iran-emrooz.net | Thu, 07.07.2005, 20:00
تحليل انتخابات
عبدالحسين هراتی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
جمعه ١٧ تير ١٣٨٤
اين دروهی انتخابات رياست جمهورى در ايران حاوى وقايع عجيبى بود. از جمله اين وقايع عجيب اتفاق نظر در مورد صحت اين انتخابات از طرف گروههاى كاملا مخالف يكديگر بوده است.
اصلاح طلبان داخل حاكميت و روشنفكران سكولار داخل و خارج از كشور به همان اندازه در تحليلها و اظهار نظرهاى خود بر مسئله عدم تقلب در آراء تأكيد ميكنند كه اقتدار گرايانى كه برندهی اصلى اين ماجرا بوده اند.
چنين اتفاق نظرى در مورد واقعه اى سياسى با اين ميزان از اهميت حداقل از پانزده سال گذشته تا به حال سابقه نداشته است.
لذا چنين اتفاق نظرى را بايد به همه تبريك گفت!!
حداكثر اعتراضى كه اصلاح طلبان داخل حاكميت و حتى روشنفكران سكولار مطرح ميكنند جهت دهى افكار عمومى توسط يك جريان خاص بوده است و البته همه نيز بر مشروعيت مردمى و نسبى اين انتخابات صحه ميگذارند.
البته در اين ميان سه جريان نيز هستند كه نه بصورت كاملا باز و آشكار بلكه بصورت كنايه از همان دور اول به دستكارى آراء و تقلبى بودن اعداد و ارقام اعتراض نمودند. (منهاى چند اعتراض زودگذر كروبى).
اين دو جريان يكى نهضت آزادى ايران بود كه در مصاحبهها و نوشتههاى دبيركل اين حزب، دكتر ابراهيم يزدى، اين مسئله پيوسته بصورت كنايه و سؤال مطرح شده است و ديگرىهاشمى رفسنجانى كه على رغم دلجويىهاى مكرر رهبر از وى حتى در آخرين اظهار نظر رسمى خود اعلام داشته كه تقلباتى كه در اين دور از انتخابات صورت گرفته جمهوريت و اسلاميت نظام را بطور جدى تهديد میكند و سومى كه آشكار تر مسئله مطرح نمود آيت الله منتظرى بود.
اينكه چرا اقتدارگرايان بر صحت كامل انتخابات پافشارى ميكنند بسيار واضح و قابل درك است. چون خود آنها اين تقلب را انجام داده اند و منتفع اصلى نيز خود آنها بوده اند.
اما اينكه چرا اصلاح طلبان درون حاكميت از صحت اين انتخابات دفاع ميكنند و نمیپذيرند كه در آراء دست برده شده و دائم تكرار ميكنند كه: "ما بازنده اين انتخابات بوديم" و باخت خود را دائما تحليل اجتماعى و اقتصادى ميكنند، و تقلب و دستكارى آراء مردم را كتمان مینمايند نيز، به دو دليل، قابل درك است.
يكى اينكه: واقعا اين جريان به دليل از دست دادن اعتماد مردم بازندهی واقعى اين انتخابات بود و تعداد آراء معين در اين انتخابات شايد واقعى ترين آمارى بود كه از صندوقهاى دور اول خارج شد.
دوم اينكه: اين جريان خود برگذار كنندهی اين انخابات قلابى بوده و همهی اين خيانت در مقابل چشمان ايشان رخ داده است و البته اصلا نمیخواهم بگويم با توافق ايشان.
اما نكته اساسى اين است كه سران اين جريان باهاشمى رفسنجانى، به حق يا بناحق، مخالفتى ديرينه دارند. مخالفتى كه منشأ آن عمدتا به وقايع پس از مرگ آقاى خمينى و كنار گذاشتن اين جريان، به رهبرى سيد احمد، از قدرت بازميگردد. اين جريان يان مسئله را پس از گرفتن قدرت در سال هفتاد و شش و در جريان انتخابات سال هفتاد و هشت بخوبى نشان داده است. اين جريان معتقد است در تحليل نهايى مبارزه با جريان تماميت طلب بمراتب راحت تر از مبارزه باهاشمى است. لذا براى آنان تفاوت چندانى بين احمدى نژاد باهاشمى وجود ندارد كه بخواهند براى آن دست به مقاومتى جدى بزنند و خود را در معرض حملهی مستقيم اقتدارگرايان و خامنه اى قرار دهند.
اين دوستان اصلاح طلب حكومتى معتقدند كه واقعا باخته اند، حال ديگر برايشان چه فرقى ميكند كه از چه كسى. پس طبيعى است كه از خود میپرسند "به چه دليل بايد براى ديگران هزينه كنيم؟"!!. غافل از اينكه مسئلهی اصلى برد و يا باخت كانديداى خاصى نيست بلكه نفس خيانت در آراء مردم است كه مسئلهی اصلى است.
اما در اينجا مسئلهی بغرنج و غير قابل فهمى هم وجود دارد و آن تلاشى است كه برخى از روشنفكران سكولار براى مردمى جلوه دادن اين انتخابات و واقعى بودن ارقارم مربوط به آراء، انجام ميدهند. من مطمئنم كه چرايى اين مسئله نه تنها براى بنده قابل درك نيست بلكه براى بسيارى ديگر از مردم نيز چنين است.
اين دوستان ما بر مبناى كدام اطلاع دقيق از لابيرنتهاى پيچ در پيچ درون قدرت و حاكميت در ايران چنين استنتاجى با چنين سرعتى كرده اند؟
متأسفانه نه تنها اصلاح طلبان سعى در القاء اين باور كه آراء به صندوق ريخته شده متعلق به خود ملت است، دارند - ليكن تحت تأثير القائات گروهى خاص- ، بلكه روشنفكران سكولار نيز به اين باور دامن ميزنند و آنرا تحليل اقتصادى و طبقاتى ميكنند.
آيا شما نيز واقعا فكر ميكنيد كه انتخاب احمدى نژاد حاصل و برايند عقل جمعى مردم ايران است؟
آيا فكر نميكنيد كه باور داشتن به چنين فرضيه اى توهين به ملتى است كه حدود نود در صد مردم آن با سوادند و بيش از پنج مليون دانشگاه ديده در ميان آنان وجود دارد؟
آيا اين توهين به ملت ايران نيست كه گفته شود اين ملت غير قابل پيش بينى است؟
تنها ديوانگان غير قابل پيش بينى اند و بس.
حتى موجوداتى كه تنها بر اساس غرائز عمل ميكنند نيز قابل پيش بينى اند.
چه رسد به ملتى فرزانه، با فرهنگ و تمدنى به قدمت تاريخ.
هرچه عاقل تر و فرزانه تر، قابل پيش بينى تر.
عدم توان پيشبينى يا از ضعف آگاهى ما نشأت میگيرد و يا به دليل وجود تقلبهاى پنهان و خارج از دسترس و حيطهی آگاهى ماست. پنهان كاريست كه بنا بر طبيعت خود حوادث را غير قابل پيش بينى ميكند.
آرى، نتيجهی انتخاباتى كه بر اساس تقلب اعلام ميشود براى همه غير قابل پيش بينى و در حد وقوع معجزه است.
نظر سنجىهاى علمى انجام شده در روزهاى نزديك به انتخابات همه نشانگر اين بود كه احمدى نژاد در ته جدول قرار داشته است. چه عاملى باعث گرديد كه يك مرتبه وى به رأس جدول صعود كند و نفر اول شود؟
من پيشنهاد ميكنم حال كه ديگر همه رأىها داده شده و امكان تغيير در تصميم گيرى وجود ندارد، بياييد و بصورت رندوم از قسمتهاى مختلف جامعه آمار گيرى كنيم و ببينيم چند درصد از مردم واقعا به احمدى نژاد رأى دادهاند.
ملت ما فرزانه تر از آن است كه چنين كسى و چنين انتخابى حاصل عقل جمعى او باشد.
ملت ايران قطعا كسى را كه عامل تحقير و سرشكستگى او در مقابل دنياست بعنوان سمبل خود انتخاب نمیكند.
ممكن نيست كه خاتمى و احمدى نژاد هردو منتخب يك ملت باشند.
من در اينجا تلاش خواهم كرد تا با تحليل آراء پرده ازتقلب آشكارى كه صورت گرفته بردارم.
بگذاريد به تركيب آراء دور اول انتخابات نگاهى بى اندازيم
با فرض محال كه در دور اول هيچ تقلبى رخ نداده
آراء دور اول اينچنين بود:
اكبرهاشمی رفسنجانى ٦ ميليون و ١٥٩ هزار و ٤٣٥ راي
محمود احمدی نژاد ٥ ميليون و ٧١٠ هزار و ٣٥٤ رای
مهدی كروبی ٥ ميليون و ٦٦ هزار و ٣١٦ رای
محمد باقر قاليباف ٤ ميليون و ٧٥ هزار و ١٨٩ رای
معين ٤ ميليون و ٥٤هزار و ٣٠٤ رای
لاريجانی يك ميليون و ٧٤٠ هزار و ١٦٣ رای
محسن مهرعليزاده يك ميليون و ٢٨٩ هزار و ٣٢٣ راي
به تركيب آراء اندكى دقت كنيد.
فرض ميكنيم كه در دور اول هيچ تقلبى رخ نداده!!!
فرض احتمالى اول اين است كه در دور دوم همهی آراء محافظه كاران يكجا به احمدى نژاد داده شده است. مجموعهی اين آراء در دور دوم ميشود ١١ مليون و ٢٥٠ هزار.
فرض قطعى دوم اين است كه در دور دوم هيچيك از طرفداران معين به احمدى نژاد رأى نداده اند. چون منطقا چنين چيزى ممكن نيست. همانطور كه امكان اينكه هيچيك از ذوب شدگان در ولايت به معين رأى داده باشند نيز وجود ندارد.
فرض سوم اين است كه طرفداران معين به دليل توصيههاى جبههی مشاركت و ملى مذهبيون و هنرمندان و مجموعهی روشنفكران داخل و خارج و احساس ترس از حاكميت خشونت و تحجر و ... رأى خود را بههاشمى داده اند. در چنين صورتى رأىهاشمى بعلاوهی آراء طرفداران معين و جبههی مشاركت ميشود: اندكى بيش از ده مليون و اين همان آرائى است كه براىهاشمى رفسنجانى در دور دوم اعلام شده است.
مى ماند مجموع آراء كروبى و مهر على زاده، دو تن ديگر از كانديداهاى اصلاح طلب، كه آراء آنها رويهم ميشود ٦ مليون و ٣٥٥ هزارو ٦٣٩ رأى.
اگر مجموع آراء كروبى و مهرعلى زاده، اين دو كانديداى اصلاح طلب، را به آراء ثبت شده كل محافظه كاران در دور اول اضافه كنيم ميشود بيش از ١٧ مليون. همان تعداد رأيى كه براى احمدى نژاد در دور دوم ثبت شده.
اين بدين معنى است كه: با وجود همهی توصيههايى كه خود كروبى و مهر على زاده براى دادن رأى بههاشمى به طرفداران خود نمودند و در مورد احمدى نژاد، اين فرد ناشناس، فرياد زدند و مردم را از وى ترساندند، و على رغم همهی توصيههايى كه مجمع روحانيون مبارز و حتى جامعه روحانيت مبارز و روحانيون برجسته قم و معروف در موردهاشمى كردند ، و همهی هشدارهايى كه شخصيتهاى سياسى و فرهنگى دادند، بيكمرتبه طرفداران كروبى و مهرعلى زاده، ظرف يك هفته، همگى خواب نما شدند و با چرخشى صدو هشتاد درجه جملگى به احمدى نژاد رأى دادند.
آيا ملت ايران واقعا اينگونه است؟
نه تنها ملت ايران، آيا هيچ ملتى و مردمى در جهان در اين سطح از بى خردى و بى شخصيتى و دمدمى مزاج بودن، كه ملت ما را بدان متهم كنند، يافت ميشود؟
صحبت از ده و صد حوزهی رأى گيرى و يا تقلب در چند شهرستان نيست، بلكه سخن بر سر بيش از هفت مليون رأى قلابى و دست كارى در آراء ملت است. اين تازه در صورتى است كه بگوييم انتخابات دور اول كاملا سالم بوده و در آن هيچ تقلبى رخ نداده كه اين خود جاى بحث ديگرى ايست.
در روز انتخابات دور دوم خبرگزارى ايلنا خبرى بسيار كوتاه از كشف بيش از دومليون برگهی رأى چاپ شده قلابى توسط نيروهاى امنيتى منتشر نمود.
آيا اين بيش از دو مليون برگه قاچاق كه بصورت زيرزمينى و از طرق مخفى چاپ و سپس وارد گردونهی انتخابات شد بوده همهی ماجرا بوده است و براى تفنن و سرگرمى چاپ شده بوده است و وزارت اطلاعات هم آنرا بعنوان سرگرمى كشف نموده بوده. چرا گزارشى در اين مورد و موارد ديگر منتشر نشده است؟
در ساعات اوليه رأى گيرى از طرق رسمى خبر از كشف دهها شناسنامهی جعلى تنها در يكى از مساجد داده شد و پس از آن سخنگوى ستاد انخابات اعلام كرد كه ميزان تخلفات بيش از آن چيزى است كه بتوان از آن صرف نظر نمود (نقل به مضمون).
چرا وزارت كشور هيچ گزارش مشخصى از اين تخلفات غير جزئى كه خود ستاد انتخابات آنرا اعلام كرده بود، منتشر ننموده است؟
حداكثر آرايى كه براى محافظه كاران ميتوان پذيرفت اجماع آراى محافظه كاران در دور اول يعنى حدود يازده مليون رأى براى احمدى نژاد است كه البته اين نيز خود بسيار مبالغه آميز است.
اين بدين معنى است كه ما حد اقل با بيش از شش مليون رأى قلابى و دستكارى در آراء مردم روبرو هستيم.
اما اين تقلب كه براستى در تاريخ بيست و پنج سال گذشته بى بديل بوده است و در آينده بعنوان بزرگترين تقلب انتخاباتى در كتب تاريخ نوشته خواهد شد، چگونه صورت گرفته است؟
از چهار حال خارج نيست.
اول اينكه با يك توافق عمومى در بين سران حاكميت در داخل اطاق تصميم و برنامه ريزى مافياى قدرت كه خاتمى و وزير كشور نيز در آن حضور داشته اند، اين تصميم و شيوههاى اجرايى آن اتخاذ شده است، چون حجم قضيه بزرگتر از آن است كه وزارت كشور و رئيس دولت بتوانند از آن اظهار بى اطلاعى كنند و بگويند كه تقلب بزرگى رخ نداده.
حالت دوم اين است كه دولت و وزارت كشور در دست گروهى بچههاى ريش دار بى عرضه است، تا جايى كه در كنار گوش آنها چنين حوادثى رخ ميدهد و آنها نمیفهمند.
حالت سوم اين است كه مافياى قدرت با چنان سازماندهى و مهارت خارق العاده اى اين ماجرا را برنامه ريزى كرده و با آنچنان مهارتى صندوقها را دزديده و عوض كرده و يا رأىهاى قلابى را در داخل صندوقها ريخته كه وزارت كشور و رييس جمهور و بازرسانشان هم متوجه نشده اند.
و حالت چهارم مصلحت انديشى در مورد زنگى مستى است كه شيشهی عمر همه و حتى ايران را در دست گرفته و تهديد ميكند كه اگر جلو بياييد اين شيشه را ميشكنم و همه از ترس جان خود و بعضى هم شايد بخاطر ايران و مردم سكوت كرده اند.
اما با همهی اين حرفها بايد گفت كه: آقاى خاتمى دست شما درد نكند، اين بود پيمانى كه با مردم بستيد؟
حتى رأى آنان را در مقابل چشمانتان به تاراج بردند و شما هيچ نگفتيد!!
بزرگترين پروژهی كلاهبردارى و فريب ملت را در مقابل رويتان انجام دادند و شما تنها خنديديد و بعد هم اسم آنرا گذاشتيد مدارا و اخلاق.
براستى شما حيثيت تاريخى خود را با چه معامله كرده ايد كه ارزش آن بيشتر بوده است؟
دوست دارم حداقل بتوانم پاسخ اين يك سؤال را به فرزندم بدهم.
عبدالحسين هراتى