iran-emrooz.net | Sat, 11.12.2010, 11:32
خبرگزاریهای شتابزده غربی و چوپان دروغگوی ایرانی
جواد طالعی
در امر خبررسانی، سرعت و دقت دارای ارزشی برابرند. اما اگر قرار باشد از این میان یکی قربانی دیگری شود، این سرعت است، نه دقت.
در جامعه ای که انتقال اطلاعات آزاد و شفاف نباشد، شایعه پراکنی رواج پیدا می کند. شایعه پراکن، معمولا هویتی روشن ندارد و اطلاعاتش مستقیم نیست. چیزی را می شنود، به شنیده اعتماد می کند و آن را به آگاهی دیگران می رساند. این نوع انتقال شنیده ها، به ویژه در جامعه بیماری که اصل "یک کلاغ، چهل کلاغ" بر آن حاکم است، بزرگترین آسیب را به اعتماد عمومی می زند. شایعاتی که پایه در دروغ با آرزوها دارند، چنان دامن گستر می شوند که دیگر تمیز درست از نادرست و واقعیت از خیال غیر ممکن می شود.
یک نمونه از این شایعه پراکنی های ناسالم را، ظرف پنج هفته اخیر، در ارتباط با سرنوشت خانم سکینه محمدی آشتیانی، زندانی تیره روز جمهوری اسلامی تجربه کرده ایم:
روز دوم نوامبر امسال، خانم مینا احدی، سخنگوی کمپین ضد سنگسار، در تماس با خبرگزاری های غربی به آن ها خبر داد که خانم سکینه محمدی آشتیانی، به احتمال زیاد سحرگاه روز بعد (چهارشنبه 3 نوامبر) در زندان تبریز اعدام خواهد شد. ایشان تصریح کرده بود که براساس اطلاعاتی که از منابع موثق در ایران دارد، حکم اعدام خانم آشتیانی از سوی مقامات قضائی مرکز به زندان تبریز ابلاغ شده است.
خبرگزاری های غربی، که متاسفانه نخستین اصل روزنامه نگاری، یعنی تقدم دقت بر سرعت را ظاهرا فراموش کرده اند، بلافاصله با اعتماد به اظهارات خانم احدی، خبر را در سراسر جهان پخش کردند و سبب شدند که صدها هزار انسانی که نسبت به سرنوشت آشتیانی حساسیت یافته اند، چندین روز دستخوش نگرانی و التهاب شوند. اما مقامات سیاسی جمهوری اسلامی، این خبر را تکذیب کردند و خانم آشتیانی هم اعدام نشد. وکیل خانم آشتیانی، نوشت که اصولا حکم سنگسار وی به حکم اعدام تبدیل نشده است که حالا این حکم بخواهد اجرا شود.
گرد و غباری که یک راوی شتابزده برپا کرده بود، پس از چند روز فرو خوابید. اما رهبران جمهوری اسلامی که از هر فرصتی برای به ریشخند گرفتن افکار عمومی استفاده می کنند، اینجا و آنجا به رسانه ها و خبرگزاری غربی تاختند که با این شایعه پراکنی ها، قصد سیاه نمائی در ایران را دارند. خبرگزاری هائی که با شتاب و بی دقتی خود این جو ناخوشایند را منتشر کرده بودند، نه پاسخی به این اتهامات دادند و نه از خانم احدی توضیح خواستند که چرا یک خبر تحقیق نشده را در اختیار آنان قرار داده است.
انتظار می رفت که در صورت تکرار این رفتار غیر مسئولانه و غیر اخلاقی، خبرگزاری ها دقت و وسواس بیشتری نشان دهند و درباره اطلاعاتی که تنها از سوی یک منبع غیررسمی و نامطمئن گرفته اند، دست به تحقیق بزنند و تنها پس از آن که نسبت به درستی خبر اطمینان یافتند آن را منتشر کنند. اما پنج هفته پس از اشتباه اول، مرتکب اشتباه دوم شدند:
نزدیک به ساعت هشت پنجشنبه شب، نهم دسامبر، خبرگزاری فرانسه، که بی دقتی و شتابزدگی در انتشار خبرهای حساس به یکی از نقطه ضعف های اساسی آن تبدیل شده است، به نقل از خانم مینا احدی نوشت که سکینه محمدی آشتیانی آزاد شده است. این خبرگزاری توضیح داد که خانم احدی در یک تماس تلفنی گفته است بر اساس اطلاعاتی که وی کسب کرده، خانم سکینه محمدی آشتیانی و فرزند و وکیلش آزاد شده اند.
خبرگزاری رویترز، بلافاصله رونوشت برابر اصل خبر خبرگزاری فرانسه را منتشر کرد، بدون آن که سر سوزنی ارزش افزوده روی آن گذاشته و خود به تحقیق در این مورد پرداخته باشد. دست اندرکاران رسانه های حرفه ای می دانند که رویترز هم در سال های اخیر ید طولائی در انتشار خبرهای تحقیق نشده دارد.
با انتشار خبر آزادی خانم سکینه محمدی آشتیانی از سوی دو خبرگزاری به ظاهر معتبر، طبعا رسانه های غربی نیز، که به مسئله خانم آشتیانی به عنوان یک موضوع داغ و پرخواننده می نگرند، شروع به انتشار تصویرهائی کردند که قبلا از سوی شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان پارس تی وی وابسته به جمهوری اسلامی منتشر شده بود. تنها چیزی که بر این عکس ها افزوده شد، همان اطلاعاتی بود که خانم احدی شتابزده در اختیار خبرگزاری فرانسه قرار داده بود.
همزمان با اقدامات غیر مسئولانه خبرگزاری ها و روزنامه هائی مثل گاردین و استاندارد (اتریش)، کنجکاوان در شبکه های اجتماعی مثل تویتر و فیس بوک هم، برای آن که از کاروان شادی آزادی خانم آشتیانی عقب نیفتند و در پخش این خبر بهجت اثر از یکدیگر گوی سبقت بربایند، دست به کار چراغانی کردن پروفایل های خود شدند. به این ترتیب، ظرف یک ساعت، گروه وسیعی از ایرانیان و غیر ایرانیان علاقمند به سرنوشت زنی که قبلا به سنگسار محکوم شده است، اطلاع نادرست خانم احدی را باور کردند. کار به جائی رسید که حتی برخی از مقامات بلندپایه دولتی در غرب هم از خبر آزادی خانم آشتیانی ابراز شادمانی کردند و هرکدام به سهم خود کوشیدند نشان بدهند که تلاش های دیپلماتیک آن ها منتهی به اتخاذ چنین تصمیمی از سوی جمهوری اسلامی شده است.
حدود یک ساعت پس از تسلیم نخستین خبر به خبرگزاری فرانسه، خبرگزاری آلمان که معمولا نسبت به خبرگزاری فرانسه و رویترز دقیق تر است، خبر تازه ای را منتشر کرد که با خبر نخست در تناقض بود. این خبرگزاری نوشت که خانم احدی در یک تماس تلفنی گفته است: "ما امیدواریم که خانم آشتیانی به زودی آزاد شود. شواهدی در دست داریم که ایشان احتمالا به زودی آزاد می شوند. اما هنوز آزاد نشده اند."
شاید اگر این خبر نیز به وسعت خبر آزادی خانم آشتیانی دست به دست می شد، از گسترش دامنه توهمی که در صدها هزار نفر ایجاد شده بود، اندکی پیش گیری می کرد، اما این خبر هنگامی به رسانه ها رسید، که دیگر تقریبا همه کار خود را تعطیل کرده بودند. در نتیجه، پنجشنبه شب، بسیار کسان، با شادی یی کاذب سر بر بالین نهادند. حالا بگذریم که بر اساس گزارش های موثق ظرف همین 40 روز گذشته حدود 30 نفر در زندان وکیل آباد مشهد اعدام شده اند و درباره آن ها صحبت چندانی نمی شود.
در نخستین ساعات بامداد روز جمعه، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق خوانندگان اخبار و کاربران شبکه های اجتماعی به خواب رفته بودند، سرانجام کشف شد که خبر آزادی خانم آشتیانی نتیجه کدام سوء تفاهم بوده است. همه تا پیش از آن با دیدن عکسی از خانم آشتیانی و فرزندش، در خانه ای که گفته می شد خانه خود آن ها در اسکو است، این دروغ را باور کرده بودند. چون این عکس با بخشی از آنچه خانم احدی به خبرگزاری فرانسه گفته بود، انطباق می کرد. وی گفته بود: "خانم آشتیانی همراه با پسرش به خانه خود در اسکو رفته تا زندگی تازه ای را شروع کند".
شبکه تلویزیونی پرس تی وی اما در پایگاه اینترنتی خود اعلام کرد که خانم آشتیانی همراه با یک تیم فیلمبرداری به خانه خود برده شده تا صحنه های قتل را در برابر دوربین بازسازی کند.
به این ترتیب، روشن شد که خانم احدی، به عنوان سخنگوی کمپین ضد سنگسار، با دیدن این عکس ها، آرزوی خود را تحقق یافته دیده، تصور کرده که خانم آشتیانی آزاد شده و به خانه خود باز گشته است. به این ترتیب، در خیال وی آرزو به واقعیت تبدیل شده و لابد فکر کرده است که این بار هم باید نخستین کسی باشد که خبر را به خبرگزاری ها می دهد و یکبار دیگر نام خود را در رسانه های پرتیراژ اروپائی می بیند و برگی زرین بر کارنامه افتخارات قهرمانانه خود می افزاید.
تا اینجا می توان خوشباورانه گفت که انسانی با نیت خیر می خواسته یک خبر خوش را به دیگران برساند و به همین دلیل با خبرگزاری فرانسه تماس گرفته است. هرچند که این انسان شتابزده، به مسئولیت اخلاقی خود عمل نکرده و تحقیق بیشتر درباره خبری را که می خواهد در اختیار افکار عمومی قرار دهد ضروری ندانسته است. اما در مرحله بعدی، آنجا که مسئولیت های حرفه روزنامه نگاری به میان می آید، بی مسئولیتی خبرگزاری فرانسه و به دنبال آن خبرگزاری رویترز و رسانه هائی که تحقیق نکرده و شتابزده این خبر را منتشر کردند، نه یک خطا، که یک جرم مطبوعاتی است: انتشار یک خبر نادرست، به هر بهانه ای که باشد، در حرفه روزنامه نگاری جرم و قابل تعقیب است. اما آیا مکانیسمی برای پیگیری این تخلف حرفه ای در خبرگزاری ها وجود دارد؟ بی تردید این پاسخ مثبت است اگر خطا به یک جامعه قانونمند اروپائی مربوط می شد. اما چون مساله با یک جامعه پیرامونی ارتباط دارد، انتظار تحقیق و تعقیب بیهوده است.
با توجه به این شرایط، متاسفانه صدها هزار نفری که با خواندن خبر خبرگزاری های فرانسه و رویترز، شبی را با رویائی دروغین سپری کرده اند، نمی توانند از این خبرگزاری ها و رسانه های دیگری که به آن ها اعتماد کردند، جبران خسارت یا دست کم پوزش طلب کنند. اما خانم احدی، از نتایج این خطای ناشی از شتابزدگی یا خودشیفتگی، در امان نخواهد ماند. او اکنون در میان اعضای شبکه های اجتماعی و رسانه های برون مرزی، برای دومین بار، در نقش چوپان دروغگو ظاهر شده و اعتبار خویش را، به عنوان پر سروصداترین مدافع حقوق شهروندی و حقوق افرادی که از اسلام رویگردان شده اند، باخته است.
سود اصلی این شتابزدگی ها و بی مسئولیتی ها، سرانجام نصیب جمهوری اسلامی شده است. این رژیم قرون وسطائی که در دروغزنی و گزافه بافی سرآمد همه رژیم های سرکوبگر و فریبکار تاریخ است، بهانه دیگری یافته است تا جار بزند: "نگفتیم این رسانه های غربی برای تیره کردن فضای سیاسی کشور ما به هر دورغی متوسل می شوند؟"
و چنین است که یک مدافع حقوق بشر در برون مرز، نادانسته یا ناخواسته، خود را به ابزاری برای پیشبرد اهداف پلید رژیمی تبدیل می کند، که در ظاهر می خواهد با آن مبارزه کند. چرا؟
نظر کاربران
چوپان دروغگو، اصلا به کسی نمیگویند که همه حرف هایش دروغ است. من، هرگز قصد نداشته ام چنین اتهامی به خانم احدی بزنم و تعبیر این دوست گرامی از اصطلاح چوپان دروغ گو درست نیست. چوپانی یک بار فریاد میزند گرگی به گله اش حمله کرده، در حالی که این حمله صورت نگرفته است. یکبار دیگر هم این اشتباه را تکرار میکند. آنوقت بار سوم، گرگ واقعا به گله اش می زند و با این که این بار راست میگوید کسی باورش نمی کند و به کمکش نمیآید. همین. قصد من از طرح اشتباهی که دوبار از سوی خانم احدی تکرار شده، نفی مبارزات ایشان نیست که البته درباره انگیزه ها و اهداف آن، اتفاق نظری وجود ندارد. قصد من تنها این بوده که ضرورت اخلاقی و قانونی دقت بیشتر در انتقال اطلاعات را به ایشان یاد آوری کنم.
طالعی
*
به نظر میآید که این مقاله کاملا جانبدارانه ومغرضانه است. بهتراست به جای پریدن و حمله کردن به خانم احدی خودتان را به جای او میگذاشتید زنی گمنام وناشناس محکوم به سنگسار شده پسرش برای نجات مادر به خانم احدی متوسل میشودوایشان هم هرکاری از دستش بر آمده انجام میدهد طبیعی است که در این بین مرتکب اشتباهاتی هم بشود چرا که آنکه حرکت میکند خطا هم میکند مسئولیت این خطا قبل از هرجیز متوجه رژیم اسلامی است نه خانم احدی مگر این قبیل اتفاقات اولین باراست که میافتد؟
انتساب چوپان دروغگو به خانم احدی دیگر اوج بی انصافی است وبه ویژه از آقای طالعی بسیار بعید بود. چوپان دروغگو کسی است که تمام حرفها وحدیثهایش دروغ باشد وسمبل دروغ و بی اعتمادی باشد این آیا در مورد خانم احدی صادق است؟ از آقای طالعی انتظارمیرفت که یک انتقاد به جا و شایسته را بسیار بهترازاین و پخته تر عنوان میکرد کارهای او نشان میدهد که این انتظار بیجائی نیست.
خانم احدی در هر صورت به تلاش وتقلا برای محو هرگونه اعدام وسنگسار مشغول است کمیته بین المللی علیه اعدام وسنگسار را به همین منظور بنا نهاده وکلای خانم آشتیانی را هم ایشان انتخاب کرده و از همه اینها گذشته فراموش نکنیم که ایشان خودش از قربانیان اعدام است و به اندازه عمر رژیم با آن مبارزه کرده در این ماجرا هم آنکه مشهور شده درواقع خانم سکینه آشتیانی بوده نه خانم احدی وهمین هم مانع از اعدام تا کنونی اش شده.براه انداختن کمپینی به این وسعت مسلما خالی از ایراد و اشتباه نخواهد بود. این ضرب امثل قدیمی را همه ما بویژه آقای طالعی خوب میدانیم که یک سوزن به خودبزنیم و یک جوالدوز به دیگران.
*
بنظر من خانم احدی در برابر افکار عمومی باید جوابگو باشد . فقط روی آنتن قرار گرفتن که ملاک نیست . ایشان در طی ماه های گذشته با بی مسئولیتی کامل حرکات شتاب زده ای کردند که بعقیده ی من به نفع جنبش نبوده.
*
ای کاش که حرفه ایانِ کاردان و درستکار و متعهدی نظیرِ جوادِ طالعی بیشتر می بودند و در جاهای "درست تری" در این جنگلِ تاریکِ رسانه ها نشسته می بودند.
خسرو ثابت قدم
*
علاوه بر تائید نظر آقای طالعی در این مقاله ، باید اضافه کرد که این خانم بی مسولیت اطلاعیه ی غلاظ و شدادی نیز دایر به بزانو درآمدن جمهوری اسلامی و بخاک مالیده شدن پوزه ی رژیم در برابر کارزار مبارزه علیه سنگسار صادر فرمودند ، بنحوی که گمان میبردید ، خانم آشتیانی نتنها آزاد شده است بلکه رژیم اسلامی در حال فروپاشی است و آزاد کردن خانم آشتیانی مقدمه ای است برای آخرین نفسهای بیمار محتضر.