iran-emrooz.net | Fri, 11.02.2011, 21:02
درسهای میدان تحریر
سعید شروینی
میدان تحریر شاهد فعلو انفعالات تاریخی متفاوتی بوده است، ولی ۱۸ روزی را که تا وداع مبارک با قدرت از سر گذراند در کل تاریخش به یاد ندارد، کشورهای عربی نیز. این ۱۸ روز و کشو قوسهای آن برای مردم خاورمیانه و از جمله برای ما ایرانیان حاوی درسهای قابل اعتنایی است.
یک هفته پیش اکثر خبرنگاران خارجی قاهره را ترک کردند. تصورشان این بود که تظاهرات و اعتراضها دارد از نفس میافتد و زورآزمایی مخالفان با دولت راه به جایی نمیبرد.
دولت هم البته از هیچ کاری دریغ نکرده بود، هم «امتیاز» داده بود: وزیر کشور برکنار کرده بود، سه وزیر را دستگیر کرده بود و مبارک از رهبری حزب کنار رفته بود و ...
و در خشونت ورزی هم تستهایی را انجام داده بود: با شتر و اسب و سنگ هواداران خود به تظاهراتکنندگان حمله کرده بود، درهای زندانها را گشوده بود تا تبهکاران در اتفاق رسمی و غیررسمی با ماموران حکومت به غارت و ایجاد رعب دست بزنند، شاید که مردم فیلشان یاد «پلیس و امنیت از دست رفته» کند و دست از مخالفت با حکومت و نهادها و رئیسش بردارند.
مردم اما خود حفظ نظم و امنیت در محلهها، شهرها و میدان تحریر را به عهده گرفتند و جلوهی درخشانی از انضباط و دیسیپلین را به نمایش گذاشتند. این که زنها همیشه در این تظاهرات و برآمدها حضور برجستهای نداشتند، نکتهای منفی بود که ژرفای محافظهکاری جامعه مصر و سختبودن روندهای بعدی دمکراتیزاسیون در آن را گوشزد میکرد. اما این که همزمان اعتراض و تظاهرات به عرصهی جدیدی از همبستگی مسیحی و مسلمان بدل گشت، نکتهای بود که چفت و بست و انسجام ملی جامعه مصر را فزونتر کرد.
حکومت اما در تاکتیک ووقتکشیهایش ناکام ماند. میدان تحریر کمجمعیت و پرجمعیت میشد، اما خالی نمیشد. به ویژه رفتن مبارک هر روز بیش از پیش به توافق بیبرو و برگشت مخالفان بدل شده بود که تا عدم تحققش راه خانه را نجویند. کارگران مناطق صنعتی دلتای نیل و کانال سوئز هم که به صفوف اعتراضها پیوستند، کار بر حکومت گرانتر شد.
فشارها که بالا گرفت، در رهبری حکومت شکاف افتاد. با این فکر بازی میشد که میارزد مبارک را قربانی کنیم تا همه چیز را از دست ندهیم، یا اگر مبارک برود، مطالبات باز هم شدت خواهد گرفت. سراسر دیروز خبرها حاکی از این بود که مبارک میخواهد برود. رئیس سیا هم گفت که مبارک رفتنی است. ارتش تشکیل جلسه داد بدون مبارک و عمر سلیمان. حاصلش یک توافق شکننده بود: مبارک کمی استعفا بدهد، ولی در قدرت بماند.
معلوم بود که تظاهرکنندگان با این استعفای قسطی راضی نمیشوند. در میدان تحریر ماندند و هنگامی که مبارک بر صفحهی تلویزیون از کنارهگیری حرفی نزد، فقط کفشهای خود را به او نشان دادند، یعنی که آقا بس کن و برو.
سخنرانی مبارک که تمام شد جهان هم چارهای ندید که بیش از حرفهای مبارک با مخالفان گردآمده در میدان تحریر همراهی کند. سراسر امروز در پایتختهای غربی آشکار و غیرآشکار مبارک را نکوهیدند که اقا کوتاه بیا، وگرنه چیزهای بزرگتری از دست میرود. آن نیروهایی در ارتش که با رفتن مبارک موافق بودند، هم از پایمردی تحریریها و هم از موج مخالفت در جهان خارج با مبارک، قوت بیشتری گرفتند و فشار را بر رفتن او گذاشتند.
و امروز عصر او رفت.
در این ۱۸ روزی که همه چشمها به میدان تحریر دوخته شده بود، به جز یکی دو مورد که به تحریک وابستگان حکومت درگیریها و اغتشاشهایی رخ داد و به جز برخی درگیریهای پراکنده در شهرهای دور دست که پلیس دست خود را برای سرکوب باز بدیده بود، خشونت عمدهای دیگری روی نداد. نه کسی شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل داد و نه ...
هم مسالمت، هم همبستگی و هم پایمردی و استمرار تظاهرکنندگان میدان تحریر در این ۱۸ روز، در تاریخ مردم مصر و همه خاورمیانه ثبت خواهد شد و برگ زرینی از تاریخ این منطقه را خواهد ساخت.
بودند در غرب محافلی که با بزرگکردن خطر اخوانالمسلین آشکار و غیرآشکار به ماندن مبارک توصیه میکردند. اما نه رهبران عمده غرب و نه تظاهرکنندگان بلوغیافته میدان تحریر و جاهای دیگر مصر مقهور این تبلیغات نشدند و کردند آن کاری را که باید میکردند. میدان تحریر از زمان عثمانی جابهجاییهای قدرت بسیار دیده است، ولی این یکی تاریخیترین و درخشانترینشان بوده است.
قدرت اینک در دست شورایی از ارتش قرار گرفته و این در نگاه اول، چشمانداز آینده را با سایههایی از تردید و بدبینی مواجه میکند. آیا رفتن مبارک بیشتر یک کودتای سرد بوده است یا محورشدن ارتش را باید عاملی مثبت در دوران انتقال به حساب آورد؟ آیا زمانی که مردم میدان تحریر را ترک کردند و به خانهها و سرکار بازگشتند، ارتش به قول و قرارها و وعدههایی که مخالفان دمکرات مبارک از سالها قبل و تظاهراتکنندگان از ۱۸ روز پیش بر سرش رنج کشیدند و پای فشردند و ۳۰۰ قربانی دادند پایبند خواهد ماند؟ آیا محوریت ارتش به معنای تعطیل قانون اساسی است و شورای حاکم سعی خواهد کرد هر جور که خود خواست ببرد و بدوزد؟ آیا خطر به قدرترسیدن اخوانالمسلمین و آمادهنبودن سایر احزاب و تشکلها بهانهای برای تاخیر دور و دراز در روند گذار و حفظ شاکلههای عمده رژیم مبارک نخواهد شد؟
رفتار نسبتاً نیک ارتش در این ۱۸ روز تا حدود زیادی نگرانیهای یادشده را کمرنگ میکند. هشیاری نسل توتیتر و فیسبوک و نیز به حرکتدرآمدن قطار تحول در سایر کشورهای منطقه هم موانعی بر سر راه کندی و انسداد در راه تحول در مصر خواهند بود. در میان عربها مثلی است که اگر مصر راه افتاد، کشورهای عرب دیگر هم راه میافتند. حالا از مراکش تا یمن باید منتظر شدتیافتن تحولات سیاسی و اجتماعی بود، گیرم که کشورهای این منطقه بزرگ تفاوتهایشان کم از شباهتهایشان نیست.
تحولات مصر بار دیگر این نکته را هم گوشزد کرد که خاورمیانه اگر تحولی واقعی به خود ببیند، عمدتاً باید از درون بجوشد و لزومی هم ندارد که به قهر و خون آلوده شود. تجربه عراق و مصر در این یک دهه را میتوان نمونههای قابل اعتنایی از دو نوع دمکراتیزاسیون تلقی کرد و در آیندهای نه چندان دور دوباره به قیاسشان گرفت، شاید که تجربه به کارگیری توپ و تانک در استقرار دمکراسی بیش از پیش به آرشیوها برود.
مجموعه تحولات مصر برای مردم خاومیانه و از جمله برای ما ایرانیان در زمینه استمرار در مقاومت، ماندن در فضای مسالمت، کسب اعتماد بینالمللی و ... حاوی درسهای قابل اعتنایی است. رفتار حاکمان مصر و از جمله مبارک نیز شاید سرمشق خوبی برای سایر حاکمان مستبد باشد که به قول ناپلئون در مورد زمان پایینآمدن به موقع از تخت قدرت هشیارتر و دقیقتر باشند.
۱۱ فوریه ۲۰۱۱
.(JavaScript must be enabled to view this email address)