iran-emrooz.net | Tue, 01.02.2011, 1:10
چند مسئله حاد در اتحاد جمهوریخواهان
امیر مومبینی
اتحاد جمهوریخواهان ایران هنوز نتوانست به صورت یک اتحاد جبههای واقعی درآید. لذا در تعریف آن کماکان واژه سازمان وجود دارد. سازمان بودن خواه ناخواه محدودیت بیشتری ایجاد میکند و این اتحاد را به سوی مرزهای تنگتر هدایت میکند. اما در عمل ترکیب فکری اتحاد در حد یک جبههی وسیع شده است و از طرفیت آن فراتر رفته است.
نگاهی به منشور پایهای اتحاد نشان میدهد که همایش مؤسس اتحاد کوشیده است مرزهایی برای تفکیک اتحاد از برخی جریانات اپوزیسیونی دیگر ترسیم کند. از دید من این مرزبندیها به شکل زیر است:
۱- اتحاد با سلطنت مخالف و از جریانات سلطنت طلب متمایز است.
۲- اتحاد با جمهوری اسلامی و دینسالاری سیاسی مخالف و از اپوزیسیون دینی متمایز است.
۳- اتحاد با انقلابیرگری و خشونت مخالف و از جریانات دارای این نگرشها متمایز است.
۴- اتحاد با جنگ و رویآوری به نیروهای جنگافروز خارجی مخالف و از چنین نیروهایی متمایز است.
این تمایزات و مبنای آنها، یعنی برنامهی اتحاد جهت مبارزهی مسالمت آمیز و قانونمند برای دموکراسی مبتنی بر جمهوری، اتحاد را تا حد یک نیروی دموکرات مدرن ارتقا میدهد. هم کسانی که در اتحاد هستند و هم کسانی که با نگاهی آیندهنگرانه برای آزادی مبارزه میکنند میتوانند در این سمتگیری منافع دراز مدت کشور را به عیان ببینند. با این همه، در طول این سالیانی که اتحاد پدید آمده است کاستیهای جدی در زمینه رعایت اصول فوق صورت گرفته است. به هنگام دولت بوش و اوجگیری خطر جنگ شاهد افزایش فعالیتهای سطلنت طلبان بودیم. موج تلاشهای آنان به اتحاد هم رسید و کمکم در صفوف اتحاد کسانی پیداشدند که به جریانهای سلطنت طلب سمپاتی نشان میدادند. بقایای این گرایش به صورت فعالیت سیاسی تنی چند همچنان دیده میشود. این اعضا بدون توجه به خصلت اتحاد و منشور آن به پخش مطالب مربوط به گروههای سلطنت طلب مشغول بوده و هستند (اگر چه اکنون در مقیاس ناچیز) و تا کنون حاظر نشدهاند که به احترام این اتحاد حساب خود را از آن جدا کنند. از سوی دیگر، در جریان جنبش دوم خرداد حرکت مشابهی در رویآوری افراد به اپوزیسیون حکومتی صورت گرفته است. در اینجا نیز شاهد افراطهای مشابه بوده و هستیم، تا جایی که گاه تلاش میشود مشی سیاسی این اتحاد بر مشیای که اپوزیسیون حکومتی پیش میبرد منطبق شود و برنامهی تدارک فکری فرهنگی نیروی سکولار توسط اتحاد متروک شود. امروزه روشنفکران و مبارزان مذهبی راه آزادی به خوبی میدانند که بدون نقد و انتقاد پیگیر ولایت فقیه جامعهی ایران نمیتواند به نیروی لازم برای تحول راستین دموکراتیک مجهز گردد. در چنین شرایطی توهم پراکنی توسط نیروهای سکولار در مورد امکانات و تواناییهای ولایت فقیه و در خواست مانور از ولی فقیه به عنوان یک راه حل عمدهی بحران بس گمراه کنند ه است و این مر مستقیما روند بر روند تحول فکری نیروهای مبارز مذهبی تأثیر منفی میگذارد. مورد عمدهی دیگر که نمود یافته است برخورد از موضع قدرتها یا نهادهای خارجی با مسالهی هستهای ایران است. کسانی در رابطه با بحران هستهای طوری برخورد میکنند که انگار با ایران عناد دارند. آنها مدام در حال افشا برنامههای ایران در زمینه تکنولوژی و تأسیسات هستهای هستند در حالی که برای یک فرد مطلع دشوار نیست که دریابد این همه یک بازی سیاسی است که قبل از هر چیز برای متشنج کردن خاورمیانه و فروش تسلیحات بیشتر پیش برده میشود. اتحاد نیازمند بهسازی جایگاه خود در دفاع از منافع مردم ایران است. مهمترین مسألهای که در اینجا باید اصلاح شود این است که مخاطب اول ما در بحران هستهای نه جمهوری اسلامی بلکه قدرتهای بزرگ باید باشند. آنان هستند مسبب اصلی بحران و آنها آشکارا منافع ملی ما را پایمال میکنند.
در رابطه با آن چه طرح شد ضرورت دارد اتحاد به حل مسایل فوق اقدام کند. بحرانی که در این اتحاد رو به گسترش است نمیتواند بدون حل این مسایل و شفافیت بخشیدن به مواضع اتحاد در دفاع از دموکراسی سکولار مبتنی بر جمهوی مهار شود. اگر این اتحاد به مرزبندیهای پیشین خود وفادار است در آن صورت جای چنان گرایشهایی در این اتحاد نیست. اگر اتحاد گرایشهای فوق را نیز از اجزای خود میداند در آن صورت باید به حالت سازمانی (به سود یک جبههی مرکب از افراد و گروهها) پایان داده شود و منشور پایهای بازنویسی گردد.
نظر کاربران:
ما دو ایرانی را پیدا نکردیم که بتوانند با هم اتفاق فکری پیدا کنند تا در این راستا بتوانند هدفی خاص را به پیش ببرند. چه رسد به درست کردن یک حزب فراگیر. راستی آخوندهای حاکم از وجود چنین اپوزوسیونی باید بسیار شادمان باشند.