iran-emrooz.net | Thu, 06.01.2011, 10:56
«خاتمی و سخنانش»
احمد فرزانه
دموکراسی نسبی است و رسیدن بدان تدریجی است، هیچ کشوری با یک انقلاب به دموکراسی نرسیده است. اگر اینها را از ابتدای انقلاب فهمیده بودیم شاید امروز به حداقلی ازآن رسیده بودیم، بویژه که تاریخمان تاریخ استبداد و خود کامگی است. درآمد نفت هم نعمتی برای استبداد بود تا گروههایی مردم را بزنند شکنجه کنند، بکشند. امری که مرتبا صد سالست تکرار میشود. این بار صدای خاتمی بود که نشان داد او فهمیده است که همه خسته شدهاند. که درآمدهای نفتی را عدهای خورده و برده، و این خودکامگی را دامن میزنند. انقلاب اسلامی هم حاصل خستگی از شرایط بود ولی راه رستگاری را کسی ندانست و نگفت. تا اصحاب پاریس "سوقات" خودرا آوردند. مباد که امروز طلبکار شوند.
سخنان آقای خاتمی برای اقلیت نمایندگان مجلس هفتم، آبی بود که درلانه مورچگان ریخت. صدای آنها که خیال میکردند پیام "رای من کجاست؟" و "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" و "راه حل یک انتخابات آزاد است" و.... خاموش شده است، در آمد. صدای اینها این بار تبدیل به هذیان شد. به ویژه فحشنامه کیهان که بیش از همه منفجر شده است. با امام جمعهای "هتاک" که گفت اصلاحطلبان جایی ندارند، امام جمعهای که امروز دربان جهنم است. منتها جهنم هم تاریخی دارد که میشود با هشیاری پایانش داد.
و اما تحریمیانی بیتوجه به شرایط و تنها ابزار ما که "همین قانون اساسی" با همه ایرادات فعلا هست، با موارد مثبت آن که بسود مردم است و.... با شعار "به ده راه نمیدادند سراغ خانه کدخدا را میگیرند" فضارا آشفته میکنند. درحالی که گام اول انتخابات آزاد است.
اتفاقا در سیاست، هم ورود به ده، هم یقه کدخدارا گرفتن، و... بهر شکل و بهرصورت موجه است. امری که مبتنی بر "حق" است و وسیلهاش "رای" است که این بار رای ما دزیده شده. شاید بارها شده است. نباید خسته شد تنها همین راه و وسیله را داریم. وگرنه کدخدا و ایل و تبارش چنان کنند که تا بحال کردهاند، حتی بدتر که با حذف یارانهها غارتشان افزایش یافته به کسی هم پاسخگو نیستند.
تحریمیانی که با رادیکالیسم کور از دوره دوم شوراها تبلیغ کردند "رای ندهید" نفر اول شورای شهر در شهر ده دوازده میلیونی با ۱۹۰هزار رای بیرون آمد. شورایی که شهردار تهران را که رییس جمهور امروزست وارد حوزه قدرت نمودند، دنباله آن گم شدن سیصد میلیارد تومان و سپس انتخابات دورهی نهم، با رییس جمهوری که از اول با دروغ و دغل آمد و امروز با مدارک قلابی تحصیلی، تا فساد مالی که عادی شده است و سر تقسیم غنائم علنا باهم میجنگند و...
بعد مجلس هفت و هشت با نمایندگانی که رای به عدم رسیدگی به "سیصد میلیارد!!" دادند، بعلاوه میلیتاریزه شدن کشور همه پیآمدهای همین رای ندادنهاست. نباید اجازه داد شور و شوق مردم را به روزمرگی و انفعال تبدیل کنند. میبینیم چگونه تحریمیان بسود راست به اصطلاح اصولگرا درهر انتخاباتی از ابتدا عمل نمودند. حالا همه چوبش را میخورند.
حالا همینها که به آقای خاتمی انتقاد میکنند بفرمایند "چه باید نمود؟" جزاین نیست که "خارج گود نشستهاند میگویند لنگش کن". حداقل برای کیهان خوراک درست نکنند، چون آقایی که به مراجع حمله میکند، مراجعی که در هر صورت برای بخشهایی از جامعه مرجعاند "بیسیاستی تا کی؟" مثل اینکه دموکراسی را فقط برای خودشان میخواهند. البته خطر انقلابیها همیشه بیشتر از لیبرالهاست که چون به قدرت برسند بدترین دیکتاتورها شدهاند. تاریخ شاهد بسیاری از این مدعاهاست. از لنین و استالین گذشته امروز به زیمبابوه و ساحل عاج و... رسیدهاند.
جنبش سبز هم حاصل رای دادن بود وگرنه با تحریم یک قرن دیگر هم رای نمیدادیم آب از آب تکان نمیخورد. حتی اصلاحات و رسیدن به دموکراسی تدریجی است، در شب و روی مین راه رفتن شرایط امروز ماست. فضا همچنان خفه و تاریک است، ما در برابر لشگر مغول هستیم اگرچه از"خودمان" است. نه شرقی نه غربی است، واله ایرانی است، ولی صد رحمت به خارجی که حداقل منطق خاص خودرا داشت ولی این هیچ منطقی را برنمیتابد. محصول انقلابمان با هزار امید و آرزوست، به همین دلیل مردم تا بتوانند سعی میکنند از خشونت پرهیز شود. چه، انقلاب استبداد شاهی را به استبداد دینی تبدیل نمود که "بدترین استبداد هاست" (آیتالله نایینی).
یک قرن همه روشنفکران چپ بر طبل انقلاب کوبیدند حاصلش چنین شد، اگر این هم نمیشد "دیکتاتوری پرولتاریا" میشد.
خوشبختانه جامعه پوست انداخته است، دورهی رادیکالیسم کور گذشته است که از اول انقلاب خواست پیشتاز شود، و خود قبل از همه قربانی شد. امرور رادیکالترینها، حسرت دولت موقت و بازرگان را میخورند. که او مرد گام به گام بود. امروز جانشینش در بدترین شرایط است.
هنوز هم راه حل اصلاحات است که خاتمی بازهم پیشقدم شد. البته اوهم تجربه آموخته که این بار کاندیدا نشد و بازهم نخواهد شد که میداند نسبت به او چقدر حساسیت دارند. ولی انتخابات آزاد حق مسلم ماست، که وقتی سخن از انتخابات "آزاد" شد معلوم است که "نظارت استصوابی" مردود است. بویژه که خاکریزها شناخته شده است.
اصلاح طلبان دیروز اصلاح طلبان امروز نیستند، باید پذیرفت که همه چی تغییر کرده است. به همین دلیل تناقضات در ساختار قدرت روز بروز افزون شده، بنبستها ملموس گردیده،
فعلا جامعه تماشاچی است میداند همه درماندهاند. میداند از درون درحال فروپاشی است. نیاز به انقلاب نیست، این بار انقلاب از بالاست. چرا که کودتاهم با همه تبلیغاتش شکست خورده است. آیا خاتمی اینها را متوجه شده که "راه حل" را اعلام کرده است، در حالی که کسی او را دعوت نکرده بود، چه، "کسی حریم حرم نمانده است". شاید عدهای خوشحال شوند ولی نوبت آنها هرگز نیست چه، دراین مملکت همیشه فرصت طلبها و موج سوارها منتظرند تا شرایط قبل و همیشگی را تکرار کنند.
نظر کاربران:
● پروژه ومدیریت انتخابات مجلس آتی روشنتر از آن است که احتیاج به حدس وگمان داشته باشد سرکوب ادامه وگسترش خواهد یافت؛ دستگیری سران ورهبری جنبش سبز در صورت تعرض وگسترش اعترضات درمقطع انتخابات قطعی خواهد شد رقابت انتخاتی بین جنا ح مختلف اصول گرا از همین امروز شروع وگسترش خواهد یافت حکومت درصورت آرام کردن شرایط جامعه گمان میکندقادر خواهد حداقل۳۰ درصد از واجدین شرایط رای را به پای صندوق رای بکشاند. باید منتظر ماند ودید امکان حل مسله هسته ای چقدر واقعی است بعید نیست این قضیه قبل از انتخابات به نقطه قابل قبول دوطرف برسد اگر این قضیه حل شود امکانات حاکمیت برای اعمال فشار گسترش خواهد یافت وحاکمیت توانایی بیشتری دراداره و مدیریت انتخابات فرمایشی در غیر این صورت نوعی حکومت پنهان نظامی اعمال خواهد شد دراین دوره مقاومت و سازماندهی اعتراضی جنبش سبز که هزینه سنگینی خواهد داشت نقش تعین کننده خواهد داشت هزینه ای بسیار سنگینتر از دوره قبل. سخنان خاتمی را من نخستین گام شجاعانه و با درایت سیاسی ارزیابی میکنم.
اسماعیل زرگریان
*
● با سلام امیدوارم که آقای فرزانه بتوانند پاسخ قانع کننده ای به نقد ک.ع عزیز بدهند.
هیچ آدم عاقلی نمیتواند با حرکت اولیه و شرایط سگانه خاتمی مخالفت کند. آنچه موجب نگرانی و سوال میشود این است که آقای خاتمی بعد از این استارت خوب، قصد دارند به کجا بروند. از شعار "اجرای قانون اساسی" تا "اجرای بی تنازل قانون اساسی" جنبش اصلاحات و جامعه ما یک گام بزرگ به جلو بر داشت. آیا آقای خاتمی قصد دارند به "اجرای قانون اساسی" - آنگونه که در دوران ریاست جمهوری کردند و دیدیم - رجعت کنند و بدین خاطر بجای "جنبش سبز" از "اصلاح طلبی" سخن میگویند و یا از نظر ایشان تمایزی بین این دو نیست و قصد فقط ایجاد تحرک در جنبش سبز است؟ اگر منظور این دومی باشد که باید ورود مجدد ایشان را به فال نیک گرفت و همانطور که آقای ک.ع نوشتند، اکنون با دریدگی های شریعتمداری، فرصت خوبی برای آقای خاتمی فراهم شده که کمی از آقای کروبی بیاموزند، به خامنهای نامه سر گشاده بدهند، در منزل وحید خراسانی بست بنشینند و ده ها کار دیگر از این نوع انجام بدهند و دادخواهی کنند ، آخر نمیشود که یک بازجوی بی سر و پا، محبوب ترین روحانی کشور را که ۸ سال هم رییس جمهور جمهوری اسلامی بوده، به خیانت، نوکری بیگانه، وطن فروشی و... متهم کند و آب از آب تکان نخورد!
اینکه یک سیاستمدار کمی پوست کلفت باشد، البته امر بدی نیست. اما فرق است بین پوست کلفتی و .... آخر این که کتک خوردن وزرای کابینه در ملا عام، دستگیری به نا حق وزیر کشور و ده ها حادثه کوچک و بزرگ از این نوع نیست که بتوان از کنارشان گذشت.
واکنش خاتمی در مقابل سیل دشنام ها و بویژه اتهام خیانت و همدستی با بیگانگان ، بهترین محک برای سنجش این است که ایشان به کجا میخواهند بروند و این که نگرانی های ک. ع تا کجا بجا یا نابجاست
احمد پورمندی
*
● هزار با هم که برای کسانی یک حساب سرانگشتی بکنی که بابا باختن اصلاح طبان ربطی به تحریمی ها نداشت، باز کسانی مثل جنابعالی پیدا می شوند که همان حرف را تکرار کنند. یک بار دیگر برایتان حساب می کنم که ببنید باختن اصلاح طلبان ربطی به تحریم نداشت. اول شوراهای شهر و روستای دوم را کسی تحریم نکرده بود. ولی مردم خودشان به این نتیجه رسیدند که از اصلاح طلبان جز حنگ و دعوا با خودشان چیزی بر نمی آید. حتما شما یادتان نرفته است که شورای شهر چه بلایی سر شهردار، مهندس الویری آوردند و او را از کار بر کنار کردند. آنها بیش از آنکه به مشکلات شهر بپردازند با هم جنگ و جدل کردند و مردم را مایوس.
در انتخابات محلس هفتم هم حدود ۱۲۰ کاندیدای شناخته شده اصلاح طلبان را که ۸۰ نفرشان نمایند مجلس ششم بودند را شورای نکهبان یکجا تسویه کرد و ماند کسانی که مردم آنها را نمی شناختند. باز اشتباهات و سازشکاری های اصلاح طلبان و در راس آنها خاتمی سبب شد که مردم را اصلاح طلبان مایوس شوند. ولی باز رای ندادن تحریمی ها نقش تعیین کننده نداشت. اصلاح طلبان خود تابع شورای نگهبان شدند. در انتخابات ریاست جمهوری نهم آقایان اصلاح طلب چهار کاندیدا معرفی کردندو آرای خود را شکستند. اگر این کار را نکرده بودند در همان دور اول کاندیدای اصلاح طلبان البته اگر رفسنجانی نبود، برنده می شد. چون مجموع آرای اصلاح طلبان در دور اول نردیک به ۱۷ میلیون بود و مجموع آرای اصول گرا ها ۱۱ میلیون. بقول شما تحریمی ها هم که رای نداده بودند مهم نبود.
در دور دوم به رفسنجانی توصیه کردندکه به نفع کروبی کنار برود چون مردم به او رای نخواهند داد. او گوش نکرد. در دور دوم با محاسبه تقلب ها ۱۷ میلیون به احمدی رای دادند و یازده میلیون به رفسنجانی. چرا ۶ میلیون نفر در دور دوم به سمت اصول گراها شیفت کردند؟ نقش تحریمی ها این وسط چه بود؟ اصلا احتیاجی به آرای آنها بود؟ بناربراین اصلاح طلبان انتخابات را به دلیل اشتباهات خود باختند نه تحریمی ها.
اما در دوره دهم باز مثل خراداد ۷۶ خرد حمعی مردم کار کرد مه نباید بگذارند احمدی نژاد برنده شود. ولی این نصف ماجرا بود. نصف دیگر ماجرا این بود که بر خلاف دوره قبل این بار موسوی و کروبی خواست های مردم را در بیانیه های خود طرح کردند و در برابر دست راستی ها مقابله جدی کردند و مردم را نسبت به خود امید وار کردن و نشان دادند که فهمیده اند که بدون طرح خواست های معوقه مردم رای نخواهند آورد. و مردم واقعا شانس آوردند که خاتمی کنار کشید و گرنه بی آنکه آب از آب تکان بخورد تقلب را می پذیرفت و بر خلاف کروبی و موسوی تابع اراده خامنه ای می شد. و باز حقه بازی انتخابات مهندسی شده بدون اعتراض مردم مشروعیت می یافت. متاسفانه پیام مقاله شما این است که مردم بعد ۳۳ سال باز به همان نوع انتخابات کذایی شورای نگهبان تن بدهند. خوب که چه بشود؟ رهبر پشتبانی مردم را از دست داده است. شما می خواهید به مردم بگوئید بگذارید رهبر و دار ودسته اش حقه بازی را ادامه دهندف مشروعیت یابند و توجیه تان هم این است که دمکراسی احتیاج به زمان دارد؟ واقعا ۱۰۴ سال از انقلاب مشروطه گذشته باز زمان کافی نبوده است؟ شما صد سال دیگر هم اجازه دهید این دارو دسته ای که در قدرت اند با انتخابات مهندسی شده و فساد و دزدی در قدرت می مانند.
به مردم بگویئید که اعتراض کنید. مقابله و مبارزه کنید، نه اینکه تسلیم مستبدان حقه بازی مثل خامنه ای و جنتی و احمدی نژاد و دار و دسته سپاه بشوید. به مردم یاد بدهید که چگونه سازماندهی کنند. مقاومت مدنی کنند. نه اینکه تسلیم شوند.
از قضا کار خاتمی نتیجه خوبی برای شما داشت. ولی شما آنرا وارونه دیده اید. این تلاش او آزمون خوبی برای خودش و کسانی امثال شما شد که بدانید این رژیم حتی خاتمی ها را هم تحمل نمی کند، بلکه مثل آب خوردن به او جاسوس و خائن می گویند. خوب بفرنایند حالا تکلیف چیست؟ باید به روی مبارک نیاورد و تسلیم کیهانی ها شدن و گفت لطفا حرف های بی تربیتی نزنید و یا باید مقاومت و مقابله کرد؟ به خاتمی گفت نیازی نیست که مردم را به خیابان دعوت کنید. بروید از همان دادگاه های فرمایشی رژیم استفاده کنید و علیه حسین شربعمتمداری شکایت کنید. پیش از آنکه آنها شما را به دادگاه ببرند و به اتهام خیانت و جاسوسی محاکمه کنند. ایشان خدا نخواسته دو
دوره رئیس جمهور ایران بوده است. بگذارید با این کار دنیا رژیم ایران را بشناسند. بگذارید با این کار دیگران از جمله رفسنجانی جرات پیدا کند که مقاومت کند. دیگران هم. از آن آزادی خواهان درون زندان باید آموخت.
ک. ع