و آمریکا اتفاق افتاد در قرن بیست و یکم به خاور میانه رسیده است.
روشنگری در غرب به سلطهی ظالمانهی مسیحیت و شاهان و حاکمان بی لیاقت پایان داد. روشنگری یک انقلاب فکری، سیاسی و اعتقادی بود. روشنگری به انسانها، به مردم سخت کوشی که از هیچ نوع حقوق انسانی برخوردار نبودند، اعتبار و مشروعیت بخشید. در حقیقت مفهوم واقعی حقوق بشر با تلاشها و انقلابهای دوران روشنگری پایه گذاری شد.
در آن دوران نیز مانند زمان حاضر بحران اقتصادی، فقر و خفقان سیاسی و بی عدالتی بیداد میکرد. مذهب یکی از پایههای مهم قدرت حاکمان ظالم و فاسد بود.
در آن دوران مانند امروز تودهها در سخت ترین شرایط زندگی کرده، ارزش و شرافت انسانی آن توسط حکومتها و حاکمان قدرت طلب از آنها ربوده شده بود. آنچه که این روزها در لیبی، بحرین، مصر، سودان و ایران میگذرد یک اعتراض همگانی به حکومتهایی است که سالهاست مشروعیت خود را از دست داده اند. این یک جنبش همگانی علیه حکومتهایی است که خود را مالک مملکت دانسته و ملت را بخشی از ابواب جمعی خویش محسوب میکنند. این یک جنبش همگانی برای بدست آوردن حقوق انسانی به معنای واقعی و اولیهی آنست. میلیونها انسان در این کشورها به خیابانها ریخته و با دست خالی، با گلولههای نیروهای پلیس، ماموران امنیتی و ارتش مقابله میکنند. این جنبش دیگر نمیتواند از جانب حکومتها به بهانهی تحریک و دخالت «خارجیها» نادیده گرفته و بی اعتبار شناخته شود. مشکل است بتوان این بار صدای آزادی خواهی را در همه این کشورها خفه کرد. تودهها بپا خاستهاند و دیگر حاضر نیستند برای بدست آوردن حقوق انسانی خود بیش از این منتظر بمانند.
«آقای رئیس جمهور مردم تو در حال مرگاند».
در ساعت ۶ و نیم بعد از ظهر روز ۱۵ فوریه در حالیکه هزاران نفر در یک چهار راه شلوغ در «منامه» پایتخت جزیره کوچک بحرین علیه فرمانروای خود دست به تظاهرات زده بودند، نوائی شنیده میشد. نوائی که مانند سرود ملی جوانان بود. یک سرود ملی که حکومتها را از شمال آفریقا تا خلیج فارس لرزانده بود. این یک آیه قرآن نبود. یا حتا یک نوای سنتی از این ناحیهی از دنیا. این یک آهنگ «رَپ» «Rap» بود. آنروز در «منامه» یک صدای زنانه پشت سر هم خط اول آهنگ را تکرار کرد. این آهنگ «رَپ» توسط یک جوان تونسی بنام «اِل ژنرال» نوشته شده بود. این آهنگ میگوید: «آقای رئیس جمهور مردم تو در حال مرگ اند». زنی که این آهنگ را در بحرین میخواند آنرا تکرار کرد و بقیه با صدای بلند باو پیوستند.
«آقای رئيس جمهور مردم تو در حال مرگ اند. مردم زباله میخورند. نگاه کن چه اتفاقی میافتد، فلاکت در همه جاست. آقای رئیس جمهور من بدون ترس سخن میگویم البته میدانم این دردسر است من بی عدالتی را همه جا میبینم».
بحرین رئیس جمهور ندارد و توسط یک سلطان اداره میشود ولی تظاهر کنندگان میدانستند این آهنگ رَپ سرود «انقلاب یاسمنی» Jasmin Revolution است که دیکتاتور تونس را از کشور راند سپس در قاهره طنین انداخت و حسنی مبارک را پس از ۳۰ سال از مسند حکومت برکنار کرد. حالا این نوا در بحرین تکرار میشود.
در حالیکه خشم علیه خفقان و فقر سراسر منطقه را فرا گرفته است تنها این آهنگ نیست که نواخته میشود، بلکه تظاهر کنندگان در کشورهای گوناگون این شعار انقلاب تونس را نیز تکرار میکنند که میگوید: «مردم خواستار سقوط رژیم هستند».
نکته جالب در مورد تظاهرات سال ۲۰۱۱ اینست که همه این جنبشها خود جوش و طبیعی بوده اند. این قیامها و انقلابها توسط جوانان بوجود آمده و غالباً رهبری شده است. زنان و مردان جوانی که در سیاست تازه کار هستند، ولی همه برای سازمان دهی تظاهرات از وسائل مدرن ارتباطی مانند اینترنت، «تکست»، تلفن همراه استفاده میکنند. همه یک خواسته دارند.
حق انتخاب و تغییر رهبران خود، پایان به فساد دستگاه حاکمه، آزادی سیاسی، فرصتی برای دست یافتن به کار و پیشرفت جامعه.
«حسن نافا»استاد علوم سیاسی در دانشگاه قاهره میگوید: «این جوانان در چند هفته به مراتب بیش از آنچه پدر و مادرهایشان طی 30 سال کوشیدند، کار انجام داده اند». وی اضافه میکند: «اینها نسل اینترنت، نسل فیس بوک و یا ساده تر «نسل معجزات » هستند».
چند سال پیش بود که این نسل، این زنان و مردان معروف به «نسل گمشده» بودند. کارشناسان خاورمیانه برای سالها جوانان عرب و خاور میانه را یک نسل سرخورده بی خاصیت و لاابالی مینامیدند. آنها حاکمان خودکامه و دیکتاتور خود را دوست نداشتند و به آنها بی اعتماد بودند. این جوانان آیندهی اقتصادی و سیاسی خود را محدود و تاریک میدیدند، ولی برای اینکه تغییری بوجود آورند تا حد زیادی اخته شده بودند. برای مثال در مصر جوانان بنظر میآمد کاملاً از قدرت «مبارک» و سازمانهای جاسوسی و پلیس او بطور تهدیدآمیزی ترسیده بودند. به دلیل شکستهای مبارزاتی پدر و مادرهای خود احساس دلسردی و ناامیدی میکردند. پروفسور «نافا» میگوید: «اگر چند سال پیش به من میگفتید که شاگردان من مسئول تغییرات دموکراتیک در مصر خواهند بود، من به شما میخندیدم».
یک گزارش مؤسسهی تحقیقاتی «بروکینگ» در سال ۲۰۰۳ میگوید: «جوانان عرب و خاور میانه در یک محیط رادیکال اسلامی و ضد آمریکا بزرگ شدهاند و این ارزشها عوامل شکل دهندهی این نسل است که بسیار بد یمن بنظر میرسد».
این پیش بینی مسلماً اشتباه بود. جوانان این مناطق بخش مهمی از اکثریت میانه رو و خاموش بودند و آنها دموکراسی را به نظامهای استبدادی و حکومتهای مذهبی افراطی ترجیح میدهند.
یک بررسی همه جانبه از جوانان ۹ کشور عربی که در سال ۲۰۱۰ انجام شد نشان میدهد که این جوانان دموکراسی را مهمترین ارجحیت دانسته و حتا برتر از ساختن زیر بنای اجتماعی و یا دستمزدهای عادلانه میدانند. شاید این جوانان تصور دقیق و کاملی از دموکراسی نداشته باشند، ولی انتخابات عادلانه که به آنها قدرت رأی داده و بتوانند برای مثال هر چهار سال یکبار رهبران خود را انتخاب کنند مهمترین خواسته است.
همه مبارزان جوان به دنبال تغییر رژیم نیستند. برای مثال در مناطق اشغالی فلسطین جنبش جوانان دو هدف مهم دارد. یکی آشتی و همکاری «فتح» و «حمس» با یکدیگر است و دوم مبارزه با اسرائیل برای پایان بخشیدن به اشغال این مناطق. «فادی قوران» یک جوان ۲۲ ساله فارغ التحصیل از دانشگاه «استنفورد» یکی از مبارزان در مناطق اشغالی است. «فادی» و تعداد زیادی از دوستان مبارز وی برای تظاهرات برنامه ریزی میکنند. این جوانان خواستار همزیستی مسالمت آمیز دو گروه فلسطینی هستند که هر دو تحت اشغال اسرائیل بسر میبرند. وی میگوید: «مبارزه با اشغال نظامی و سیاسی اسرائيل نیاز به نیروی همهی فلسطینیها دارد. جوانان فلسطینی میتوانند سیاستهای شکست خورده قدیمیها را کنار گذاشته و راههای جدیدی پیدا کنند. جوانان دید متفکرانه دارند».
مانند همیشه نیاز به هزاران جرقهی کوچک است که بتوان آتش یک جنبش را بوجود آورد. مبارزات زنان و جوانان در ایران بویژه جنبش سبز امید را در اذهان روشن جوانان در سراسر خاور میانه زنده کرد. نتایج انقلاب ایران به مردم منطقه نشان داد که دموکراسی و آزادی میتواند از قربانیان یک انقلاب باشد. جوانانی که در سراسر منطقه بپاخاستهاند یک تغییر واقعی میخواهند. هزاران زن و مردی که در خیابانهای مصر، لیبی، الجزایر، بحرین و بسیاری نقاط دیگر مشغول تظاهرات هستند نمیخواهند یک حکومت خودکامهی دیگر، چه اسلامی چه ارتشی جایگزین حکومتهای فعلی باشد. جوانان، این اکثریت خاموش، صدا و قدرت خود را باز یافته اند.
«وائل قونیم» «Wael Ghonim» مدیر کمپانی «گوگل» Google در قاهره که از رهبران جنبش مصر شناخته شده است هنگامی که در میدان التحریر سخنرانی میکرد یک دستبند سبز در مچ دست راستش دیده میشد. این نشانهی همبستگی با جنبش سبز ایران بود.
کارشناسان سیاسی بر این عقیدهاند که «انقلاب یاسمنی» که در تونس و مصر رخ داد در کشورهایی مانند سوریه، لیبی و ایران غیر ممکن است. زیرا دستگاه حاکمه در این کشورها منافع خود و بقای حکومتهای دیکتاتوری خود را بهر قیمتی شده بر خواست ملت برتر دانسته و از کشتار مردم صلح جو و بیگناه باکی ندارند. لیبی و قذافی نمونهی گویایی از این واقعیت دردناک است. پسر قذافی در تلویزیون ظاهر شد و بی رحمانه گفت: «رودخانهای از خون تظاهر کنندگان بوجود میآورد». سپس هواپیماها و هلیکوپترهای دولتی مردم را بمباران کردند.
در کشوری مانند لیبی جوانان میگفتند مرگ را به زندگی تحت حکومت ظالمانهی قذافی ترجیح میدهند.
تغییر و رنسانس سیاسی به کشورهای عربی، خاور میانه و جهان سوم آمده است. این آغاز فصل جدیدی در تاریخ منطقه است. امروز شاهد صفحات اول این فصل جدید هستیم. مبارزات ادامه دارد و نتایج مانند هر انقلاب و تغییری کاملاً قابل پیش بینی نیست.
از قاهره تا «ویسکانسن»
ضمن صحنههای تظاهرات از کشورهای عربی و خاور میانه، تصاویری در تلویزیون دیده میشد که مشکل بود باور کرد این تظاهرات در آمریکا است. ولی همزمان با تظاهرات در آنسوی دنیا، در شهر «مدسن» مرکز ایالت «ویسکانسن» تظاهرات عظیمی بر پا بوده است. در میان آنها کارمندان دولت، معلمان، پرستارهای بیمارستانها، ماموران آتش نشانی، دانش آموزان و حتا پزشکانی که برای کلینکهای دولتی کار میکنند دیده میشدند. این تظاهر کنندگان ساختمان فرمانداری را اشغال کرده، مدارس تعطیل شده و بسیاری کارمندان دولتی در ادارات حاضر نشده اند. در همین حال ۹ نفر سناتور دموکرات ایالت «ویسکانسن» مخفیانه از این ایالت خارج شده و در محل نامعلومی پنهان شده اند. اگر از فرماندار جمهوریخواه و عضو «حزب چای» این ایالت که از ژانویه کار خود را آغاز کرده است به پرسید میگوید: وی برای جبران کسر بودجه ایالت «ویسکانسن»نیاز دارد که درصدی از حقوق و مزایای کارمندان را کم کند و این عمل تظاهر کنندگان و سناتورهای دموکرات را غیر قانونی میداند.
اگر از تظاهرکنندگان به پرسید داستان دیگری است. اینها همه عضو اتحادیههای گوناگون هستند. همه حاضرند در صدی از حقوق و مزایای خود را کم کنند، ولی حاضر نیستند حق عضویت خود را در اتحادیه از دست داده و بویژه حق مذاکرهی جمعی بر سر شرایط عمومی کار «Collective Bargaining» برای همیشه از آنها گرفته شود. فرماندار جدید لایحهای به سنا آورده که بر اساس آن این حق بسیار مهم اعضاء اتحادیههای کارمندان دولتی و معلمان و پرستاران از آنها گرفته میشود. انتخابات نوامبر اکثریت سنا را به جمهوریخواهان داد و تنها نیاز به یک رأی دموکراتهاست که این لایحه تبدیل به قانون شود. باین دلیل ۹ سناتور دموکرات از ایالت خود گریختهاند که مجبور به رأی دادن نشوند.
«ویسکانسن» یک ایالت معمولی نیست. این منطقه از آمریکا زادگاه اصلی اتحادیههای کارگری و کارمندی بوده است. ۱۲۴ سال پیش برای نخستین بار مبارزات برای ایجاد اتحادیه در «ویسکانسن» شروع شد. در آن زمان فرماندار وقت به گارد ملی دستور داد تظاهر کنندگان را هدف گلوله قرار دهد. تعدادی نیز کشته شدند. ولی در نهایت مبارزات برنده شد و اتحادیهها بوجود آمدند. هفت منطقه در ایالت «ویسکانسن» نامش «یونیون» است.
بخاطر داشته باشیم که تمام حقوق و مزایای کار در این جامعه توسط سندیکاها پایه گذاری شده است. ۴۰ ساعت کار در هفته. هشت ساعت کار در روز، تعطیلی آخر هفته، مزایای بازنشستگی و بیمه، قوانین دستمزد حداقل، قوانین علیه کار کودکان «Child Labor» و بسیاری قوانین دیگر را در طی سالها همین اتحادیههای کارگری بوجود آوردند.
غالب اتحادیهها طرفدار دموکراتها هستند، ولی طی این سالها اتحادیهها از طرف جمهوریخواهان مورد حمله قرار گرفته و عضویت در اتحادیهها کاهش یافته است. در سال ۱۹۵۴ برای مثال ۳۵ درصد از مجموع کارگران و کارمندان عضو اتحادیه بودند. در سال ۲۰۱۰ این تعداد به ۱۱ در صد تقلیل یافته است. دست راستیهای افراطی و جمهوریخواهان همیشه در پی از بین بردن اتحادیهها بودند زیرا اتحادیهها مهمترین نیروی مالی و تشکیلاتی برای دموکراتهاست.
چنانچه لایحهی فرماندار این ایلات «اسکات واکر» Scott Walker از سنای این ایالت بگذرد به نظر کارشناسان سیاسی پایان اتحادیههای کارگری است. فرمانداران بسیاری از ایالات در انتخابات اخیر، جمهوریخواه و بسیاری عضو «حزب چای» هستند. این یک کوشش همگانی و سازمان دهنده برای شکست اتحادیههاست که به ضعیف شدن حزب دموکرات نیز میانجامد.
رأی دادگاه عالی آمریکا در سال پیش که به کمپانیها، مؤسسات مالی، «وال استریت» و گروههای با نفوذ و ثروتمندی مانند «اطاق بازرگانی»، «جمعیت ملی تسلیحات» و گروههای افراطی و مذهبی ضد سقط جنین اجازه میدهد هر اندازه بخواهند برای انتخاب و یا جلوگیری از انتخاب کاندیدا پول خرج کنند، بزرگترین کارت برنده برای جمهوریخواهان بوده است.
بطور تاریخی تنها گروه متشکل که توانستهاند به دموکراتها و کاندیداهای آنها کمک مالی کنند، اتحادیهها بوده اند. ولی مقدار پولی که جمهوریخواهان از طرفداران بیلیونر و کمپانیهای عظیم جمع آوری میکنند قابل مقایسه با پولی که اتحادیهها میتوانند به کاندیداها بدهند نیست.
از بین بردن اتحادیهها یک ضربهی بسیار بزرگ به طبقه متوسط آمریکاست و در شرایط اقتصادی مشکل امروز این طبقه تحت فشار بسیار زیادی است. بحران اقتصادی، بیکاری و فشار بر طبقه متوسط و فقیر بجایی رسیده است که تضاد و حتا دشمنی بین سرمایه داران ثروتمند که اقلیت یک یا دو درصدی در این جامعه است و از بیشترین قدرت مالی و سیاسی برخوردار است و تودههای عظیم طبقه متوسط و فقیر که روز به روز از حقوق و مزایای آنها کاسته شده و سطح زندگیشان پائین تر میرود جدی تر شده است.
«ویسکانسن» بار دیگر در یک موقعیت تاریخی قرار گرفته است. تظاهرات در این ایالت میتواند به نقاط دیگر آمریکا نیز سرایت کند.
وقایع کنونی در خاور میانه، بی ثباتی و بحران، بهبود وضع اقتصادی را در آمریکا با مانع بزرگی روبرو خواهد کرد. مهمترین آنها گرانی بنزین است که از هم اکنون شروع شده و این خود فشار بزرگی برای طبقه متوسط است. شرکتهای نفتی بدون شک ضرری نخواهند دید. بالا رفتن قیمت بنزین، بلافاصله قیمت مواد خوراکی، پوشاک و هر چیز دیگر را بالاتر میبرد. نیاز این جامعه به نفت خاورمیانه متأسفانه با هر نوع بحرانی در آن منطقه، میتواند تبدیل به بحران اقتصادی حتا سیاسی در آمریکا شود.
تظاهرات در «ویسکانسن» از جهاتی برای دموکراسی آمریکا تعیین کننده است. راه رسیدن به دموکراسی راهی دراز و پر از فراز و نشیب است ولی حفظ ارکان دموکراسی نیز همواره با چالشهای بزرگی روبروست، بویژه زمانی که بحران اقتصادی به عوامل ارتجاعی نیرو و قدرت بیشتری میدهد.
تظاهر کنندگان در لیبی، الجزایر، بحرین و سایر نقاط میخواهند تغییر مهمی در جامعه و حکومت آنها بوجود آید. تظاهر کنندگان در «ویسکانسن» نیز علیه فرماندار خود که با بی عدالتی میخواهد حقوق دموکراتیک آنها را زیر پا بگذارد بر پا خاستهاند.
آیا مردم قاهره، بحرین و لیبی و تظاهر کنندگان «ویسکانسن» به خواستههای خود خواهند رسید، جواب آن تنها در آینده قابل پاسخ است.